eitaa logo
یادداشتهای دم دستی یک مؤلف( فهیمه ایرجی )
231 دنبال‌کننده
509 عکس
237 ویدیو
23 فایل
این جا یادداشتهای دم دستی و گاه رمانهای درحال نگارش خانم #فهیمه_ایرجی است. @montaghem3376 🍃🌸🍃 کانال شخصی #مولف در تلگرام و ایتا @fahimehiraji وبلاگ نوشته های نقره ای( مولف)👇 http://fahimehiraji.blogfa.com ❌ نشر و کپی مطالب حرام و پیگرد قانونی دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
چندجا خیلی سخت گذشت گوشه‌هایی از مراسم تدفین شهدای کرمان •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش مجری تلویزیون به سکوت احمدی نژاد در پی حادثه تروریستی کسی که برای درگذشت یک رپر امریکایی یا خواننده هندی توییت می زد الان سکوت عمیق کرده است! @Roshangari_ir •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ۱۰ دی در یک جمع ۱۰۵ نفره دانش آموز پایه ششم بودم برای جهاد تبیین و نشست بصیرتی... خیلی از خانواده‌ها هم مذهبی یا حداقل متوسط بودن اما.... وقتی یک جایزه نقدی گذاشتم برای این سوال که هر کس گفت قیام ۹ دی سال ۸۸ بخاطر چی بود، یک نفر نتونست جواب بده...!!!! گفتم یعنی از این جمعیت یک نفر مادرش نگفته قضیه ۹ دی چی بوده و یا یک نفر از شما هم نپرسیده؟؟؟!!!!! واقعا تو همون جلسه دوست داشتم گریه کنم برای مظلومیت این بچه‌هامون... حالا میدونید این یعنی چی؟؟؟؟؟!!!! یعنی با اغتشاشات سال گذشته و فرمان آقا به جهادتبیین، هنوز برخی خانواده‌های مذهبی برای بچه‌هاشون روزه سکوت گرفتن... خوب خواهرم، مادرم...!! چقدر بگن... من و تو نگیم... منوتو میگه هاااا اونم با دروغ... بعد باید بچه ات رو از کف خیابون با التماس جمع کنی... چرااااا؟!! چون دیر بجنبی جای شهید و جلاد رو براش عوض کردن و میشن مثل این بیچاره‌های بی‌سوادی که با حادثه‌ی تروریستی کرمان به جای گریبان چاک دادن، خوشحال میشن و به هم تبریک میگن. تو رو خدا روزه ات رو بشکن و براش بگو... از زندان ساواک بگو و شکنجه‌های مرضیه دباغ... از جنایات داعش بگو... از کوموله بگو و پیش مرگ قرار دادن دخترای زیر ۱۸ سالی مثل ندا آقا سلطان در فتنه ۸۸ و یا همین ژینای بیچاره بذار بدونه اولین شعار زن زندگی آزادی رو رهبرحزب پژاک داد اونم سال ۲۰۰۹... کسی که به دختر خودش تعدی کرد و باعث خودکشی او شد، بخاطر شکنجه‌هاش، زنش فرار کرد رفت خارج... ببین کی بهت گفتم! نگی... منوتو میگه و اونم دروغ‌هاشو باور می‌کنه، کم کم تا جایی پیش میره که دیگه حاج قاسم رو هم قهرمان ندونه و مثل برخی نادان‌ها انگ تروریستی به ایشون می‌زنه... دیگه خود دانی.... نشر = •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
39.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط ۳ دقیقه وقت بگذار و بخون! با برخی بازیگران اصلی فتنه‌‌ها آشنا شوید و نوجوانان و جوانان رو هم آشنا کنیم... تا همین‌ها جای جلاد و شهید رو براشون عوض نکنند. هر جاش خواستی فیلم رو نگهدار، دقیق بخون 🔴 نشر حداکثری = جهاد تبیین •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون نگاه امضا زد....😭😭😭 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ هیکل درشتش همیشه مورد خنده ی همرزمانش بود. _ خودت رو بساز می ترسیم تو قبر جانشی! _برادار! جان ما شهید نشو که نمی صرفه... چون باید پول بیشتری به قبر کن بدیم تا قبرت رو اندازه ات کنه... او در جواب فقط با لبخند دستی روی شانه شان می زد و یک جمله می گفت: نگران نباشین...همون قبرم برام زیادیه. همه از حرفش به هم نگاهی انداخته و شانه هایشان را بالا می دادند. معنای حرفش را زمانی فهمیدند که در روز عملیات خمپاره چنان تحویلش گرفت که سر و پاهایش را زد و فقط نیم تنه اش باقی ماند. جهت شادی روحش صلوات وبلاگ نوشته های نقره ای ( مولف) 👇 http://fahimehiraji.blogfa.com •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانوم معتمد آریا که پارسال دهنشو نیم متر باز کرد جوری که زبون کوچیکش پیدا بود و فریاد کشید که من مادر بچه های این سرزمین هستم، ظاهرا تبدیل به پدر شده..🤔 شایدم... خلاصه نگرانش شدم... کسی ازش خبر نداره؟؟؟؟؟ اصلا خبر حادثه کرمان و پرپر شدن دخترانش بهش رسیده یا اینا دخترخونده اند🧐 یا... خلاصه چهلمشون نزدیکه... بد نشه یک وقتی.... همینقدر رذل.. همینقدر پَست.. همینقدر کاسب و نون به نرخ روز خور... •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
🔰 از کجا به کجا رسیده ایم؟ 🔺زمانی رزمنده اسیر خردسال ما در اسارت با خبرنگار هندویی که حجاب نداشت مصاحبه نکرد تا اینکه حجاب بگذارد. 🔹اما الان داور زن فینال مسابقه کشتی مردان که بین دو ایرانی با پرچم مقدس جمهوری اسلامی مسابقه می دادند، با هر دوی این کشتی گیران دست و بدنشان را لمس می کند. 🔹و تلویزیون ملی نیز آن را پخش زنده می کند 🔹و کسی هم دردش نمی گیرد. 🔺از کجا به کجا رسیده ایم... 🔹و وای بر سر مسئولین دیپلماسی ورزش مان که اعتراض به این نمی کنند تا داور همجنس داشته باشیم و اینگونه این گناه علنی را به ورزشکار ملی مان که روی پیراهنش یا زهرا نوشته شده است را تحمیل می کنند. 🔹بفرمایید این است قوانین بین المللی جهانی که کادو شده به ما تحمیل می کنند. @howzehenghelabi •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز میلاد امام محمدباقر علیه السلام برشما مبارک 👏👏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
🔸🔹🔸🔹 با سین آخری که به گوشم خورد از افکار بیرون آمدم؛ افکاری که مثل خوره به جانم افتاده بود و مرا زجر می‌داد. پر بودم از چراها و چگونه‌ها. نگاهش کردم. دانه ی اول تسبیحش را از ابتدا گرفت تا ذکرش را دوباره شروع کند. اما قبل از آن رویش را به سمت چپش چرخاند. تازه متوجه حضور من در کنارش شد. بر فراز شانه‌ همانطور که نگاه نافذش پایین بود گفت: سلام... کاری داشتی جوون؟! لحنش آن قدر گرم و متین بود که ناخودآگاه روی زانوهایم کمی جا به جا شدم. یقه ام را مرتب کردم و گفت: سلام...بله حاج آقا... البته اگر مزاحم خلوت‌تون نیستم. لبخندی که روی لبانش نشست صورت پرنورش را زیباتر می‌کرد. _ جانم... در خدمتم. پشتش از تواضع و فروتنی در پیشگاه حق خمیده شده بود. _ راستش... خواستم... یه راه... نشونم... بدین. سرش را برگرداند. نگاهش را روی سجاده‌اش انداخت. _ چه راهی جوون؟ از لحن نرمش کمی شجاع‌تر شدم و این به من آرامش و امنیت می‌داد. _ حاج آقا من تازه ازدواج کردم... زندگیم رو خیلی دوست دارم... اما حاج آقا تو این اوضاع جامعه همه‌اش می‌ترسم... می‌ترسم نکنه زندگیم خراب شه... نکنه... کمی با زانوهایم به سمتش خیز آمدم. _ چکار کنم حاج آقا تا همه چیز خوب پیش بره... خراب نشه... یا اگه مسئله‌ای هست درست شه حاج آقا.... دوباره چهره اش را به سمتم برگرداند. دانه های تسبیح بین انگشتان چروکیده و لاغرش مدام می‌چرخید. _ اگر می خوای هم توی دنیا... هم توی آخرت... خوشبخت و سعادت مند بشی و همه چیز داشته باشی... با مکثش چشمانم روی لبانش قفل شد. آب دهانم را سریع فرو دادم تا مانع شنیدنم نشود. سرش را بر گرداند به روی سجاده. دوباره دانه های تسبیح را چرخاند. نفس عمیقی کشید و گفت: نگاهت رو کنترل کن جوون. این را که گفت به سجده رفت و من مبهوت در همان یک جمله مانده بودم. " گر همه‌ی شهر زلیخا شد تو یوسف بمان " •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
🖤🖤🖤🖤🖤 🏴 امشب که زمین و آسمان می گرید از بهر غریب سامرا می گرید جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید 🏴سالروز شهادت امام هادی علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد🖤 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی بگردم... به این استاد قرآن ماشاءلله ماشاءلله قرآن پناه همه مون باشه انشاءلله •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ _ عضو شوید👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅──