eitaa logo
حدائِقَ ذاتَ بَهجةٍ
454 دنبال‌کننده
453 عکس
209 ویدیو
29 فایل
به نام خدا این کانال در ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ در پی وبلاگی با همین نام ( حدائق ذات بهجت ) و به نشانیِ http://www.kashmiri.blogfa.com راه اندازی شد. 💖 برای ارتباط با نگارنده کانال: @s_a_tehrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 سه داستان از توجه فوری مولی‌علی و حضرت فاطمه - علیهماالسلام - به شعرهای زیبا و پُرمحتوای آئینی 🌺 🌸 اول: از کوزه همان بُرُون تَراود که در اوست. 💧 نصرالله بن یحیی ( که شیعه هم نبود! ) گفت: علی‌بن‌ابی‌طالب [ علیه‌السلام ] را در خواب دیده و به ایشان گفتم: "‌شما مکه را که فتح کردید، گفتید: 'هر کس وارد خانه‌ی ابوسفیان شود، ایمن است' اما سفیانیان وقتی در کربلا بر پسرتان چیره شدند، کردند آنچه کردند! [ یعنی شما که ذات پلید آنان را می‌شناختید، چرا در روز فتح مکه آن گونه آقامنشانه، آنها را بخشودید؟! ] " علی گفت: "‌مگر ابیات ابن‌ُالصیفی [ که او هم شیعه نبود! ] را نشنیده‌ای؟!" گفتم: "نه". گفت: "برو از خودش بشنو!" بیدار که شدم، پیش ابنُ‌الصیفی رفتم و خوابم را برایش بازگو کردم؛ ناگهان ناله‌ای کرد و آهی کشید و گریست و به خدا قَسَم یاد کرد که همین دیشب آن‌ را سروده و هنوز آن‌ را برای کسی ننوشته و نفرستاده و بل‌که اصلاً هنوز آن‌ را برای کسی نخوانده است! سپس آن ابیاتش را برایم خواند: 🦋 مَلکنا فَکانَ العَفوُ مِنّا سَجِیَّةً فَلَمّا مَلکتُم سالَ بِالدَّمِّ اَبطَحُ [ = زمانی که ما حاکم شدیم، دیدید و روشن شد که بخشودنِ دشمنان، عادت و خوی ماست. اما زمانی که دَور دست شما افتاد، آن‌قدر از ما و دیگر دشمنانتان کشتید که در همه‌ی سرزمین ابطح و حجاز، جوی خون راه افتاد! ] 🦋 وَ حَلَّلتُمُوا قَتلَ الاُساری وَ طالَما عَدَونا عَلَی الاَسری فَنَعفُو وَ نَصفَحُ [ = شما حتی کشتن اسیران ما را برای خود جائز دانستید اما ما همیشه پس از چیره‌شدن بر اسیرانتان، آنها را بخشوده و جُرمشان را نادیده گرفته و آزادشان کردیم. ] 🦋 وَ حَسبُکُمُوا هذا التَّفاوُتُ بَینَنا وَ کُلُّ اِناء بِالَّذِی فِیهِ یَنضَحُ [ = همین یک تفاوت میان ما و شما بس که "از کوزه همان برون تراود که در اوست"! ] (۲) 🌸 دوم: "قصیده‌ی‌پذیرفته" و چهار بیتِ عالی‌اش. 💧شیخ عبدالحسین اَعسم گفته: شبی پدرم: شیخ محمدعلی شعری در سوگ امام‌حسین - علیه‌السلام - سرود و آن ‌را در سجاده‌ی خود گذاشت. سحرِ همان شب، دوستِ پدرم: شیخ محمدعلی جابری ( که سخنران مشهوری بود ) آمد و در خانه‌مان را زد و گفت: "شب در خواب دیدم که به زیارت امام‌علی - علیه‌السلام - رفته‌ام. ایشان را در همان مزارشان دیدم و سلام کردم. حضرت علی - علیه‌السلام - برگه‌ای به من دادند که قصیده‌ای روی آن نوشته شده بود و فرمودند: 'این قصیده‌ در رَثای پسرم، حسین است؛ آن را بخوان.' من هم خواندمش و آن امام - علیه‌السلام - با شنیدنش گریستند. بیدار که شدم، یک بیت از آن قصیده در حافظه‌ام مانده بود که این بیت است: 🦋 قَسَت القُلُوبُ فَلَم تَکُن لِهدایَة تَبّاً لِهاتِیکَ القُلُوبِ القاسِیَة!" 💧پدرم با شنیدن این بیت، مات و مبهوت شد و رفت و از سجاده‌اش کاغذی که سروده‌اش را بر آن نوشته بود، آورد و آن‌گاه دوستش نیز با دیدنِ آن کاغذ، شگفت‌زده شد و گفت: "به خدا قَسَم این همان کاغذی‌ست که در خواب آن را امیرمومنان به من دادند!" 💧و پدرم از این خواب فهمید که قصیده‌اش از سوی امیرمومنان علی - علیه‌السلام - پذیرفته شده است و بر همان پایه، این قصیده به 'قصیده‌ی مقبول' مشهور شد." ✍ دو گفتنی درباره‌ی این چکامه: 💧۱. سُراینده‌ی این چکامه، شیخ محمدعلی اَعسم ( رفته‌ی ۱۲۳۳ق. و مدفون در مقبره‌ی ویژه‌ی آل‌اَعسم، در صحن حرم امام‌علی ) اصالتاً زبدی ( تیره‌ای از حرب ) است اما برخی به اشتباه او را اصالتاً زبیدی ( که منسوب به منطقه‌ای در حومه‌ی یثرب است ) پنداشته‌اند. 💧و برخی به اشتباه این قصیده را سُروده‌ی خودِ شیخ عبدالحسین (رفته‌ی ۱۲۴۷ق. در اثر طاعونی که در نجف گسترش یافته بود،) پسرِ محمدعلی اَعسم - که از پدرش در سرودنِ شعر ماهرتر بود - دانسته‌اند. 💧۲. از زیباترین ابیات این شعر، بیتی‌ست که خطاب به پادشاه شهیدان - علیه‌السلام - می‌گوید: 🦋 تـَبـكيكَ عَيني لا لأجلِ مَثُوبَة لـكِـنّـَهـا عَينِي لِأَجلِكَ باكِيَة [ = اشکم برای تو روان است اما نه برای پاداش و به امید رسیدن به چیزی. بل‌که با شنیدن مظلومیت تو، خود بخود گریه‌ام می‌گیرد؛ فارغ و آزاد از هر پاداش و وعده‌ای. ] 🦋 و ابیاتی که در ادامه می‌گوید: وإذْ أَتَتْ بِنتُ النَبِيِّ لِرَبِّهَا تَشكُو وَلا تَخفَى عَليهِ خَافِيَة رَبِّ انتَقِم مِمَّنْ أَبَادُوا عِترَتِي وَسَبَوا عَلى عُجُفِ النِياقِ بَنَاتِيَه وَاللهُ يَغضَبُ لِلبَتولِ بِدونِ أنْ تَشكُو فَكيفَ إذَا أَتَتهُ شَاكِيَة؟! [ = خدا که از خشمِ پنهان و نگفته‌ی حضرت فاطمه، غضبناک می‌شود، زمانی‌که آن بانو در قیامت لب به شکایت باز کرده و آشکارا از ستمهائی که بر فرزندانش رفته، تَظَلُّم کند، چه خواهد کرد؟! ] 👇
👆🌸 سوم: چرا عائشه را مادر خواندی؟! 💧یکی از آلوسی‌های بغداد در ردّ شیعه چیزهائی گفته بود و آیةالله سید محمدباقر حجت طباطبائی حائری ( رفته‌ی ۱۳۳۱ق. ) به زبان نظم، پاسخ او را داد اما چون نمی‌دانست که امیرمومنان علی - علیه‌السلام - طبق تجویزِ پیامبر، عائشه را پس از ایشان طلاق داده و وی را از شرف "اُمّ المومنین" بودن ساقط کردند(۲)، در آن نظمش عائشه را "مادر" خطاب کرده بود. 💧همان شبِ سرایش آن نظم، شیخ جابر در خواب، حضرت فاطمه - علیهاالسلام - را دیده بود که به وی می‌فرمایند: "برو به سیدمحمدباقر بگو: چرا از عائشه به عنوان 'مادر' تعبیر کرده است؟!" ( یا طبق نقلی دیگر می‌فرمایند: به او بگو: "کسی که مادری مانند من دارد، عائشه را مادر نمی‌خوانَد!" و طبق نقلی دیگر می‌فرمایند: "من مادرِ تو هستم اما تو در شعرت عائشه را مادر خطاب کردی!" ) شیخ جابر، اولِ صبح به خانه‌ی سیدمحمدباقر آمده و می‌پرسد: "آیا تو در شعرت عائشه را مادر خوانده‌ای؟" او می‌گوید: "بله؛ در نظمی که در پاسخ آلوسی دارم می‌سازم، دیشب در بیتی چنین کردم اما هنوز آن را برای کسی نخوانده‌ام!" آن‌گاه شاعر به گریه افتاده و شعرش را اصلاح می‌کند؛ یعنی بیتِ 🦋 فَیا اُمَیما! سَبُّکَ مُحَرَّمُ لِاَجلِ عَین اَلفُ عَین تُکرمُ [ = ای مادرِ عزیز! دشنام به تو حرام است؛ زیرا گاهی برای احترامِ یک چشم، هزار چشمِ دیگر، احترام می‌شود! ] را تبدیل می‌کند به این بیت: 🦋 فَیا حُمَیرا! سَبُّکَ مُحَرَّمُ لِاَجلِ عَین اَلفُ عَین تُکرَمُ (۳) 💧عبارتِ "لِاَجلِ عَین اَلفُ عَین تُکرَمُ" مَثَلی در زبان عربی‌ست که ناظم آن ‌را در شعر خود به کار برده است. 💥 ملاحظه: 💧یکی از نکته‌ها‌ی مشترک در هر سه روی‌دادِ بالا، این است که خوابِ مربوطه را کس دیگری - غیر از شاعر - دیده است و "یکی از علت‌ها"ی این‌که در خواب به خودِ شاعر نگفته‌اند، این است که وی گمان نکند چون فکر و ذهن خودش، درگیرِ آن شعر و موضوع بوده، لابد خوابش دنباله‌ی ذهنیات خودِ وی و برخاسته از ضمیرِناخودآگاهِ اوست. یعنی هنگامی‌که فردی کاملاً بی‌خبر از ماجرا خواب می‌بیند، شنونده اطمینان می‌یابد که خواب، حقیقی و راست است. 💧و علت‌های دیگری نیز دارد ... - - - - - - - - - ۱. قاموس‌ُالرجال، ج۱۲، ص۱۰۰ و ۱۰۱. ۲. زهرالربیع، ص۱۸۵. ۳. نگ: افکار و آمال، ص۳۹۴ و ۳۹۵ و ترجمه‌ی محمد بیستونی بر مجمع‌البیان، ج۲۰، ص۲۲ (پاورقیِ مترجم) و جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۴۴۲ و ۴۴۳.
🌺 برای خرید و دریافتِ کتاب با آقارحیم عطائی ۰۹۳۰۷۴۹۳۳۶۶ تماس بگیرید. 💧بهای کتاب، کمتر از ۴۰ تومان است اما هزینه‌ی پُست با شما. 💧شماره‌ی کارت ایشان: بانک صادرات ۶۰۳۷۶۹۷۶۲۴۶۹۳۷۰۸
🌺 در قم هم می‌توانید از بوستان کتاب ( واقع در چهارراه بیمارستان )، قفسه‌ی ۷۵، کتاب بالا را تهیه کنید. 👇
👆🌺 افزوده‌هائی بر کتابِ "قصه‌ی آفتاب" 🌺 🌸 سبحانَ‌الله! هر چه انسان می‌نویسد، نیازمند ویرایش و افزایش است. 💧اگر روزی توفیق ویرایش تازه‌ای بر "قصه‌ی آفتاب" دست داد، دست‌کم سه نکته را باید به آن افزود: 💧۱. برای کرامتِ "فروش خانه‌ای از بهشت" از سوی آیةالله مقیم زنجانی که سه شاهد و مانند برای آن آورده شد، (ص۴۹ تا ۵۳) داستان فروش خانه‌ای از بهشت برای خواجه‌جان، از سوی امیر سیداحمد لاله، در اِزای خانه‌ای که خواجه‌جان برای محمود مراغه‌ای خرید، (۱) افزوده شود. 💧۲. ادعای پشیمانی آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی از جهادِ مسلّحانه، زمانی‌که شنیدند مسلمانان هم کشته و شهید شدند،(۲) به ص۱۰۱ افزوده شود. 💧۳. هم نظربودنِ آیةالله سیداحمد خوانساری با شیخ مقیم در نجس دانستنِ آهن - بنا بر احتیاط واجب - (۳) افزوده شود. 💧۴. اصلاح‌های خردی مانندِ "حلیمه با پسر عمویش" (ص۱۴۵) که نوشته شده: "با دختر عمویش"! اِعمال شود. 👈 گرامیانی که کتاب را دارند، هم اکنون این سه نکته را در آن بیفزایند و واژه‌ی 'دختر' را "پسر" کنند. - - - - - - - ۱. ر...، ج۲، ص۱۷۲و۱۷۳. ۲. افکار و آمال، ص۸۴و۸۵و۸۷. ۳.؟
💥 به خواست خدا به زودی جائی در قم، برای خرید "در پی بی‌نشان‌ها" معرفی خواهد شد.
💥 فایلهای قدیمی در ایتا باز نمی‌شود. اگر فایلی این جا باز نشد، به نسخه‌ی تلگرامی این کانال، با همین نام ( حدائِقَ ذاتَ بَهجَة ) رفته و از آن استفاده کنید.
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 آنان که علی خدای خود پندارند، کُفرش به کنار، عجب خدائی دارند! - - - - - - - - - 🤦 آخر این موسیقی نامبارک چیست در این کلیپها؟!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 عربی ... ترکی ... چه فرقی می کنه؟ 🦋 با هر چه رود، نام تو را می‌توان سرود
💥 پرسش از خوانندگان ( ۱۸ ) 🌸 لطفاً منبع این داستان را یافته و به بنده معرفی کنید: 💧جاء رجل إلى قصر الحَجّاج بن یوسُف و طلب مقابلتَه؛ قال له الحارس: "الحَجّاج ماتَ." عادَ الرّجل بعدَ ساعة و كرّر الطّلب ثانيةً؛ قال له الحارسُ: "قلت لك الحَجّاج ماتَ." ثمّ عادَ الرّجل ثالثةً و كرّر الطّلب؛ قال له الحارسُ: "ألا تفهمُ؟! الحَجّاج ماتَ." قالَ الرّجل: "أفهم لكنّني أستمتعُ بسماعِ الخبر عدّةَ مرّات."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 مرحوم آیةالله کشمیری ( ۹ ) 🌺 🌸 با کلاه عکسم را برندارند! با عمامه [ فیلم و عکس بردارند. ] 🌸 سوره‌ی توحید، سوره‌ی امیرمومنان علی - علیه‌السلام - و ذکر ایشان است. هر کس آن را در روز یا شب، ۱۰۰۱ بار بخوانَد، و هدیه به روح امیرمومنان کنَد، خدا وی را دوست خواهد داشت. 💧پیامبر فرمود: مثَلِ علی، مثَلِ سوره‌ی توحید است ... (۱) - - - - - - - - ۱. اِحقاقُ‌الحقّ و اِزهاقُ‌الباطل، ج۵، ص۶۱۹ به نقل از چند منبع.
💥 گزارش کتاب ( ۹ ) 🌸 - پرسش: آیا کتاب‌های آقاصداقت که درباره‌ی آیةالله کشمیری نوشته، معتبر است؟ 🌸 - پاسخ: روزی آیة‌الله کشمیری - بی‌مقدمه - نزد یکی از شاگردان خود، فرمودند: "به صداقت بگوئید [ پس از درگذشتم، ] درباره‌ی من کتاب ننویسد؛ یک نفر پیدا خواهد شد و خواهد نوشت." آن شاگرد عرض کرد: "پس این را بر کاغذی بنویسید؛ زیرا او از بنده نخواهد پذیرفت." و کسانی که برای آوردنِ کاغذ و قلم رفتند، مشغول چیزهای دیگر شدند(!) و به این فرمایش مرحوم کشمیری به همین سادگی بی‌اعتنائی شد! 💧و پس از این‌که آقاصداقت نخستین کتاب خود را چاپ کرد، مرحوم شیخ محمدهادی مروی وی را سرزنش کرد و به او گفت: "آقا [ ... ] و آقا [ ... ] باید درباره‌ی آیةالله کشمیری کتاب می‌نوشتند؛ نه تو!" 💧و این سخن، بر آقاصداقت سخت آمد؛ چه آن‌که مدت‌ها پس از آن، هنگامی که بنده به وی زنگ زده و از لزوم اصلاح کتاب‌هایش سخن گفتم، در گرگان بودنش را بهانه‌ کرده و تمکین نکرد. 💧نوشته‌هایش درباره‌ی مرحوم آیةالله کشمیری نیاز به اصلاح دارد و همچنان که می‌بینید، حتی سخنان مکتوب بنده درباره‌ی آیةالله کشمیری را با کمی تحریف نقل کرده (‌ مانند نقل داستان پذیرائی بابا رکن‌الدین ) که البته علت تحریفش هویداست. 💧سخنان دیگران را نیز تحریف کرده است؛ مانند داستان دروغِ دیدار مرحوم حداد با مرحوم مجتهدی؛ که البته با این‌که بنده و دیگران، نادرستی‌اش را در "زمهرافروخته" و کتاب‌های دیگر، بیان کردیم و خود آقاصداقت هم دانست و در کتاب بعدی‌اش نوشت اما تیری بود که از کمان پرتاب شده بود و دیگر نمی‌شد به جای خود برگردد و هنوز هم برخی می‌پندارند درست است! 💧یا سنجشی که بنده از زبان آیةالله کشمیری میان مقامات معنوی آیةالله قاضی و آیة‌الله محمدحسین اصفهانی نقل کرده بودم و چون برای وی باورکردنی نبود، نشنیدن خودش را عامل نادرستی آن پنداشت و نوشت (!) که بنده هم در ویرایش سوم "زمهرافروخته"، ص ۱۰۱ ( پاورقی ) متذکر شدم که در راستی صدور آن از آیةالله کشمیری، هیچ شکی نیست و صرف شگفت‌بودن آن، نباید باعث تشکیک در راستی نقلش شود. 💧نکته‌ی دیگری را هم به نقل از یکی از شاگردان آیةالله کشمیری نوشته است که وقتی از آن شاگرد پرسیدم، گفت: "سخن مرا درست و دقیق نقل نکرده است" و هنگامی که به آقاصداقت این مورد را گفتم، گفت: "من همان هنگام که وی آن نکته را می‌گفت، در حضور خودش می‌نوشتم"! ( حالا کدام‌یک اشتباه کرده؟ خدا می‌داند اما به هر حال، اکنون می‌دانیم که آن نکته درست و دقیق نقل شده است. ) 💧و باز هم از این‌دست خطاها در نوشته‌های او هست اما با همه‌ی این حرف و حدیث‌ها، باید برای همین‌هائی هم که نوشته و در دسترس ما قرار داده، سپاسگزارش بوده و برای او رحمتِ خدا را بخواهیم.
💥 معارف 🌸 - پرسش: چرا عکس‌هائی که از عالمان در خانه‌شان می‌بینیم، با شب‌کلاه و عرق‌چین است؟ آیا این‌کار مستحب است؟ و چرا آیةالله کشمیری - در کلیپی که در کانال گذاشته‌اید - خواستند با کلاه از ایشان عکس و فیلم گرفته نشود؟ 🌸 - پاسخ: پوشیده‌بودنِ سر برای مرد - در دین یهود و اسلام - نشانه‌ی تواضع و ترس او از خداست اما سنت پیامبر در درونِ خانه، گویا مختلف بوده؛ یعنی گاهی روی سرشان پارچه‌ای می‌انداختند و گاهی نه. ( لابد عکس‌هائی از آیةالله بهجت و بسیاری از عالمان و اولیای غیرِعالِم دیده‌اید که به عشق پیامبر، گاهی پارچه‌ای روی سر انداخته‌اند تا تشبّهی به ایشان کنند. ) در بیرون از خانه نیز، نوعاً دستاری به سر داشتند و این‌پوشش، مستحب است: العِمامَةُ تِیجانُ المَلائِکةِ. 💧گذشته از این‌که برای سرزمین‌های گرم و بیابانی، پوشیده‌بودنِ سر با کلاه و پارچه و عمامه، برای تندرستی انسان خوب است؛ یعنی تابش مستقیم آفتاب به مدت طولانی بر سر، ای‌بسا آسیب‌رسان باشد. همچنین پوشیده‌بودنِ سر، گذشتگان را از گرد و خاک - که همه‌ی گذشتگان و روستانشینان کنونی گرفتار آن‌اند - حفظ می‌کرده و می‌کند. 💧اما این‌که آیةالله کشمیری - رضوان‌الله‌علیه - ابتدا از عکس و فیلم‌گرفتن از خود با آن کلاه، نهیِ نمکینی کردند، برای این بود که آن کلاه برای دسته و صنف ویژه‌ای از مردم است ( که نام‌نبردن از آنان اَولی‌ست ) و شنیدم آن کلاهِ ویژه را نیز یکی از همان صنف به ایشان هدیه کرده بود و آیةالله کشمیری می‌خواستند بفرمایند از آن دسته نیستند؛ بل‌که از صنف عالمانِ شریعت‌اند. 💧گر چه چندان هم این چیزها برای ایشان مهم نبود اما برای آیةالله بهجت - رضوان‌الله‌علیه - این ملاحظه‌ها مهم بود.
💥 نوشته‌ها و شعرهای خوبی درباره‌ی شهید عشق خدا - علیه‌السلام - و فایل‌های شنیدنی از محفل‌های شیون و زاری بر شهادت آن "عروسِ خدا" در کانال قرار داده شده که دو تا از آن‌ها را به این‌جا منتقل کرده و سفارش - بل‌که خواهش - می‌کنم همه را بخوانید و بشنوید. 👇
🌺 آن‌جا که معرفت هم به درد نمی‌خورَد 🌺 🌸 ۱. معرفت بالاترین هدف و غرض از آفرینش است تا جائی که وقتی خدا می‌فرماید: "جن و انس را برای چیزی جز عبادت نیافریدم"، امامان - علیهم‌السلام - آیه را چنین توضیح و تفسیر می‌کنند: "یعنی جن و انس را برای چیزی جز معرفت نیافریدم." یعنی امامان غرضِ پائین‌تر که انسان را به عبادت می‌رساند یا غرضِ هم سطح با عبادت که روی دیگر آن است یا غرضِ بالاتر از عبادت که عبادت وسیله‌ی رسیدن به آن است، را معرفت می‌دانند. خلاصه: هر اندازه در ارزش و اهمیت معرفت گفته شود، کم است و آیات و روایات بسیار زیادی در تبجیل و ستایش از معرفت وارد شده است. 🦋 گر معرفت دهندت، بفروش کیمیا را وَ ر کیمیا دهندت بی‌معرفت، گَدائی 💧۲. امّا - و هزاران امّا! - که معرفت، آخرین ایستگاه نیست؛ بل‌که یک ایستگاه دیگر - پس از آن - تا حضرت مقصود عَزَّوَجَلَّ مانده است. ( گرچه شاید این جداسازی، کار ذهن و برای تصور و تفهیم بهتر موضوع است و گرنه معرفت اگر واقعی و حقیقی باشد، خودبه‌خود انسان را به ایستگاه بعدی خواهد رساند. ) حالا آن گام بعدی و ایستگاه پایانی چیست؟ عاشقی! عاشقی! 💧۳. اصلاً به گفته‌ی آن عارف، "خداوند عقل را برای این در انسان آفریده است که با آن بداند چگونه بندگی کند؛ نه برای این که با کمک آن خدا را بشناسد." و اگر کسی بخواهد به عقل و معرفتش تکیه کند، بیچاره و بدبخت خواهد شد. ( کار ما نیست شناسائی راز گل سرخ/ کار ما شاید این است/که در افسون گل سرخ، شناور باشیم. ) 💧در تورات می‌خوانیم: "درختی که خدا میوه‌ی آن را بر آدم و حوّا حرام کرده بود، درخت معرفت و شناخت خیر و شرّ و خوبی و بدی بود." ( و متاسفانه آیه‌الله ... - دام ‌ظلّه - چند سال پیش در افتتاحیه‌ی حوزه این فقره را از فقره‌های تحریف‌شده‌ی تورات دانست! در حالی که از لطیف‌ترین و ناب‌ترین و پُرمحتواترین فقره‌های تحریف‌نشده‌ی آن است. ) 💧بندگی خالصانه‌ی خدا، تنها از این راه ممکن است که انسان عقل و فهم خود را به کار نبُرده و هرچه خدا درست می‌دانَد، درست دانسته و هرچه او نادرست می‌دانَد، نادرست بدانَد. 🌺 حضرت عیسی - علی‌نبیناوآله وعلیه‌السلام - نیز فرمود:" هر کس بگوید: 'می‌خواهم علم و معرفتم بیش‌تر شود'، او خدا را نمی‌خواهد." 💧عارف مجذوب، مرحوم د. هم می‌گفت: "پایان علم، بی‌دینی ست؛ علم حاصلی جز شک و تردید ندارد." 💧مرحوم جعفرآقامجتهدی نیز می‌‌فرمود: "نهایت سیروسلوک این است که انسان به هر جائی که خداوند قَلّاده‌ی او را بَست، راضی باشد و هوس جای دیگر و مقام دیگری را نکنَد؛ درست مانند سگان." 💧عزازیل (ابلیس) هم فریبِ فهم و شعور و معرفت خودش را خورد و استدلال کرد و رانده شد؛ در حالی که اگر به معرفت و عقل و فهمش بی‌اعتنا می‌شد و سجده می‌کرد، بعداً خدا به او می‌فهماند که سجده‌اش بجا و درست بود اما امان از این معرفت و عقل و استدلال راه‌زن! 💧 شخصی گنج‌نامه‌ای یافت که در آن نوشته بود: "برو بیرون فلان دروازه شهر، پشت به تپه‌ی آن‌جا و رو به قبله بایست و تیری را بینداز؛ هر جا افتاد، همان جا را بکن تا به گنج برسی." رفت و تیر را در کمان گذاشت و پرتاب کرد و زیرش را کند اما گنج را نیافت. این کار را چند روز تکرار کرد و باز هم خبری از گنج نشد؛ خبر آن گنج به حاکم شهر رسید؛ او تیراندازان نیرومند را به این کار گماشت و آنان تیر را به مکان دورتری انداختند اما گنجی زیرِ زمینی که تیر افتاده بود، نیافتند. تیرانداز اول دعا کرد و از عالَم بالا به او گفتند: "ما کی گفتیم تیر را پرتاب کن؟! ما گفتیم تیر را در کمان بگذار و هرجا افتاد، گنج همان جاست." و تازه فهمید که فهم خود را که در کار دخالت داد، کار خراب شد! 💧و اگر به شمس تبریزی لطف کنیم و محمل درستی برای آن سخنش که گفته: "قرآن برای من سودی ندارد؛ مرا رساله‌ی خود باید؛ اگر هزار رساله بخوانم، تاریکتر می‌شوم"، در نظر بگیریم، باید بگوئیم: منظورش همین بوده؛ یعنی سرگرم شدن به معارف قرآن و دور ماندن از حقیقت آن، انسان را از خدا دورتر می‌کند ( نه آن‌که مقصودش جسارت به قرآن و کفری باشد که از ظاهر جمله فهمیده می‌شود. ) 💧۴. باری؛ ساعتهای طولانی می‌توان این سخن را کِش داد اما آن را به همین جا پایان داده و به غرض از آن بپردازیم:👇
☝️در نهضت پادشاهِ‌شهیدان - علیه‌السلام -  افراد زیادی بودند که به حال ایشان دل‌سوزی داشتند و ایشان را بسیار برتر از خود می‌دانستند و فداکردن جانشان برای امام‌حسین، آن هم با آن سخاوت عجیب و غریب عربی ( که "آن را که سخاوت هست، به شجاعت حاجت نیست" ) آسان‌ترین کاری بود که از دستشان برمی‌آمد اما چرا در رکاب امام حاضر نشدند؟ تنها برای این‌که قیام امام‌حسین را قیامی بی‌حاصل و هدردادن خون و جان می‌دانستند. از زمانی که امام در مکه بودند و بویژه در میانه‌ی راه مکه تا کوفه و اخباری که پی در پی می‌رسید، برای کُندذهن‌ترین افراد هم جای شکی نگذاشته بود که پایان کار چیزی جز یک جنگ کاملا نابرابر که به شهیدشدن امام و یارانشان کشیده خواهد شد، نیست. تحلیلهای همه‌ی آگاهان، از سیاسی‌های مهم گرفته تا مردم ساده‌ی آبادی‌ها، نشان می‌داد که آن کاروان به سوی کشته‌شدن بی‌فایده! پیش می‌رود و کسانی که همراه آن باشند، سزاوار سرزنش‌اند که چرا جان خود و خانواده‌شان را برای هیچ و پوچ از دست می‌دهند؟! خود امام و یارانشان هم بخوبی این را می‌دانستند اما این حرفها برای آنان چه اهمیتی داشت؟! " علت عاشق زِ علتها جداست. " یاران امام به راهی می‌رفتند که می‌دانستند در آینده و پُشت سرشان و پس از شهادتشان همه آنان را نکوهش خواهند کرد که دست به کار بی‌فایده‌ای زدند. رفتند که هیچ نام و یادی از آنان نباشد؛ رفتند که اگر هم نام و یادی از آنان در تاریخ بمانَد، همگان، آنان را به بی‌بصیرتی و ... یاد کنند. 🦋 "مَن کانَ لَهُ عَقل، اِیّاهُ وَ اِیّانا! 🦋 💧حال و وضع آنان را با شهیدان بُرهه‌های دیگر تاریخ مقایسه کنید؛ آن شهیدان همگی به این دل‌خوش بودند که جانشان را می‌دهند اما در عوض، اسلام و شیعه و رهبرشان و ... خواهد ماند و در چشم همه‌ی بازماندگان و برای همیشه‌ی تاریخ به بزرگی از آنان یاد خواهد شد و حتی خانواده‌ی آنان، چشم و چراغ جامعه بوده و عزیز و محترم خواهند شد و میلیونها نفر از شهادت آنان سود خواهند برد و راه آنان را ادامه خواهند داد و ... اما شهیدان کربلا رفتند که رفته باشند؛ رفتند که چیزی از آنان نمانَد و اگر هم بماند، همه سرزنش باشد. "ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!" پس با هیچ تحلیلی نمی‌توان کار آنان را ستود جز با تحلیل عاشقی! 💧۵. اما حکایت شیرخواره‌ی بزرگ کربلا - علیه‌السلام - و دیگر کوچکانِ بزرگ کربلا چه؟ آنان کی و کجا به مقام پس از معرفت رسیدند؟ پاسخ این است که آنان پاره‌ی تن و جانِ امام و جزء خود ایشان و خودشان معشوقِ یاران امام بودند. 💧۶. با دانستن این حرفها بهتر می‌فهمیم چرا پیامبر فرمود: "من عقیل را به دو جهت دوست دارم؛ یکی به خاطر این که ابوطالب او را دوست داشت و دیگر این که او فرزندی خواهد یافت که در محبت حسین شهید خواهد شد. " دقت کنید: فرمودند: "در محبت امام‌حسین" ( نه در پیِ معرفت به امام‌حسین! ) و باز بهتر می‌فهمیم چرا امیرمومنان علی علیه‌السلام وقتی سالها پیش از فاجعه‌ی کربلا از آن منطقه عبور می‌کردند، فرمودند: "این‌جا، جای به خاک و خون افتادن عاشقان است." ( دقت کنید: عاشقان امام‌حسین؛ نه عارفان به مقام ایشان یا شیعیان ایشان! ) 🦋 بجز عشق دردی که درمان ندارد، بجز عشق درمانِ دردی ندیدم و: 🦋 هرچه گویم عشق را شرح و بیان، چون به عشق آیم خَجِل باشم از آن و: 🦋 علت عاشق زِ علتها جداست عشق، اسطرلاب اسرار خداست. و: 🦋 عاشق شو اَر نه روزی، کار جهان سر آید، ناخوانده نقش مقصود، از کارگاهِ هستی ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
🌺 راز شهادت امام‌حسین - علیه‌السلام - 🌺 💧۱. تا زمانی‌که قاعده‌ها و سنّت‌های خدا در اصلِ آفرینش و فروع ربوبیت او را به‌خوبی ندانیم، هرگز به راز شهادت امام‌حسین - علیه‌السلام - پی نخواهیم برد. 💧۲. قاعده‌ها و سنّت‌های خداوند، بی‌اندازه تو در تو و لایه در لایه است و گاهی تفاوت این لایه‌ها با هم، به اندازه‌ی فاصله‌ی "کفر تا اسلام"  است؛ همچنان‌که آن عارف گفته: "از زمانی‌که من مشغول به سلوک شده‌ام، در هر سال فاصله‌ی خودم را با آنچه در پارسال بودم، به اندازه‌ی فاصله‌ی اسلام تا کفر می‌بینم!" 💧۳. مرحوم ... (که عارفی مجذوب بود و علمش را نه از کتاب، بل‌که از افاضه‌ی غیبی داشت) به‌درستی می‌گفت: "‌امام‌حسین علیه‌السلام از آغاز قیامشان، به هر کس که از علت قیام از ایشان می‌پرسید، پاسخی به اندازه‌ی فهم و عقل آن سوال کننده می‌دادند." (۱) مثلاً به کسی ستم‌ها و جنایت‌ها و فسادهای یزیدِملعون را یادآور می‌شدند و قیام بر ضد او را وظیفه‌ی خود معرفی می‌کردند و به دیگری می‌فرمودند: "من با یزید کاری ندارم؛ اوست که در هر حال می‌خواهد مرا بکشد." و به سوال‌کننده‌ی دیگر می‌فرمودند: "خدا در هر صورت می‌خواهد مرا کُشته ببیند." و به دیگران، پاسخ‌های دیگر ... 💧۴. و از همان‌ زمانِ شهادت ایشان تا امروز نیز، هر کس به فراخورِ علم و خرد و معرفت خود، یکی از این پاسخ‌ها را درست دانسته و کوشیده است که پاسخ‌های دیگر را تضعیف و مخدوش کند. مثلاً یکی که "علمِ امامان علیهم‌السلام" برایش حل نشده بود، گمان می‌کرد که علوم ائمّه به صورت قطره‌چکانی از سوی خدا به آنان می‌رسد! 👇
👆و نعمةالله صالحی پندار غلط دیگری داشت و کتابی بر همان اساس نوشت که حجةالاسلام کاظم ضرابی به نگارنده گفت: "از علامه طباطبائی درباره‌ی نویسنده‌اش پرسیدم؛ فرمود: 'وِلَش کن! آدم نیست! به او گفتم آن کتاب را چاپ نکند اما چاپ کرد.' " و نگارنده چندین بار از آیةالله جوادی شنید که "آن کتاب از ضایعات حوزه است." و دیگری می‌گوید: "روزی برای پرسش از مُفاد آن کتاب، به درِ خانه علامه طباطبائی رفتم تا بپرسم آیا امامان به همه‌چیز علم دارند؟ هنگامی‌که در زدم و علامه خودش آمد و در را باز کرد - بی‌آن‌که چیزی گفته باشم - باناراحتی به من گفت: "چرا در فلان‌تاریخ و فلان‌جا، فلان‌گناه را کردی؟! " و سپس به خانه برگشت و در را بست و من دانستم که علامه خواست بگوید: "علم غیب که چیزی نیست! آن را من هم دارم؛ چه رسد به امام‌حسین!" 💧۵. مرحوم ... (همان عارف مجذوب) در جمله‌ای دیگری گفت: " سرانجام هم علت اصلی رفتن امام‌حسین - علیه‌السلام - به کربلا معلوم نشد. " (۲) 💧۶. با این‌حال اگر معنای "فداء و قربانی " را - که یکی از قواعد ربوبیت خداست - بدانیم، می‌توان روزنه‌ای برای گشایش این رازِ سر به مُهر گشود و چون معنای "فدیه و قربانی" ژرف و باریک و دراز است، نگارنده فعلاً و در این‌جا به آن نمی‌پردازد و خوانندگان محترم را به نوشته‌های مربوطه احاله می‌دهد. 💧۷. در روایات است که در زمان امام‌کاظم - علیه‌السلام - قرار شد به سببِ گناهان شیعیان، مجازاتی به آنان برسد و خداوند امام‌کاظم - علیه‌السلام - را مخیَّر کرد که یا آن مجازات را به جان خود بخرد یا شیعیان مجازات شوند و امام‌کاظم - علیه‌السلام - مجازات را به خود گرفته و خود را قربانیِ شیعیان کرد و به همین سبب شهید شد. از مرحوم کربلائی‌احمد تهرانی بر همین اساس و نیز یافته‌های معنوی خود، دو جمله نقل شده است؛ گاهی نقل شده که در زمان امام‌حسین نیز قرار بود خداوند شیعیان را مجازات کند اما امام‌حسین سینه‌اش را سپر کرد و بلای همه را به جانِ خود خرید و بارِ شیعیان را تا ابد به دوش کشید و خود را فدای سلامتِ شیعیان کرد." و گاهی نقل شده: "خدا در زمان امام‌حسین، نه تنها شیعیان، بل‌که برای همه خلقش مجازات سختی در نظر گرفته بود و امام‌حسین مجازات همه‌ی انسان‌ها را به‌جان خود خرید. " (۳). یعنی دقیقاً همان‌چیزی که ترسایان - به اشتباه - درباره‌ی حضرت عیسی می‌گویند، باید درباره‌ی امام‌حسین گفت. 💧۸. این فداشدن‌ها در تاریخ بشر بسیار اتفاق افتاده است؛ یکی از نمونه‌های اخیرش، مرحوم جعفرآقا مجتهدی‌ست که می‌فرمود: "خدا برای امام‌مهدی یک قربانی خواسته و از من پذیرفته که قربانیِ ایشان شوم." (۴) و سرانجام هم مانند امام‌حسین، سینه‌اش پر از جراحت، و گلویش بریده شد به تیغ جراحان و طبیبان. 💧۹. مرحوم ... (همان عارف مجذوب) نیز به قربانی‌بودنِ امام‌حسین پی برده بود اما می‌گفت: " امام‌حسین به خدا گفت: من می‌خواهم قربانی شما بشوم." (۵) که اگر منظورش قربانی "دین خدا" باشد، نگارنده در مقاله‌ی " راز فوق‌العادگی دستگاه امام‌حسین " (۶) کمی آن را توضیح داده است و خوانندگان را به آن احاله می‌دهد. وَ لِلمَقامِ تَتِمّات نَطوِیها. ۲۳ محرم‌الحرام ۱۴۴۱ق. = ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ - - - - - - - - ۱. م ...، ص۳۰۹. ۲. همان، ص۳۰۹. ۳. نگ: رند عالم‌سوز، ص ۲۴۰ که دو نظر را به هم آمیخته است. ۴. لاله‌ای از ملکوت، ج۱، ص۷۹. ۵. م ...، ص۳۰۹. ۶. این مقاله در همین کانال بارگذاری شده است.