🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت: 0⃣2⃣
🌅🕌من یک مسلمانم 🕌🌅
🔶از بهترین اتفاقات بعد از ازدواج،همان هدف اصلی آمدنم به ایران،یعنی تبلیغ بود.شیرینترین فرصت تبلیغی که برایم پیش آمدهبود.روزی بود که با علی به یک روستا رفتیم.🍃
🔸علی شبها منبر داشت.من هم برای خانمها جلسه میگذاشتم و به بچهها قرآن یاد میدادم.روزها هر دو باهم برای بچهها کلیپ میساختیم.مسابقات قرآن و نقاشی برگزار میکردیم و گروه سرود تشکیل دادیم.آن ماهرمضان هم برای مردم روستا و هم برای من و علی برکات زیادی داشت.تمرینی بود برای رفتن به برزیل.🍃
🔸یکروز یکی از اقوام علی که ساکن همان روستا بود.ما را برای افطار دعوت کرد.دختر و دامادش هم از تهران آمدهبودند.نام دخترش زهرا بود.یک مانتوی تنگ پوشیده بود که آستینهای کوتاهی داشت.شالی که روی سرش بود هم تنها بخشی از وسط سرش را پوشیده بود.🍃
🔸من و علی کنار هم روی زمین نشستهبودیم و زهرا و همسرش هم مقابل ما نشستهبودند.زهرا به من نگاه میگرد و با شوهرش پچپچ میکرد.گاهی با تمسخر میخندیدند و گاهی به طرز بدی خیره میماند.من معذب شدهبودم و نگاهم را از او میدزدیدم.🍃
🔶پدر زهرا پرسید: از برزیل چه خبر؟ علی شروع کرد از تعریف کردن از شهرها و مردم برزیل.زهرا گوش تیز کرد و تمام حواسش به حرفهای علی بود.دیدم در گوش مادرش که تازه کنارش نشستهبود چیزی گفت و مادرش هم چیزی گفت.🍃
🔸علی داشت میگفت: خانم من در خیابانهای سائوپائولو با همین حجاب و چادر راه میرود.🍃
🔸دختر رو به من کردوگفت: من شما را نمیشناختم.نمیدانستم مسیحی بودید و مسلمان شدهایدچهجالبچرا؟؟؟چرا مسلمان شدید؟ما دوست داریم مسیحی بشویم.برای چی برزیل را ول کردید آمدید اینجا؟؟
من داستان آشناییم با اسلام و دلایلم را برایش گفتم.خوب گوش کردوگفت:ببین من این حجاب را دارم و روزبهروز بدتر هم میشود.🍃
🔸اینجور لباس پوشیدن را میپسندم.دوست دارم آزاد باشم.خوشم نمیآید کسی به من زور بگوید.حجاب اجباری را قبول ندارم.ولی چون تو از مسیحیت به سوی اسلام آمدی و خودت این حجاب را قبول کردی.اگر دلیل بیاوری من قبول میکنم.اما دلایل مسلمانها و زنهای فامیل و مسجد را قبول ندارم.🍃
🔶گفتم: من حجاب را انتخاب کردم.
نه برای اینکه مسلمان هستم.چون #حجاببرایمنیکجوشنکبیر است.این مثال را قبلا برای علی گفتم.با شنیدن اسم جوشنکبیر علی لبخندی زدوسرش را تکان دهد.
گفت: یعنی چی جوشنکبیر است؟
گفتم: دعای جوشنکبیر که شبهای قدر خواندهای؟🍃
🔸گفت: بله من همیشه میخوانم.اینجا معروف به دعای صدبند است.
گفتم: چرا به این جوشنکبیر میگویند؟ #جوشنیعنیزره ،لباس رزم و لباس که از بدن محافظت میکند. #جوشنیعنیبادیگارد ، محافظ.آنقدر خدا اسما متبرکه خودش را آورده،هرکسی بخواند،در برابر آتش جهنم و گناه حفظ میشود.برای همین به آن جوشن بزرگ میگویند.من تحقیق کردم.
به این تنیجه رسیدم که #چادربرایزنجوشنکبیراست🍃
🔸هیچچیز مثل چادر نمیتواندارزش زن و حیایزن را حفظ بکند.من با این لباس حس امنیت دارم.،محافظ دارم.فکر نکن فقط مسلمانها و اسلام حجاب دارد،در دین مسیحیت هم این را رعایت میکنند.دین یهود هم دارد.🍃
🔶گفت: آخه حجاب انسان رو محدود میکنه.گفتم: بله !من قبول میکنم حجاب برای زن محدودیت هست؟
تعجب کرد.فکر نمیکرد من تاییدش کنم.گفت: چطور؟
گفتم: مثلا شما اگر بچهدار بشوید،از بچه خودت محافظت نمیکنی؟این محافظت که میکنی بچه را در یک محدودیتی میگذاری که آسیب نبیند.ضرر نبیند.🍃
🔸خب این محدودیت هم محافظت خداست برای ما.یک هدیه است.یعنی اینکه ما آسیب و ضرر نبینیم.پس فکر نکن کلمه محدودیت فقط معنی بد دارد،معنی خوب هم دارد.🍃
ادامه دارد...
#من_یک_مسلمانم
🥀 @yaade_shohadaa