🇮🇷 به این عکسها، خیرهشو خیرهشو
🇮🇷 به اون روزهای پر از خاطره....
🇮🇷 نخواه گرمی خوابه چشم کسی
🇮🇷 بزاره که بیداری یادت بره!
🔴 حضرت آیتالله خامنهای (حفظهالله):
✅️ «این خاطراتی که از این عزیزان منتشر میشود، این حوادث بسیار پُرشکوهی که امروز به قلم رزمندگان و بعضاً شهدای ما بر صفحهی کاغذ نقش بسته و در اختیار همه است، برای ما درس است.» ۱۳۷۰/۱۱/۳۰
❌️❌️ آنانکه يک عمر مردهاند؛ يک لحظه هم شهيد نخواهند شد. امنیت، اتفاقی نبوده و نیست!!
#هفته_دفاع_مقدس
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
🥀همه جا هو
💔اورکت روی شانههایش بود، بدون جوراب. معلوم بود از نماز میآید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم.
قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم....
❤️🔥 شهید محمدحسین یوسفالهی همان شهیدی است که سردار دلها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود که پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود.
🥀خاطره اى به ياد سردار شهيد محمدحسين يوسف الهى
🥀راوى: سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#امام_زمان
#غزه
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
🥀انتظاری که خیلی طول نکشید
💔نرسيده به سقز، يكی از ماشينها كه مينیبوس بود از ستون خارج شد و شروع كرد به گاز دادن. بعداً فهميديم رانندهاش فكر كرده، چون توی شهر هستيم، خطر كمين هم از بين رفته است. زياد فاصله نگرفته بود كه افتاد تو كمين.
همان اول كار يك تير به پای راننده مينیبوس خورد. مينیبوس پر از نيرو بود؛ داشت به سمت پرتگاه میرفت. تنها دعا و توسل بود كه به دردمان خورد. يك لحظه ديدم مينیبوس لبه پرتگاه ايستاد.
لاستيكش به يك سنگ بزرگ گير كرده است. بچهها پريدند بيرون و تو سينه كوه سنگر گرفتند.
❤️🔥تا محمود خودش را رساند به سر ستون، محمد يزدی با كاليبرش آتش شديدی ريخت روی سر ضدانقلاب. تيربار آخر ستون هم آمد كمك. بيشتر نيروهای تازه وارد، نمیدانستند كمين يعنی چه و اينطور جاها بايد چه كار كنند.
محمود چند تا از بچهها را از سمت راست گردنه كشاند بالا. يك گروه را هم از توی جاده حركت داد طرف خود گردنه، جاییكه بيشتر حجم آتش دشمن از آنجا بود. مانده بودم كه تاكتيك محمود چيست و چه نقشهای دارد، اما مطمئن بودم كه منطقه و دشمن را خوب میشناسد.
💔انتظارم خيلی طول نكشيد؛ ضدانقلاب از سه طرف محاصره شد. حالا ديگر هيچ راهی جز فرار نداشت، فرار هم كرد....
🥀خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز سردار محمود کاوه
🥀راوی: شهید معزز ناصر ظریف
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
💔زيباتر از عشق چيزی نديدهام، و بالاتر از عشق چيزی نخواستهام
✍شهید چمران
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀منوتو بایدبیدارشویم،منتووظیفمونهستکه درمقابل خوناین شهداییکهریختهمیشهمسئولیم...
💔ما غرق در عادات روزمرگی ها
داریم عمرمان را می سوزانیم..🕊
《الهی واجعل هوای عندک》
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
🥀خدایا مگه تو بابا نداری
💔روز آخر به من گفت: «زيباترين كاری كه در شهادت من میتوانی بكنی، اين است كه مثل حضرت زينب (سلام الله) صبور باشی تا من از شهادتم نهايت لذت را ببرم.»
پسرم اباالفضل كه دو ساله بود بعد از شهادت پدرش مرتب مريض میشد و دائماً سراغ بابا را از من میگرفت.
❤️🔥هر روز غروب موقع اذان كه میشد، میگفت: «عكس بابامو بدين.» عكس را بغل میكرد و میبوسيد و روی پاهايش میگذاشت و به خيال خودش لالا،لالا میگفت تا بابا بخوابد.
💔گاهی هم دستهای كوچكش را رو به آسمان بلند میكرد و میگفت: «خدا ! مگه تو بابا نداری؟ چرا بابای منو گرفتی؟» بیقراریهای اين بچه همه را منقلب كرده بود....
🥀خاطره ای به یاد شهید معزز سردار محمدحسین باقرزاده (جانشین گردان یا رسول لشگر ۲۵ کربلا)
🥀راوی: همسر گرامی شهید
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
💔آیا میدانید
دلیل اینکه شما الان با آرامش
و امنیت کامل این متن را میخوانی
از جان گذشتگی هزاران شهید است؟
این اَبر مردان را فراموش نکنیم ...
❤️🔥 تصویر مربوط به جمع آوری
باقیمانده پیکر شهید است که تمام پیکرش
در یک «بیل» جای گرفته است.
#لبنان
#طبس
🥀 @yaade_shohadaa
🔰توصیهای از علامه #حسن_زاده_آملی درباره شهدا
«تکلیف من و شما امروز خیلی سنگین است. آقایان خون شهدایتان را گرامی بدارید. دین خدا را احترام بگذارید. همان طور که این مادر(مادر وهب) با شهامت این کار را کرد.»
📸 تصویری از علامه حسن زاده آملی در منطقه شلمچه، سال ۱۳۶۵عملیات کربلای۵
#امام_زمان
#طبس
🥀 @yaade_shohadaa
✨یادبود شهدای مخاطبین
💔شهید مجید زمانی
✍🏻شهید والامقام «مجید زمانی» ، فرزند محمدعلی در هشتم اردیبهشت ۱۳۴۴، در تهران چشم به جهان گشود.
پدرش محمدعلی، رنگ کار مبل بود و مادرش، ربابه خاتون خانه دار بود.
تا پایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجیی در جبهه حضور یافت.
بیست و دوم بهمن ۱۳۶۱، در فکه بر اثر اصابت گلوله به قلب توسط نیروهای عراقی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
اینک مزار او در گلزار دارالشفای بهشت زهرای تهران زیارتگاه اهل یقین واقع شده است.
🥀شهید مهدی زین الدین:
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند…
«هدیه به شهید بزرگوار شهید مجید زمانی ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات»
#شهدای_مخاطبین
#امام_زمان
#طبس
🥀 @yaade_shohadaa
🥀شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی
💔در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰ شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند سنگ قبر ساده او حرف های صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند.
❤️🔥بخشی از وصیتنامه :
شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید
خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید
خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.
از شما بزرگواران خواهشی دارم بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم به لطف خداوند حاضر هستم.
من منتظر همه شما هستم.
دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود.
خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من پس فراموش نکنید.
#امام_زمان
#طبس
🥀 @yaade_shohadaa
🥀به صورت مادرم نگاه نکردم
💔در آخرین سفر محمد به کردستان، برای بدرقه تا نزدیکی ماشین رفتم. وقتی میخواستم او را ببوسم و خداحافظی کنم، با حجب و حیای خاصی سرش را پایین انداخته بود. این کار او مایه تعجب من شد ولی چیزی نگفتم.
❤️🔥در کردستان به یکی از دوستانش گفته بود وقتی مادرم می خواست مرا ببوسد، به صورت مادرم نگاه نکردم. میترسیدم محبت فرزند و مادر مانع از رفتنم شود و از راه خدا باز بمانم، چرا که اینبار حتماً شهید خواهم شد...
🥀خاطره ای به یاد سردار شهید معزز محمدرضا افیونی
🥀راوی: مادر گرامی شهید
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa
🥀خندید و رفت
💔وقتی از خونه رفت بیرون به من گفت: باباجون، حلال کن. دلم لرزید.
هیچ وقت موقع خداحافظی اینطوری صحبت نمیکرد. همیشه میگفت: منو دعا کنین. گفتم: این چه حرفیه که میزنی؟ خندید و رفت....
به مادرش گفتم: نمیدونم چرا حسین اینطوری حرف زد.
❤️🔥هنوز به سر کوچه نرسیده بود که برگشت و برای ما دست تکان داد. با صدای بلند گفتم: حاج حسین، مواظب خودت باش ولی جوابی نداد او رفت و مرا برای همیشه از دیدن چهره ماهش محروم کرد.
🥀خاطرهای به یاد شهید معزز حاج حسین اسکندرلو
#امام_زمان
#لبنان
#طبس🏴
🥀 @yaade_shohadaa