eitaa logo
اشعارآئینی
118 دنبال‌کننده
86 عکس
9 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 مقتل - حضرت عباس بن علی علیه السلام 💢 علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار می نویسد: حضرت عباس(ع) وقتی غربت و تنهایی برادر را دید، نزد حضرت امام حسین(ع) آمد گفت: « یا أخِی هَل مِن رُخصَهٍ»؛ ای برادر! به من اجازه می دهید به میدان بروم؟« فَبَکی الحُسَینُ بُکاءً شَدیدًا»؛ امام حسین(ع) گریه سختی کردند. « ثُمَّ قَالَ یا أَخی أَنتَ صاحِبُ لِوائِی»؛ سپس فرمود: برادر! تو صاحب پرچم منی، اگر تو بروی شیرازه کار از هم می پاشد و جمع ما متفرق می شود، « وَ إذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عَسکَرِی»، بعد فرمود: عباسم! «فَا طلُب لَهَؤُلاءِ قَلِیلًا مِنَ الماءِ» کمی آب برای این بچه ها بیاور.حضرت قمر بنی هاشم(ع) مقابل لشکر آمدند، لشکر را موعظه کردند و از عذاب خدا ترساندند؛ اما سودی برای مردم نداشت.« فَرَجَعَ إلی أَخِیهِ»؛ برگشتند به طرف حضرت امام حسین(ع) . « فَسَمَعَ الأَطفالُ یُنادُونَ العَطَشَ العَطَشَ» شنیدند این بچه ها فریاد العَطَشَ العَطَشَ  می زنند. سوار یک مرکب شد، نیزه ای به دست گرفت، مشک را بر دوش گذاشت، به دشمن حمله کرد، هشتاد نفر را کشت تا خودش را به آب رساند.این جا نهایت ایثار و جوانمردی را نشان داد.  « فَلَمَّا أَرادَ یَشرِبَ غُرفَهً مِنَ الماءِ»؛ می خواست کفی از آب را بخورد، « ذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ وَ أَهلِ بَیتِهِ» به عطش ابی عبدالله و اهل بیتش توجه کرد، « وَقَالَ وَ اللهُ لا أَشرِبُهُ»؛ به خدا سوگند نمی نوشم،« وَ أخی الحُسَینُ وَ عِیالُهُ وَ أَطفالُهُ عَطاشَا»؛ برادرم حسین و زن و بچه اش تشنه باشند، « لا کَانَ ذَلِکَ أَبَدًا» ابدًا چنین چیزی ممکن نیست که من لب به آب بزنم.    مشک را پر کرد، روی شانه راست انداخت، به سوی خیمه حرکت کرد؛ ولی از هرطرف او را احاطه نمودند و از همه طرف به او تیراندازی کردند(۱۷). علامه مجلسی(ره) همچنین نوشته اند: در حدی که زره او مانند خارپشت پر از تیر شده بود. زید بن ورقاء و حکیم بن طفیل کمین کردند و از پشت یک درخت خرما، دست راستش را قطع کردند.  به سرعت شمشیرش را به دست چپ داد، بند مشک را به شانه چپ انداخت و فریاد زد: وَاللهِ إن قَطَعتُمُ یَمِینِی                    إنّی اُحامِی أَبَدَاً عَن دِینِی وَ عَن أمامٍ صادِقِ الیَقِینِ               نَجلُ النبِّیٍ الطَاهِرِ الأمِین به خدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید من از دینم دفاع می کنم، و نیز از امامی که به راستی صاحب یقین و نوه پاک امین است، حمایت می کنم. نوفل ازرقی و حکیم بن طفیل کمین کردند و دست چپش را هم قطع کردند. پس فریاد زد:یا نَفس لا تَخشی مِنَ الکُفّار  وَ أبشرِی بِرَحمَهِ الجَبّارای نفس از کافران هراس مکن و به رحمت خدا شاد باش. تو داری در راه حسین کشته می شوی، من تو را به رحمت خدا بشارت می دهم؛ هیچ واهمه نداشته باش. ولی در عین حال شاد و خوشحال بود که می تواند آب به خیمه ها برساند و برای از دست دادن دست هایش ناراحت نبود. ناگهان تیری به مشک خورد، همه آب ها ریخت، در جا تیر دیگری هم به سینه او زدند، عمودی از آهن به فرقش زدند که دیگر طاقت سواری نداشت. از بالای اسب روی زمین افتاد. « صَاحَ إلی أخِیهِ الحُسَین أدرِکنِی»؛ اولین باری بود که حضرت امام حسین(ع) را به عنوان برادر مورد خطاب قرار داد.امام (ع) به سرعت آمد و او را با دست بریده و فرق شکافته و بدن قطعه قطعه دید، فریاد زد: .« أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِی»؛ برادر! کمرم شکست، « وَ قَلَّت حِیلَتِی»؛ چاره ام کم شد، « وَ انقَطَعَ رَجائِی»؛ امیدم بریده شد، « وَ شَمُتَ بِی عَدوِّی»؛ حالا دیگر دشمن مرا زخم زبان می زند، « وَ الکَمَدُ قاتِلی»؛ غصه تو مرا می کشد.لشکر با آمدن امام(ع) پا به فرار گذاشتند. امام(ع) فریاد زد: « أینَ تَفِرُّوُن» کجا فرار می کنید؟ « وَ قَد قَتَلتُم أخی» شما که برادر مرا کشتید،« أینَ تَفِرُّوُن» کجا فرار می کنید؟ « وَ قَد فَتَتُّم عضدی»؛ شما که نیروی مرا در هم شکستید.چون بدن عباس (ع) را قطعه قطعه کرده بودند، نتوانست بدن را حرکت دهد. پس حضرت دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد(۱۸)، وقتی زنان و دختران دیدند امام می آید، از همه زودتر حضرت سکینه به جانب ابی عبدالله(ع) آمد، عنان اسب پدر را گرفت و گفت:« أبَتا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمّی العَبّاس»؛ از عمویم عباس خبر داری؟ او به من وعده آب داد، عادتش هم خلف وعده نبود، پدر! آیا خود او آب نوشید؟ امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه گریه کرد، سپس فرمود: دخترم! عباس را کشتند. وقتی حضرت زینب(ع) خبر قتل برادر را شنید فریاد زد: « وَا أخَاه، وَا عَبّاسَاهُ، وَا قِلَّه ناصِراه، وَا ضَیعَتاهُ مِن بَعدِک»؛ وای برادرم، وای عباسم، وای از کمی یار، وای از خوار شدن بعد از تو. سپس وقتی کنار بدن نشست، « أخَذَ الحُسین رَأسَه»؛ سرش را به دامن گرفت. « وَ وَضَعَهُ فی حِجرِه» آن
فرق شکافته را روی دامن گذاشت و خون از دو چشم عباس پاک کرد. نفسی مانده بود برای قمر بنی هاشم(ع) که همان نفس را هم خرج گریه کرد. امام حسین(ع) فرمود: « مَا یُبکِیکَ یا أَبَا الفَضلِ؟» چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: « أخی یَا نُورَ عَینی وَ کَیفَ لا أَبکی»؛ برادرم، نور چشمم! چرا گریه نکنم؟ « وَ مِثلَکَ الان جِئتَنِی وَ أخَذتَ رَأسی عَنِ التُّراب»؛ تو آمدی الان سر مرا از روی خاک برداشتی، « فَبَعدَ ساعَه مَن یَرفَعُ رَأسَکَ»؛ امام ساعتی دیگر که خودت شهید می شوی، چه کسی سر تو را از روی خاک بر می دارد و چه کسی خاک از صورت مبارک تو پارک می کند؟ آن گاه حضرت به شرف شهادت نائل شد(۱۹). ✅منابع: ۱۷- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۱-۴۲، باب۳۷٫ ۱۸- مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۱-۴۲، باب۳۷؛ بهبهانی، دمعه الساکبه، ج۴، ص۳۲۴-۳۲۳؛ شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج۲، ص۸۸۱-۸۸۵؛مازندرانی، معالی السبطین، ج۱، ص۴۳۷-۴۴۱، مجلس۲۰؛ زنجانی، وسیله الدارین، ص۲۷۲-۲۷۳؛ مقرّم، مقتل الحسین(ع)، ص۲۶۹-۲۷۰ ۱۹- مازندرانی، معالی السبطین، ج۱، ص۴۴۳، مجلس ۲۰٫ 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان(عج) در شب تاسوعا 💢 شبیه چشم شـمـا چـشم های تـر دارد كسی كه خـاكِ حسینیه را به سـر دارد تو گریه كردی و شد سرخ چهره فهمیدم كه وقتِ روضۀ تـو اشك هم جگر دارد خدا به رویِ من و تـو حساب وا كـرده كه گریـه ای بكنیم و حـساب بـردارد هـوای امشبمان فـرق می كند انـگار نشسته مـادری و دست بـر كمـر دارد حسین روز و شبـم را گرفته می دانم بـرایِ عاشقی ام عـقل درد سـر دارد فقط به تـربتِ اربـاب سجده می چسبد همیشه سجـدۀ مـا مـزّۀ دگر دارد مـرا حوالـه نمودند خـاكِ پـا ببـرم هـزار شكر كه ایـن خیمه رُفته گر دارد میـانِ روضه نشستیم و عـاشقی می گفت بـخوان دعـای فـرج را دعـا اثر دارد كسی كه داغِ بـرادر كشیـده می دانـد كــه رویِ قـوَّتِ زانـویِ او اثـر دارد چـقـدر روضۀ نـا گفته در گلو داریم بیا بـه مجلسمان روضۀ عمـو داریـم ✅حسن لطفی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان(عج) در شب تاسوعا 💢 هر قدر می خواهد این دل، این دلِ تنها تو را در عوض هرگز نمی خواهد دمی دنیا تو را ! خاكِ عالم بـر سرِ دنیا، كه چشـمِ دوستان جست و جو باید كند در سینۀ صحرا تو را تو خودت مشتـاق هستی میهمانِ مـا شوی لیك می راند گنـاه از خانه هـای ما تو را نالۀ آقـا بیـایِ مـا كجـا، آن نـاله ای كه زده در بینِ آن دیوار و در، زهرا تو را روز، روزِ توست، چون روزِ عمویِ توست، آه كم نخواهد داشت هرگز روزِ تـاسوعا تو را گـرچه می گویند هستی در تمامِ روضه ها بیشتـر حس می كنم در روضۀ سقّا تو را دستـهایـم را دخیـلِ دستِ آقـایی كنم كه خبر داده است از حاجاتِ نوكرها تو را با دَمِ ای ساقی لب تشنگان خواهیم خواند در عـزایِ ساقـیِ لب تشنگان، آقا تو را ✅محمد بیابانی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢مناجات محرمی با امام زمان(عج) در شب تاسوعا 💢 می شود هر روز اشكم در عزایت بیشتر سوختم از روضه ات، از های هایت بیشتر  می روم دنبـالت امّا از حـرم های شما می رود تـا كربـلایـت، ردِّ پایت بیشتر از عبادت هم مهمتر این اطاعت كردن است می دهم سر را ولی، دل را برایت بیشتر می زنم بر سینه شاید كه شبیهِ تو شوم می نشیند بر كبودی، بوسه هایت بیشتر دستگاهِ لاف بسیار است امّـا مَـرد كـو غیـرتم من را نگه دارد، به پایـت بیشتر تا كه می اُفتی به یادِ مشك و دست و علقمه باز می گیرد دلت، امّا صدایت بیشتر تا كه می آید رَجزهای عمویت بر لبم می شود سهمِ من از، دستِ دعایت بیشتر تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالاتری رفته آری بر عمویت، شانه هایت بیشتر شام هایِ قبل، شاید، حتماً امشب می رسی می رسد از هر شبی، عِطرِ عبایت بیشتر ✅حسن لطفی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان(عج) در شب تاسوعا 💢 شبیه قطره ی باران به من ببار آقا و در میان وجودم گلی بکار آقا گلی که تربیتش دست باغبان افتد تمام زندگیش میشود بهار آقا مرا برای همیشه برای خود بردار مرا به جمع غلامان خود گذار آقا برای اینکه بمانم همیشه محضرتان بکش به دور فراری خود حصاری اقا همیشه شاهد اعمال زشت من بودی چه در میانه ی لیل و چه در نهار اقا قرار من و شما روضه های عباس است بیا به مجلس امشب سر قرار آقا بیا و روضه بخوان روضه ی دو دست قلم بیا و روضه بخوان از سر نگار آقا ✅حبیب باقر زاده 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات با امام زمان عج در شب تاسوعا 💢 دلگيرم از تمامی دنيا شتاب كن مجنونم و به خاطر ليلا شتاب كن وقتش رسيده صبح طلوعت فرا رسد پايان بده بر اين شب يلدا شتاب كن در انتظار آمدنت روزها گذشت ای وعده ی قديمی فردا شتاب كن ای وارث عدالت و صبر و غم علی با ذوالفقار حضرت مولا شتاب كن جانم به لب رسيد از اين روزگار پست آقا به جان حضرت زهرا شتاب كن جان سه ساله دختركی كه گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب كن بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد نقش زمين جوان خودش راشتاب كن بر آن پدر كه پيكر فرزند خويش را بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن بر آن تنی كه زخمی تیر سه شعبه شد بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن بر خانمی كه در دم گودال ميگرفت با ناله ذكر "وای حسينا" شتاب كن روضه گرفته ايم كه شايد نظر كنی روضه برای حضرت سقا شتاب كن ✅محمدحسن بیات لو 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢به آبروی تو بسته ست آبروی حرم💢 سلام حضرت دریا سلام یا عباس سلام ما به تو ای بامرام یا عباس نگاه مرحمتت مهر میکند نازل سلام ام بنین بر تو یا ابوفاضل به آبروی تو بسته ست آبروی حرم دخیل بسته ام امشب به تو عموی حرم به شوق دیدن رقص کتیبه روی علم دوباره در به در روضه های خانگی ام بساط کتری و قوری خواهرم برپاست و دیگ نذری هر سال مادرم برپاست نشسته لذت عشقت به جان خلق الله برای عرض ارادت ارامنه در راه بهشت میچکد از خوشه ی تبسم تو تمام اهل زمین تشنه ی ترحم تو مگر نه اینکه ز عیسی ، مسیح میسازی به دست خویش ز یحیی ، ذبیح میسازی یکی یکی همه ی انبیا گرفتارت نه بنده های خدا که خدا گرفتارت غلام دربه در گوشه گیر یعنی من اسیر حلقه به گوش فقیر یعنی من کریم ، حضرت رازق ، مراد یعنی تو کسی که روزی هرساله داد یعنی تو به دسته های عزا با امید رو کرده کسی که نزد تو امشب مریض اورده بزرگ قافله ی فتح باب کرده تویی امید هرچه مریض جواب کرده تویی گره گشا گره از کار نوکرت وا کن اشاره ای کن و درد مرا مداوا کن به یاد تعزیه خوانی ظهر تاسوعا به یاد زمزمه ی کل یوم عاشورا تمام ثانیه ها را به گریه سر بکنم میان روضه مان نیت سفر بکنم به پای دل برسم محضر تو رمز حیات دوباره پر بکشم تا کنار شط فرات به غیر پرچم تو بیرقی که بالا نیست کسی به غیر تو ای نبض اب!  سقا نیست عموی خوش قد و بالای بچه سیدها عزیز ام بنین میوه ی دل زهرا اگر به دوش رفیعانه ات علم بزنی اگر که نیزه بگیری کمی قدم بزنی اگر که خون خدا در رگت به جوش اید میان کرببلا محشری رقم بزنی به حمله ای علوی گرد و خاک خواهی کرد تمام حرمله ها را هلاک خواهی کرد برای اینکه ببینند حضرت سردار زره ببند به تن ذوالفقاررا بردار به یک انابن علی باز قصد طوفان کن رجز بخوان همه ی دشت را پریشان کن برای دشمن یاغی کشیده کافی نیست برای منقبت تو قصیده کافی نیست برای مدح تو از این قبیل باید گفت برای رزم تو بحر طویل باید گفت   " شير سرخ عربستان و وزير شه خوبان، پسر مظهر يزدان، كه بُدى صاحب طبل و علم و بيرق و سَيف و حَشم و با رقم و با رمق اندر لقبت ماه بنى هاشم و عباس علمدار و سپه دار و جهانگير و جهاندار و دگر نايب و سقا شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتى ابوالفضل  " چه لذتی ست که زهرا نگاه کرده مرا محبتت همه جا روبه راه کرده مرا شبی که نام تو باشد وسط شب روضه ست حرارتم همه زیر سر تب روضه ست به اذن صادره از سوی فاطمه گویم مرا ببخش اگر بی مقدمه گویم چه شد کنار شریعه چرا زمین خوردی چه شد که اخر سر باوفا زمین خوردی بدون شک پس از این سرفراز خواهی شد مگر نه اینکه برای خدا زمین خوردی شبیه مادر پهلوشکسته ات زهرا ز روی مرکب خود بی هوا زمین خوردی چقدر زخم نشسته به روی سینه ی تو گمان کنم وسط نیزه ها زمین خوردی تمام کرببلا پر شده ست از تن تو عزیز اهل حرم در کجا زمین خوردی نشسته است چرا چوب تیر در چشمت سه شعبه اش ز چه رو کرده گیر در چشمت شبیه ابر بهاری چقدر میباری به جای آب دو دست قلم شده داری چقدر اب نه ارباب را صدازده ای به روی خاک غریبانه دست و پا زده ای تمام اهل حرم از غم تو افتادند پس از تو فاتحه ی گوشواره را خواندند ✅علیرضا خاکساری 🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 السلام علیک یا ساقی العطشان 💢 چه شد که اینهمه تیر سوی پیکرت آمد؟ چه شد که مادر من جای مادرت آمد ؟ نشد که آب بیاری حرم فدای سرت ولی بگو چه بلایی سر سرت آمد ؟ 🔹🔹🔹🔹 ببین که دشمن ازاین پس جلوتر آمده است ببین که داد حرم از غمت در آمده است چه خوب شدکه نمی بینی ای رشید غیور که دست نحس کسی سمت معجرآمده است ✅محمدحسن بیات لو 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷 💢در خاک هم دارد اثر دست کریمش💢 از نور ماهی علقمه باغ ارم شد ماهی که از داغش قد خورشید خم شد تا داستان عشق را با‌ خون نگارد چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد هر چند‌ از دستش علم افتاد اما در آسمانها تا ابد نامش علم شد در خاک هم دارد اثر دست کریمش حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد می‌ریخت آب مشک و از جان دست می‌شست از شرم پیشانی دریا غرق نم شد تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا تعداد تیر اما پس از عباس کم شد تا ‌رفت چشم نافذش در پرده‌ی خون دلواپس پرده نشینان حرم شد در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند این پیشتازی ها سر مشتی درم شد میر و علمدار حرم دیگر نیامد ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد ✅میلاد حسنی 🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶
♻️زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت اباالفضل♻️ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶 💢 تمام لشکرشان از تو تکه ای می خواست... 💢 بنا نبود فقط سهم نیزه ها باشی سرم بلندتر است از همیشه تا باشی شکست خورده ترین کشتی حسین منم قرار بود که باشی و ناخدا باشی قرار بود بمانی کنارمان و فقط مواظب دل و چشمان بی حیا باشی کسی به معجر من چپ نگاه می کرده به فکرشان نزند این اگر شما باشی نشسته بودم ودیدم سرت چه آوردند که خواسته ست که اینگونه بوریا باشی تمام لشکرشان از تو تکه ای می خواست امیر گفته که باید جدا جدا باشی چنان شکسته تنت را سنان و سر نیزه گمان کنم که عزیزم پر از صدا باشی سرت زچند طرف نیزه خورده،سختتر است اگر نبینی و وقتی که بی هوا باشی خدا کند که کسی زیر نیزه جان ندهد خصوصا اینکه زمانی که زیر پا باشی ✅احمد شاکری 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶
♻️زبان حال امام حسین علیه السلام با حضرت اباالفضل علیه السلام♻️ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 باز كن چشم ببين خواهرم افتاد زمين... 💢 باز كن چشم ببين خواهرم افتاد زمين پيش تو ماه جبين پيكرم افتاد زمين آن طرف بين حرم اهل حرم بى تابند خوودت افتاد زمين...دخترم افتاد زمين تو چرا آب نخوردى؟من ازت ممنونم مشك خون ديده ى تو آخرم افتاد زمين چشم هاى تو مرا ياد كسى انداخته... پيش چشم پدرم،مادرم افتاد زمين........ خواهشى دارم اگر خواهش من رد نكنى باز كن چشم ببين خواهرم افتاد زمين... ✅آرمان صائمى 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶