eitaa logo
اشعارآئینی
118 دنبال‌کننده
86 عکس
9 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان به کام عدم بود و یا علی می‌گفت علی هماره خدا و خدا علی می‌گفت چو خواست آدم خاکی ز جای برخیزد به پا ستاد و به صوت رسا علی می‌گفت صدای یا علی از رود نیل بر می‌خواست به دست حضرت موسی، عصا علی می‌گفت به غزوه و احد و بدر و خیبر و احزاب نبی قدم به قدم ذکر «یا علی» می‌گفت قرار بود شود کعبه زادگاه علی که خشت خشت حرم ز ابتدا علی می‌گفت گر آفتاب بگوید علی، تعجب نیست خدا سخن، شب معراج، با علی می‌گفت حسن هماره توسل به حضرتش می‌جست حسین هم به صف کربلا علی می‌گفت امام و راهبر اولیا علی است علی هماره با همه انبیا علی است علی علی علی علی مولا علی علی مولا
‍ 🔶🔸اللهم عجّل لولیک الفرج🔸🔶 شور حماسی حضرت رقیه،حضرت عباس و امام زمان ➖➖➖➖➖ عالمی دارم من با رقیه خاتون حرفم اینه یا مرگ یا رقیه خاتون من باعشق بی بی زندگیمو ساختم فرش این قلبم رو زیر پاش انداختم به الفبای رقیه حرف راء یعنی رحیم حرف قاف به معنیِ قدیسه ی رب عظیم حرف یاء یعنی که یاقوت یل ام بنین حرف هاء مخفّفِ هادیِ راه مستقیم یارقیه محشری نور چشم اکبری تاکه چادر سر کنی همه میگن مادری به صحابه رهبری بچه شیر حیدری با سلاح گریه تو یه تنه یک لشکری یارقیه جان مدد ➖➖➖➖➖ ای خدای احساس کوه غیرت عباس یا کفیل الزینب اعلی حضرت عباس اسم زیبات آقا افضل از هر لفظه من توسل دارم به شما هر لحظه بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم سگ عباسم و از گفته ی خود دلشادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم قمر کرب و بلا ساقی خون خدا شهر ایثاره حسین و اباالفضل بابُها ابوفاضل مه جبین ای نگار نازنین به رکاب اهلبیت تویی آقا چون نگین یااباالفضل یا قمر ➖➖➖➖➖ العجل یا مهدی ذکر رو لبهامه خواب وصل ارباب رویای شبهامه بی نسیم مِهرِش به خدا بی چارم این شبا من تاصبح به دعا بیدارم حمدلله که گدای حجت بن الحسنم خاک پای نوکرای حجت بن الحسنم الهی بشم وهب مادرمم امّ وهب ببینه که من فدای حجت بن الحسنم اباصالح الدخیل ای امیر بی بدیل خادم دربار تو میکائیل و جبرئیل تویی شبه مصطفی إبن شاه لافتی قهرمان آخرِه قصه ی کرب و بلا
مرده بودم و زنده شدم عشق تو را بنده شدم دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم با شهیدانت جان ما هم به قربانت حیدر کرار تویی و مخزن الاسرار توئیْ ، قاتل کفار تویی و کعبه سیار توئی و تیغ شرر بار توئی، فاتح پیکار تویی ، پدر یا کرب و بلا عشق علمدار تویی بت شکن حیدر~~~ مولا ابالحسن حیدر ~~~~ برهمه غالب~~~ علی بن ابی طالب همه دم همه جا من و فکر علی که عبادت من شده ذکر علی تویی صوم و ذکات و نماز و دعا تویی رمز ورود بهشت خدا شاه مردانی تو مرز کفر و ایمانی لافتی الا مولاعلی ولی الله ♻️♻️♻️♻️♻️ سید و سرور علی و شیر دلاور علی و فاتح خیبر علی و صاحب منبر علی ، اول و آخر علی و نفس پیامبر علی ، اگه فاطمه کوثره پس ساقی کوثر علی نام تو مولا ~~~نقش انگشتر زهرا جان به کف داریم در سر شور نجف داریم شاه مردانی تو مرز کفر و ایمانی لافتی الا مولاعلی ولی الله نام تو نقل دهنم و رمز دوام سخنم و وقف تو شد جان و تنم و شال عزایت کفنم و کرب و بلایت وطنم و محرم سینه زدنم و حَرَمت شده کعبه من حاجی شش گوشه منم یا ابالاحرار ثارالله سید الابرار عشق بی همتا ثارالله قبله دنیا دلم از حَرَمَتْ به وطن نرود که هوای تو از سر من نرود ز نگاه تو من به خدا برسم شب جمعه به کرب و بلا برسم یا ابالاحرار ثارالله سید الابرار عشق بی همتا ثارالله قبله دنیا زائر و مهمان توأم و دست به دامان توأم و ریزه خور خان توأم و گوش به فرمان توأم ، من که مسلمان توأم ، بی سر و سامان توأم ، تو امیری و من هم از آن خیل محبان توأم شاه و سلطانم اربابم ای حسین جانم سرنوشت من ای صحن تو بهشت من دلم از حَرَمَتْ به وطن نرود که هوای تو از سر من نرود ز نگاه تو من به خدا برسم شب جمعه به کرب و بلا برسم یا ابالاحرار ثارالله سید الابرار عشق بی همتا ثارالله قبله دنیا
بی سر و سامان تو ام ارباب عاشق و مجنون تو ام ارباب جای دیگه نمیرم این شبها وقتی که مدیون تو ارباب زینت دوش خاتمی ارباب فرمانروای عالمی ارباب پس نمیگیرم دلم و از تو تو دلربای دلمی ارباب با این نوکر~~~~ تو سر کردی ~~~~ دمت گرم اقا به من نظر کردی حسین جانم حسین جانم »«»«»«»«»«»«»«« صاحب قلب مضطرم ارباب ما رو بخر ببر حرم ارباب تا به ابد نوکر تو هستم کم نشه سایت از سرم مثل تموم نوکرای تو مست و هوایی شدم این شبها نشد بیام زیارتت اما کرب و بلایی شدم این شبها دمت عشقه غمت عشقه بمیرم من زیر پرچمت عشقه حسین اقا حسین مولا »«»«»«»«««««»«»«»«»« دار و ندار من تویی اقا زندگیم و به پای تو میدم مثل وهب یه روزی ایشا الله من سرم و برای تو میدم مثل تموم شهدا من هم تعلقی به خاک و خون دارم دیوونه حضرت اربابم شبیه عابسم جنون دارم اگر تاب و~~~~ تبی داریم~~~~~ توی سینه قلبی زینبی داریم  حسین اقا حسین مولا
سکان زمین و آسمان است علی سلطان همه جهانيان است علي گلواژه ي منشق از علي اعلاست سر چشمه ي فيض بي كران است علي آوازه ي او ز هفت اقليم رسد مشهور به هفت آسمان است علي سر سلسله خليل عبادالرحمن آن بنده ي سر به آستان است علي برتر ز علي رب جلي خلق نكرد آقاي همه بهشتيان است علي از بعد نبي بر همه ي مخلوقات از جانب دوست ارمغان است علي اول وصي پيمبر اعظم اوست بر دين رسول روح و جان است علي شاگرد محمد امين است ولي استاد همه پيمبران است علي دستور تمام انبيا در دستش حق را شب معراج لسان است علي هستند امامان مبين رهرو او يعني كه امير كاروان است علي همتاي امير عشق تنها زهرا ست با دخت رسول همزبان است علي بر هر نبي و ولي ولي الله است مولاي جميع انس و جان است علي در نور محبتش پر از جاذبه است محبوب قلوب شيعيان است علي بر غيب و شهود حاكم و سلطان است آگاه ز راز كهكشان است علي جنت يكي از صنايع دستانش صنعتگر آفريدگان است علي ايمان و نماز و اصل اسلام علي است توحيد و معاد عارفان است علي مفتاح علوم ايزدي در نزدش ديباچه ي علم لا مكان است علي اين است گواه لا مكان بودن او يك شب به چهل مكان عيان است علي مولا و امام متقين كيست علي است حقا كه امير مومنان است علي سلمان كه سبو از مي منّا نوشيد او ظرف و در آن قطره چكان است علي ميثم سر دار از علي مي گويد با لله مي وصل عاشقان است علي قنبر كه غلامي علي منصب اوست او سالك و پير راهدان است علي در مركز وحي كاتب وحي علي است بر حامل وحي تر جمان است علي گنجينه ي مخفي معارف مولاست آئينه ذات مستعان است علي تفسير مبين فطره الله علي است عشقش به دل پير و جوان است علي آيات مبين مديحه اوصافش هر سوره و آيه آرمان است علي قرآن بدون او به قرآن جعلي است تا ناطق و منطق و بيان است علي دانيد كه سرّ اسم اعظم در چيست اكسير به رمز كن مكان است علي در اولُ الاولين عيان كيست علي است در آخر الآخرين نهان است علي احسان قديم و حكم فرماي ازل مسجود همه فرشتگان است علي موساي قلندر از علي نيل گشود بر كشتي نوح پشتوان است علي عيسا نه به خويش مرده را زنده كند تجديد حيات مردگان است علي ميزان و قسيم نار و جنت حيدر آري به صراط ميزبان است علي عنوان علي به چهره ها منقوش است نامش به رخ مواليان است علي با اين همه مظهر العجائب بشر است ! يا اينكه خداوند جهان است علي افتاده بيا كه دستگير تو علي است بر بازوي نا توان توان است علي بر سائل خود زكات بخشد به ركوع با قاتل خويش مهربان است علي نيروي ولايتش محك بر همگان بر جمع خلايق امتحان است علي در روز نبرد تك سوار عرب است در عرصه صبر قهرمان است علي خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است هنگام مصاف پهلوان است علي هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيم تضمين بهشت جاودان است علي لشگر عددي نبود در حرب علي تشنه به قتال كافران است علي در معركه چشم فتنه را كور كند شمشير به فرق دشمنان است علي با خنده مظلوم علي خشنود است ويران گر ظلم پيشه گان است علي با اشك يتيم ديده اش باراني با قوْتِ فقير شادمان است علي قانع به نمك و قرص ناني باشد با اينكه نعيم آب و نان است علي آن زاهد شب كه شير روزش خوانند سالار همه دلاوران است علي آري سه طلاقه كرد دنيايي را الحق كه امام زاهدان است علي هر ذائقه با ولاي او شيرين است عطر گل و طعم زعفران است علي او را نشناخت جز خدا و احمد از بس كه لطيف و دلستان است علي آن مير مهيمني كه ما را در حشر از دوزخيان نگاهبان است علي روزي كه كسي به داد امت نرسد آنكس كه به فكر دوستان است علي امضاي شفاعت است با مهر علي در حشر جواز مومنان است علي آرامش شيعيان عا لم مهدي است آرامش صاحب الزمان است علي از عدل علي كه مي توان گفت سخن جايي كه شهيد هر زمان است علي
❣✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 💮 السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ ... 💮 'شب جمعه است 'حسین جان به هوایت هستم "با دلم زائر آن صحن و سرایت هستم" میکنم همرهیِ مادر غمدیده ی تو نیمه شب گریه کنِ کرببلایت هستم بعدت ارباب دگر در دل من شادی نیست هر دم ارباب عزادار عزایت هستم همه اش لطف و عنایات تو و مادر توست من اگر نوکرم و زیر لوایت هستم آمدم هیئت و امید به دستت دارم من همان نوکر مشمول عطایت هستم چه شده بر من ِدل خسته نداری نظری؟ آخر عُمریست که ارباب ، گدایت هستم.. "بـِاَبیٖ أنْتَ وَ اُمّی "به فدایت ارباب.. از همان روز تولد به فدایت هستم روضه ی قتلگهت میشکُد آخر من را تا که یاد ِبدن و رأس جدایت هستم روز محشر چه هراسی دگر نوکر را؟ بین آن خوف ، چنان غرق رجایت هستم تو نبردی که مرا تا حرمت اما من "با دلم زائر آن صحن و سرایت باشم" عبدالزهرا هاشمیان آدریانی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 هفتمین نوری که در قلبم منوّر گشته ای 💢 بر درِ این خانه تا احساس ِ حاجت می رسد پشتِ در از سمتِ دستانت عنایت می رسد بابِ حاجاتِ جهان..بابُ الکرم..بابُ العطا حضرت عقده گشا..از تو کرامت می رسد هفتمین نوری که در قلبم منوّر گشته ای در دلِ تاریکِ من .. خورشید ِ رحمت می رسد کاظمین ِ باصفایت را تجسّم می کنم بی امان در سینه ام شوقِ زیارت می رسد سعی کردم ساءلی باشم فقیر و مضطرب زان سبب از سوی تو پیوسته نعمت می رسد حال و روزم‌ را خودت سامان بده با یک نگاه ورنه این نوکر به عصیان و به زحمت می رسد هرکه یا موسی ابن جعفر را بگوید مطمئن حاجتش می گیرد و‌ اوجِ ولایت می رسد روسیاهی را ببر بر محضرِ شاه ِ کرم از امام عاشقی آخر شفاعت می رسد ✅محسن راحت حق
يا أَبَا الْحَسَنِ، يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، أَيُّهَا الْكاظِمُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ... اما میخوام بگم آقاجان شما مرد بودید دست و پاتُ بستن ... اما یه دخترِ سه ساله که اینقدر دست و پاش ظریفِ .. آقاجان اگه دستاتو بستن دیگه سرِ بریدۀ باباتُ جلوت نیاوردن ... قربون اون دخترکی برم گفت عمه دارن با چوب میزنن ✳️ گریزهای روضه✳️ 🔰زن بدکاره را فرستادند آقا را اذیت کند ، گریه کرد و توبه کرد♻️گریز به زهیرو حر 🔰۱۴ سال در زندانهای مختلف و سیاه چالها 🔰دور از وطن 🔰تنها ته سیاه چال جان داد ، ارباب تنها در گودال 🔰مثل حضرت زهرا نحیف شده بود أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ اَلرَّأْسِ نَاحِلَةَ اَلْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ اَلرُّكْنِ بَاكِيَةَ اَلْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ اَلْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ 🔰
در کنج زندان بلا جان می سپارم غیر از غم یاران خدایا غم ندارم سر تا به پایم همچو شمعی آب گشته چون مرغ پر بسته شده این حالِ زارم (در غصه و تاب و تبم) ۲ (جانم رسیده بر لبم)۲ خلصنی یا رب... باب الحوائج هستم اما خود گرفتار من آشنای یارم و در بند اغیار می سوزم و می سازم از جور زمانه زندان به یاد حق برایم گشته گلزار (قوتم فقط سیلی شده)2 (رویم دگر نیلی شده)۲ خلصنی یا رب... (در غصه و تاب و تبم) ۲ (جانم رسیده بر لبم)۲ خلصنی یا رب... چشم فلک بر غربت آقا ببارد تنها و مظلومانه او جان می سپارد این لحضه های آخر عمرش خدایا بر روی لبهایش چنین زمزمه دارد (رضا کجایی پسرم)۲ (نور دو چشمان ترم)۲ خلصنی یا رب…
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 رسیده یک زن رقاصه تا کُنَد.... 💢 حدیث غربت او کرده خون جگرها را نشانده روی دل سنگ هم شررها را شکسته بال و پری نیست حق آن مردی که داده رخصت پرواز ، بال و پر ها را چه آمده سر آقا ، به گوش فاطمه اش خدا کند نرسانند این خبرها را یکی فقط شده مامور تا که با دشنام زَنَد همیشه بهم خلوت سحرها را رسیده یک زن رقاصه تا کُنَد تکمیل تمام بی ادبی ها و درد سرها را نگاه کن چه غریبانه داد جان آن که پناه بود غریبی محتضر ها را به روی تخته ی در رفت و بُرد این دنیا جلوی فاطمه باز آبروی درها را تنی نحیف و پر از زخم بر پل بغداد گرفته جان تمامی رهگذرها را .. هر آنچه دید ولیکن هزار مرتبه شکر ندید لحظه ی جان دادن پسرها را ✅محمد حسین رحیمیان- ۹ فروردین ۹۸
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢امر کرده ست همه گریه به ارباب کنند💢 مثل شمع است ولی سوختنش پیدا نیست یا چو پروانه ! ولی پر زدنش پیدا نیست پایش از این طرف افتاده سرش از آن سو حرفم این است چرا حجم تنش پیدا نیست بس که در پنجه ی صیّاد گرفتار شده پیچش موی شکن در شکنش پیدا نیست بس که سبز است تنش در اثر زهر ستم آنچه پیداست خزان در چمنش پیدا نیست جسر بغداد بلند است ولی از بس که ریختند از همه سو گُل ، بدنش پیدا نیست آن چنان سایه ی گل ها به سرش افتاده که از این فاصله حتّی کفنش پیدا نیست امر کرده ست همه گریه به ارباب کنند چه کسی گفته دلیل سخنش پیدا نیست کاش می مردم از این غصّه که بر دشت حسین پیکرش هست ولی پیرُهنش پیدا نیست سنگ باران شدنش آخر سر کاری کرد که دگر روضه ی عریان شدنش پیدا نیست رفته خون از تنش آن قدر که در انگشتش چهره ی سرخ عقیق یمنش پیدا نیست بس که بر صورت او زخم به شدّت خورده بین آن دشت شقایق ، دهنش پیدا نیست غربت اینجاست که در عصر دهم زینب دید نقشی از کُشته ی دور از وطنش پیدا نیست ✅محمد قاسمی
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢همیشه روزه ی خود را به گریه وا کردی💢 دل شکسته ی خود را مجدد آوردیم چقدر غصه در این رفت و آمد آوردیم طواف کوی تو قسمت نشد ، بد آوردیم بنا به سنت مان رو به مشهد آوردیم به تربت تو قسم کاظمین ما اینجاست شروع یک سفر ناب کربلا اینجاست گهی به شوق شب کاظمین در سفریم گهی به پنجره فولاد عرض دل ببریم میان این دو حرم از نخست در به دریم اسیر و خانه به دوش شما پدر- پسریم رعیت ات شده ایم و جهان رعیت ماست غلامی پسرت افتخار و عزت ماست دو عالم است گدای تو یا اباالسلطان گدای دست رضای تو یااباالسلطان در انتظار عطای تو یا اباالسلطان نشسته ایم به پای تو یا اباالسلطان فقیر تو چه غنی شد به عرض یک هفته کرامت و کرم تو به مادرت رفته صبیه هات دعاگوی نسل سلمان اند نواده هات همه صاحبان ایران اند همان قبیله که دروازه های قرآن اند تمام خلق سر سفره ی تو مهمان اند هر آنچه هست ز الطاف دخترت داریم به خانواده ی تو ما همه بدهکاریم بلندمرتبه ، پیروز ، سرفراز تویی شکوه پرچم در حال اهتزاز تویی اسیر بند ، ولی تشنه ی نماز تویی کریم زاده ی از خلق بی نیاز تویی به خاطر تو زمین جان تازه میگیرد به احترام تو باران اجازه میگیرد چقدر اهل گذشتی چقدر آقایی چه قدر مثل رسول خدا شکیبایی حسینی و حسنی و علی و زهرایی چه خوب حضرت باب الحوائج مایی   به زیر سایه ی تو رو به دیگران نزنیم کنار سفره ی تو حرف آب و نان نزنیم اگر تو صید کنی آرزویمان قفس است اسیر دام تو با جبرئیل هم نفس است بدون مرحمتت زندگی ما عبث است  نگاه لطف تو یا کاظم الائمه بس است محبت به تو مرز میان خوب و بدی ست مطیع امر تو بودن سعادت ابدی ست قسم به حضرت زهرا نگاه کن ما را نگاه کرده و پاک از گناه کن ما را هر آینه بری از اشتباه کن ما را بیا و راه بلد رو به راه ما را ببین که ما و معاصی مان دچار همیم نظر نما همگی "بشر حافی" تو شویم رسیده پیک اجل گوئیا سر آورده خبر ولی خبری گریه آور آورده  ببین فراق چه بر روز دختر آورده غم تو گریه ی معصومه را در آورده چقدر درد و مصیبت به جانش افتاده ببین به عالم و آدم جواب رد داده  قد رشید تو را بار غصه خم کرده شبیه چشم ترت بازویت ورم کرده چقدر مرد نگهبان به تو ستم کرده به زیر سلسه پای تو را قلم کرده شکنجه دادن تو روزی یهود شده تمام دور و بر گردنت کبود شده در آسمان نگاهت شراره حد میزد به سینه ی تو چرا مرگ دست رد میزد؟ چقدر "سندی" ملعون تو را لگد میزد به مادر و پدرت حرف های بد میزد به رنگ لاله شدی و ز غصه پژمردی شبیه مادر خود فاطمه کتک خوردی شبیه مادر خود فاطمه پرت زخم است شبیه مادر خود فاطمه سرت زخم است ز بی حیایی شلاق پیکرت زخم است و پلک خسته ی هر دیده ی ترت زخم است دم غروب نشستی خدا خدا کردی همیشه روزه ی خود را به گریه وا کردی   اگرچه درد و غم و غربتی کهن داری اگرچه غصه ی دوری از وطن داری به روی شانه ی خود کوهی از محن داری و از شکنجه ی دشمن نشان به تن داری سرت به نیزه تماشا نشد ولی آقا سر عبای تو دعوا نشد ولی آقا به روی سینه ی تو چکمه ی شرور نرفت و در دهان تو سر نیزه ای به زور نرفت میان راه سرت داخل تنور نرفت بدون پوشیه طفلت دیار دور نرفت نگاه اهل و عیال تو قحط آب ندید چه خوب فاطمه ات مجلس شراب ندید ✅علیرضا خاکساری