دیروز، مسافر این معبر بودید و امروز ماییم و جای پایتان و توتیای چشمانمان
چه کسی باورش می شد که روزی تربت پاکتان، مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان
و خاک قدومتان دارالشفای آزادگان خواهد شد.
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دلدار من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوست😭
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را
مگر ایام کهنسالی ما جلوه کنی
در جوانی که دویدیم و ندیدیم تو را
چقدر نذر تو کردیم و خبر از تو نشد
چقدر شمع خریدیم و ندیدیم تو را
سعی کردیم تو را خواب ببینیم شبی
سحر از خواب پریدیم و ندیدیم تو را
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🤲
شهیدجاویدالاثرمحسن فصیحی 🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#خبر_شهادت
#راوی_خواهر_گرامی
#شهیدحسینعلی_هاشمپور
اون زمانها ما یک دار قالی تو یکی از اتاقهامون زده بودیم و باخواهرم قالی می بافتیم. من زیاد نمی رفتم پشت دار قالی و خواهر بزرگترم بیشتر قالی می بافت. حیاط خونمون کمی گود بود و وقتی بارون میومد آب جمع می شد و باید آبهای جمع شده ی کف حیاط و می ریختیم تو کوچه، روزیکه برادرم شهید شده بود و ما بیخبر از همه جا بودیم چند روزی بود که بارون اومده بود و کف حیاط پر از آب شده بود و یه استرس عجیبی تو دلهامون بود که دستمون بکار نمی رفت تا جایی که حوصله نداشتیم آبهای بارون که جمع شده بود کف حیاط و مثه همیشه جمع کنیم تا حیاط تمیز بشه. یهو یکی از همسایه ها که خبر شهادت برادرمو قبل از ما شنیده بود اومد منزل ما و وقتی چشمش به اون آبهای کف حیاط افتاد
یه چشم و ابرویی کج کرد که یعنی "ببین اینا چرا زندگیشونو آب برداشته و مردم منتظرند شهیدشونو بیارند تا بیاند اینجا " منم پیش خودم شک کردم چرا این داره چشم و ابرو کج می کنه و رفت پیش خواهرم که پشت دار قالی نشسته بود و منم یه گوشه ای ایستاده بودم و می دیدم که زن همسایه اون روز یه حالتیه یه جوریه مثه همیشش نمی مونه. حدس زدم یه اتفاقی افتاده ولی نمی دونه چطوری بهمون بگه. دلواپسی که چند روز بود توی دلم بود تبدیل به دلشوره شد،
من گاهی خیاطی هم می کردم و اونروز دیگه نرفتم پشت دار قالی و رفتم تا یه پارچه پبرهنی داشتم اندازه بزنم و یک پیراهن برای خودم بدوزم. اونروزها خیلی شهید میاوردند ولی من اصلا به فکرمم نمی رسید که برادرم جبهه است بخواند خبر شهادتشو بهمون بدند. فقط فکری بودم که خدایا چی شده؟!. تو محل همهمه ای شده بود و همه آهسته بهم خبر می دادند که حسینعلی پسر غلامحسین شهید شده. اوایل می رفتند دم منازل شهدا و خبر شهادتشونو می دادند ولی کم کم دیگه تو بلندگو یا دور کوچه ها با صدای بلند اعلام می کردند که فلان شخص شهید شده و کی وکجا تشییع میشه. ماهم از طریق صدای بلندگو فهمیدیم که برادرم شهید شده بعد دیگه همگی جمع شدیم و رفتیم تا روستای همجوار که حسن آباد نام داره و پیکر برادرمو روی دوش مردم تا بهشت محمد "صلی الله علیه وآله وسلم" روستای خودمون دستجرد تشییع کردند. و اجازه هم ندادند که ما صورتشو ببینیم چون صورتش زخمهای عمیقی داشت و ترکش به صورتش اثابت کرده بود و چهره ی زیبای برادرمو از بین برده بود و ما دیگه هیچ وقت روی ماهشو ندیدیم و دیدارمون به قیامت افتاد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امروز سالروز عملیات بصری الحریر که معروفه به کربلای فاطمیون
این عملیات مثل عملیات کربلایی ۴ دفاع مقدس هست که لو رفته بود و تعداد زیادی از رزمنده ها شهید و اسیر و مفقود شدند...
تو این عملیات شهید مصطفی صدر زاده مجروح شد در آغوش شهید محمد جعفر حسینی
یاد همه شهدا همیشه جاودان 💔
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔻 راز شهادت شهید مالامیری ، از زبان پدر
▪️گفت میخواهم عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند.
محمد مهدی با یک تیر دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم".
آنچنان تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
در اتاق کارش سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید سعادت است.
شاید خودش را برده بود به سال ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق ابراهیم نبودی مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که سالهاست منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از بصر الحریر به کانال کمیل.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا
دعای سی و هفتم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام
دعا در اظهار عجز از ادای شکروسپاس ایزد متعال
🌺🌸🌼
خداوندا آمرزش هیچکس بر مبنای استحقاق وی بر تو واجب نمیباشد. احدی نیست که خوشنودیت را به عمل خود مستوجب گردد.
پس کس را بخشیدی به صرف کرم توست و هر کس از او راضی شدی آن هم به فضل توست اندک شکری که به جا آوریم پاداش میدهی ،و ثواب عطا میکنی بر اندک طاعتی که انجام دهیم،تا به حدی که گویا شکر و عبادت بندگانت را بر خود پاداش واجب قرار دادهای .و ساختهای جزای ایشان را امریست که آنان میتوانند صاحب آن شوند در حالی که تو تنها پاداش دادهای یا گوی ،سبب آن به دست تو نبوده و به این جهت به ایشان اجر دادهای . چنین نیست بلکه تو، ای خدای من مالک امر ایشان بودهای پیش از آنکه آنان طاعت به جای آرند،تو طاعت و ثواب آن را مقرر فرمودهای پیش از آنکه به طاعتت قیام کنند زیرا سنت ازلی و ذاتی تو فضل و کرم ،و عادت همیشگی تو جود و احسان و طریقه نیکوی تو بخشش است.
🍃🌼🌸🌺🍃
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا
موعظههای امیر المومنین علی علیه السلام از کتاب شریف نهج البلاغه
موعظه هفتم:
امیر مومنان علی علیه السلام فرمودند از خلقت انسان به شگفتی آیید که با مقداری پیه میبیند و با تکه گوشتی سخن میگوید و با استخوانی میشنود و از شکافی نفس میکشد.
🍃🌼🌸🌺🍃
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398