🥀خواب و استراحت نداشت،
میگفت: پاسدار یعنی کسی که کارکنه ،بجنگه ،خسته نشه؛
کسی که نخوابه تا وقتی خود
به خود خوابش ببره.
💔به یاد شهید معزز مهدی باکری
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 ماجرای عطرآگین بودن مزار شهید پلارک ... از زبان غسال
💔پیکر پاک شهید پلارک در بهشت زهرای تهران (قطعه 26، ردیف 32، شماره 22) به خاک سپرده شده است.
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔شهید مدافع حرم؛ حسن قاسمی دانا، روز دوم شهریور ۱۳۶۳ در مشهد دیده به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش ۳ برادر دیگر هم داشت. پس از اخذ دیپلم در دانشگاه حقوق شهرستان «بردسکن» قبول شد، اما به آنجا نرفت و در نانوایی پدر مشغول به کار شد.
او از روحیه نظامیگری برخوردار بود و به رزم علاقه داشت که این خصوصیت، از او یک بسیجی فعال ساخته بود که همیشه در رزمایشهای عمومی، داوطلبانه حضور داشت.
حسن به حضرات معصومین(علیهالسلام) ارادت ویژهای داشت و این دوستی به گونهای بود که دو ماه محرم و صفر را عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد. او همیشه به شهادت فکر میکرد و دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای ائمه(علیهالسلام) را خواهان است.
دوره سربازیاش را در زاهدان گذراند. با آغاز جنگ در حرم معصومین(سلامعلیها)، دوباره لباس رزم پوشید و در فرودین ٩٣ به طور داوطلبانه به سوریه رفت. در همان مدت کوتاه ۲۲ روزی که در آنجا بود، در عملیاتهای زیادی شرکت کرد و لیاقتهای بیشماری را از خود نشان داد. اما طولی نکشید که در ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ در عملیات امام رضا(علیهالسلام) بر اثر اصابت چند گلوله به شهادت رسید. پیکر پاکش همزمان با سالروز وفات حضرت زینب(سلامالله) در مشهد تشییع و در آرامگاه خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
11.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔از پدری که عکس پسرش را بوسه باران کرد تا پسری که اشک خبرنگار خندهرو را در آورد...
🎥روایتی از دیدار خانوادههای شهدای امنیت با مقام معظم رهبری
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔مهدی در سن ده دوازده سالگی، علاقه خاصی به جلسات مذهبی داشت. شبهای جمعه دعای کمیل و صبحهای جمعه دعای ندبه میخواند، بدون اینکه من خبر داشته باشم. حتی من خبر نداشتم که ایشان کتاب جامع المقدمات خریده بود.
زمانیکه این کتاب را خریده بود، ۱۶ ساله بود. او از طریق مسجد محل به جبهه اعزام شد. با سه چهار تا از دوستانش عازم منطقه شد. دوستانش بعد از سه ماه آمدند، ولی ایشان از جبهه نامهای نوشت که من میخواهم دو سال اینجا باشم؛ آیا شما راضی هستید یا خیر؟ من هم پاسخ دادم مانعی ندارد بمانی.
ایشان مدتی در جبهه ماند و بعد هم مفقود شد. سال ۷۵ استخوانها و پلاکش را آوردند و به خاک سپردیم.
✍🏻به روایت پدر شهید مهدی نامی شریفآباد
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
💔ما گرهگشا داریم؛
دافعالبلا داریم؛
هر کسی کسی دارد،
ما امام رضا داریم...😭🤲🏻
#فاطمیه
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
🥀 میخواستم سخنی هم با ملت داشته باشم، اما میبینم که فهم ملت بالاتراز سخنان من است و بالاتر از صحبتهایی که من میکنم، ولی بخاطر یادآوری چندکلمهای میگویم همانطور که دیگر شهدای عزیز ما در وصیتنامههای خود ذکر کردهاند و همانگونه که شما به آن عمل میکنید این است که مواظب منافقین داخلی باشید و نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایمان را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال ثابت قدم بودهاید از این به بعد نیز پا در رکاب باشید.
✍سردار شهید «حاج یونس زنگی آبادی»
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔گل چادر گلدارت؛
تب دستای تب دارت؛
آتیشم زده...🖤
🏴صَلَّیاللَّهُعَلَیکِیَافَاطِمَةَالزَّهرَا...
#فاطمیه
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔«همسرم، فرزندانم را یار و یاور امام مظلومم حضرت مهدی(عجالله) قرار بده و تا غیبت ایشان گوش به فرمان نائب بر حقش امام خامنهای باشید؛ هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین(علیهالسلام) خواهم کرد و او را دعا میکنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد. من مانند کسی هستم که سوار تاکسی شده و به مقصد میرسم ولی پولی ندارم، از خدا خجالت میکشم، ولی به لطف و رحمت خدا امیدوارم.
فرزندانم! زینب و فاطمه، با حیا و حجاب مرا یاری کنید؛ بدانید که حیا از حجاب کمتر نیست. و فرزند کوچکم محمدمهیار! تو نذر مولایم، مولای تنهایم حضرت صاحبالزمان(عجالله) هستی، خودت را برای یاری امامت آماده کن و بدان که مولایمان بزودی تشریف میآورند؛ انشاءالله با پاکی و نمازت، با حیا و نجابتت ایشان را یاری کن؛ گوش به فرمان امام خامنهای داشته باش.»
✍🏻فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم حسین محرابی
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔شهید شاهرخ ضرغام از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی نشان داد که خلقوخوی پهلوان را دارد. هیچگاه زیر بار حرف زور نمیرفت. در ۱۲ سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید.
در جوانی به سراغ کشتی رفت و تا اردوی تیم ملی کشتی پیش رفت و به قهرمانی جوانان جهان در وزن یکصد کیلو رسید؛ اما قدرت بدنی، نبود راهنما، رفقای نااهل و...همه دستبهدست هم دادند که از او انسانی ساخته شود که هیچکس جلودارش نبود. هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... از کسی حساب نمیبرد، مادر پیرش هم نمیتوانست کاری کند الا دعا. میگفت: هیچوقت او را نفرین نکردم و فقط از خدا میخواستم که او را از سربازان امام زمان (عج) قرار دهد،و دیگران به من میخندیدند.
محرم سال ۵۷ ناگهان تحولی روحی و معنوی در او ایجاد شد. نشستن پای صحبتهای حاجآقای تهرانی، اعتقادات او را دگرگون کرد. کمکم داشت به انقلاب و امام علاقهمند میشد.
پسازاینکه از سفر زیارت امام رضا باآنهمه اشکهای فراوانی که در جهت طلب مغفرت از گناهان خود ریخته بود، بازگشت، تبدیل به آدم دیگری شده بود.
آذر ماه ۱۳۵۹، ساعت ۹ صبح بود. شاهرخ اولین گلوله آر پی جی را سمت تانکهای نیروهای بعثی شلیک کرد. آنها بیامان شلیک میکردند. شاهرخ گلوله دوم را زد. گلوله به تانک اصابت کرد و تانک منفجر شد. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت تا گلوله سوم را شلیک کند که صدایی شنیده شد. بر روی سینهاش حفرهای از گلوله تیربار تانک عراقیها ایجاد شده بود و خون با شدت فوران کرد. بدنش غرق در خون بود. سربازهای عراقی هم در کنار پیکرش از خوشحالی هلهله میکردند.
#رفیق_شهید
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥خاطرهی قبرهای غریب و شهید محمدحسن(رسول) خلیلی
روزهای آخر اسفند که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردند. آن موقع هوز برنامهی راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم: نگاه کن پسرم ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند. می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند، نماز شب میخواندند، مناجات میکردند، ولی حالا این قبرها غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!
بعد از نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند. بنده حقیقتاً همان جا گریهام گرفت.
✍🏻به روایت پدر شهید
#رفیق_شهید
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa
💔بعد از کفش خودش، کفش پسر بزرگمون رو هم واکس زد. علت این کارش رو که پرسیدم گفت:«پسرمون جوونه. ممکنه اگه مستقیم بهش بگم کفشت رو واکس بزن جواب نده میخوام بطور عملی واکس زدن رو بهش یاد بدم...»
✍🏻به روایت همسر شهید علی صیادشیرازی
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#ارتش_قهرمان
🥀 @yaade_shohadaa