🥀سرد، تلخ، شور...!!
💔در حین آموزش شاید بیشتر از ۸۰ مرتبه از اروند عبور کردیم و انواع آموزشها را دیدیم. آب اروند خیلی سرد، تلخ، شور و آموزش در آن خیلی سخت بود، از بس که داخل آب میلرزیدم وقتی بیرون میآمدیم توان حرف زدن نداشتیم.
💔لباسهای غواصی بر تن اکثر بچهها گشاد بود، حتی کفش غواصی هم به پایمان جور نبود. خیلی از بچهها پاهایشان چرکی شده بود و خیلی از سختیها را تحمل میکردند، بخاطر خدا و اینکه جزو نیروهای خطشکن باشند.
❤️🔥یک گروه هم که جزو گروه غواص نبودند در ساحل برایمان چای دم میکردند و سیبزمینی در آتش میپختند و همین که از آب بیرون میآمدیم با خوردن چای و سیب زمینی کاملاً سرحال میشدیم.
💔بچههای گردان تخریب همگی نماز شب میخواندند و اصلاً مسئلهای به نام ریا در کار نبود، نماز شب مانند نماز جماعت برقرار بود.
🥀راوی: فرمانده شهید معزز مهدی توسن (مسئول محور گردان ۴۱۰ غواص، لشکر ۴۱ ثارالله کرمان)
#امام_زمان
#اربعین
#کربلا
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️"بسم رب شهدا"
💚یه سلام از راه دور به حضرت ارباب...
🥀به نیابت از شهید
«علی جهانیاری»
#امام_زمان
#اربعین
#محرم
🥀 @yaade_shohadaa
♥️مهدی جان؛
بغض غم دوریَت گلوگیر شده،
تعجیل بکن آمــدنـت دیر شده...
اللهم عجل لولیک الفرج.🤲🏻
#اربعین
#ماه_صفر
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔(۹ روز تا اربعین)
❤️🔥مےرسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور،
سهم من درحدیڪ عرض سلام از راه دور،
❤️🔥اشڪ مےریزد دلم از شوق پرپر مےزند،
دور گنبد بر فراز پشٺِ بام از راه دور...
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۲۶ مرداد ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 يكی از ويژگی های شهيد اين بود كه وقتی قرار مي شد كه ستونی از نيروها را برای انجام مأموريتی هدايت كند، خود در يك جا آرام نداشت، بلكه در هر لحظه سعي مي كرد خود را در كنار تمام نيروهای ستون آماده نگه دارد و با اين كار نيروها را تقويت روحی می كرد و اين كار تا پايان مأموريت ادامه داشت.
شهيد عليزاده در ارتباط با روحانيت معتقد بود كه اين قشر هستند كه مردم بايد اسلام را از آنها بياموزند و اينها پيشقراولان انقلابند و لذا به انان احترام می گذاشت و آنها را تكريم می كرد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار سید ناصر علیزاده «صلوات»
#شهید_دفاع_مقدس
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥آدمها به اندازۀ کسی که دوستش دارند ارزش پیدا میکنند، پس این دل به پای عشق شما آبرو گرفت...
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 🖤 🥀 🖤 🥀
✨نگاهِ شهدا گوارای وجودتان...
پایانِ
چله توسل به شهدای بیسر
#اربعین
#کربلا
#پانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
🥀 @yaade_shohadaa
#معرفی_کتاب
📚کتاب یادت باشد
اثری پیرامون زندگی "شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی" که "محمدرسول ملاحسنی" آن را به روایت همسر شهید به رشته ی تحریر درآورده است. فرزانه زمانی که همسرش را از دست داد، تنها بیست و دو سال داشت. او داستان را از زمانی روایت می کند که هنوز زندگی مشترکش با حمید شروع نشده بود. یعنی زمانی که وی برای کنکور درس می خواند و هیچ در بند ازدواج با کسی نبود. ولی سرنوشت اینطور رقم زد که خواستگاری جالب حمید از فرزانه و اتفاقاتی که بعد از آن رخ می دهد، چنان از او دل ببرد که بالاخره به این خواستگارش جواب مثبت بدهد.
"شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی"، جوانی بود اهل قزوین که با مدرک کارشناسی ارشد نرم افزار و دان دوی کاراته، به خدمت حضرت زینب (س) درآمد و پاسدار شد. وی که در تیپ 82 سپاه حضرت صاحب الامر (عج) برای ماموریت جعفر طیار اعزام شده بود، در عملیات نصر دو منطقه ی حلب در پاییز سال 94 به مقام رفیع شهادت نائل آمد. "یادت باشد…" که روایتی است از زندگی عاشقانه و معنوی کوتاه او و همسرش، به قلم "محمدرسول ملاحسنی" به نگارش درآمده و با استقبال کم نظیر مخاطبان مواجه شده است. "محمدرسول ملاحسنی" از نویسندگان و فعالان فرهنگی کشور است که "یادت باشد…" به عنوان دومین کتاب او در حوزه ی ادب پایداری به نگارش درآمده است. اگر شما هم به ادبیات دفاع مقدس و زندگی نامه ی شهدای مدافع حرم علاقمند هستید، مطالعه ی "یادت باشد…" با نثر روان و جذابش به شما پیشنهاد می شود.
#امام_زمان
#اربعین
🥀 @yaade_shohadaa
#برشی_از_یک_کتاب
#یادت_باشد
🥀 هنوز شیرینی قبولی دانشگاه را درست مزه مزه نکرده بودم که خواستگاری های باواسطه و بی واسطه شروع شد. به هیچ کدامشان نمی توانستم حتی فکر کنم. مادرم در کار من مانده بود، می پرسید: 'چرا هیچ کدوم رو قبول نمی کنی؟ برای چی همهٔ خواستگارها رو رد می کنی؟' این بلاتکلیفی اذیتم می کرد. نمی دانستم باید چکار بکنم. بعد از اعلام نتایج کنکور، تازه فرصت کرده بودم اتاقم را مرتب کنم. کتاب های درسی را یک طرف چیدم. کتابخانه را که مرتب می کردم، چشمم به کتاب 'نیمهٔ پنهان ماه' افتاد؛ روایت زندگی شهید 'محمدابراهیم همت' از زبان همسر. خاطراتش همیشه برایم جالب و خواندنی بود؛ روایتی که از عشقی ماندگار بین سردار خیبر و همسرش خبر می داد. کتاب را که مرور می کردم، به خاطره ای رسیدم که همسر شهید نیت کرده بود چهل روز روزه بگیرد، به اهل بیت؟ عهم؟ متوسل بشود و بعد از این چله به اولین خواستگارش جواب مثبت بدهد. خواندن این خاطره کلید گمشدهٔ سردرگمی های من در این چند هفته شد. پیش خودم گفتم من هم مثل همسر شهید همت نیت می کنم. حساب و کتاب کردم، دیدم چهل روز روزه، آن هم با این گرمای تابستان خیلی زیاد است، حدس زدم احتمالا همسر شهید در زمستان چنین نذری کرده باشد! تصمیم گرفتم به جای روزه، چهل روز دعای توسل بخوانم به این نیت که 'از این وضعیت خارج بشوم، هر چه که خیر است همان اتفاق بیفتد و آن کسی که خدا دوست دارد نصیبم بشود'. از همان روز نذرم را شروع کردم. هیچ کس از عهد من باخبر نبود؛ حتی مادرم. هر روز بعد از نماز مغرب و عشاء دعای توسل می خواندم و امیدوار بودم خود ائمه کمک حالم باشند.
#اربعین
🥀 @yaade_shohadaa
#وصیت_شهید
🌹خواهرم، حجابت را حفظ کن و به دشمنان اسلام و انسانیّت بفهمان که زن مسلمان ایرانی زنی است آزاده، با شخصیّت، باایمان و الهام گرفته از مکتب بانوی بزرگ اسلام زهرای اطهر (س) که هرگز اجازه نخواهد داد – همانند زنان به لجن کشیده – از او عروسکی کوکی بسازند و وسیلهای برای فروش بیشتر کالاهای تجارتی شود.
✍🏻فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا قلیزاده
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
🥀 @yaade_shohadaa
🥀دفتر نقاشی
💔در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیهس. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید...
❤️🔥وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد.
💔امام رضا گره سخت رو تو
دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه!
🥀خاطره اى به ياد شهيد معزز حسن طهرانیمقدم
#امام_زمان
#اربعین
#کربلا
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️"بسم رب شهدا"
💚یه سلام از راه دور به حضرت ارباب...
🥀به نیابت از شهید
«ابوالفضل نیکزاد»
#امام_حسین
#اربعین
#کربلا
🥀 @yaade_shohadaa
(۸ روز تا اربعین...)
🏴صلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ...
❤️🔥دنیا نیاز داشت به یک سر پناه امن،
اینگونه بود که کرب و بلا آفریده شد...
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۲۷ مرداد ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 شهيد سرهنگ دوم شكرالله فولادی در حین انجام وظیفه ساعت ۲۰ شنبه شب ۲۷ مرداد ماه سال ۹۳ ، هنگام درگيری با قاچاقچيان در چنارشاهيجان به فیض شهادت نائل آمد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار شکرالله فولادی «صلوات»
#شهید_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
🥀 چله شانزدهم توسل به شهدا
تعجیل در ظهور #امام_زمان
عجل الله تعالی فرجه
و برای نجات از #فتنه ها
💚چله سوره حمد💚
برای بازگشت
آرامش به دلهایمان
حیا به بانوان سرزمینمان
غیرت به مردهای سرزمینمان
برآورده به خیر شدن حاجاتمان
به
«شهدای آزاده» 💔❤️🔥
متوسل میشویم🤲🏻
🎁هر روز هدیه به یک شهید والامقام
✅ تاریخ شروع
🖤چهاردهم شهریور: همزمان با شهادت امام رضا علیهالسلام💔❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/609943782Cb426596ccf
رفقا سلام
پانزدهمین چله توسل به شهدا هم به پایان رسید.
به دلیل سفرِ کربلای دعوتشدهها💔 ان شاءالله بعد از بازگشت زائرها و از روز شهادت امام رضا جانمون، شانزدهمین چله توسل به شهدا به لطف خدا و نگاه ویژهی شهدا شروع میشه...🖤💔،
چلهی توسل به شهدای آزاده که فقط خدا میدونه چه ها که ندیدن... 😭💔
💔قطعاً پخش بنر تبلیغ چله جدید، میتونه قدمی بزرگ برای شریک شدن در رفاقت با شهدا باشه...
پس با نیت قشنگ و یه بسمالله، بنر رو به دوستانتون فوروارد کنین🙏🏻
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۱۹
🌾هم راز علی
حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ...
با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...
با عصبانیت گفتم ...
_یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...
نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ...
چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه...
زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ...
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ...
خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...
توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...
ادامه دارد...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
#وصیت_شهید
پدر و مادر عزیزم! تا دیروز داشتن فرزندی چون من برای شما و ایران ارزشی نداشت؛ اما شاید امروز بتواند برای شما و ایران ارزشی داشته باشد. من می روم به جبهه ها تا علیه صدام، منافقین و وطن فروشان داخلی بجنگم، تا آنان را از بین ببرم و یا خود فدا شوم و قطرات خونم در جبهه های جنگ بر خاک سرزمین قهرمان پرور ایران ریخته شود و از آن لاله ای بروید.
✍🏻فرازی از وصیتنامه شهید محمدحسین دودانگه
#اربعین
#رفیق_شهید
🥀 @yaade_shohadaa