eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
86 عکس
10 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم گناه نباید گفت در پرونده‌ی آدم گناهی نیست که در دیوان عالم "بی‌گناهی" کم گناهی نیست خداوندا تو شاهد باش تنها اشتباه ما دل از دنیا بریدن بوده که آن هم گناهی نیست اگرچه شادی از دنیا نصیب ما نشد، اما خوشا آن‌ها که در دل‌هایشان جز غم گناهی نیست به‌غیر از این‌که "حتما حکمتی دارد" چه‌باید گفت؟ که در پرونده‌ی خود هرچه می‌گردم گناهی نیست خدا با نام او یک سوره نازل کرده در قرآن که ثابت می‌کند بر عهده‌ی مریم گناهی نیست من از غفران او یک‌لحظه هم غافل نخواهم شد که غیر از "ناامیدی" در همه عالم گناهی نیست.
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعَجِّل فرجهم و و ۶۶ سال ۱۴۰۲ رحمان آیه ۲۹ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحیم يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﻫﺮﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ. ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭی ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ. شبانه روزانه ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ هوا مستانه و مردانه ابری ست! فغان کوزه گر از ماتمِ چیست؟ چرا خورشید چندی پشت اَبراست؟ گمانم کوزه اش محتاج گرماست کشاورزی دو دست پینه بسته به بالای سرش بردَه ست و خسته خدا باران رسان بر دِیم، کِشتم یکی گوید فرشته کن که زشتم یکی دارو و درمان و شِفا خواست یکی مرگ و مریضی مبتلا خواست یکی کارش به میخ و... پنچری بود! یکی سودش فروشِ روسری بود!! بخواهد روبهی مرغی به راهی کلاغی نور و خفّاشی سیاهی تقاضای همه از ربُّ الاَرباب کلید حاجَتَ ست و فوقِ اسباب خدایا جمله محتاج تو هستیم نظر بر لطف و اِکرام تو بستیم بُود شٲن تو، ما .. در اشتغالیم تو میدانی کجا؟کِی؟ در چه حالیم شعراز اله واحدی رشیدآباد https://ble.ir/vahedi786
ز جام نام تو دارد لبم تر میشود امشب خدا را شکر که با تو شبم سر میشود امشب بزرگی کن نیفتد تشت رسوایی من از بام که از فریاد آن گوش فلک کر میشود امشب تعارف نیست میدانم نبودم نوکر خوبی به دستان تو نوکر باز نوکر میشود امشب نمیارزد دلم اندازه پول سیاه اما به عشق صاحب ایوان طلا زر میشود امشب من و آلوده دامانی برایم روضه میخوانی که بعد از روضه هر جانی مطهر میشود امشب تمام دست ها بر دامن باب الحوائج هاست یکی دارد دخیل موی اصغر میشود امشب یکی هم امشب حاجتش را از بی دست میگیرد یکی هم در خرابه دیده اش تر میشود امشب خرابه دختری دارد که بر دستان بی جانش سری دارد که با آن روضه ام سر میشود امشب گریز حضرت رقیه س
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت خوش به حال سائلی که سائل عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت روز محشر دستهایش دستگیری میکند دست خود را داد و دست دوستانش را گرفت هیچ کس اندازه عباس شرمنده نشد کربلا بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد آب آور کرببلا عصر تاسوعا امان نامه امانش را گرفت چشم هایش پاسبان های بنات خیمه بود حرمله با تیر چشم پاسبانش را گرفت تیر ها در پیکرش وقت زمین خوردن شکست بس که خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت ثارک القنفذ برای تیر ها جایی نماند ناگهان سرنیزه ای حجم دهانش را گرفت قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت روضه / زمینه
باز در عرش خدا ولوله برپاشده است دري از عرش به سمت دل ما واشده است   ازدحام است درِبيت امام هفتم جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است   همگي با دلتان راهي آنجابشويد همه تبريك بگوييد كه بابا شده است    آنكه عالم همگي محو جمالش هستند به رخ گل پسرش محو تماشا شده است   آمده آنكه نوشتند شبيه زهرا پاره جان و تن حضرت طاها شده است   پسر حضرت موسي به جهان آمده و پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است   السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده روز ميلاد تو در هر دو جهان عيد شده   با تو هر روز خراسان به خودش مي بالد نه خراسان همه ايران به خودش مي بالد   نه خراسان و نه ايران به خداوند قسم همه عالم امكان به خودش مي بالد   چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست ثانيه ثانيه قرآن به خودش مي بالد   منتسب بر تو شده گنبد و ايوان طلا اين شده گنبد تابان به خودش مي بالد   من قسم مي خورم اين واژه برازنده توست با شما واژه سلطان به خودش مي بالد   چونكه درگوشه ايوان تو جا خوش كرده برسرخوان تو مهمان به خودش مي بالد   يوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند   سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است   هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است در دم مرگ كنارم تو بيايي عشق است   ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است   تا ابد قبله نماي دل من سمت شماست اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است   همه عرش و زمين را به گدايي بدهند باز مي گويد از اين خانه گدايي عشق است   كعبه و كرب و بلا هر يكشان عرش خداست اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است   اي كه در كشور ما عرش معلا داري آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري   اي كه در چهره خود شمس منور داري در شجرنامه خود نام پيمبر داري   نوه صادقي و ذريه شيرخدا خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري   فرصت جنگ نشد تا كه بفهمند همه تو به بازوي خودت قدرت حيدر داري   همه در صحن تو مشغول به کاري هستند چقدر دور وبرت خادم ونوكر داري   چه بزرگان كه ميان حرمت خاك شدند توخودت ماهي و دور و برت اختر داري   با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست تو حسين ابن علي هستي و اكبرداري   تيغ بردار و پناه حرم زينب شو ماسپاهيم و تو صاحب علم زينب شو   تو خودت بر سر دوشت علمش را داری در دلت روضه ی آن قد خمش را داری   گرچه در کشور ما از حرم او دوری از همین دور هوای حرمش را داری   بارها سوریه رفتی به طواف حرمش حتم دارم که غبار قدمش را داری   بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود به گمانم که تو در سینه غمش راداری   بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند مطمئنم که تو در سینه دمش را داری   بنویس عمه من خود سپرمولا بود بنویس از ته دل، تو قلمش راداری   بنویس عمه ما مثل دری در صدف است هر که توهین بکند با خود مولا طرف است
دهه ی دوم ذیقعده شروعش زیباست زاد روز گلی از نسل علی(ع) وزهراست(س)   چشم دل بازکن وشهر مدینه بنگر خانه ی حضرت کاظم طرب وجشن بپاست    عرشیان وهمه ی اهل زمین شادانند بر لب جمله ی آنها فتبارک به نواست    بوسه ها نجمه زند بر سر وروی پسرش پدرش خنده زنان شاکر درگاه خداست   آمده تا که شود جای نشین پدرش او ولیعهد شه هفتم درگاه ولاست   سومین نام علی بین امامان باشد حجت هشتم حق بر همه ی ارض وسماست    او پسندیده ی خالق بود و خلق ورسول زین جهت نام شریفش مزین به رضاست    نقل از حضرت صادق شده در باره ی او عالم آل رسولست و به دانش دریاست   ای خوشا موسم میلاد وکنار حرمش حرمش غرق سرورست وبهشتی ماواست   ای خوشا گوش به نقاره سپردن آنگه که طربناک به میلاد رضا غرق نواست ای خوشا دیدن آن خیل عظیم زایر که به لبهای همه بهر رضا ذکر ثناست   ای خوشا دیدن آن پنجره ی فولادش دیدن زایر بیمار که دنبال شفاست   ای خوشا نوش زسرچشمه ی سقاخانه جرعه ای آب که یادآوری آب بقاست   ای خوشا ولوله ی شادی عشاق رضا که قلوب همگی از غم واندوه رهاست   ای خوشا روشنی چشم به انوار رخی که پس پرده بود دیدن رویش رویاست شاعر : اسماعیل تقوایی
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها سلام مأمن آرامش پریشان ها ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها نفس بریده ام و جان تازه می خواهم برای از تو سرودن اجازه می خواهم رسیده ای که بتابی به آسمان همه تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه مرام آینه ها را بده نشان همه دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو امید هر دل بی سرپناه یعنی تو همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست لباس خادم این نورخانه سنگین است خیال نوکری ات حسرت سلاطین است شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست صداقت دل بی ادعایمان اینجاست مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست پناه مردم دلخسته از ستم هایی تمام دلخوشی کشور عجم هایی اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است هنوز نام تو اسم شب خراسان است امید روشنمان ذکر یا رضا جان است درون سینه به مهرت،گناه سوزان است همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن نیامدم که تو را باز درد سر بدهم رسیده ام که در این آستانه سر بدهم کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم گرفتم از در این خانه اعتقادم را جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را به زخم بی کسی ام التیام می خواهم سلام داده،علیک السلام می خواهم ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم میان حصن حصینت دوام می خواهم نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم خرابم و به دعایت همیشه محتاجم حرم شنیده فقط بغض در صدایم را نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را کسی نداشته جز چشم تو هوایم را فقط تو باخبری بغض کربلایم را خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود دلم مسافر محروم اربعین نشود اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟ منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟ مرید عشق حسین غریب تان باشم؟ گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟ “بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد”  حسن کردی
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم و شماره ۷۳ سال ۱۴۰۲ مجادله آیه ۲۲ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرّحیم لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَـٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ گروهی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمی یابی که با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت دارند، دوستی برقرار کنند، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند. اینانند که خدا ایمان را در دل هایشان ثابت و پایدار کرده، و به روحی از جانب خود نیرومندشان ساخته، و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است درمی آورد، در آنجا جاودانه اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اینان حزب خدا هستند، آگاه باش که بی تردید حزب خدا همان رستگارانند. شبانه روزانه ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ وَ اَیِّدهُم بِروح الله ، لاتَیٲس ز روحِ الله اگر هم مومنی آگاه! پیروز است حزب الله رضایتمند از حق و خدا هم راضی از ایشان مجاهد.. فی سبیل الله باشد حاملِ قرآن بدون مال و خویشی بینشان، عشقی ست در مردم وَ هُم قَومُُ یُحِبّونَ بِروح الله و مَردِ قم.. سپاهش سبز و نورانی، دل مستضعفان عرشش اَعِدّوا .. مَاس٘تَطَعتُم پرچمش، قُوَّه شده نقشش قدم می زد... جماران شهر تهران کشور ایران به پایش هم قدم می شد قلوبِ عالَمِ اِمکان خبر : روح خدا پیوست بر یزدان شباهنگام که ما لِلّه هستیم و ... سنگین بود این پیغام که اِنّا لِلَّه و... اِنّا اِلَیهِ راجعون هر گام مجال و بالِ پروازش نشد اَندام و آن اَقدام دقیقاً هست در یادم، که فصلِ امتحان ها بود فرج در انتظار نیمه خرداد آمد زود عجب سخت و مِحَن، این امتحان، دشوار بر ایمان یکی سوی جماران رفت و دیگر در صفوفِ نان قیامت شد، وَ هر سویی مَلَک رفت و پناه آورد علی، سید، خراسانی، حسینی را گواه آورد خدا را شکر دست لطف رب از آستین بیرون شد و تا شب مشخص گشت پرچمدار، با قانون خداوندا قسم بر قاسمِ جانان سلیمانی حکومت را وصالش ده بر آن جانی که می دانی شعر از اله واحدی رشیدآباد https://ble.ir/vahedi786 دراین شعر از آیات و روایات و تاریخ مختلفی استفاده و به آن اشاره شده که خودش یک مقاله بلند است، مثلا بودن کلمه "قوه" در پرچم پیروزمندان آخر زمان و ... هر کس فرصت و ذوقش را داشت هر مصرع را تحقیق کند. الله ۱۴۰۲/۰۳/۱۴ https://ble.ir/vahedi786
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم و شماره ۷۶ سال ۱۴۰۲ زخرف آیه ٨۶ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمن الرحیم وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ کسانی را که غیر از او می‌خوانند قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آنها که شهادت به حق داده‌اند و بخوبی آگاهند! شبانه روزانه ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ کسی را شفاعت نباشد قبول مگر آنکه عُلقِه خورَد با بتول به حق، شاهد ست و "وَ هم یَعلمون" ۱ شفیعه شهیده حیا و شئون زنی برترین، دختری بهترین بود سیده بانوان زمین چو مرغی که دانه بچیند سریع ۲ جدا می کند شیعه بهر شفیع همان عالِمه، مُطلع از ضمیر بر او اذن داده خدای قدیر ۳ همانی که حرفش پسندیده است ۴ ازل تا قیامت خدا دیده است که پیمان دهد، چون نبی و امام ۵ به جز حق نخواهد زدن اعتصام ۶ رسولان شهیدان و قرآنِ نور ملائک شفیعان یوم الحضور مقامات محمودِ روز جزا ۷ بُوَد انحصار خودِ مصطفی' همه مهربانان با عاطفه شده غرق اکرام این طایفه گِل و نطفه و روحِ پاک جهان به یُمن شفیعان، گرفتند جان ز اول سَرِ سفره ی این تبار نشستیم و هستیم بر این قرار چو زهرا شفیع است کارم به اوست به یا فاطر و فاطمه، دل نکوست شعر از اله واحدی رشیدآباد https://ble.ir/vahedi786 ۱.آیه٨۶ زخرف ۲.https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/8015/105134/مقام-شفاعت-حضرت-فاطمه ۳.اشاره به آیه۲۶ سوره نجم و آیه۳ یونس ۴.اشاره به آیه۱۰۹طاها و آیه ۲۳ سبا ۵.اشاره به آیه٨۷ سوره مریم ۶.اشاره به آیه ٨۷ آل عمران ۷.اشاره به آیه۷۹ سوره اسری ۱۴۰۲/۰۳/۱۸ https://ble.ir/vahedi786
گِله‌ای نیست اگر غُصه‌ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه‌ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر می‌زند آن‌گونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین‌ها وسط صحن رضا آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم روضه می‌خوانم از آن شاه که در اندوهش دیده‌ای در طلب اشک مقید داریم ** ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره‌ی بَد داریم شاه بر شانه‌ی خم، پیکر خود را می‌بُرد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌بُرد ✍