eitaa logo
اشعارآئینی
117 دنبال‌کننده
86 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ مکشوف♻️ لطفاً در مجلس خوانده شود که حق شعر ادا شود 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢ناله ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد💢 تنت از بسكه به دور و برِ من پاشيده مثل موميست جدا گشته..به هم چسبيده ناله ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد چشمم از بعدِ على اكبر خود ترسيده خوب شد نيمه ى عمامه به چهرت بستم چه كسى صورت تو از دل من دزديده؟ جاى سالم به تنت نيست عزيزِ دل من ظاهراً زورِ فرَس بر تن تو چربيده دنده ات خُرد شده..سينه جدا گشته ز هم استخوان هاى شكستت پرو بالم چيده قد كشيدى چِقَدَر..مرد شدى جان عمو "نفسم حبس شد از آنچه كه چشمم ديده" خواستم بوسه زنم بر رُخت اما جا نيست بسكه پاهاى فرس صورت تو بوسيده ✅آرمان صائمى 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 دودمه هاى ويژه شب ششم محرم 💢 ١ داغ من بهر تو از داغ على سنگين تَر است اى عمو جانم حسين (٢) مرگ نزد من به والله از عسل شيرين تَر است اى عمو جانم حسين (٢) ٢ قاسمم من، پور حيدر، نام بابايم حسن دين و دنيايم حسن (٢) ذكر طوفانى من بين رجزهايم؛ حسن دين و دنيايم حسن (٢) ٣ تربيت كرده مرا مثل على، بابا حسن يا حسين و يا حسن (٢) تا به ميدان امدم، زينب صدا زد: يا حسن يا حسين و يا حسن (٢) ٤ راس من بر روى نى،شرم از سكينه مى كند يا حسين و يا حسين (٢) نيزه در پهلوى من ، ياد مدينه مى كند يا حسين و يا حسين (٢) ٥ كوفيان! پس بشنويد اينك صداى شير را نعره تكبير را (٢) ارث بردم از على مرتضى، شمشير را نعره تكبير را (٢) ٦ از تبار مجتبايم، زاده پيغمبرم يا حسين و يا حسين (٢) اى عموجان من برايت يك على اكبرم يا حسين و يا حسين (٢) ٧ مثل بابايم به حق عرض ارادت مى كنم من قيامت مى كنم (٢) با حسين ابن على يك عمر بيعت مى كنم من قيامت مى كنم (٢) ٨ گفته بودى پيش از اين، من جاى باباى توام اى عمو جانم حسين (٢) گر مرا لايق بدانى، از پسرهاى توام اى عمو جانم حسين (٢) ✅پیمان طالبی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️بسیار زیبا 🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶 💢جایی رسید قصه که ناگه پرید تیر 💢 جایی رسید قصه که ناگه پرید تیر خنجر به دست سمت گلو می‌دوید تیر زه را چنان کشید که چون خواهش امام انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر قلب امام، یا دل بیچاره‌ی رباب بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر رویت سیاه حرمله زیر سر تو بود در امتحان خویش نشد روسفید تیر ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر از بار غصه بود، و یا شدت اثر؟ وقتی رسید بر هدف خود خمید تیر یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر در این‌ شهود چشم خداوند بسته شد تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه جایی رسید قصه که ناگه پرید تیر ✅میلاد حسنی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢نامم رباب داغ فراوان کشیده ام 💢 من مادر غریب غنچه ی حنجر بریده ام نامم رباب داغ فراوان کشیده ام رحمی نکرد حرمله تیر از کمان کشید خون گلوی تشنه ی ششماهه دیده ام دیدم بریده حنجر و تیر سه شعبه را این داغ شد باعث قد خمیده ام از آن زمانه میگذرد سالیان سال در آفتاب مانده و سایه ندیده ام داند خدا که تیر عدو با دلم چه کرد خون جای اشک آید از این ابر دیده ام ✅ داود خلیلی کاوه 🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️ مکشوف♻️ 🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 یک چشم هم زدن به گلویت فرو نشست... 💢 تیر آمد و درست به حلقت فرو نشست در سینه ام دومرتبه رازی مگو نشست جایی که بوسه گاه من و مادر تو بود باور نمی کنم پر تیر عدو نشست !؟ ششماهه ام بگو چه شد اینگونه میروی “بابا” نگفتی آرزویش در گلو نشست از بس شتاب تیر سه شعبه زیاد بود یک چشم هم زدن به گلویت فرو نشست می خواستم ببوسمت آرام و بی صدا یک تیر روی حلق تو با های وهو نشست یک یک تن تمام حرم سرخ می شود چون که علم ز دست بلند عمو نشست ✅محمد حسن بیات لو 🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷 💢از آن زمان که شنیدی حسین آب نخورد💢 در آفتاب به رویت بزن نقاب رباب تو سوختی جگر من شده کباب رباب از آن زمان که شنیدی حسین آب نخورد در آفتاب نشستی نخوردی آب رباب نگاه کن چقدر رنگ روت برگشته بلند شو ننشین زیر آفتاب رباب رباب گریه نکن قدری استراحت کن بیا بخاطر زینب کمی بخواب رباب اگر شهید شد عباس مادرش راضی است دگر بیا و خودت را نده عذاب رباب تو از کنار حسینت تکان نمیخوردی تورا به زور کشیدند با طناب رباب عروس مادر من! همسر برادر من! نبود جای تو در مجلس شراب رباب بگو چه کار کنم نا سکینه دق نکند؟ زبان گرفته برای تو، ای رباب رباب... ✅آرش براری 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢زبان حال حضرت رباب علیها السلام💢 نمانده شیر برای رباب عزیز دلم تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم تو رو به قبله ای از تشنگی و می‌گردد برای تو جگر آب، آب عزیز دلم هنوز راه نیفتاده ای مبارز من مکن برای شهادت شتاب عزیز دلم بگو برای سه شعبه میان این همه یل! چرا گلوی تو شد انتخاب عزیز دلم نگو که می شود آخر محاسن بابا به خون حلق ظریفت خضاب عزیز دلم دعای آب نشد مستجاب حیف اما دعای حرمله شد مستجاب عزیز دلم ✅میلاد حسنی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️داستانی♻️ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢پدری رو زده بـود آب بگـیرد اما.‌‌..💢 رویِ دستِ پدرش خوابِ عمورا می دید آب با دستِ علـمدارِ حـرم می نوشید خـبر از تیر نبود و قـلبِ مادر آرام فاطمه آمد و او از تهِ دل می خندید نورِ خورشید ابداً صورتـش آزار نداد خیلی آرام فقط گونه یِ او می بوسید مادرش آب به اندازه ی کافی خورد و‌... شیر از سینـه یِ او بر لبِ نوزاد رسید .... هرچه گفتیم در این دشت فقط رویا بود در حقیـقت به خدا تیرِ جفا زوزه کشید پدری رو زده بـود آب بگـیرد اما.‌‌.. تیر کیـنه گـلویِ کـودکِ دردانه دَرید همه دیدند که سر داشت زمین می افتاد تیر از گردنِ او رد شده بر پوست رسید همه یِ روضه همین است که در کرب و بلا گریه می کرد حسین و حرمله می خندید بچه هایم به فـدایِ بچـه هایِ ارباب ندبه خوان خونِ علی سویِ فلک می پاشید ✅حسین ایمانی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢نگاه كن كه چه خاكى سرم شده مادر💢 لبت براى دو تا قطره آب مى سوزد و پلك هاى تو از اين سراب مى سوزد به روى شانه فتاده سر تو ميدانم دلم از اينهمه حال خراب مى سوزد نگاه كن كه چه خاكى سرم شده مادر بگو دل تو براى رباب مى سوزد؟ نگاه لشكر دشمن به حال تو اين است اگر تورا بدهند آب ثواب مى سوزد نمانده شير عزيزم...بگو چكار كنم كه سينه ام چِقَدر بى حساب مى سوزد ✅آرمان صائمى 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️بسیار بسیار زیبا♻️ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 امشب همه رو جانب خوان علی اصغر کنیم 💢 امشب دلم را بسته ام برتار زلف دلبری امشب توسل کرده ام بردلبر مه منظری . پیچم به پای یاد او چون شاخه ی نیلوفری شاید نصیبم گردد از جام وصالش ساغری . گردم به گردش چون ندارم قبله گاه دیگری گردم قتیلش چون نمی یابم منای بهتری . امشب نماز عشق می خوانم به یاد دلبرم با فخر گویم حلقه در گوش علی اصغرم 🔹🔹 . امشب همه رو جانب خوان علی اصغر کنیم رو جانب دریای احسان علی اصغر کنیم . دل را نشان تیر مژگان علی اصغر کنیم جان را فدای برق چشمان علی اصغر کنیم . دار و ندار خویش قربان علی اصغر کنیم خودرا به هرراهیست مهمان علی اصغر کنیم . این راه را پیغمبران هم روزو شب طی میکنند کروبیان و قدسیان هم روز و شب طی میکنند 🔹🔹 . در توبه آدم سوی او دست دعا برداشته خضر نبی از جام او آب بقا برداشته . از چوبه ی گهواره اش موسی عصا برداشته از رشته ی قنداقه اش عیسی شفا برداشته . با نام او از شعله ابراهیم پا برداشته فخرش همین بس بوسه اش خیرالنسا برداشته . درپنجه های کوچکش نبض زمان است و زمین در طلعت رویش عیان نقش امیر المومنین 🔹🔹 . تا هست پا بر جا لوای عشق پا برجاست او خیل بنی آدم تمامی بنده  و مولاست او . چشم و چراغ خاندان و عترت طاهاست او گویا حسین ابن علّی دوم زهراست او . هرچندطفلی کوچک و ششماهه و نوپاست او غارتگر جان حسین و زینب کبراست او . زیر و زبر سازد تمام عرش را با خنده اش هر چندبایک خنده اش عالم بوُد شرمنده اش 🔹🔹 . روزی که از گهواره چون دریا تلاطم کرده بود بهر نماز عشق خود رو سوی مردم کرده بود . جای وضو از فرط بی آبی تیمم کرده بود هر چند او از تشنه کامی دست و پا گم کرده بود . باگُلفروش از راه چشمانش تکلُم کرده بود با آن لب خشکیده بر ساقی تبسُم کرده بود . با خنده ی پُر معنی اش روح از وجود باب رفت اشک پدر را دید و از شرم نگاهش خواب رفت ✅استاد حیدر توکلی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
♻️داستانی♻️بسیار عالی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢تمام نفرتم از خنده های حرمله بود💢 رباب لشگر خود را به دست اقا داد خدا کند نرود پیش اش آبروی رباب علی بهانه گرفت جای آب تیر  آمد سفید شد همان لحظه تار موی رباب غروب روز دهم بعد عصر عاشورا کسی نبود نباشد به جست و جوی رباب تمام نفرتم از خنده های حرمله بود همان که قهقهه میزد به های و هوی رباب خدا کند که نباشد سر علی اصغر سری ز نیزه زمین خورد پیش روی رباب ✅محمد مهدی نسترن 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹 💢 مقتل-حضرت علی اکبر علیه السلام 💢  یاران امام حسین علیه السلام یکى یکى پیش مى‌آمدند و مى جنگیدند و کُشته مى‌شدند تا آن که جز خانواده اش کسى با حسین علیه السلام نماند. آن گاه پسرش على اکبر علیه السلام ـ که مادرش لیلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به میدان نهاد. او از زیباروى ترینِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنین خواند: من على پسر حسین بن على ام به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک تریم. و به خدا سوگند که پسر بى نَسَب (ابن زیاد) نمى‌تواند بر ما حکم براند. با شمشیر مى‌زنم و از پدرم حمایت مى کنم؛ شمشیر زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى. او این کار را بارها به انجام رساند و کوفیان از کُشتن او پروا مى‌کردند که مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و من پدرش را به عزایش ننشانم! على اکبر علیه السلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد که مُرّة بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نیزه اى به او زد و بر زمینش انداخت. سپاهیان، گِردش را گرفتند و او را با شمشیرهایشان تکّه تکّه کردند. امام حسین علیه السلام به بالاى سر او آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند بکُشد کسانى را که تو را کُشتند اى پسر عزیزم ! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!» . سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود : «دنیاى پس از تو ویران باد !». زینب علیهاالسلام خواهر امام حسین علیه السلام به شتاب بیرون دوید و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پیکر] على اکبر علیه السلام انداخت. امام حسین علیه السلام سر او را گرفت و [ او را بلند کرد و ] به خیمه اش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببرید!» . آنان او را بُردند و در خیمه اى گذاشتند که جلوى آن مى جنگیدند. 🔷متن عربی: و لَم یَزَل یَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَیُقتَلُ، حَتّى لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام إلّا أهلُ بَیتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ـ واُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ ـ وکانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ یَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ یَقولُ: أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ   نَحنُ وبَیتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِیّ تَاللّه ِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ      أضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَن أبی ضَربَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ قُرَشِیّ فَفَعَلَ ذلِکَ مِراراً وأهلُ الکوفَةِ یَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ، فَقالَ: عَلَیَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بی یَفعَلُ مِثلَ ذلِکَ إن لَم اُثکِلهُ أباهُ، فَمَرَّ یَشتَدُّ عَلَى النّاسِ کَما مَرَّ فِی الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسیافِهِم. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَةً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّى أکَبَّت عَلَیهِ، فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ أمامَهُ. ✅منابع: 🔹الإرشاد شیخ مفید، ج ٢ ص ١٠۶، 🔹مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ۶٨، 🔹 إعلام الورى طبرسی: ج ١ ص ۴۶۴ 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹