#روغن_ریخته
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیشود #روغن_ریخته را #نذر_امامزاده کرد؟
اگر طرف حساب، خدای مهربان باشد، حتما میشود.
🔹 پدری که فرزندش را در سانحهای ناخواسته از دست میدهد، میتواند نیت کند و به خداوند بگوید:
خدایا، فرض میکنم مثل ابراهیم به من ماموریت دادهای تا فرزندم را قربانی کنم.
خدایا فرض کن فرزندم را به امر تو و برای تو قربانی کردهام و این قربانی را از من بپذیر.
🔹 کسی یکی از اعضای بدنش را ناخواسته از دست میدهد یا یکی از عزیزانش دچار حادثه میشود.
میتواند نیت کند و به خداوند بگوید:
خدایا فرض میکنم به من فرصت دادهای همچون حضرت عباس در کربلا دست یا چشم خودم یا فرزندم را به تو تقدیم کنم.
خدایا فرض کن از سر محبت تو چنین کردهام و این هدیه را از من قبول کن.
🔹 کسی هنگام روزه احساس تشنگی میکند. میتواند فرض کند، کنار شریعه فرات نشسته و دست در آب فرو برده و به لبهایش نزدیک میکند ولی به یاد لبهای تشنه امام حسین و حرم او، آن را نمینوشد.
میتواند نیت کند و به خداوند بگوید:
خدایا، همچون اباالفضل به یاد لبهای تشنه سالار شهیدان آب نمینوشم. این تشنگی را، همچون تشنگی علمدار وفادار حسین علیه السلام محسوب کن و بپذیر و با او محشورم کن.
✅https://eitaa.com/yad_dashtha
#روغن_ريخته
بسم الله الرحمن الرحیم
این میشود از آن میشود هاست که جدید است. حالا که #نمیشودها نفس مان را دارد میگیرد این #میشود را باید بگذاریم روی چشم مان.
نوشتهاند که میشود #روغن_ريخته را #نذر_امامزاده کرد.
لبخند میزنم و میگویم چه خوب!
حالا که توی دل شب دارم کودکم را میخوابانم و کالسکهاش را هل میدهم توی اتاق تا خواب مهمان چشم هایش شود، میگویم میشود.
پس میشود نیت کنم که الان مثل کسی باشم که توی راه کربلا ست و زائر ابا عبدالله هست. مثل اربعین. تصویرش را توی تلوزیون دیده بودم.
میشود این قدمهای سوخته را هم نذر آن امام کنم؟
امام که خریدار باشد حتما میشود.
از همان روزهای شروع خانه نشینی و جولان کرونا خیلی ها دارند غصه #پيادهروي_اربعین را میخورند. من نه؛ آنهایی که رفتهاند و چشیدهاند.
همه این شش هفت سفری که همسرم بی من رفت دلم میخواست سال بعد همراهش راهی بشوم و وقتی میگفت «جای زن نیست آنجا» ازش قبول میکردم. میتوانستم اصرار کنم و مثال بیاورم از زن های صد برابر شریف تر از خودم که پا توی این جاده گذاشتهاند و راهی شدهاند، اما قبول میکردم...
همسفر ثابتش حسن آقا بود. من و خانم حسن آقا بعد رفتنشان تلفن هایمان شروع میشد و پیغام و پسغام هایمان.
کجا رفتهاند و کی میرسند و شارژ برای تماس گرفتن ندارند و حالشان خوب است و سپردهاند به شما زنگ بزنم و...
آخرین پیام من و خانم حسن آقا خبر آمدن این طرف مرز بود همیشه و از آن به بعد راحت میشد تماس گرفت. بقیه راه را ده دوازده ساعته میآمدند.
همسرم میگفت حسن آقا فقط پشت فرمان سیگار میکشد و آن هم برای اینکه خوابش نبرد.
توی تلوزیون دیده بودم، وقتی پخش زنده داشت مسیر نجف کربلا را نشان میداد دیده بودم ميان جمعيت سیگار توی دست یک نفر هست، بعد دوربین جَلد دور زده بود و رفته بود روی پرچمی چیزی و نشانش نداده بود.
امام حسینِ ما آدم های زیادی دارد که شکل ما نیستند و این را خیلی طول میکشد تا صدا و سیما و خیلی های دیگر بفهمند....
خانم حسن آقا هم تا به حال پيادهروي اربعین نرفته است و پرستار مادر شوهرش است. خیلی سال پیش که عید غدیر دیدن مادر سیده حسن آقا رفته بودیم، حالش خوب نبود و زمینگیر بود، هنوز هم هست.
یادم باشد اگر امسال عید غدیر مهمان مادر حسن آقا شدیم، به خانمش قضیه روغن ريخته و خریدارش را بگویم و بگویم پرستاری از مادر شوهرش را نذر که بکند...
صلي الله علیک یا اباعبدالله
✅https://eitaa.com/yad_dashtha