eitaa logo
فَرّوا اِلَی الحُسين..
591 دنبال‌کننده
12 عکس
37 ویدیو
0 فایل
"...بِسمِ اللّهِ اَلرَحمَنِ اَلرَحیمِ..." •اینجا؟ در کنار فعالیتی که دارم سفر کربلامو براتون به اشتراک میزارم . کپی؟ راضی نیستم رفیق ، فور قشنگترهـ .. 📍Iran / Qom
مشاهده در ایتا
دانلود
فَرّوا اِلَی الحُسين..
🤍سفرکربلا1403 #پارت‌پنجم✨ سوار اتوبوس شدیم و به نجف رسیدیم. در بین راه پسر بچه ای تقریباً ۶..۷ ساله
❤️‍🩹 سفرکربلا۱۴۰۳ امشب ¹⁹ آبان .. شب آخر بود ؛ آخرین شبی که ما در نجف بودیم. حسُ‌حال عجیبی داشتم باورم نمیشد که فردا 05:00 صبح باید از نجف بریم🙂 مجدد این حس در من ایجاد شد اینکه خوشحال باشم به کاظمینُ‌سامرا میرم و یا ناراحت از اینکه از باباعلی (؏) جدا میشم؟ با این خیالات خوابم برد..💤 یکدفعه با صدای بلند و عجیب از خواب پریدم و چـون در اتاق مان یــک پنجــره ی کوچـک بـــود؛راه داشـــت به حــرم . علاوه بر آن صدای وحشتناک و بلند صدای جیغ و داد می‌آمد؛ با خودم گفتم نکنه صدای انفجار بود!؟ بعد با دقت که به بیرون گوش کردم دیدم بارونِ‌شدیدهـ که میبارهـ.. این صدا هم صدای انفجار نبود؛ صدای رعد و برق بود .⚡️ یکهو یادم اومد که این شب آخرین شبی هست که در نجف هستم. بلند شدم و ساعت را نگاه کردم ساعت 3 بامداد بود و ما دو ساعت بعد قرار بود به لابی برویم . خیلی خوابم میومد ؛ مجبور شدم بخوابم .💤 نیم ساعت از خوابیدنم گذشت ؛ صدای در زدن آمد که باید وسایل هایمان را جمع میکردیم و آماده میشدیم . خواب از چشمانم پرید و از جایم بلند شدم🚶‍♀ وسایل هامون رو جمع کردیم و به لابی رفتیم و با هم‌کاروانی‌هامون سوار اتوبوس شدیم 🚎 هوا گرگ و میش بود باران نم نم میبارید. از نجف و از باباعلۍ خداحافظی کردم . اتوبوس حرکت کرد هوا هنوز روشن نشده بود به همین خاطر شبخواب اتوبوس رو روشن کرده بودند ✨ یه عده خوابیدن💤 و البته گفتن تا کاظمین ۵ ساعت راهه .. بعد از ۳ ساعت تو راه بودن خوابم برد😴 چشم هامو که باز کردم دیدم به بغداد رسیدیم. ✍🏼 𝕜𝕠𝕤𝕒𝕣 @ya_emam_hosein_1403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- چرا انقدر نترسی مگه کی پشتته؟ + مولا علي (؏) ¹¹⁰ ‌ ♡ ‌ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ‌‌ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ @ya_emam_hosein_1403
فَرّوا اِلَی الحُسين..
فرار کن به سوۍ حسین (؏) .
جز تو کسی به حالِ دلِ مَن محل نداد جز تو کسی طریقِ رِفاقَت بلد نبود ..
یاسیدتی_حسین_خیرالدین.mp3
850.4K
گیر کردم مادر¹³⁵ اومدم بهت بگم ؛ این‌دفعه یجوری از خدا بخواهـ که بشه . . 💔
فَرّوا اِلَی الحُسين..
❤️‍🩹 سفرکربلا۱۴۰۳ #پارت‌ششم ✨ امشب ¹⁹ آبان .. شب آخر بود ؛ آخرین شبی که ما در نجف بودیم. حسُ‌حال عج
🤎سفر کربلا 1403 ✨ بالاخره رسیدیم؛ اتوبوس در کنار یه خیابان که بیابونی بود نگه داشت و ما پیاده شدیم . کاظمین از لحاظ امنیتی وضعیت خوبی نداشت به همین خاطر یه سری نکات رو بهمون گفتن و این هم گفتن که بیشتر از ۲ ساعت نمی‌مونیم . یه خانمی به من گفت:چرا کیفت رو آوردی!؟ متعجبانه گفتم:نباید میاوردم!👀 آخه نمیشه نیارم؛گوشیم توشه با وسایل مهمم. گفت:مگه تا حالا اینجا نیومدی؟مگه نمیدونی اجازه نمیدن گوشی ببری داخلِ حرم و تو گشت وسایل و موبایلتو ازت میگیرن؟ گفتم:نمیدونستم؛اولین بارمه که میام خوب شد گفتین ولی خب نمیشه که گوشی نبرد!شما چیکار میکنین؟! گفت:گوشیم تو کیفمه و کیفمو تو اتوبوس گذاشتم با خودم نیاوردم . گفتم:آخه امنیت نداره که ! گفت نگران نباش؛ بالاخره راننده اتوبوس هواسش هست پس برو کیفتو بزار بیا؛ دیگه از ترسِ اینکه گوشیمو ازم نگیرن و دردسر نشه کیفمو گذاشتم تو اتوبوس 👩‍🦯 و با هم‌کاروانی هامون راهی شدیم به طرف حرم امام موسی کاظم(؏) و امام جواد(؏). در بین راه ؛ کاروان های دیگه هم به ما پیوستند :) یهو دیدم رو گاری ۴ تا خانم نشستن و یک پسرعراقئ این خانم هارو داره با سرعت میاره.. نتونستم جلوی خودم رو بگیرم که یهو تو اون لحظه خنده ام گرفت و خندیدنم باعث شد بقیه هم خنده شون بگیره .. ۲ از اون خانم ها همون خانم هایی بودن که یکیشون کف اتوبوس خوابید و دیگری در صندلیِ دو نفره . بنده خدا ها وقتی خندیدم هول شده بودن البته خودشونم خنده شون گرفته بود و خوشحالیِ خاصی تو چهره شون بود . یکدفعه آقا سید رفت طرفِ گاری و دستش رو گذاشت رو دسته و کمک دستِ پسرِعراقی شد که باهم خانم هارو بردند .😂 ✍🏼 𝕜𝕠𝕤𝕒𝕣 @ya_emam_hosein_1403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم صدایِ اتوبوس مون که به ''خاطراتِ‌کربلا'' پیوست ؛ 🥲🚎 ‌ ♡ ‌ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ‌‌ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ @ya_emam_hosein_1403
enc_17223895837001024701807.mp3
3.17M
مَحالهـ آدمۍ که مُرده برگرده . ¹²⁸
حسین‌جان.. کاری‌کن‌باما‌که‌بعدازمرگ اگر‌سوال‌کردند.. 'بماقضیت‌عمرك‌یا‌ابن‌آدم؟!' بتوانیم‌بگوییم: 'بِحُب‌ِّالحُسَین'
«كُلما أشتقتُ دعيتُ ربيهرگاه دلتنگ شدم،پروردگارم را خواندم..♥️'
📦 بالاخره پس از ۴ روز انتظار بسته ام به دستم رسید >>>>
پ‌ن:ذوققققق
ولـی خدایــی هیــچ خانـــمی نیســـت کـــه خریـــد کــردن حالشــو خــوب نکنـــه .!
امامزاده موسی مبرقع در محضر نوه ی امام رضا (؏) با حضور - علی‌پورکاوه - و - امیرطلاجوران -
76K
- علۍ پور کاوه - 🍇🔥
182.3K
همه عشقِ جنابِ ابوفاضل¹³³ رقیهـ³¹⁵ 🎤
114.4K
سجود و رکوعم نگاه علیه¹¹⁰
136.9K
حیدࢪ ¹¹⁰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو اون ۳ روزی که کربلا بودیم دقیقا همینجا بودیم . . -السلام‌علیك‌یاقتیل‌العبرات- و از همینجا رد میشدیم ..
از ¹³ آبان تا ¹³ آذر از فراقُ دوریِ کربلا دارم دق میکنم ؛ ماهـِ‌پیش همین موقع بود که ذوقُ‌شوق داشتم که فردا برم کربلا ✨ اما الان چی ..؟ فردا کجا برم.!💔😭 پریشونم؛یه جورایی من شبیهِ مجنونم ..
فَرّوا اِلَی الحُسين..
🤎سفر کربلا 1403 #پارت‌هفتم ✨ بالاخره رسیدیم؛ اتوبوس در کنار یه خیابان که بیابونی بود نگه داشت و ما
سفر کربلا ۱۴۰۳ به ورودیِ حرم رسیدیم پلیس ها اسلحه به دست وایستاده بودند و ماشین های جنگی هم آنجا بود ؛ وارد گشت شدیم چند خانم با لباس های نظامی بودن و اسلحه هم داشتند .! ما را گشتند و از دستگاه هم رد شدیم. دائم دلشوره ی وسایلِ مهمم و علی‌الخصوص موبایلم رو داشتم که در اتوبوس گذاشته بودم . با توکل به خدا و اهل بیت دیگه دلشوره رو کنار گذاشتم و وارد حرم شدم✨ چشمم که به گنبدِدوقلو افتاد حس عجیبی داشتم؛ باورم نمیشد که من اینجام؛کاظمین.. وارد حرم شدیم:) خیلی زیبا بود زیارت نامه خوندم و محو تماشای حرم بودم ۱ ساعت گذشت ... و بخاطر گلـودردی که داشتم حالم بد شده بود و مجبور شدم بخوابم .😷💤 یه گوشه گردو غباری شده بودم بر فرش حرم .. پس از ۳۰ دقیقه برخوردِ یه پر رو روی صورتم حس کردم؛ دیدم یه خادم داره با پرش منو بیدار میکنه با لبخند بیدار شدم حالم خیلی خوب شده بود🥰 خوشحالیِ عجیبی تو وجودم بود نماز خوندیم و به طرفِ یکی از صحن ها که روبروی خروجی بود رفتیم .. آنجا وایستادیم و منتظر بقیه بودیم پس از چند دقیقه خانوادگی به طرف اتوبوس رفتیم؛مردمی که در اطراف ما بودند خیلی نگاه مان میکردن؛جوری نگاه میکردن که انگار از فضا اومدهـ بودیم.🙄 و از نگاه آنها؛مادرم گفت:نباید جدا میومدیم؛باید با کاروان برمیگشتیم؛اینجا خطرناکه و از اینجور حرفا ..👀 ۷۰ درصد تو کاظمین وهابیُ سنی هستن ۳۰ درصد فقط شیعه. خلاصه هر طور که بود به اتوبوس رسیدیم و دیدیم هیچکس نیامده و بجز راننده ی اتوبوس کسی نیست . ✍🏼 𝕜𝕠𝕤𝕒𝕣 @ya_emam_hosein_1403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوگواره‌یاس‌ارغوانی🥀 واقع‌در(تالارفرهنگ‌وهنراستان‌قم ) با حضور -رسالت بوذری و -سیدحمیدرضابرقعی ‌ ♡ ‌ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ‌‌ ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ @ya_emam_hosein_1403
امشب ... شبی پر از اشکُ آهُ بُغض ..