#عروج_عاشقانه
🥀«۹ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 استواریکم میلاد امینی به همراه یک سرباز وظیفه هنگام گشت زنی در آزاد راه آزادگان در محور شاهین شهر _اصفهان به خودرویی مشکوک و دستور توقف می دهند که در تعقیب و گریز، هدف تیراندازی سرنشینان خودرو قرار گرفته و مجروح می شود.
و پس از دو روز به فیض شهادت نائل می آید.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار میلاد امینی «صلوات»
#شهید_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان سیزدهم:
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
قسمت دوم
🌹راوی: همسر شهید
چند وقت بعد که از جبهه آمد ناراحت و معترض بهش گفتم: یعنی زایمان هم چیزیه که شما برین برای این و آن صحبت کنین؟!
خندید و گفت : شما می دونید من از کدوم مورد حرف می زدم؟!
خنده از لبش رفت.
آهی کشید و گفت: من از جریان دخترم فاطمه حرف می زدم.
کنجکاوی ام تحریک شده بود که آن شب چه سری داشت. بالاخره سرش را فاش کرد.
اما نه کامل و آن طور که من می خواستم.
گفت: اون روز قبل از غروب بود که من رفتم دنبال قابله، یادت که هست؟ همون طور که داشتم می رفتم، یکی از دوستان طلبه رو دیدم. اون وقت تو جریان پخش اعلامیه ، یک کار ضروری پیش آمد که لازم بود حتما من باشم؛ توکل کردم به خدا و باهاش رفتم...
جریان اون شب مفصله. همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم : ای داد بیداد!می دونستم دیگه هر کار بوده خودتون کردین.
زود خودم رو رسوندم خونه. وقتی مادر گفت قابله رو می فرستی و خودت میری دنبال کارت شستم خبردار شد که باید سرّی توی کار باشه ولی به روی خودم نیاوردم.
عبدالحسین ساکت شد. چشمهاش خیس اشک بود. آهی کشید و ادامه داد: می دونی که اون شب هیچ کس از جریان ما خبر نداشت، فقط من میدونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم. یعنی اون شب من هیچکس رو برای شما نفرستادم،اون خانم هر کی بود خودش اومده بود خونه ما.
#امام_زمان
#خبرای_خوب
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀روایت تکاندهنده شهید حاج قاسم سلیمانی از فرمانده شهید لشکر ۴۱ ثارالله در عملیات والفجر هشت
🎙شهید حاج قاسم سلیمانی
#رفیق_شهید
#حجاب
🥀 @yaade_shohadaa
💔به عبدالرضا گفتم: تو که تازه عقد کردی کجا میخوای بری؟ عبدالرضا ساکش را بست و گفت: گریه نکن مادر راه رفتنی رو باید رفت. گفتی زن بگیر، گفتم چشم و گرفتم. حالا تو باید به قولی که دادی عمل کنی، خودت گفتی: اول زن بگیر بعد برو جبهه.
زبانم بند آمده بود و چیزی نگفتم. کفشهایش را پوشید و ساکش را برداشت و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: زود برگرد پسرم.
💔نگاهم کرد و بعد پرید توی بغلم و گفت: غصه نخور زود برمیگردم، درست هجده روز دیگه. هجده روز بعد عبدالرضا را آوردند. او را روی تخت غسالخانه دیدم. چشمهایش بسته بود خون از وسط پیشانی تا شقیقهاش کشیده شده بود و خون از پشت سرش روی سنگ سفید غسالخانه جاری بود. به برادرش علی وصیت کرده بود که بعد از شهادتش لباس سپاه را تنش کنند.
🥀خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالرضا مجیدی
❤️🔥راوی: مادر گرامی شهید
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#امام_حسین
🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد...
#دعای_الهی_عظم_البلاء 🥀
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲🏻
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
#هشتمینچلهتوسلبهشهدا
#شهدای_گمنام
#روز بیستوهفتم
❤️🔥تقدیم به روح پاکِ
آنان که گمنام و زهرایی تبارند
♦️هدیه «سوره قدر» به شهید والامقام، شهید گمنام ۱۹ ساله پارک شغاب بندربوشهر
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۰ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 یک شب در جواب مخالفت های مادر گفت:
بنظر من حال جهاد برای همه شیعیان واجب شده است و باید از حرم بی بی زینب(س) دفاع کرد.
تا مبادا دست تکفیری ها به آن برسد...
آخرین کلامش به مادر و دوستانش با این جمله که؛ دنیا هیچ ارزشی ندارد و بهترین مقام شهادت است و آدم باید جایی برود که بدردش بخورد...
خاتمه پیدا کرده بود.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مصطفی خادمی «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان چهاردهم:
توسل ویژه شهید برونسی به حضرت زهرا(س)
🌹راوی: خودِ شهید
«هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود که که کار گره خورد. گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه هاُ حال وهوای دیگری. تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت. نمیدانم چهشان شده بود که حرف شنوی نداشتند. همان بچههایی که میگفتی برو توی آتش، با جان و دل میرفتند! به چهره بعضیها دقیق نگاه میکردم. جور خاصی شده بودند؛ نه میشد بگویی ضعف دارند؛ نه میشد بگویی ترسیدند. هیچ حدسی نمیشد بزنی.
هرچه براشان صحبت کردم، فایدهای نداشت. اصلا انگار چسبیده بودند به زمین و نمیخواستند جدا شوند. هر کار کردم راضیشان کنم راه بیفتند، نشد. اگر ما توی گود نمیرفتیم، احتمال شکست محورهای دیگر هم زیاد بود، آن هم با کلی شهید. پاک در مانده شدم. ناامیدی در تمام وجودم ریشه دوانده بود. با خودم گفتم چه کار کنم؟ سرم را بلند کردم روبه آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا خودت کمک کن.
از بچهها فاصله گرفتم؟ اسم حضرت صدیقه طاهره (س) را از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش. زمزمه کردم: خانم خودتون کمک کنین. منو راهنمایی کنین تا بتونم این بچهها رو حرکت بدم. وضع ما رو خودتون بهتر میدونین.
چند لحظهای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها. یقین داشتم حضرت تنهام نمیگذارند. اصلا منتظر عنایت بودم توی آن تاریکی شب و توی آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری به ذهنم الهام شد. رو کردم به بچهها. محکم و قاطع گفتم: دیگه به شما احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمیخوام. فقط یک آرپی جی زن از بین شما بلند شه با من بیاد . دیگه هیچی نمیخوام. زل زدم بهشان. لحضه شماری میکردم یکی بلند شود. یکی بلند شد. یکی از بچههای آرپی جی زن. بلند گفت: من میام. پشت بندش یکی دیگر ایستاد. تا به خودم آمدم همه ی گردان بلند شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم.
پیروزیمان توی آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با همان وضع قبل میخواستیم برویم، کارمان این جور گل نمیکرد. عنایت ام ابیها (س) باز هم به دادمان رسید بود.»
#امام_زمان
#خبرای_خوب
🥀 @yaade_shohadaa
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺میلاد پربرکت پیامبر صلح و رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و حضرت امام صادق علیه السلام را به محضر مولایمان #امام_زمان ارواحنا فداه و شما عزیزان تبریک میگوییم.💐
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥اگر چه ما از حرکت بایستیم و از جنگ دست برداریم، خداوند به هر نحوی دین مقدسش را حفظ خواهد کرد؛ مسئله این است که ما باید کاری کنیم، که از قافله عقب نمانیم.
✍🏻شهید توکی
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#امام_حسین
🥀@yaade_shohadaa