eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ترانه عشق بهانه عشق تو میراث جادوانه عشق ز دیده نهان امیر جهان به دور تو گردم امام زمان... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌ 🥀 @yaade_shohadaa
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚هِـزاـࢪُ و سیصَد و نَود سالگے اَتـ مُباࢪَّک •❀• 💖 🌺من برات مثل تموم شهدا یار میشم مثل مصباح،خودم واسه شما عمار میشم کوچیکم اما مثل مرحمت بالازاده مثل محسن حججی فداییِ دلدار میشم 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥شقایق‌ها... 💔نيمه شعبان سال ۱۳۶۹ بود. گفتيم امروز به ياد امام زمان (عج) به‌ دنبال عمليات تفحص مي‌رويم اما فايده نداشت خيلي جست‌وجو كرديم. پيش خود گفتيم يا امام زمان (عج) يعني مي‌شود بي‌نتيجه برگرديم؟ در همين حين ۴ يا ۵ شاخه گل شقايق را ديديم كه برخلاف شقايق‌ها، كه تك‌تك مي‌رويند، آنها دسته‌اي روييده بودند. گفتيم حالا كه دستمان خالي است شقايق‌ها را مي‌چينيم و براي بچه‌ها مي‌بريم. شقايق‌ها را كنديم. ديديم روي پيشاني يك شهيد روئيده‌اند. او نخستين شهيدي بود كه در تفحص پيدا كرديم، شهيد مهدي منتظر قائم. 🥀خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی منتظر قائم. 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥بچه سوسول 💔بار اولی که صادق به جبهه می‌رفت، تازه جنگ شروع شده بود. در حال و هوای آن دوران، بعضی از رزمنده‌هایی که او را نمی‌شناختند، به دلیل ظاهر خاص و موهای بلند مزدستان به دوست و همراهش میرمحمد موسوی می‌گفتند: «این سوسول و بچه خوشگل کیه اومد به جبهه؟» چند ماه نگذشت که همین بچه خوشگل شد فرمانده تیپ دوم لشکر ویژه ۲۵ کربلا. روز نهم دی ماه ۱۳۶۱، در حالی که فقط یک هفته از ازدواج شهید مزدستان گذشته بود، سردارعمرانی به همراه شهیدمزدستان و یکی از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر برای شناسایی به جنگل عمقر رفته بودند که مینی زیر پای نیروی اطلاعاتی می‌رود و یکی از ترکش‌هایش به قلب شهید مزدستان می‌خورد. در این واقعه مزدستان و آن نیروی اطلاعاتی به شهادت می‌رسند و جبهه‌های جنگ یکی از سرداران بزرگش را خیلی زود از دست می‌دهد 🥀خاطره ای به یاد سردار شهید معزز صادق مزدستان 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥مذهبی‌ها عاشق‌ترند 💔وقتی به خانه می‌رسید، گویی جنگ را می‌گذاشت پشت در و می‌آمد تو، دیگر یک رزمنده نبود یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه‌ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می‌رسید خانه، خسته بود و درب و داغان، چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می‌گشت، با این حال سعی می‌کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی‌اش را نسبت به خانه صورت دهد، به محض ورود می‌پرسید: کم و کسری چی دارید؟ مریض که نیستید؟ چیزی نمی‌خواهید؟ بعد آستین بالا می‌زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می‌کرد، ظرف می‌شست، حتی لباس‌هایش را نمی‌گذاشت من بشویم، می‌گفت: لباس‌های کثیفم خیلی سنگین است نمی‌توانی چنگ بزنی، گاهی فرصت شستن نداشت، زود برمی‌گشت، با این حال موقع رفتن مرا مدیون می‌کرد که دست به لباس‌ها نزنم، در کمترین فرصتی که به دست می‌آورد، ما را می‌برد گردش.... 🥀خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار سید محمدرضا دستواره (برادر شهید معزز سید حسین دستواره) 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥آدم عالیه خاکی 💔شاید جزو معدود افرادی بودیم که تا آخرین دقایق شهادت شهید برونسی در کنار ایشون بوديم، ایشون آدمی نبود که فلسفه خونده باشه، عرفان خونده باشه، فقه و تفسیر و  اصول و .... باشه نبود، یه آدم عالیه خاکی، بنا، کارگر، یک مقدار طلبگی خونده بود، حکمت بود در برونسی، معرف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود ولی حکمت داشت. قرآن که می‌خوند حقیقتاً می‌خوند ایمان داشت و مکاشفاتی که داشت که سه_چهار نمونه‌اش رو همون زمان جنگ شنیدم که قبل از عملیات بدر ایشون، گفت: اون‌جا که حضرت زهرا به من قول داده که من شهید می‌شم و تو بچه‌های دیگه مشهور بود که حاجی برونسی گفته: اگه من تو این عملیات شهید نشم، تو مسلمونی خودم شک می‌کنم. 🥀خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حاج عبدالحسین برونسی 🥀راوی: رزمنده دلاور حسن رحیم‌پور ازغدی (برادر شهید حمید رحیم‌پور ازغدی) 🥀 @yaade_shohadaa