eitaa logo
حدائِقَ ذاتَ بَهجةٍ
454 دنبال‌کننده
453 عکس
209 ویدیو
29 فایل
به نام خدا این کانال در ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ در پی وبلاگی با همین نام ( حدائق ذات بهجت ) و به نشانیِ http://www.kashmiri.blogfa.com راه اندازی شد. 💖 برای ارتباط با نگارنده کانال: @s_a_tehrani
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️🌸 سه‌گانه‌ای در یاد مرحوم آیةالله خمینی 🌸 ☘ ۱. از حجة‌الاسلام م. ا. شنیدم که آیةالله خمینی، استاد خود، آیةالله شاه‌آبادی را در خواب دید و استادش به او گفت: "رفیقان [ یعنی شاگردان ] به یاد من نیستند." و آیةالله خمینی به او گفت: "اما من به یاد شما هستم و هرشب میان نماز مغرب و عشاء یک فاتحه برای شما می‌خوانم." آیةالله شاه‌آبادی به ایشان گفت: "پس نام نمی‌بری." ✍ در توضیح این خواب می‌توان به هدایائی که در این دنیا برای داماد و عروس در مجلس عروسی‌شان می‌آورند، مثال زد. به این شکل که گاهی کسانی‌که به مجلس عروسی می‌آیند، هدایای خود را در جائی از آن مجلس می‌گذارند و داماد و عروس پس از مجلس عروسی، همه‌ی آنان را برداشته و می‌بینند و شاد می‌شوند اما اگر افراد نام خود را روی کادوی خود ننویسند، آنان نمی‌دانند چه کسی، کدام‌یک از آنان را آورده است و شاید از برخی دل‌گیر شوند و گمان کنند آنان چیزی اهدا نکرده است. 💧یعنی هدایای ما به ارواح می‌رسد اما اگر نامی از خودمان و آن درگذشته نبریم، او فقط از هدیه استفاده می‌کند اما نمی‌داند این هدایای برزخی از سوی چه کسی‌ست و آیا بالخصوص برای او فرستاده شده، یا رحمت عامی‌ست که شامل همه‌ی اموات شده است. اما اگر بداند از سوی چه کسی‌ست و مخصوص او فرستاده شده، از دو جهت خوشحال می‌شود. 👇
👆 ☘ ۲. در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۸۴ سید متعممی پس از درس از آیةالله بهجت پرسید: "معنای این جمله‌ی آیةالله خمینی که فرمود: 'شهید نظر می‌کند به وجه‌ُالله'، چیست؟" آیةالله بهجت - سقی‌الله‌تربته - فرمود: "نظر به وجهُ‌الله، کار خِصّیصان بهشت، بل‌که اخصّ خِصّیصان آن است و این جمله می‌گوید: شهید از خِصّیصان اهل‌ِ بهشت [ بل‌که از اَخصِّ خِصّیصان آن ] است." ☘ ۳. در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۸۷ پس از درس اصول، متعمم ترکی به آیةالله بهجت عرض کرد: "طلبه‌ای در شهر ما دارد این را ترویج می‌کند که ممکن است مقام آیةالله خمینی از حضرت عباس - علیه‌السلام - بالاتر باشد! و با این حرفش فتنه‌ای به وجود آورده و هرچه به او می‌گویم این حرف را نگوید، گوش نمی‌کند و می‌گوید: 'هرچه آقابهجت بگوید، قبول دارم.' و مرا هم راستگو می‌داند. شما چیزی بفرمائید تا به او بگویم." آیةالله بهجت - رضوان‌الله‌علیه - فرمود: "با [ فرضِ ] تساوی در خصوصیات، شهید مقدم است." - - - - - - - - - - - ✍ باید توجه کرد که آقابهجت خوب می‌دانست در چه جایگاهی قرار دارد و چقدر اهل مُدارا و دل‌سوزی به حال همین مردم نادان بود و به‌جای خشمگین شدن و گفتن مُرِّ پاسخ، با حکمت و لطافت و مُماشات و بُردباری، چیزی می‌فرماید که هرکسی به فراخور فهم خود، بهره‌اش را ببرد و جار و جنجالی هم به‌پا نشود و در همین حال، کسی هم خوار و سبک نشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ بیان اولِ خواب حاج‌آقاحسین فاطمی درباره‌ی توجه امام‌زمان به مرحوم آیةالله خمینی. ☘ این فایل را برای تعدیل فحوای مکاشفه‌ی دیگری از حاج‌آقا حسین فاطمی که برخی دوستان از بنده شنیده‌اند، این جا گذاشتم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 بخشی از پیش‌گوئی عارف کامل، مرحوم آیةالله قاضی درباره‌ی نهضت مرحوم آیةالله خمینی ( از زبان آیةالله محمدعلی ناصری ). 🌸 عجیب است که شخص دیگری هم این بخش را به شکل مُعارِضی نقل کرده و او نیز سند خود را آیةالله عباس هاتف قوچانی معرفی کرده است! 🙊 بخش‌های دیگر این پیش‌گوئی را نیز "این زمان بگذار تا وقت دگر."
🌺 ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَ ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ 🌺 🌸 و گواهی می‌دهم که تو مانند عمویت: جَناب زیدِشهید ( پسر امام‌سجاد علیه‌السلام ) برای خدا قیام کردی؛ نه از سرِ هوا و هوس و سرخوشی و سرمستی! 💧همان زید که امام - علیه‌السلام - او را از قیام نهی کردند اما داغیِ ایمان فراوان، و عدم تحمّل کفر و ستمِ زمانه، طاقت از کف او ربود و شد آنچه شد ...
💥 مردان خدا 🌺 تُف! تُف! 🌺 🌸 میان فقیهان رسم است که پس از درگذشت فقیه‌ترین مجتهد، برای این‌که بدانند پس از او چه کسی فقیه‌تر از مجتهدان دیگر است، به دیدار کسانی که احتمال اَفقه بودن‌شان می‌رود، رفته و بحثی فقهی با او می‌کنند ... 💧پس از درگذشت مرحوم آیةالله محمدعلی اراکی نیز - بر همان قاعده - آیةالله سیدموسی شبیری و دوستش، احمد بیگدلی آذری به دیدن آیةالله بهجت - رضوان‌الله‌علیه - رفتند. 💧دوست قدیمی، شیخ م. ص. برای نگارنده نقل کرد: روزی‌که به این منظور آن دو پیش آیةالله بهجت آمده بودند، من از آقابهجت پرسیدم: "من هم می‌توانم در جمع باشم؟" فرمودند: "منعی نیست." 💧پس از آن‌که آیةالله شبیری و دوستش با آیةالله بهجت بحثی فقهی کردند و پایان گرفت، چند لحظه‌ای همه ساکت شدند. آن‌گاه آیةالله بهجت خود فرمودند: دو خاطره از مرحوم آقاخمینی بگویم که چون دو کلمه‌ی خاص در آن بود، به یادم مانده است. 💧روزی ایشان به این‌جا [ = خانه‌ی آقابهجت ] آمده بودند. شرح ابن‌ابی‌الحدید بر نهج‌البلاغة که در خانه بود، برداشته و این جمله را از اول کتابش خواندند که " ... قَدَّمَ المَفضُولَ عَلی الاَفضَلِ لِمَصلَحَة اقتَضاهَا التکلیفُ."(۱) و همان‌دم کتاب را بستند و گفتند: "تُف! تُف! چه مصلحتی؟! چه مصلحتی؟!" 💧و خاطره‌ی دیگر هم زمانی بود که ایشان می‌خواستند به زیارت عتبات بروند اما ... (۲) ✍ و نگارنده می‌افزاید: 💧گر چه ابن‌ابی‌الحدید شیعه نبود اما شرحی که بر نهج‌البلاغة نوشته است، از جهت ادبی و تاریخی و کلامی، بسیار مفید است. 💧و همه‌ی شرح‌هائی که پس از آن تاکنون بر نهج‌البلاغة نوشته شده، از شرح وی بسیار استفاده 👇
👆 کرده‌اند؛ بل‌که نوعاً چندان چیزی از خود ندارند و عمده‌ی سخنان‌شان، همان نوشته‌های ابن‌ابی‌الحدید است. 💧وَ فِی ‌القِصَّةِ لِطافَة لا تَخفی عَلی ذَوِیها! - - - - - - - - ۱. شرح نهج‌البلاغة لابن‌ابی‌الحدید، ج۱، ص۹. ۲. نگارنده این داستان را در مقدمه‌ای که بر کتاب "گوهرهای حکیمانه" نوشت، نقل کرده است؛ در آن‌جا بخوانید.
💥 مهدویت - تشرف‌ها 🌺 ما بودیم که حفظت کردیم. 🌺 🌸 مرحوم حاج‌شیخ حسین فاضلی از دل‌دادگان و شیفتگان حضرت غایب - عجل‌الله‌فرجَه - بود و تشرّف‌هائی هم روزی‌اش شده بود. 💧خودش می‌گفت: یک بار که به حج رفته بودم، با خود گفتم: "خوب است هر روز راهی که حضرت فاطمه - سلام‌الله‌علیها - از خانه‌شان در مدینه تا مدفن شهدای اُحُد و مزار حضرت حمزه می‌رفتند، بروم و در راه نیز به یاد مولایم، امام‌زمان باشم." در همین راه، امام‌مهدی - علیه‌السلام - منّت گذاشته و زیارت جمال دل‌رُبا و همراهی با خود را نصیبم کردند. حضرت را که دیدم، به ایشان گله کرده و عرض کردم: "آقاجان! من یک عمر است که هر چه کار خوب کرده‌ام، به یاد شما و برای شما کرده و پاداشش را هم به شما تقدیم نموده‌ام اما شما لطفی به من ندارید ..." 💧پس از این درد دل‌ها که کردم، حضرت شروع کردند از آغاز جوانی‌ام خاطراتم را یادآوری کرده و فرمودند: "آیا به یاد داری در فلان روز، نزدیک بود به فلان گناه مبتلا شوی اما ناگهان صحنه برگشت و آلوده نشدی؟ آیا به یاد داری در فلان روز، نزدیک بود به فلان مشکل دچار شوی اما نشدی؟ آیا به یادت هست ...؟ آیا ..." و پس از یادآوری هر یک از آن مساله‌ها که من کلاً فراموش‌شان کرده بودم، می‌افزودند: "این ما بودیم که نگذاشتیم گرفتار شوی؛ این من بودم که نگذاشتم دچار گناه شوی؛ ..." و هرچه آقا می‌فرمودند، من از شرم و حیاء چنان می‌شدم که می‌خواستم زمین باز شود و مرا ببلعد تا این اندازه خجالت نکشم. 💧معلوم شد حضرت ولیّ عصر - علیه‌السلام - پیش و بیش از من به یادم بودند و مرا حفظ کردند اما من گمان می‌کردم ایشان از حالم غافلند! - - - - - - - - - ✍ اَنتَ الذّاکرُ قبلَ الذّاکرین ...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 مهدویت - تشرف‌ها 🌺 حضرت غائب - علیه‌السلام - به شیخ‌حسین فاضلی فرمودند: "سلام مرا به صاحبِ عبا برسان و بگو ..."
💥 آموزه‌های عرفانی 🌺 اگر زیادشدن دمای بدن هم از آثار واردهای شیطانی باشد ... 🌺 🌸 وارده‌ها و نورها و هاتف‌هائی که از سمت راست بیایند، غالباً حق و درست‌اند و آن‌ها که از چپ بیایند، غالباً باطل. 💧و عارضه‌ی آن حق‌ها، "آرامش و آسایش و جمعیت درون" و اثر باطل‌ها، "پریشانی و آشفتگی و دلتنگی و گرفتگی و وسواس و پراکندگی درون" است. 💧همچنین اگر اثرشان، "شادی دل و شادابی برای طاعت و عبادت و زیادشدن شناخت به خدا" باشد، از فرشتگان است. و اگر پس از آن‌ها، انسان دچار "اندوه و گرفتگی و تنبلی و خباثت نفس و میل به خوابیدن" شد، از سوی شیطان بوده‌اند. (ش...،ص۳۲۴و۳۲۵) 💧و برخی "زیادشدنِ گرمی بدن" را نیز به بخش شیطانی‌ِ آن‌ها افزوده‌اند. (م...،ص۵۱) ✍ اما باید توجه داشت که این‌جا سخن از زیادشدنِ گرمای بدن، هنگام آن واردات و هاتف‌ها و مانند آن‌ها و پس از آن‌هاست؛ نه گرمای بدنِ برخی از عارفان و موحدان که همیشگی‌ست و ربطی به آن واردات نداشته و در پی و اثر آن‌ها پدید نمی‌آمده است. 💧پس اگر زیادشدنِ گرمای بدن هم در عاملهای شیطانی و این‌چنینی، درست باشد، اثر چنین گرمائی، باید شعله‌ور شدن 'خشم' و 'میل به آمیزش' و چیزهائی از این دست باشد؛ نه کشِش به ذکر و عبادت. فَدَقِّق! 💧مانند داغی همیشگی بدن باباطاهر عریان و سیدهاشم حداد و داغی بدن محمدصادق تخت‌فولادی گاهِ ذکر.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ بیان دومِ مرحوم حجة‌الاسلام فاطمی‌نیا از خواب حاج‌آقاحسین فاطمی درباره‌ی توجه امام‌زمان به مرحوم آیةالله خمینی. ( بیان اولش، پیشتر در کانال بارگذاری شد. ) ☘ این فایل را برای تعدیل فحوای مکاشفه‌ی دیگری از حاج‌آقا حسین فاطمی که برخی دوستان از بنده شنیده‌اند، این جا گذاشتم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 تنها صداست که می‌مانَد. 🌺 🌸 الله اکبر! 💧بی‌محتواترین نوشته‌ها را هم که می‌دادید علی‌اکبر گودرزی طائمه ( رفته‌ی ۱۲ آبان ۱۳۹۵ در ۶۱ سالگی ) با آن آوایش بخوانَد، گمان می‌کردید متنی نازل‌شده از آسمان است! 💧این آواهای افسون‌گر، شعبده است یا از شؤون نَفْس ( آن چنان که در حکمت متعالیه گفته‌اند )؟! اگر از شؤون نَفْس هم باشد، خوب شأنی‌ست! 💧بی‌خود نبود که مرحوم جعفرآقا مجتهدی به کسانی که صوت و صدای خوبی داشتند، علاقه داشت.
💥 آموزه‌های عرفانی 🌺 شدت وجوبِ سنجیدگی در برابر مجذوبان و سخنان آنان 🌺 🌸 - پرسش: آیا این‌که آقا [ ... ] گفته است: [ ... ]، دستورِ درستی‌ست؟! 🌸 - پاسخ: قطعاً غلط است اما مهم‌تر از این‌که غلط‌بودنِ آن دستور و راه را بگوئیم، باید گفت: آن آقا، "مجذوبِ سالک" بوده ( نه "سالکِ مجذوب" )؛ به همین سبب سخنان و کارها و راه‌ش را نباید ترویج کرد؛ بل‌که حتی نام این‌دسته را هم نباید بی‌حساب و کتاب، و پیش همه بُرد تا مبادا مبتدیان و متوسطان، دنبال‌شان رفته و گمراه شوند. 💧آموزه‌ها و حالات و کارهای این‌دسته، تنها برای خبرگانِ این راه، قابلِ استفاده و بی‌خطر است و آن کارشناسان به‌درستی می‌دانند که جای درُستِ هر یک از سخنان آنان، دقیقاً کجاست و به چه چیز اشاره دارد و حالات و مقامات آنان، از کجا سرچشمه گرفته و چه توجیهی دارد. 💧همان آقا که نام بُردید، با این‌که مقامِ بالائی داشت اما چند روزی واجبِ بزرگی را انجام نمی‌داد و می‌گفت: "آن کار دیگر برای من مفید نیست"! در حالی‌که اگر درس خوانده بود، می‌دانست که آن واجب تا آن‌مرحله برای او سودهائی داشت که او به آن‌ها رسیده بود اما پس از آن‌مقام نیز باید آن واجب را انجام داد اما نه برای چیزهائی که وی از آن واجب توقع داشت؛ بل‌که برای نتیجه‌های دیگر که بیشتر و بالاتر است. 💧و از این چیزها، زیاد داشت ... 💧یکی از همین‌طایفه نیز درباره‌ی خودشان گفته: "شناخت ما از شناختِ خدا سخت‌تر است." گر چه باز دلیلی که برای این ادعا آورد، غلط است و حتی در جای دیگر، دلیل خود را نقض کرده است! 💧بنابراین نه خود به دستورهای آنان عمل کنید؛ نه سفارش‌های آنان را میان دیگران رواج دهید و نه نام‌شان را ببرید تا مبادا نادانان - که همه‌ی مردم‌اند - دل به آنان بسته و پیروشان شوند که اگر بکنید، یقیناً گروهی بی‌دین می‌شوند و مسؤولیت گمراه‌کردن آنان با شماست. 👈 ارزشِ هر یک از آموزه‌های آنان، از همه‌ی دنیا بیشتر است اما فقط و فقط برای اَوحَدیِ از دانایان.
🌸 - پرسش: آیا می‌توانم نوشته‌های شما در این جا را در جای دیگری استفاده و نقل کنم؟ 🌸 - پاسخ: به این شرط که دومین شرطی که در تاریخ ۱۴ رمضان ۱۴۱۶ ق. از آیه‌الله بهجت برای نقل فرمایشهایش شنیده و در مقدمه‌ی "گوهرهای حکیمانه، ص ۸" نقل کردم، رعایت کنید. 💧و چون احتمال می‌دهم بدون مراجعه به آن کتاب، الان بپرسید: "آن شرط چیست؟" عرض می‌کنم: به این شرط که هیچ چیزی ( حتی یک واژه و حرف، مانند "از" یا "و" ) از آن کم یا به آن افزوده نشود. 💧اگر هم می‌خواهید چیزی به آن بیفزائید یا حتی نقدی کنید، مرز میان سخنان این ناچیز با سخن خودتان را مشخص کنید. ( گو این که گاهی خودم ویرایشی در آنها می‌کنم. ) ☘ و اگر خواستید نقدی کنید، هرگز برداشت خود را نقل و سپس نقد نکنید؛ بل‌که "عین نوشته" را ابتدا به صورت کامل نقل کرده و سپس هرچه خواستید، نقد کنید. 💧بارها شده که افرادی گفته‌ها و نوشته‌های بنده را با تحریف نقل کرده و سپس استفسار یا اشکالی کرده‌اند و زمانی که به آنان توضیح داده‌ام که سرچشمه‌ی پرسش یا اشکالشان، کم و زیاد شدن و تحریف سخن است، مبهوت مانده‌اند که چگونه کم و زیاد شدن یک حرف کوچک، مرزهای حقیقت را فرسنگها جابجا کرده است.
🌺 خواهش می‌کنم پیش از پرسیدن چیزی، همه‌ی نوشته‌های کانال را با دقت بخوانید که "فِیها ما تَشتَهِیهِ الاَنفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعیُنُ." 💧جُزْ بِالغرافَةِ تَحتَ ذَیلِ العارِضِ وَ قُلِ: السَّلامُ عَلَیکَ یَا ابنَ‌الفارِضِ! اَبرَزتَ فِی 'نَظمِ‌السُّلُوکِ' عَجائِباً وَ کَشَفتَ عَنْ سِرٍّ مَصُونٍ غامِضِ وَ شَربتَ مِن بَحرِالمَحبَّةِ وَ الوِلا فَرُویتَ مِن بَحرٍ مُحِیطٍ فائِضِ
🌺 درخواست مهمی از خوانندگان 🌺 🌸 مایلم نوشته‌های این کانال تبدیل به کتابی چاپی ( کاغذی ) و دیجیتال شود. اما - نه تبدیل صفحه به pdf را بلدم؛ - نه اوضاع جسمی یاری می‌کند؛ - نه این گوشی کوچک قدیمی، توانائی‌های مورد نیاز را دارد. ( مثلاً صفحه‌کلید عربی ندارد و نمی‌توان "ة" را با آن زد. "نیم‌فاصله" نیز ندارد و نمی‌توان واژه‌ها یا عبارت‌هائی که در حکم یک واژه‌اند، به خوبی و زیبائی با آن تایپ کرد. و گاهی هم که می‌بینید این چیزها رعایت شده، با گوشی دیگران بوده. ) 💧به ذهنم رسید این کار را به خوانندگان بسپارم؛ شاید فرد خوش‌سلیقه‌ای در میان آنان پیدا شد ... 💧اگر کسی مایل به این‌ کار شد، روش کار، چنین است: 🖌 ۱. اول همه‌ی نوشته‌ها را مرور کرده و برای هریک ( چه مقالات و چه پرسش و پاسخ‌ها ) عنوانی کلی مانند این‌ها: - مردان خدا - فضیلت‌ها و مصیبت‌های آل‌الله (علیهم‌السلام) - امامت - مهدویت - نکوهش‌‌ دشمنان اهل‌البیت - مباحث فقهی - شرح و توضیح احادیث - چند حدیث جالب - آموزه‌های عرفانی - قرآن و تفسیر - سفرنامه ها: - طالقان و ... - کرمان و ... - اجتماعی‌ها و سیاست - گزارش و نقد کتاب - مباحث تاریخی - جستارهای ادبی - سفارش‌هائی به خوانندگان - پرسش‌هائی از خوانندگان - چند شعر - و ... نوشته و آن گفتار را در ذیل و زیر آن قرار دهد. 💧و البته بیشترِ نوشته‌های مرتبط به هم، هم اکنون نیز در کانال، پی‌ در پی قرار دارند که یعنی بخش بزرگی از کار مرتب‌کردن، انجام گرفته است. 👇
👆💧اما فایل‌هائی که صوتی‌ست و چیزی مانند مناجات و مرثیه و آواز نیست، بادقت پیاده شود. ( مانند داستان آمدن روح ملای رومی پیش مرحوم آیةالله بهجت و بی‌اعتنائی آقابهجت به وی ... ) یعنی تایپ کرده و در جای خود قرار دهد. 💧اگر گوشی‌ این توانائی را دارد که نشانی منابع را ( که نگارنده در متن و بینَ‌الهلالین نوشته است ) در زیرنویس صفحه قرار دهد، به آن‌جا منتقل کند. 🖌 ۲. آن‌گاه آن تدوین و دسته‌بندی را برای بنده بفرستد تا آن‌ها را بازبینی و ویرایش کنم. ( که بویژه نوشته‌های قدیمی، سخت نیازمند این‌ کارند. ) 🖌 ۳. پس از بازبینی و ویرایش که آن‌ها را برای وی فرستادم، با همه‌ی هنر خود، به صفحه‌آرائی و تبدیلش به pdf بپردازد. 💧 و در پایان، pdf را در ایتا یا تلگرام برای بنده بفرستد. ۱۶ رمضان ۱۴۴۴
🌸 کسانی‌که خواهان شناخت علامه طباطبائی و خواندن اشعارش هستند، لازم است چهار کتاب را داشته باشند: ۱. جرعه‌های جان‌بخش؛ از گلی زواره. ۲. زِ مهر افروخته ( البته ویرایش سومش را )؛ نگاشته‌ی این کمترین که عکس جلدش را مشاهده می‌کنید. ۳. اقیانوس علم و معرفت؛ نوشته‌ی پارسا. ۴. ثمرات‌الحیات؛ نوشته‌ی سعادت پرور. 🌸 پس از ویرایش سوم تا کنون نیز گفتنی‌های جالبی از علامه یافته‌ام اما توفیق تنظیم و نگارش آن‌ها به عنوان جلد دوم کتاب، روزی نشده است. 🌸 داستان "آمدن مرتاضی از هند به قم و رفتنش به دیدن علامه طباطبائی و ... "، که در این‌کتاب، ص ۲۰۷ تا ۲۰۹ نقل شده، به نقل از مرحوم آیةالله‌ سیدمهدی روحانی قمی‌ست اما آقامهدی طائب سهواً آن را به نقل از آیةالله سیدموسی شبیری بیان کرده است. 💧دیروز (۱۸ رمضان ۱۴۴۱) که به وی زنگ زدم و گفتم:"آیةالله شبیری نقل آن داستان از زبان خود را تکذیب کرده است؛ پس شما چه‌گونه از ایشان نقل کرده‌اید؟!" پاسخ داد: "آن را از آیةالله سیدمهدی روحانی شنیده‌ام و در نام‌برده از راوی دچار سهو شدم." یعنی در سخنرانی خود ( که فایلش در اینترنت موجود است ) به‌جای آیةالله روحانی، آن را به آیةالله شبیری نسبت داده است. 💧 این را این‌جا نوشتم تا روشن شود که در اصلِ داستان، هیچ خدشه‌ای نیست و تنها ناقلش باید اصلاح شود. 💧نکته‌ی دیگر این‌که پس‌از پاپیچ شدن به اعضای حزب موتلفه‌ی اسلامی، معلوم شد آنان نه تنها سند مکتوبی در تائید حکم ترورِ حسن‌علی منصور از سوی آیةالله میلانی ندارند، بل‌که فرمان صریحی نیز از سوی ایشان برای آن کار نداشتند و تنها برداشت کردند که ایشان به آن کار راضی‌بودند!
🤦‍♂ صاحب عکس بالا ( که امضای هوادارانه‌اش را می‌توانید پای هر بیان و بیانیه‌ای که بی‌دینان، هر از چندی منتشر می‌کنند، ببینید ) پس از اطلاع از سهو و اصلاحی که راویِ داستانِ "دیدار مرتاض هندی با علامه طباطبائی" دچارش شد، متنی نوشته که چکیده‌اش این است: ۱. چون راوی آن داستان تعویض [!] ناشیانه [؟!] شده، تاکید دیگری [؟!]ست بر این‌که اصل داستان ساختگی ست [!] ۲. من آن را نشنیده‌ام؛ پس دروغ محض است [!] ۳. چون راوی این داستان اصلاح شده، پس باید به دیگر نکاتی هم که در "زمهرافروخته" نقل شده، به دیده‌ی شک و تردید نگریست [!] - - - - - - - - 💧ان شاء الله: به بانگ چنگ بگوئیم آن حکایت‌ها که از نگفتنِ آن، دیگِ سینه می‌زد جوش"
💧 چند جمله‌ای که عارف باکرامت آیةالله کشمیری - رحمه‌الله - درباره‌ی بابا رکن‌الدین فرمود و توجهی که به او داشت، انگیزه شد که از سال ۱۳۷۸ درباره‌ی بابا مطالعه کنم. 💧آن زمان با برهوتی درباره‌ی او مواجه بودم اما بالاخره هرچه یافتم، در مقاله‌ای در روزنامه‌ی کیهان ۲۷ تیر ۱۳۷۹ به چاپ سپردم و همان مقاله مدت‌ها در بقعه‌ی بابا قاب شده و آویخته بود. 💧سپس آن را با اصلاحات و افزوده‌هائی در کتابی به نام "دو مسافر" گنجانده و در تیر ۱۳۸۲ منتشر کردم. 💧پس از آن، همان بخش مربوط به بابا را با اصلاحات و افزوده‌های دیگری در کتاب مستقل "مرد توحید" در سال ۱۳۸۸ چاپ و منتشر کردم. 💧 اما ناگهان خرمگسی در این میان پیدا شد! مطرب رقاص کودن کاملا بی‌سوادِ دزد فحاش بی‌تربیتی به نام افشین(مرتضی) نوذریان - لَعنةالله علیه - دور از اطلاع بنده، حاصل زحمات ۲۰ ساله را کفتارگونه، چند بار با به‌هم‌ریختگی ابلهانه، به نام خود چاپ کرده و در همان اصفهان به فروش رساند و می‌رساند. 💧کار جامعه به کجا کشیده که مطربان بی‌سواد به اولیای‌خدا هم رحم نکرده و ساحت آنان را نیز عرصه‌ی دزدی بی‌شرمانه‌ی خود کرده‌اند و در همه‌ی صفاهنه، یک شیرپاک‌خورده پیدا نشد و نمی‌شود که جلو او را بگیرد؛ خودم هم که می‌روم آن‌جا، از رو به رو شدن با بنده، فراری‌ست. 💧و ماذا لقیَ امّتُک یا رسولَ الله مِن الصَفاهنة و الصَهاینة! ✍ پس از چاپ "مرد توحید" تا کنون، مطالب مهم زیادی درباره‌ی بابا یافته‌ام (مانند این‌که یکی از کتاب‌های ذکرشده برای او، برای وی نیست و در عوض، کتاب تازه‌ای از او پیدا شده) اما آن دزدی، مرا از ویرایش تازه‌ی کتاب دل‌سرد کرده است.
💥 مردان خدا 🌺 باباغیبی و داستان شگفت او 🌺 🌸 آقا ع. ( یکی از دوستان اهل شه‌رضا = قمشه ) در ۳۰ صفر ۱۴۳۲ق. داستان پدربزرگ مادری خود را این‌گونه برای نگارنده نقل کرد: 💧پدرِ مادرم که نامش "میرزاحیدر قادری" و شغلش خشت‌مالی بود، سوادی نداشت اما به درآمد حلال اهمیت می‌داد و موذّن هم بود. 💧روزی بی‌مقدمه به اطرافیان گفت: "من دیگر نمی‌توانم در این عالَم و میان شما باشم" اما آنان حرف و مقصودش را نمی‌فهمیدند و او هم توضیحی نمی‌داد و فقط همین جمله را تکرار می‌کرد. مدتی که گذشت، در خانه تختی گذاشت و آشنایان، از جمله شیخ ... [؟] که با او دوست بود، به خانه دعوت کرد و در حضور آنان وصیت کرد و وصیتش را نوشتند و اضافه کرد که علاوه بر دختری که دارد، همسرش به فرزند دیگری هم باردار است. سپس روی رَفّ [= مانند تاقچه ] رفت و مشغول نماز شد و در همان حال و جلوِ چشم حاضران به بالا رفت! همسرش فوراً برخاست و قسمت پائین قبا یا عبائی که شوهر پوشیده بود، گرفت اما عبا از دستش بیرون رفت و شوهرش بالا رفت و غیب شد! حاضران، خانه و بیرون خانه و بیرون شهر را به دنبال او گشتند اما اثری از او نیافتند و کسی هم نگفت که او را دیده است. و مدت‌ها پس از آن روز نیز به جست‌وجوی خود ادامه دادند اما خبری نشد تا این‌که چهار سال گذشت و حاج‌آقا رحیم ارباب به مادربزرگم فرمود: "طبق احکام اسلام، شما دیگر می‌توانی طلاق بگیری و با مرد دیگری ازدواج کنی." و مادر بزرگم نیز همین کار را کرد. 💧زمانی که خاله‌ام، پس از غیب‌شدن پدربزرگم به دنیا آمد و برای گرفتن شناسنامه به اداره‌ی ثبت احوال رفتند و داستان غیب‌شدن پدر نوزاد و بی‌خبربودن از حال او را گفتند، مامور ثبت احوال در محل"نام پدر" ( که باید می‌نوشت: 'میرزاحیدر قادری' )، از پیش خود نوشت: "باباغیبی"! از پدربزرگم عکسی هم به‌جا مانده که در همان اداره‌ی ثبت احوال است. 💧سالها بعد که خودم داستان غیب‌شدن او را نوشتم و به مرحوم آیةالله میرجهانی دادم، ایشان پس از خواندن نوشته‌ام، گفت بعداً پاسخ خواهد داد و مدتی بعد گفت: "داستان پدربزرگ‌تان باید پنهان بماند و نباید بدانید او کجاست؛ در کاشان هم رخ‌دادی مانند این اتفاق افتاده است." 💧در این مدت [ فقط ] یک بار مادرم [؟] او را در خواب در جامه‌ای سبز دیده است. - - - - - - - - ✍ ۱. تا این‌جا سخن آقا ع. ( دوستِ شه‌رضائی ) بود. اما داستان آن مرد کاشانی هم این است: در کاشان مردی بود که شمشیر و اسبی تهیه کرده و در انتظار ظهور امام‌زمان بود. تا این‌که روزی مردی برای شوخی و دست‌انداختن او به وی گفت: "چه نشسته‌ای که امام‌زمان ظهور کرده!" او پرسید: "کجا هستند؟" آن مرد گفت: "در قم." مردِ منتظر با خوش‌باوری فوراً شمشیرش را برداشت و سوار اسبش شد و به سمت قم شتافت اما به قم نرسیده، ناپدید شد و دیگر خبری از او نیست! 💧 و مانند این دو نفر، عده‌ی زیادی را در کتاب‌ها و همین اواخر نوشته‌اند که رفتند و ناپدید شدند ... طوبی لهم! ✍ ۲. آیا درجامه‌ی‌سبزدیدنِ باباغیبی در خواب، نشانه‌ی این است که به جزیره‌ی خضرا رفته است آن‌چنان که عده‌ای را در کتاب "در پی بی نشان‌ها" نام برده‌ام که به آن جزیره رفته‌اند؟ الله اعلم.