eitaa logo
اشعارآئینی
139 دنبال‌کننده
90 عکس
10 ویدیو
99 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 زندگینامه حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢 درباره ولادت این یادگارعزیز امام مجتبی علیه السلام چیزی درمقاتل معتبرنیافتیم، به ناچاربرآن شدیم تابه بیان شهادت حضرت قدمی هرچندناچیزدرراه اهل البیت برداشته باشیم. 💢 زندگینامه ایشان 💢 مرحوم صدر قزوینی در حدائق می‌فرماید:شک وشبهه‌ای نیست دراینکه امام حسن علیه السلام دو پسر به نام عبدالله داشتند:یکی عبدالله الاکبر و دیگری عبدالله الاصغر، مادر یکی امّ اسحاق بنت طلحه‌ست و مادر دیگری امّ ولد بوده و هر دو برادر در کربلا شهید شده‌اند.بعضی(۱)نوشته اند: عبدالله بن حسن، برادر قاسم بن حسن، یکى از تاریخ سازان عاشورااست. عبدالله از قاسم کوچک تر بوده و سن او را یازده سال نوشته اند.علاّمه‌ی مجلسی در بحارالأنوار نقل می‌کند که البته سنّ شریف عبدالله بن حسن از نُه سال کمتر نبوده و ابوالفرج گوید مادرش بنت سلیل بن عبدالله بَجَلی و به قولی امّ ولد بوده و صاحب کفایه الطّالب گوید مادرش رمله بنت سلیل بن عبدالله بجلی بوده است. ✅ (۱) معالى السبطین، ج۲، ص۲۸۲ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 شهادت حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢 از روایت مرحوم سیّد بن طاووس در لهوف (۴) این طور استفاده می‌شود که حضرت در حال پیادگی بود و ایستاده بود تا خستگی بگیرد، فَلَبِثوا هَنیئَهً ثُمّ َعادُوا اِلَیْهِ، لشکر هم چند دقیقه صبر کردند ولی دوباره بر آن حضرت حمله آوردند و آن سرور را در میان گرفتند. فَخَرَجَ عَبْداللهِ بْنِ الْحَسَن علیهما السلام پس در این حال عبدالله خُردسال از خیمه خارج شد. مرحوم سیّد در لهوف می‌نویسد: «فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلیٍّ لِتَحْبِسَهُ فَاَبی وَ امْتَنَعَ اِمْتِناعاً شَدیداً» حضرت زینب علیها السلام دوید عبدالله را گرفت، هر چه خواست او را در خیمه نگه دارد آن کودک آرام نمی‌گرفت و برخاسته روی به میدان آورد. خواهر و عمّه و عم زاده به شور افتادندهمچو پروانه بر آن لمعه نور افتادندالتماس می‌کردند که مرو، عبدالله راضی نمی‌شد و می‌گفت: به خدا دست از دامن عمو بر نمی‌دارم، هر جا که او رفته من هم می‌روم، در این وقت صدای شیون از خیام حرم بلند شد. امام علیه السلام را ضعف و فتور عارض گردیده بود به طوری که به روی خاک نشست و چشم مبارک به طرف خیمه‌ها دوخت و گوش فرا داد، صدای شیون زنان را استماع فرمود و التماس عبدالله را شنید که پیوسته تقاضا و درخواست می‌کرد او را رها کنند تا به میدان نزد عمو رود ولی حضرت علیا مخدّره زینب کبری علیها السلام دست عبدالله را گرفته و به سمت خیمه‌ها می‌کشید و از رفتن او به طرف میدان مخالفت می‌فرمود. بالاخره عبدالله دست خود را از دست عمّه‌اش کشید و درآورد و دوان دوان خود را به عمو رسانید وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد بانگ زد و فرمود:  «وَیْلَکْ یَابْنَ الْخَبیثَهُ، أتَقْتُلُ عَمِّی» آیا تو می‌خواهی عمویم را بکشی؟دست خود حائل نمودی چون سپربُرد پیش تیغ و گفت ای خیره سرتو نخواهی داشت دست از کشتنشمن نخواهم داشت دست از دامنش «فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتقاها الْغُلامُ بِیَدِهِ فَاطنَّها اِلَی الْجِلْد» آن مردود شمشیر را فرود آورده به دست عبدالله رسید و دست آن طفل را برید و به پوست آویخت، شاهزاده فریاد کشید: «یا اُمَّاه» ای مادرم به فریادم برس. امام علیه السلام عبدالله را در آغوش گرفت و فرمود: «یَابْنَ أَخى! إِصْبِرْ عَلى ما نَزَلَ بِکَ، وَاحْتَسِبْ فی ذلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللهَ سَیُلْحِقُکَ بِآبائِکَ الصّالِحینَ». «فرزند برادرم ! برآنچه پیش مى آید صبر کن، این سختى ها را به حساب خدا بگذار و خدا تو را به پدران صالحت ملحق مى سازد.» امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (۵) در این هنگام «فَرَماهُ حَرْمله بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فی حِجْر عَمِّه» حرمله ملعون تیری به طرف او رها کرد و آن تیرعبدالله را در حالی که در دامن عمو بود ذبح کرد و در همان حال جان داد. در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (۶) ✅منابع : (۴) لهوف ص ۱۲۲٫ (۵)الارشاد، ج ۲، ص ۱۱۱ (۶) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۵ . ♦️دیگرمنابع: • ارشاد شیخ مفید ۲ / ۱۱۴٫ • مثیرالأحزان ص ۷۳٫ • وقایع الایام خیابانی ص ۴۸۰٫ • مقتل مقرّم ص ۳۵۴٫ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 مقتل -حضرت عبدالله بن الحسن مجتبی علیه السلام 💢 سالار شایستگان دیگر توان ایستادن نداشت که از جنگ باز ایستاد….. نداى امام حسین علیه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند….آن تبهکاران سنگدل اندکى درنگ کردند و دگر باره بر آن آموزگار والاییها هجوم بردند. در همان لحظاتى که حسین علیه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، یادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن که کودکى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین علیه السّلام رسانید تا عمو را یارى کند. عمه اش «زینب» خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که: «لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام «بحر بن کعب» به سوى حسین علیه السّلام روى آورد، که «عبد اللَّه» فریاد بر آورد: هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! حسین علیه السّلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.و آن گاه «حرمله» گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین علیه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. 🔶متن عربی : وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَهِ انْبِعَاثِ الدَّمِ… فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ.فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ  فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَهً فَنَادَى یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً. ✅منابع: 🔹 مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٧٣. 🔹روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٨ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 💢 مقتل -حضرت عبدالله بن حسن المجتبی علیه السلام 💢 عبد الله بن حسن علیه السلام در سن یازده سالگی بود بعد از آنکه امام حسین علیه السلام را محاصره نمودند و حضرت دقایقی قبل از شهادت را سپری می نمود عبد الله پسر امام حسن علیه السلام که بچه ای نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: (اِحبِسیه یا اُختَ) او را نگه دار ای خواهر. حضرت زینب خواست مانع او شود اما او اصرار می نمود و می گفت: (لا وَالله لا اُفارِقُ عَمّی) بخدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد. و با عجله خود را به امام حسین  علیه السلام رساندابجر بن کلب و طبق روایتی حرمله بن کاهل جلو آمدوقصد زدن شمشیر برسر امام علیه السلام را داشت که عبد الله فریاد زد: (وَیلَکَ یَابنَ الخَبیثَه آَتَقتُلُ عَمّی؟) وای بر تو ای پسر مادر خبیث(کنایه از حرام زاده بودن) آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟ وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد الله فریاد زد: عمو جان.ابا عبد الله علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: (یَابنَ اَخِی اِصبِر عَلی ما نَزَلَ بِکَ وَ اِحتَسِب فی ذلِکَ الخَیر فَاِنّ اللهَ سَیُلحِقُکَ بِابائِکَ الصّالحین،برسول الله صلی الله علیه وآله و علی و همزه و جعفر و حسن صلوات الله علیهم اجمعین) ای پسر برادرم بر این ظلم صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد. در این هنگام حرمله بن کاهل تیری به طرف عبد الله انداخت که گوش تا گوش عبد الله بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد.آنگاه حضرت به خداوند عرض کرد:  اَللهُمّ أَمسِک عَنهُم قِطَرَ السّماء و َامنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ اَلّلهُمَّ فَاِن مَتعتَهُم إِلى حین فَفَرّقهُم فَرقا و َاجعَلهُم طَرائِقَ قَدَدا وَ لاتَرضِ الوُلاهَ مِنهُم اَبَدا فَأنّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا ثُمَّ عَدّوا عَلینا فَقَتَلوا ثُمَّ ضارَبَ عَدوا عَلَینا. خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن خدایا اگر به آنها زمان معینی مهلت داده ای بینشان جدایی بینداز، و آنها را در راههای مختلف پراکنده ساز و هرگز امیری را از آنها راضی مکن چون آنها ما را دعوت کردند که یاریمان کنند سپس با ما دشمنی ورزیدند و ما را کشتند . ✅منابع : بحار الانوار(علامه مجلسی) ج ۴۵ ص ۵۳٫ العوالم الامام حسین ع (شیخ عبد الله بحرانی) ص ۲۹۶٫ اللهوف فی قتلی الطفوف (سید بن طاووس) ص ۷۲٫ من اخلاق الامام حسین ع (عبد العظیم مهتدی بهرانی) ص ۲۵۹٫ المجالس الفاخره فی مصائب العتره الطاهره(سید شریف الدین)ص ۲۴۸٫ شرح الاخبار(القاضی نعمان مغربی) ج ۳ ص ۱۸۰٫ مثیر الاحزان (ابن نما حلی) ص ۵۶٫ لواعج الاشجان (سید محسن امین) ص ۱۸۸٫ معالم المدرستین(سید مرتضی عسکری)ج ۳ ص ۱۳۲٫ الکامل فی التاریخ ( ابن اثیر ) ج۴ ص ۷۷٫ اعیان الشیعه (سید محسن امین) ج۱ ص ۶۰۹٫ مقتل الحسین (ابو مخنف ازدی) الدر النظیم(ابن حاتم عاملی)ص ۵۵۷٫ تاریخ طبری ج۵ ص ۴۵۰٫ لیله عاشورا فی الحدیث و الادب (شیخ عبد الله الحسن)ص ۱۵۳٫ من اخلاق الامام حسین (عبد العظیم مهتدی بهرانی) ص ۲۵۹٫ موسوعه شهادت معصومین – لجنهالحدیث فی معهد باقر العلوم ع ج ۲ ص ۲۸۵٫ ابصار العین فی انصار الحسین(شیخ محمد سماوی) ص ۷۴٫ المجالس الفاخره فی مصائب عتره الطاهره (سید شرف الدین)ص ۲۴۹٫ معالم الفتن (سید ایوب) ج۲ ص ۲۹۴٫ الاخلاق الحسینیه (جعفر بیانی) ص ۱۲۳٫ قمقام زخار (فرهاد میرزا) ج ۲ ص۴۵۴٫ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 زندگینامه حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢 درباره ولادت این یادگارعزیز امام مجتبی علیه السلام چیزی درمقاتل معتبرنیافتیم، به ناچاربرآن شدیم تابه بیان شهادت حضرت قدمی هرچندناچیزدرراه اهل البیت برداشته باشیم. 💢 زندگینامه ایشان 💢 مرحوم صدر قزوینی در حدائق می‌فرماید:شک وشبهه‌ای نیست دراینکه امام حسن علیه السلام دو پسر به نام عبدالله داشتند:یکی عبدالله الاکبر و دیگری عبدالله الاصغر، مادر یکی امّ اسحاق بنت طلحه‌ست و مادر دیگری امّ ولد بوده و هر دو برادر در کربلا شهید شده‌اند.بعضی(۱)نوشته اند: عبدالله بن حسن، برادر قاسم بن حسن، یکى از تاریخ سازان عاشورااست. عبدالله از قاسم کوچک تر بوده و سن او را یازده سال نوشته اند.علاّمه‌ی مجلسی در بحارالأنوار نقل می‌کند که البته سنّ شریف عبدالله بن حسن از نُه سال کمتر نبوده و ابوالفرج گوید مادرش بنت سلیل بن عبدالله بَجَلی و به قولی امّ ولد بوده و صاحب کفایه الطّالب گوید مادرش رمله بنت سلیل بن عبدالله بجلی بوده است. ✅ (۱) معالى السبطین، ج۲، ص۲۸۲ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 شهادت حضرت عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام 💢 در زمان شهادت وی میان ارباب مقاتل اختلاف است: بعضی در اثناء مقاتله اوّلی حضرت ذکر کرده‌اند و برخی در مقاتله دوّم آن را آورده‌اند، جماعتی در حال رکوب و سواره بودن حضرت دانسته‌اند و گروهی در حال سقوط آن جناب گفته‌اند. بعضى از مورّخان نوشته اند(۲): آنگاه که شمر با جمعى دیگر از دشمنان، امام حسین (علیه السلام) را در گودال قتلگاه محاصره کردند و هرکدام به گونه اى به آن حضرت حملهور شدند، طفلى از خیام امام (علیه السلام) که ناظر صحنه بود، به سرعت خود را به امام رساند، سید الشهدا خطاب به خواهرش زینب گفت: او را بازگردان، زینب آمد تا وى را به خیمه بازگرداند لیکن او به شدت مقاومت کرد و از امام جدا نمى شد،امیر محمّد در روضه الصّفاء و طبری (۳) در تاریخ خود می‌نویسد: بعد از آنکه حضرت در اثناء مقاتله تیر به اسبش خورد و از پای درآمد در میدان حرب پیاده ایستاده مستعد مناجزه (مبارزه و مقاتله) بود و با آنکه پیاده بود کسی جرأت نداشت پیش بیاید و حال آنکه حضرت در غایت ضعف و نهایت عطش بود در این حال عبدالله خردسال بیرون آمد و بعد شهادت وی را نقل می‌نمایند. شیخ طریحی در منتخب، شهادت عبدالله را قبل از مقاتله نقل می‌نماید و می‌فرماید: «وَدَّعَ اَهْلَهُ وَ اَوْلادَهُ وَداعَ مُفارِقٍ لا یَعُود وَ کانَ عَبْدُاللهِ بْنِ الْحَسَنِ الزَّکِیّ واقِفاً بِاِزاءِ الْخَیْمَهِ هُوَ یَسْمَعُ وَداعَ الْحُسَیْن علیه السلام فَخَرَجَ فی أثَرِهِ وَ یَبْکی وَ یَقُول وَالله لا اُفارِقُ». یعنی چون امام علیه السلام اهالی خیام و مخدّرات محترمه را وداع کرد و با اولاد و دختران خود خداحافظی نمود که دیگر برنگردد عبدالله یتیم امام حسن علیه السلام فرمایشات عمو را می‌شنید که می‌فرمود:  ای بانوان دیگر مرا نمی‌بینید و نیز صوت مرا نمی‌شنوید زیرا می‌روم و دیگر بر نمی‌گردم. عبدالله از عقب سر عمو روانه شد و می‌گریست و نیز گریان می‌گفت: به خدا قسم من از عموی خود جدا نمی‌شوم، عمو جان هر کجا که می‌روی مرا همراه ببر، پدر که ندارم، عمویم که رفت من چه کنم و از عمو جدا نشد تا کشته شد. البته اکثر از اهل خبر و اثر، واقعه شهادت عبدالله را در حال مجاهده امام نقل می‌کنند نه در حال افتادن به روی خاک چنانچه در السنه ذاکرین عوام معروف است. بلی، می‌شود که حضرت پیاده بوده و در حال پیادگی مشغول دفاع و جنگ بوده، گاهی می‌ایستاد و خستگی می‌گرفت و گاهی حمله می‌کرد، در همچو حالی عبدالله خود را به عمو رسانیده است. ✅منابع : (۲). نک : الأمین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۹ (۳)تاریخ طبری ۵ / ۴۵۰٫ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 مقتل -حضرت عبدالله بن الحسن مجتبی علیه السلام 💢 سالار شایستگان دیگر توان ایستادن نداشت که از جنگ باز ایستاد….. نداى امام حسین علیه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند….آن تبهکاران سنگدل اندکى درنگ کردند و دگر باره بر آن آموزگار والاییها هجوم بردند. در همان لحظاتى که حسین علیه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، یادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن که کودکى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین علیه السّلام رسانید تا عمو را یارى کند. عمه اش «زینب» خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که: «لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام «بحر بن کعب» به سوى حسین علیه السّلام روى آورد، که «عبد اللَّه» فریاد بر آورد: هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! حسین علیه السّلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.و آن گاه «حرمله» گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین علیه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. 🔶متن عربی : وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَهِ انْبِعَاثِ الدَّمِ… فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ.فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ  فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَهً فَنَادَى یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً. ✅منابع:  مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٧٣. روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٨ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 💢 مقتل -حضرت عبدالله بن حسن المجتبی علیه السلام 💢 عبد الله بن حسن علیه السلام در سن یازده سالگی بود بعد از آنکه امام حسین علیه السلام را محاصره نمودند و حضرت دقایقی قبل از شهادت را سپری می نمود عبد الله پسر امام حسن علیه السلام که بچه ای نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: (اِحبِسیه یا اُختَ) او را نگه دار ای خواهر. حضرت زینب خواست مانع او شود اما او اصرار می نمود و می گفت: (لا وَالله لا اُفارِقُ عَمّی) بخدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد. و با عجله خود را به امام حسین  علیه السلام رساندابجر بن کلب و طبق روایتی حرمله بن کاهل جلو آمدوقصد زدن شمشیر برسر امام علیه السلام را داشت که عبد الله فریاد زد: (وَیلَکَ یَابنَ الخَبیثَه آَتَقتُلُ عَمّی؟) وای بر تو ای پسر مادر خبیث(کنایه از حرام زاده بودن) آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟ وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد الله فریاد زد: عمو جان.ابا عبد الله علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: (یَابنَ اَخِی اِصبِر عَلی ما نَزَلَ بِکَ وَ اِحتَسِب فی ذلِکَ الخَیر فَاِنّ اللهَ سَیُلحِقُکَ بِابائِکَ الصّالحین،برسول الله صلی الله علیه وآله و علی و همزه و جعفر و حسن صلوات الله علیهم اجمعین) ای پسر برادرم بر این ظلم صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد. در این هنگام حرمله بن کاهل تیری به طرف عبد الله انداخت که گوش تا گوش عبد الله بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد.آنگاه حضرت به خداوند عرض کرد:  اَللهُمّ أَمسِک عَنهُم قِطَرَ السّماء و َامنَعهُم بَرَکاتِ الأَرضِ اَلّلهُمَّ فَاِن مَتعتَهُم إِلى حین فَفَرّقهُم فَرقا و َاجعَلهُم طَرائِقَ قَدَدا وَ لاتَرضِ الوُلاهَ مِنهُم اَبَدا فَأنّهُم دَعَونا لِیَنصُرونا ثُمَّ عَدّوا عَلینا فَقَتَلوا ثُمَّ ضارَبَ عَدوا عَلَینا. خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن خدایا اگر به آنها زمان معینی مهلت داده ای بینشان جدایی بینداز، و آنها را در راههای مختلف پراکنده ساز و هرگز امیری را از آنها راضی مکن چون آنها ما را دعوت کردند که یاریمان کنند سپس با ما دشمنی ورزیدند و ما را کشتند . ✅منابع : بحار الانوار(علامه مجلسی) ج ۴۵ ص ۵۳٫ العوالم الامام حسین ع (شیخ عبد الله بحرانی) ص ۲۹۶٫ اللهوف فی قتلی الطفوف (سید بن طاووس) ص ۷۲٫ من اخلاق الامام حسین ع (عبد العظیم مهتدی بهرانی) ص ۲۵۹٫ المجالس الفاخره فی مصائب العتره الطاهره(سید شریف الدین)ص ۲۴۸٫ شرح الاخبار(القاضی نعمان مغربی) ج ۳ ص ۱۸۰٫ مثیر الاحزان (ابن نما حلی) ص ۵۶٫ لواعج الاشجان (سید محسن امین) ص ۱۸۸٫ معالم المدرستین(سید مرتضی عسکری)ج ۳ ص ۱۳۲٫ الکامل فی التاریخ ( ابن اثیر ) ج۴ ص ۷۷٫ اعیان الشیعه (سید محسن امین) ج۱ ص ۶۰۹٫ مقتل الحسین (ابو مخنف ازدی) الدر النظیم(ابن حاتم عاملی)ص ۵۵۷٫ تاریخ طبری ج۵ ص ۴۵۰٫ لیله عاشورا فی الحدیث و الادب (شیخ عبد الله الحسن)ص ۱۵۳٫ من اخلاق الامام حسین (عبد العظیم مهتدی بهرانی) ص ۲۵۹٫ موسوعه شهادت معصومین – لجنهالحدیث فی معهد باقر العلوم ع ج ۲ ص ۲۸۵٫ ابصار العین فی انصار الحسین(شیخ محمد سماوی) ص ۷۴٫ المجالس الفاخره فی مصائب عتره الطاهره (سید شرف الدین)ص ۲۴۹٫ معالم الفتن (سید ایوب) ج۲ ص ۲۹۴٫ الاخلاق الحسینیه (جعفر بیانی) ص ۱۲۳٫ قمقام زخار (فرهاد میرزا) ج ۲ ص۴۵۴٫ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
نْتُ عَلِيٍّ"*من بعضی روایاتو امروز نگاه کردم؛آقا از دل قتلگاه صدا میزنه"زینب یا اختی احبسی"نگهش دار...اما طبق این روایت" فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ "زینب خودشو به بچه رسوند...*من نمیدونم یه هو امام حسین نگاه کرد خدایا با زینب چه کنم؟! زینب برو...زینب قتلگاه جای تو نیست،برو...* هر کاری کرد عبدالله بر نگشت"فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً" بلند صدا زد "لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"به خدا از عموم جدا نمیشم..." اگه دقت کنی عبدالله سریعتر از همه ی شهدای کربلا به مقتل خودش رفت؛سریع و فجیع هم شهید شد،آخه استغاثه ی آقا رو شنیده بود،اینجا جای وداع نیست؛جای رجز خوندن نیست؛ای عمو تا ناله ی هل معینت را شنیدم...آخه پسر فاطمه به زور روی دو کنده ی زانو نشست،به شمشیر غریبی تکیه کرد،صدا زد"هل من ناصر ینصرنی...هل من معین یعیننی لوجه الله...هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله...* ✅حاج میثم مطیعی 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
فرزندان شهید امام حسن علیه السلام بنا به نقلی شش و بنا به نقلی دیگر پنج نفرند و حال آنکه فرزندانی که از امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شدند عبارتند از علی اکبر و علی اصغر علیهماالسلام. اسامی این فرزندان شهید عبارتند از:   ۱-احمد بن الحسن المجتبی که بنا به نقل تنقیح المقال ۱۶ساله بود و ماجرای شهادتش بسیار جانسوز است۱ ۲-ابوبکر بن الحسن المجتبی که تاریخ طبری و مقاتل الطالبین و ارشاد مفید از او یاد کرده اند۲ ۳-بشربن الحسن المجتبی که از او در کتاب مناقب ابن شهر آشوب یاد شده و او را جزو شهدای کربلا دانسته اند۳ ۴-عبدالله بن الحسن المجتبی همان نوجوانی که ارشاد و لهوف و تاریخ آنگاه که از او یاد کرده اند این چنین آورده اند که{خرج غلام...} ۵-قاسم بن الحسن المجتبی که به اتفاق مادر و برادران و خواهران خود به کربلا آمد و در سن ۱۴سالگی شهید شد۵ ۶-حسن بن الحسن المجتبی بنا به نقل اعیان الشیعه در روز عاشورا ۱۷ساله بود.در میدان جنگ پس از کشتن تعدادی از کوفیان به شدت مجروح شد  و درمیان کشتگان افتاد.روز یازدهم که برای جدا کردن سرهای کشتگان به قتلگاه آمدند او را زنده یافتند و بنا به وساطت اسما بن خارجه فزاری که با مادر حسن مثنی خویشاوندی داشت از کشتن او دست کشیدند.۶    این پنج شهید و یک جانباز همگی فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام هستند که در ماجرای کربلا نقشی بسزا داشته اند.  (البته درباره وجودبشربن الحسن اختلافی وجود دارد. ای کاش در کنار سنت روضه خوانی محرم که هر شبی را به یک شهید اختصاص می دهند باب دیگری نیز باز می شد تا یادی از شهدای دیگر کربلا نیز شود. شهدایی که هر کدامشان در فضای مرثیه خوانی دارای ظرفیتهای فوق العاده ای هستند. پی نوشت ها: ۱-تنقیح المقال ج۸ ص۲۷۷ ۲-مقاتل الطالبین ص۵۸\تاریخ ابن اثیر ج۲ص۵۸۱ ۳-مناقب ابن شهرآشوب ج۴ ص۱۲۲ ۴-ارشاد مفید ج۲ص۱۱۰\تاریخ طبری ج۵ص۴۵۰ ۵-ارشاد مفید ج۲ص۱۱۰ ۶-اعیان الشیعه ج۵ ص۴۳\ارشاد مفید ج۲ ص۲۵