eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  اشعارآئینی
بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله حَسُنت جمیع خصاله، صلو علیه و آله همه هستیَم به رهِ خدا، وَ به عشق خاتمُ الانبیا وَ به لطف آن شه لافتی، وَ دعای عصمت کبریا به فدای جلوه ی احمدی، به فدای نور محمدی بلغ العلی بکماله -- تو تمامِ مظهرِ یا ربی، تو شُکوهِ باورِ مذهبی تو فروغِ انجمِ مکتبی، همه زیرِ دِینِ تو یا نبی ز جهانیان تو سرآمدی، به فدای نور محمدی بلغ العلی بکماله -- مَلَکِ سما سائلِ درت، سائلِ در و خاک محضرت به فدای عترت اطهرت، اهل بیت و سوره ی کوثرت تو رسول و مصطفیَ الاَمجدی، به فدای نور محمدی بلغ العلی بکماله -- سینه ی تو مَهبطِ وحیِ حق، وَ به اذن تو فلق و شفق نورِ حمد و واقعه و عَلَق، وَ نثارِ روی تو صد طبق گل باغ خالقِ سرمدی، به فدای نور محمدی بلغ العلی بکماله
اگر به حال دل خسته ام توان ندهی اگر که اشک بصر را به من روان ندهی به وقت یوم حسابم، حساب من پاک است اگر که صبح قیامت به من امان ندهی هزار توبه شکستم ولی حواسم نیست برای توبه تو شاید دگر زمان ندهی بزن ولی جلوی چشم بندگانت نه مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهی اگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن حواله ام به سر کوی این و آن ندهی زبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری اگر دعای مرا ره به آسمان ندهی همیشه بند دلم را گره زدم به حسین خدا نکرده دلم را به دیگران ندهی من آخر از سر این ضطراب می میرم اگر دوباره حرم را به من نشان ندهی ... فدای دست کریمت نمی شد آقا جان نگین دست خودت را به ساربان ندهی؟ وحید محمدی
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلی برای بندگی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم شب های جمعه مادری قامت خمیده هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده وحید محمدی
باز می تابد شعاعِ نور از بیتُ الولا.. چشمِ بد بادا همیشه دور از بیتُ الولا از لبِ ختمِ رسولان..شکر می بارد فقط این چنین خیزد گلِ مشکور از بیتُ الولا “دلبری آمد که دل را می برد از دیگران” “با نمک تر نیست از دلدار قطعاً در جهان” آمده یاری که در هفت آسمانها دلرباست آمده شاهی که چون شیرِخدا..مشگل گشاست نام زیبایش حسین و جایگاهش سینه ها این گلِ با آبرو..آئینه ی خیرالنساست.. “در دلِ ظلمانیِ شب قرصِ مهتاب آمده” “مژده ای سینه زنان واللّه ارباب آمده” آمده جانی دوباره بر دلِ طاها دهد.. آمده شوری دوباره بر تنِ مولا دهد.. صورتاً زهرا نشان و طینتاً ختمی مآب آمده تا که طراوت بر دلِ زهرا دهد “فاش و بی پرده بگویم شورِ محشر آمده” “زاده ی خیرالنسا..مانندِ حیدر آمده” کیست این آقا که عالم را مصّفا کرده است با نفس هایش جهانی را معّلا کرده است دامن زهرا شده پُر نور از قنداقه اش.. با دمش دلهای مرده باز احیا کرده است “حضرت عشق ست این آقا جمالش منجلی ست” “این پسر نامش حسین ابن علی ست” مثلِ فُطرس بال و پر وا کن کنارِ این پسر پس طوافی کن تو امشب بر مدارِ این پسر مثلِ یک‌کشتی نجاتت می دهد از بیکسی جود و بخشش هست دائم بینِ کارِ این پسر “موج و رحمت موجِ عزّت لطفِ یزدان آمده،” “از چه ساکت مانده ای شاهِ شهیدان آمده” شکر می گویم که سالارم حسین ابن علی ست درتمامِ بُرهه ها یارم حسین ابن علی ست بسته ام دل را به تارِ موی او از ابتدا عالمی داند که دلدارم حسین ابن علی ست “روز میلادش تمامِ دردهایم شد دوا” “مطمئنم می برد آقا مرا هم کربلا”  محسن راحت حق
هدایت شده از  اشعارآئینی
بخشندگی اهل گنه در صف محشر وابسته به یک گردش چشمان حسین است غم نیست مرا گربرسد وقت مماتم زیرا ملک الموت بفرمان حسین است بردرگه سلطان بنگر خیل ملک را بنگر که ملک خادم ودربان حسین است از معرفت و عشق چه گویم به دوعالم از روز ازل واله و حیران حسین است دانی که چرا شمس و قمر حامل نور است زیرا که مه وشمس غزل خوان حسین است برلوح دلم. نام حسین آمده تزئین نقاش ازل سلسله جنبان حسین است با حمدو ثنا جان بدهم در ره عباس زیرا که ابوفاضل ماجان حسین است بر کنگرهٔ عشق بعالم شده ترسیم این کرب و بلا گوشه ای از خوان حسین است دانی که به جنت نبود پرتو نوری نور حرمش ماه خرامان حسین است در سر کلام آمده اینگونه به تفسیر شأن و شرف کعبه زایوان حسین است هر کس که نهد پای در این بزم دل آرا خود نیک بداند که میهمان حسین است
هدایت شده از  اشعارآئینی
قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش كه در محشر نگویند چرا پرونده ات امضاء ندارد سید حسن خوشزاد آبروی حسین به کهکشان می ارزد یک موی حسین بر دو جهان می ارزد گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن می ارزد سید حسن خوشزاد به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان خدا داند که در بازار عشقت به جز جان هیچ کالایی ندارم یا حسین جان نور ابدى و ازلى مى ‏آید بر عالم ایجاد، ولى مى ‏آید مجموعه ى حسن و عشق و ایثار و کرم یعنى که حسین ابن على مى‏ آید اى آنکه ترا حُسن خداداد بُود میلاد تو جلوه گاه ایجاد بُود ما را به نگاه لطف خود شادان کن امروز که قلب فاطمه،شاد بُود میلاد حسین نوگل زهراشده امشب گیتى ز رخش طور تجلا شده امشب ده مژده ى جانبخش بعالم ز قدومش زیرا که در رحمت حق واشده امشب میلاد حسین و سوم شعبان است خورشید ولایت از افق تابان است اى کشور جمهورى اسلام،حسین داماد عزیز ملت ایران است
هدایت شده از  اشعارآئینی
امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند روح القدس مدحت گری حورا غزل خوانی کند گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند شادی و غم با دل صفا  پیدا و پنهانی  کند در سینه های سوخته آتش گلستانی کند زیبد جهان هستیِ خود یکباده قربانی  کند ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده آری حسین ابن علی امشب به دنیا آمده * امشب بروی دست خود قرآن گرفته فاطمه امشب زباغ آرزو ریحان گرفته فاطمه امشب زدریای ولا مرجان گرفته فاطمه امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه امشب برای اهل دل جانان گرفته فاطمه امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه امشب در عاشورائیان برپا شده شوری دگر از خانه ی زهرا رود بر آسمان نوری دگر * در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته یا جان بظلمات بلا روشنگرش را یافته باطل شده سردر گم و  حق محورش را یافته بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته فطرس به پرواز آمده  بال و پرش را یافته از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه ای عاصیا ای عاصیان  آمد حسین فاطمه * جان بحر و  او دردانه اش  دل باغ  او ریحانه اش هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش ایثار،شمع محفلش   خلقت همه پروانه اش خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش چشم همه دریای او قلب همه صحرای او هرجا شده کرببلا  هر لحظه عاشورای او * من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم من آمدم هر روز را  اعلان عاشورا کنم من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم
شعبان که همه سُرور و مهر است و صفا باغی است ز گلهای الهی وَلا هم عطر حسین دارد و عباس و علیِ هم عطر علی اکبر و موعود خدا شعبان شــد و پیک عشق از راه آمد عطـــــر نفــس بقـــــــــــــــــية الله آمد با جلوه سجاد، ابوالفضل و حســـــين يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد شــعبان کـه مه سرور هر مرد و زن است تـابـان ز وجــود جلوه « پنج تن» است میلاد علی اکبرو سجاد و اباالفضل و حسین هم مولد پاک «حجـت بن الحسن» است
چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را اگر تمام ادیبان زتو قلم بزنند به اذن حیدر کرار از تو دم بزنند تویی که برهمه ی خلق مقتدا هستی توی که درادب و فضل منتها هستی تویی که قوت بازوی مرتضی هستی تویی که ساقی و سقای کربلا هستی وزیر کشور عشقی و شاه علقمه ای تو نورچشم علی و عزیز فاطمه ای کیم من آن که شدم ریزه خوار احسانت کیم من آنکه که همیشه اسیر وحیرانت کیم من آنکه کنم جان خویش قربانت کیم من آنکه که بود دست من به دامنت حوائج همه ی خلق را روا کردی مرا زبدو تولد شما دعا کردی گدای کوی توام بی پناه آمده ام به شوق دیدن نیمه نگاه آمده ام به خاکبوسی تو سر به راه آمده ام دلم شکسته ببین روسیاه آمده ام بیا و روز قیامت مرا شفاعت کن دوباره مثل همیشه بیا عنایت کن دلم هوای تو کرده هوای آن حرمت هوای سینه زنی زیر بیرق و علمت هوای روضه آن دست و بازوی قلمت چو شمع آب شوم از گدازه های غمت به قفل بسته دل ها فقط کلید تویی شفیع محشری و بر همه امید تویی رضا مشهدی
بسم الله الرحمن الرحیم نوبر با قد رعنا و روی ماه و خال دلبرش می‌شود ارباب ما محو علی اکبرش میوه‌ها هرچند یکسانند در ظاهر، ولی بیشتر دل می‌برد از مشتری‌ها نوبرش کوچه‌های شهر یکباره پر از مجنون شدند تا نقاب از روی او برداشت لیلا مادرش منطقاً‌، خَلقاً و خُلقاً مثل پیغمبر، ولی می‌رسد بوی علی دیگری از منبرش مست برمی‌گردد از دیدار او هرعاشقی می‌رسد گویا اویس از محضر پیغمبرش کیست بنویسد مقام آن کسی را که ادب دست روی سینه زانو می‌زند در محضرش در دل ممسوس فی الله علی جز عشق نیست این حرم بیت خدا بود از ازل سرتاسرش چون که سر تا پا شبیه حیدر کرار بود پس چه جای عیب اگر باشند مردان قنبرش ‌ @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم روشنا ای روشنای صبح سحر، روشنای تو «عالم پر است از تو و خالی­‌است جای تو»[1] از هر کجا که می­گذرم، در مسیر من افتاده است نقش تو و ردّ پای تو   این روزها که حال‌وهوایم بهاری است باید کمی نفس بکشم در هوای تو   از اشتیاق آمدنت کم نمی­‌شود حتی اگر که جان بسپارم برای تو ما را که آب برده و فرعون در پی است چیزی نجات می­‌دهد الّا عصای تو؟ همواره گفته­‌اند که پایان آن خوش است دل بسته­‌ام به فصل خوش ماجرای تو   گوش تمام اهل جهان باز می­‌شود روزی که از حجاز بیاید صدای تو [1]. صائب تبریزی @Mojtaba_khorsandi @ya_habibalbakin1
باز شوریست که در جان جهان افتاده عالم از حادثه ای در هیجان افتاده چشم نرگس به شقایق نگران افتاده عالم پیر دگرباره جوان افتاده هاتفی گفت سحر می رسد از راه بیا همچو عباس قمر می رسد از راه بیا باز عالم شده سرمست و غزلخوان امشب پهن شد سفره ی احسان کریمان امشب بس که شد لطف خداوند فراوان امشب می شود هر چه گدا هست سلیمان امشب جلوه ی کوثری حضرت زهرا آمد آخرین حیدر کرار به دنیا آمد آمده بر دو جهان حضرت دریا به به بر رخش جلوه ی آقایی طاها به به دلبری کرده به لبخند ز بابا به به آمده در بر نرگس گل زهرا به به عسگری در بر خود نور جلی را دارد یا پیمبر به بغل باز علی را دارد ؟ با نگاهش دل غمدیده صفا بردارد چشم یعقوب چو آیینه ضیا بردارد از غبار قدمش درد دوا بردارد آمده حضرت عیسی که شفا بردارد انبیا از قبلش قرب الهی گیرند با گدایی درش منصب شاهی گیرند در رخش جلوه ی آیات خدا بسیار است سیزده آینه در آینه در تکرار است چو علی قبله عالم شده و سیار است پسر حیدر کرار خودش کرار است عرش می لرزد اگر یک دو قدم بردارد دیدنی باشد اگر تیغ دو دم بردارد کاش گل باز به دیدار چمن برگردد از دل خاکی صحرا به وطن برگردد یوسف فاطمه آن پور حسن برگردد بهر یاری به همه اهل یمن برگردد چون حسین بن علی هست چو کشتی نجات تا که این عید شود عید ظهورش صلوات 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1
مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد یک نفس کشید و بعد، دم به دم مسیحا شد آسمان چنان بارید که کویر دریا شد قبله از سر جایش پیش پای او پا شد هر کسی ذلیلش شد، نور چشم زهرا شد سائلش که سیّد شد، نوکرش چه آقا شد هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد دست خالی ما هم از نگاه او پر شد کیستی که می تابی آفتاب دنیایی نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی پس تو آب را بشکاف که امام موسایی نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی می نویسم از این پس نور چشم زهرایی انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت مثل حلقه ها هستند متصل به زنجیرت تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت سر سپرده ی عشقند پیش حکم تقدیرت مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت آینه تویی آقا هر چه هست تصویر است این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1
ای گل نرگس بیا یوسف زهرا بیا خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پسِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه کوچه پس کوچه ی دل رو به نام تو ریسه بستم و الّا خودت میدونی که ازاین زمونه خستم به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم ازاین جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری با ذوالفقارت انتقام ِ کربلا رو 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1
صدای پای کسی از بهشت می آید خدای عاطفه و سرنوشت می آید و عطر یاس حسینی سرشت می آید کسی که ناحیه ها را نوشت می آید به صورتش جلوات پیمبری دارد میان حنجره اش صوت حیدری دارد شب تولدش آغاز عاشقی می شد ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد نوید آمدنش صبح صادقی می شد بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد رسید و از دل بابا گرفت غم ها را رسید و چشم ترش آفرید دریا را رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را رسید تا که کند زنده یاد زهرا را رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد ستاره های بهشتی به پاش می ریزد سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد رسید و با قدمِ خود بهار را آورد به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد ملائکه همه جمعند دور بالینش دل از عشیره برد خنده های شیرینش به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش مرام حضرت زهراست رسم آیینش سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش چه ناز خواب شده در کنار بابایش کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش تمام خلق زمین و زمان گرفتاری و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش هزار میثم تمار، بر سر دارش دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل و بالش سرش از بالهای جبرائيل به دست حیدری اش زهره و زهل دارد چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد صفات بارزی از رب بی بدل دارد که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد گشود لب به سخن لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد نفس به سینه گرفتار درد می گردد اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته کرشمه های نگاهش دل از پدر برده و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده خدا صدای علی را به حنجرش بخشید گناه حیدریون را به خاطرش بخشید طواف کرببلا را به نوکرش بخشید بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید صفات بارز او را فقط خدا داند و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند مقابل سخنانش سخنوران هیچند به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است خدا شفاعت ما را به دست او داده گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده به ما به خاطر او قدری آبرو داده و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده چه می شود که فقط در کنار من باشد گدای او شوم و او نگار من باشد کمی به داغ فراقش دچار کن ما را شبی کنار خودش همجوار کن ما را به بی قراریِ او بی قرار کن ما را به تیر معرفت او شکار کن ما را بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد بیاید و به حساب دو بی حیا برسد بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست فرشته ای به لباس شریف آدم اوست به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1
اى صاحب ولایت و والاتر از همه اى چشمه حیات و افاضات دائمه اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود اى انتهاى سلسله اولیاء همه از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد  از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه شاها به افتخار قدوم شریف تو  شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه یابن الحسن بیا، كه شد از روز غیبتت دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه از سینه هاست، نعره صلح و صفا بلند وز كینه هاست، فكر همه در مهاجمه مشكل بود، كه جمله حق بشنود كسى كز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه قرآن، كه «لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون» با رأى هر كسى، شده تفسیر و ترجمه تا دولتِ جهانىِ خود را به پا كنى  دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه حكم تو عدل مطلق و فرمان داور است حاجت نباشدت به شهود و محاكمه ز آن سركشان، كه مردم دنیا به وحشتند  قلب سلیم و پاك تو را نیست واهمه با این قواى جهان گیر ظالمان تنها تویى امید بشر، یابن فاطمه(س) اى پرچم شكوه تو بر آسمان بلند یك ره، نظر فكن به علمدار علقمه بنگر به خاك و خون، عَلَم سرنگون او گویى كه با درفش تو دارد مكالمه امشب "حسان" به یاد تو از غصّه فارغ است هر دم كند دعاى ظهور تو، زمزمه 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1