حفظ آثار شهدای دستجرد
ما به اتفاق دوستان توفیق پیدا کردیم از مقر لشگر همیشه سرافراز عاشورا در دزفول به خط عازم شویم، در اونجا خیلی عراقی ها #پاتک می زدند و رزمندگان دلیر دفع می کردند ، مدتی به این منوال گذشت وما آنقدر سخت مشغول درگیری بودیم که خیلی از عزیزانمان یا مجروح می شدند یا به شهادت می رسیدند در این بحبوحه بعضا" وسایلمون مثل اورکت یا پتو و... جا می ماند و گم می شد، بالاخره بعد از مدتی نیروی جایگزین به جای ما آمد و ما برگشتیم به لشگر و رفتیم برای تسویه به تدارکات؛ چون اورکت من در درگیریها گم شده بود برگه تسویه ام را امضا نکردند واز طرفی بچه های سراب منتظر یودند که باهم به سراب برگردیم. صبح تا بعدازظهر هر چی تلاش کردم قبول نکردند، بالاخره به بچه ها گفتم شما بروید و من بمانم تا #تسویه_حسابم را بگیرم، خلاصه خیلی ناراحت و نگران در گردان قدم می زدم که شهید داود عزیز را دیدم احوالپرسی کردیم. گفتند ناراحت به نظر میرسی، ماجرا را تعریف کردم، دست من را گرفت و گفت با من بیا ، رفتیم تدارکات، خیلی #دوستانه و #منطقی گفت: شما هم جای این برادرها بودید ممکن بود این اتفاق برای شما هم می افتاد پس بنابراین تسویه را امضا کنید و آخرین امضا را هم خودشون ( که #معاون_گردان بودند ) زدند و ما خلاص شدیم. واقعا" اون روز #فرشته_نجات ما شد. این شهید عزیز رفتارش به قدری محترمانه و عاطفی بود بچه ها همیشه با ایشان رودرواسی داشتند وبه دلیل مهریانی های بیش از حد ایشان به همه اعضای گردان یک رابطه عاطفی ایجاد شده بود ، همیشه ادب در رفتار و حرکات ایشان متبلور بود به حدی که همواره مواقع نشستن دوزانو می نشستند. خلوص درنمازهای ایشان موج می زد خلاصه تمام کارهای این مرد بزرگ #الهی بود. امیدوارم با عنایت خداوند متعال در جهان باقی از #شفاعت این عزیزمون بهره مند شویم..."
✍ #راوی : ابوالفضل صادق نژاد
🌷 #شهید_سید_داوود_علوی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398