eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️عمریست لحظه لحظه، به شوقت نفس زدیم. ای حجت غریب، امام زمان من... اللهم عجل لولیک الفرج.🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(۱۶ روز تا اربعین) 💔اگه مُردَم چی؟! اگه قبل اربعین چشامو بستم چی؟ اشکامو ببین... 😭 نکنه دوباره جا بمونم اربعین... 🥀 @yaade_shohadaa
هدایت شده از محتوای کانال یادِ شهدا
🥀«۱۹ مرداد ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔شهید مصطفی خوش محمدی عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد . از طریق تیپ ۴۵ جوادالائمه در سمت معاون هماهنگ کننده تیپ ۴۵ و تخریبچی حرفه‌ای به سوریه رفت که در ۱۳۹۶/۵/۱۹ در منطقه سوریه شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مصطفی‌خوش محمدی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
💔مرا تا دل بود، دلبر تو باشی... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀آمدی جانم به قربانت، ولی بی‌سر چرا... ❤️‍🔥شهید والامقام «اصغر پاشاپور» 💔شهید اصغر پاشاپور مستشار نظامی رزمندگان دفاع وطنی سوریه و فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال سوریه بود که حدود هشت سال به منظور مقابله با تروریست‌های تکفیری داعش و احرار الشام در این جبهه حضور فعال داشت و عمده آموزش‌های رزمندگان سوری بر عهده او بود. او از اقوام(برادر همسر) شهید مدافع حرم، محمد پورهنگ بود. شهید پاشاپور از یاران نزدیک حاج قاسم سلیمانی بود که بعد از شهادت او به روایت همرزمانش بسیار بی‌تاب و بی‌قرار وصل حاج قاسم بود و نهایتا این فراق چندان طولی نکشید و بعد از حدود یک ماه او نیز به شهادت رسید. پپکر مطهر او توسط تروریست‌های احرار الشام(جبهه النصره) ربوده شده و نهایتا پیکر بی سر این شهید توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز با دو اسیر جبهه‌النصره تبادل شده و به کشور بازگشت. ♦️قرائت «زیارت عاشورا» هدیه به روح مطهرش. سی‌‌و‌چهار 🥀 @yaade_shohadaa
📚کتاب تازه داماد کتاب تازه داماد نوشتهٔ فرشته عسگری است. انتشارات سفیران طلائیه آفتاب این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی زندگی‌نامهٔ تکاور شهید «مهدی جودکی» است. کتاب تازه داماد حاوی زندگی‌نامه‌ٔ شهید «مهدی جودکی» است؛ شهیدی از شهر اراک که درست چند روز مانده به عروسیش، در منطقهٔ سنگ‌های آذرین، به‌ دست گروهک تروریستی پژاک از دنیا رفت. این زندگی‌نامه قالبی داستان‌ مانند دارد و در چندین بخش نوشته شده است. «مهدی جودکی» با توجه به شرایط کاری پدر در شهرستان چابهار در یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۷ چشم به جهان گشود، در شهریور ماه سال ۱۳۸۸ اقدام به ازدواج نمود و پس از انجام عقد قصد داشت در خرداد ‌سال ۱۳۸۹ مراسم عروسی خود را برگزار کند که متاسفانه این تصمیمش عملی نشد، در سی ام فروردین ‌سال ۱۳۸۹ در شمال غرب کشور در منطقه سنگ های آذرین (ماکو) و هنگام درگیری با گروهک تروریستی پژاک به سوی یار شتافت. پیکر مطهر شهید در گلزار مطهر شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد 🥀 @yaade_shohadaa
🥀 عباس آقا سکوت کرد. چند روز بعد همه چیز مهیای رفتن شد. بعد از خداحافظی از اقوام راهی چابهار شدند. خستگی از سَرو رویشان می بارید. راننده اتوبوس عرق از پیشانی پاک می کرد و به جلو خیره بود. چندباری روی صندلی جابه جا شد. بی فایده بود. خستگی به تمام وجودشان رخنه کرده بود. با خستگی زیاد و باوجود دو بچه و بهانه گیری هایشان به چابهار رسیدند. آفتاب داغ و سوزان به استقبال شان آمد و راهی خانه تازه شدند. معصومه خانم درحالی که پَر چادرش را با دندان گرفته بود، دست فریبا در دستش و علی هم در آغوشش بود. عباس آقا مشغول اسباب کشی شد. 🥀«چرا اسم تازه داماد ولی طرح چادر عروس.... عروس با رَختی سیاه روی زمین نشسته بود.همه ی مهمان ها بودند؛ اما به جای لبخند، با شیون آمده بودند.داماد، به تنهایی، بدون عروس راهی بزمی بهتر شده بود.عروس روی سرش خاک ریخته و غمی به اندازه همه دنیا در دلش بود.اشک می ریخت و خبری از دامادش؛ از همه ی جانش نبود.فاطمه به یاد آورد که مهدی همیشه موقع خواب چادر عقدش را روی سرش می انداخت ومی خوابید.الان هم مهدی خوابیده بود، خوابی ابدی.باید چادرش را می آورد.مهدی را در قبر گذاشتند و اَعمال را انجام دادند.فاطمه خیره به آسمان ، نگاهی دوباره بر پیکر عزیزترینش انداخت.با دیده حسرت به مهدی خیره شد. با تمام وجود آهی کشید و هزار هزار بار مُرد. چادر عقد را با اجازه ی عُلمای شهر روی مهدی انداخت. وقتی خاک می ریختند، فاطمه خیره به زیرِخاک خُفتن بهترینش نشسته بود. اشک‌ها آرام از دیدگانش می بارید. انگار دنیا باهم با فاصله از حرکت ایستاده و گوشه ای نشسته بود. گویی زمان نبود ، صدا نبود و او تنها زیر آب زمزمه می کرد:«به آرزویت رسیدی ؟؟» 🥀 @yaade_shohadaa
🍃 یک پیام دارم که هرگز به خداوند تکلیف معین نکنید ! که مثلاً بشود و یا نه فقط شعارتان در ظاهر و باطن این باشد که الهی رفتم به قضای تو و تسلیما لامرک هر چه از خدا رسد آن نیکوست در کل هر چه آن ده آن به ... 🥀فرازی‌ از‌ وصیت شهید ابوالفضل پاکداد 🥀 @yaade_shohadaa
💔در گوشه خرابه،کنار فرشته‌ها، با ناخنی شکسته،ز پا خار می‌کشد... دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح، بر روی خاک، عکس علمدار می‌کشد...😭 ◼️شهادت نازدانه‌ی اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، حضرت رقیه(سلام علیها) تسلیت باد... 🥀 @yaade_shohadaa