eitaa logo
اشعارآئینی
118 دنبال‌کننده
86 عکس
9 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای موسی بن جعفر برای نجات از دست هارون منبع: عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 93-94 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا يَقُولُ لَمَّا حَبَسَ الرَّشِيدُ  مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ فَخَافَ نَاحِيَةَ هَارُونَ أَنْ يَقْتُلَهُ فَجَدَّدَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع طَهُورَهُ فَاسْتَقْبَلَ بِوَجْهِهِ الْقِبْلَةَ وَ صَلَّى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ  ثُمَّ دَعَا بِهَذِهِ الدَّعَوَاتِ فَقَالَ يَا سَيِّدِي نَجِّنِي مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِي مِنْ يَدِهِ يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طِينٍ وَ يَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ  وَ يَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَيْنِ مَشِيمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ يَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنَ الْحَدِيدِ وَ الْحَجَرِ وَ يَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَيْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِي مِنْ يَدِ هَارُون ترجمه: عليّ بن ابراهيم بن هاشم از پدرش گويد: از يكى از شيعيان شنيدم كه مى گفت: وقتى هارون، موسى بن جعفر (عليه السّلام) را زندانى كرد، حضرت، شب هنگام، از جهت هارون در ترس بودند كه مبادا ايشان را بكشد.لذا تجديد وضو كردند و رو به قبله ايستادند و چهار ركعت نماز خواندند و سپس دست به دعا برداشته، چنين گفتند: اى آقاى من، سرور من، مرا از زندان هارون نجات بده و از دست او رهايم كن. اى كه درخت را از بين گل و شن بيرون مى آورى! اى كه شير را از بين مجراى خون و سرگين خارج مىكنى. اى كه جنين را از ميان رحم و مشيمه خارج مى كنى! اى كه آتش را از آهن و سنگ بيرون مى آورى! اى كه روح را از بين امعاء و احشاء خارج مى كنى! مرا از دست هارون نجات بده.
گفتم میاد بابام گفتن که رؤیامه در وا شد و گفتم این دیگه بابامه . باور کنم بابا این طشت پُرخونه ای سر شدی امشب مهمون ویرونه . حالا که اومدی جونم بشه فدات تو این یه ساعته از چی بگم برات . از سوزش سرم از پای پُر ورم از چی بگم برات . از وضع معجرم از غارت حرم از چی بگم برات .بند ۲ آروم بگم بابا چون عمه بیداره این زخم رو پلکم سوغات بازاره . بازار کدوم بازار با سنگ و چوب رفتیم اون چند قدم راهو صبح تا غروب رفتیم . از بس صدات زدم دیگه گرفت صدام مثل قدیم بیا قصه بگو برام . از قصه ی سرت از زخم پیکرت قصه بگو برام . از وضع حنجرت از اشک مادرت قصه بگو برام . از چی بگم برات . بند ۳ حتما خبر داری افتادم از ناقه دیگه نگم چی شد گوشم هنوز داغه . دستا که رفت بالا چشمامو می بستم بابا بگو آیا من خارجی هستم . مهمونی بردنم از اون شبم نپرس من بهتره نگم از زینبم نپرس . از زخم بی حساب از اون همه عذاب چیزی ازم نپرس . از چادر و نقاب از مجلس شراب چیزی ازم نپرس
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ ابْنَ وَلِيِّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ ابْنَ حُجَّتِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ وَ ابْنَ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ وَ ابْنَ أَمِينِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلَمَ الدِّينِ وَ التُّقَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَازِنَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَائِبَ الْأَوْصِيَاءِ السَّابِقِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَعْدِنَ الْوَحْيِ الْمُبِينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقِينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْبَةَ عِلْمِ الْمُرْسَلِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الصَّالِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الزَّاهِدُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الْعَابِدُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ السَّيِّدُ الرَّشِيدُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهِيدُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله  حَسُنت جمیع خصاله، صلو علیه و آله  همه هستیَم به رهِ خدا، وَ به عشق خاتمُ الانبیا  وَ به لطف آن شه لافتی، وَ دعای عصمت کبریا  به فدای جلوه ی احمدی، به فدای نور محمدی  بلغ العلی بکماله  --  تو تمامِ مظهرِ یا ربی، تو شُکوهِ باورِ مذهبی  تو فروغِ انجمِ مکتبی، همه زیرِ دِینِ تو یا نبی  ز جهانیان تو سرآمدی، به فدای نور محمدی  بلغ العلی بکماله  --  مَلَکِ سما سائلِ درت، سائلِ در و خاک محضرت  به فدای عترت اطهرت، اهل بیت و سوره ی کوثرت تو رسول و مصطفیَ الاَمجدی، به فدای نور محمدی  بلغ العلی بکماله  --  سینه ی تو مَهبطِ وحیِ حق، وَ به اذن تو فلق و شفق  نورِ حمد و واقعه و عَلَق، وَ نثارِ روی تو صد طبق  گل باغ خالقِ سرمدی، به فدای نور محمدی  بلغ العلی بکماله 
بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید گوش باشید که آوای خدا می آید بوی عطر از نفس باد صبا می آید نفس باد صبا روح فزا می آید پیک وحی است که در غار حرا می آید به محمد ز خداوند ندا می آید ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید گوش های شنوا حکم خدا را شنوید * بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند خلق عالم همه تبریک به ما می گویند حکم توحید به ما و به شما می گویند همگی با نفس روح فزا می گویند بشریت چه نشستی که مسیحت آمد حکم توحید به آوای فصیحت آمد * این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است این نجات همه در دامن موج خطر است این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب تر است پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است چشم بد دور ز آیینه ی رخسارش باد تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد
شب اول/ طلیعه و حضرت مسلم علیه السلام لباس سیاه به تن کنید که ماه ماتم شد، آخه محرم شد دوباره قد مادری توو این عزا خم شد، آخه محرم شد باز پرچمای روضه توو، کوچه خیابونه، دل و می سوزونه یه مادری از آسمون هی روضه می خونه، دل و می سوزونه میگه غریب مادر، وقتی دلش می گیره تشنه سرت جدا شد، مادر برات بمیره --------- بالای دارالاماره میگم نیا کوفه، آقا نیا کوفه با یه لب پاره پاره میگم نیا کوفه، آقا نیا کوفه چه اشتباهی کردم، عجب گناهی کردم تو رو با خونوادت، به اینجا راهی کردم --------- الان میدونم شیرخواره ات سیراب سیرابه، دلم چه بی تابه الان می دونم دخترت تو محملا خوابه، دل چه بی تابه الهی که به کوفه، گذارشون نیفته الهی که سری در، کنارشون نیفته --------- اینا برای سوغاتی یه فکرایی دارن، به فکر آزارن گفتن برا دخترشون گوشواره میارن، به فکر آزارن همینایی که امروز، مسلم و دوره کردن دارن برای زینب، دنبال سنگ می گردن
شب دوم/ ورودیه دلشوره داره خواهرت داداش بیا برگرد تو رو خدا برگرد داره می میره دخترت داداش بیا برگرد تو رو خدا برگرد تو این بر و بیابون، خیمه نزن حسین جون خیلی غریبه این خاک، بچه‌ات شده هراسون حسین غریب مادر یه سایه بون درست کنید برای شیرخواه خوابه تو گهواره آب زیادی بردارید بارون نمی باره بارون نمی باره ببین دل ربابه، شکسته مثل شیشه اگه بمونی اصغر، شیش ماش تموم نمیشه حسین غریب مادر تموم ترسم از اینه که خیلی دیر بشه، سه ساله پیر بشه تو بمونی تو قتلگاه خواهر اسیر بشه، سه ساله پیر بشه بگو اگه می مونی، چه جور نفس بگیرم چوری از رو نیزه، سرت و پس بگیرم  
شب سوم/ حضرت رقیه علیهاالسلام   تو خیمه چشم برات بودم، دیر اومدی بابا، دیر اومدی حالا که دخترت شده، پیر اومدی بابا، دیر اومدی بابا من دیگه اون سه ساله، که دیده بودی نیستم ببخش اگه نمیشه، بازم رو پام بایستم --------- شونه ندارم برای موی پریشونت، الهی قربونت بذار با دستام پاک کنم لب پراز خونت، الهی قربونت عمه نذاشت وگرنه، خواستم فدا پدرشم دلم می خواست توی طشت، برا سرت سپر شم -------- بذار بگم که دشمنت خدایی بی دینه، چشمام نمی بینه بذار بگم که دستشون چقدره سنگینه چشمام نمی بینه یه بار دوبار هزار بار، دیدم با این چش تار با دیدن من افتاد، از نی سر علمدار
شب چهارم/ طفلان زینب علیهاالسلام   خواهر برس به داد من و گرنه می میرم، ببین زمین گیرم دشمن داره با خنده هاش میکنه تحقیرم، ببین زمین گیرم زینب ببین داداشت، دیگه نداره طاقت دیگه بیا و گرنه، می میرم از خجالت ------ جلوی چشمام جون میدین میون خاک و خون، خیلی شدم حیرون پیکرتون و میکشم از نیزه ها بیرون، خیلی شدم حیرون یکیتون و رو مرکب، یکی تون و رو دوشم چجوری پیش زینب، تنتون و بپوشم شب چهارم/ طفلان زینب علیهاالسلام   خواهر برس به داد من و گرنه می میرم، ببین زمین گیرم دشمن داره با خنده هاش میکنه تحقیرم، ببین زمین گیرم زینب ببین داداشت، دیگه نداره طاقت دیگه بیا و گرنه، می میرم از خجالت ------ جلوی چشمام جون میدین میون خاک و خون، خیلی شدم حیرون پیکرتون و میکشم از نیزه ها بیرون، خیلی شدم حیرون یکیتون و رو مرکب، یکی تون و رو دوشم چجوری پیش زینب، تنتون و بپوشم  
شب پنجم/ عبداله بن حسن علیه السلام   ای سایه ی سرم عمو پسر نمی خواهی، پسر نمی خواهی تا وقتی جون هست به تنم سپر نمی خواهی، پسر نمی خواهی می خوام بره سرمن، برای حنجر تو اگه که دستم افتاد، عمو فدا سر تو ---- خدارو شکر که دست من افتاد رو دومنت، فدای پیرهنت ببخش اگه که افتادم یه دفه رو تنت، فدای پیرهنت زخمای تو زیاده یه دست بیشتر ندارم باید که دستم و رو، کدوم زخمت بذارم ---- سربازتم تا وقتی که نفس بالا میاد، نفس بالا میاد عمو چرا صدای اسب تو قتلگاه میاد، نفس بالا میاد ببین نشون گرفته، حرمله حنجره ام رو میخواد به سینه تو، بچسبونه سرم رو  
شب ششم/ قاسم بن حسن علیه السلام   چی به سر تو اومده ای نوجوون من، ای نوجوون من تن به هم ریخته ی تو گرفته جون من، ای نوجوون من تو روی خاک خابیدی، منم بالا سر تو چی بدم ای عموجون، جواب مادرت و ----- عطر برادرم حسن تو صحرا پیچیده، تو صحرا پیچیده زره نداشتی به تنت تن تو پاشیده، تو صحرا پیچیده امانت برادر، خیلی برام عزیزی از توی آغوش من، داری رو خاک می ریزی ---- ببین که اسبا قبل من دیدنت اومدن، رو تنت اومدن فعلا برای بردن پیرهنت اومدن، رو تنت اومدن کربلا شد مدینه، نیزه ها میخ در شد پهلوی تو عزیزم، خیلی مث مادر شد
شب هفتم/ حضرت علی اصغر علیه السلام   لالا لالا لالا لالا لای لای علی اصغر، آروم بخواب مادر انقدر با گریه‌هات من‌و آتیش نزن مادر، لای لای علی اصغر تو خیمه ها نمونده، نه آبی و نه شیری داری جلوی چشمام، آروم آروم می میری ------------- طاقت بیار خدا ماهم بزرگه ای اصغر، آروم بخواب مادر زبونت و دور لبات نچرخون ای مادر، لای لای علی اصغر لالا میگم بخابی، تا عموت آب بیارهد نداره ------------- لشگر ببینید پسرم توی تب و تابه، لب تشنة آبه رحمی کنید به بچه ای که زیر آفتابه، لب تشنة آبه آبش بدید می میره، آبش ندید می میره مگه گلوی بچم، چند قطره آب می گیره ------------- یه دفه از لشگر صدایی شعله ور اومد، تیر سه پر اومد میخواست بابا رو بکشه سمت پسر اومد، تیر سه پر اومد بابا داره می لرزه، دشمن داره می خنده خدا خدا خدایا، سرش به مویی بنده