🚶🏻
جلال برای شخص من با °سنگیبرگوری° شروع شد. وقتی بازش کردم و خواندم: «من و سیمین بچهدار نمیشویم. خب این یک واقعیت! اما آیا کار به همینجا ختم میشود؟!»
بعد با °غربزدگی° و °خسیدرمیقات° عاشق جلال شدم. منی که قبل از اینها نمیتوانستم مثلا با گلدستهها و فلکِ جلال مطلقا ارتباطی برقرار کنم، عاشق جلال شدم.
همین حالا که این متن را مینویسم دوستانم نشستهاند دور میز و درحال گپ زدن درباره جلال هستند...
همین چند دقیقه پیش متن مصاحبه حصرتآقا را میخواندیم درباره جلال...
آقا جلال را داستان نویس میداند...
میگوید بهترین سالهای عمرم را با جلال زندگی کردهام. به جلال میگوید | جلال آل قلم |.
جلال روشنفکر به معنای درست آن بوده؛ که کتاب غربزدهگیاش یک روزی روی میز امام بوده و امام به جلال گفته: هرچه ما میخواستیم بگوییم شما در این کتاب گفته اید...
جلال برای من که علاقه داشتهام به جستار، یک جستارنویس خوب است!
جلال دورههای مختلفی در زندگی خود دارد. مثل شریعتی جد و آباد آخوند دارد! اما بیدین نیست!!
به قول حضرت آقا...
نکته قابل تأمل دیگر؛ آقا در آن مصاحبه سهبار تأسف میخورد بابت نبودن جلال! آخرش هم میگوید ای کاش بود و قلههای دیگری را هم تجربه میکرد.
جلال منبع آگاهیبخش و الهامبخش یک نسل بوده. چیزی که دقیقا ما نویسندهگانِ امروز نیستیم.
ما بیمخاطب ترین نویسندهگان جهانیم...
اگر در تاریخ ادبیات معاصر نگاه بکنیم، جلال مظهرِ یک نویسنده درجهیک تأثیر گذار است!
به زعم من بزرگترین امتیازی که به جلال این قدرت را میدهد، بیش از خودافشایی و روراست بودن با مخاطب و صادقانه قلم دست گرفتن و نوشتن، سیر تطور اوست در زندگیاش؛ این که آقا میگویند جلال روزی تودهای بوده روزی ضدش و روزی غیر از این دو، همین است. این که جلال خودش خیلی جاها به این مطلب اعتراف کرده نیز و این که در این متن نوشتم بیدین نیست هم؛
جلال واقعا جلال و بزرگ است...
روحش شاد...
#جلال_آل_قلم #جلال
متن کامل یادداشت رهبر انقلاب👇🏻
farsi.khamenei.ir/amp-content?id=8018
🪴
یادداشتهایخطخورده
May 11
1.69M
#درباره_کتاب
دیشب بعد از جلسه گرم کتاب، ضبط که تمام شد با یکی از دوستان دیالوگی داشتیم...
این، گزارش آن دیالوگ است...
🪴
یادداشتهایخطخورده
1.46M
🪶نامه سیام
عیب را آنگونه و به آن زبان گفتن که که منجر به اصلاح صاحبْعیب شود، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و دردشناسانه...
عزیز من!
ما برای تکمیل هم آمدهایم، نه برای تعذیب و تعزیر هم.
این عین حقیقت است.
#چهلنامهکوتاهبههمسرم | #نادرابراهیمی
🪴یادداشتهایخطخورده
1.64M
🪶نامه سی و چهارم
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطهی مطلقاً واحدی برساند. بحث باید ما رابه ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
#چهلنامهکوتاهبههمسرم | #نادرابراهیمی
🪴یادداشتهایخطخورده
به بهانه چند تا اتفاق سر زدم به چهلنامه...
صحبتی که امروز با یکی از دوستانم درباره زندگی داشتم.
و مکالمه چند روزهام با یکی از رفقای دیگر...
هدایت شده از [ هُرنو ]
.
من تا یه موقعی خیلی خجالت میکشیدم بگم بعضی کتابا رو نخوندم.
گذشت.
خیلی گذشت و من خیلی با خودم کلنجار رفتم که حالیِ خودم بکنم که خجالت نداره. مگه چقدر عمر کردیم؟ مگه اصلا چند سال فرصت کتابخوندن داشتیم که قرار باشه تمام شاهکارهای ایران و جهان رو خونده باشیم؟
بیخیال :)
سخت نگیرید.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
🧎🏻
من هنوز هم فکر میکنم آدم خودافشایی نیستم!
من هنوز هم خجالت میکشم!
نمیدانم میشود اسمش را گذاشت خجالت یا نه؟!
من میدانم ما ایرانیها برای این چارلزدیکنز و هوگو و تالستوی و کامو نمیشویم که جرأت هیچکدام را در نوشتن نداریم. جرأت نوشتنِ خود!
اصلش همه میدانند رمان خوب است. حتا میدانند تنها چیزی که آدم را در طول تاریخ بشر آیینهگی کرده و حاق حقیقتش را نشان داده، هیچگاه جامعهشناسی و مردمشناسی و روانشناسی و... نبوده! این داستاننویسها هستند که حقیقت آدم را به صلیبِ داستان کشیدهاند.
تالستوی در اعتراف سیر تطور خودش را گفته. سروش حبیبی توی مقدمه جنگوصلح از این سیر حرف میزند. او تأکید میکند ارزش جنگوصلح به دورانی است ویژه از زندگی تالستوی و البته شرایط روحی و فکری او. تالستوی پای تمام مراحل زندگیاش ایستاده. به این معنا که از هیچکدام خجالت نمیکشد. تالستوی بزرگ، نتیجه همین کندن از ایسمهای زمانه و ازدواج و سرخوردگیهای سرشار زندگیاش و ... بوده! مفتخر است به نوشتن آن و تلقی آشکار این واقعیت که تالستوی بزرگ نتیجه حرکت در این مسیر است.
نویسنده نه فقط با تمام علمش مینویسد، نه فقط با تمام تجربهزیستهاش مینویسد، بل با جرأتی تمامنشدنی مینویسد به سانِ اقیانوس. جرأتِ افشا کردن خودش. جرأت فریاد زدن °منچنینم° و با تمام وجودش بل بیشتر.
پای این °منچنینم° ماندن،
این گمشده ماست در نوشتن.
ما خجالت میکشیم پای خودمان بأیستیم...
من از سال ۹۶ درگیر یک تجربه دور از ذهن شدم. تاحدی خطرناک و فریبآور و بسیار عجیب! هفتسال، یک تجربه فقط. حتا نه چند تجربه! فقط یکی. لااقل در مورد یکی مطمئن هستم؛ اما حتا یک یادداشتِ کوچک از آن ننوشتم. و این ننوشتن اعتراف میکنم، فقط از ترس چیزی مبهم و آزاردهنده بوده به نام آینده. ترس هم نه! فقط گمانِ ضعیفِ این که در باقی زندگی شاید _و فقط شاید_ یک یا چند نگاه روزی توی خیابانی، کوچهای، جایی برایم سنگین باشد... همین! این اسمش ترس هم نیست.
ترس، شرف دارد به این اعتنایِ مبهم سطحی، هزاربار؛ ما هنوز برای بشر نمینویسیم تا رسالت خود را انجام دهیم. ما حتا در نوشتن، نه نیمنگاه، که تمام دیدگانمان جلب خودمان است تا مبادا سر سوزنی از رفاه و مثل بقیهبودنمان کم شود. چیزی که میبینیم خودمانیم. این همان نگاه عمیقا خطایی است که از مکتوب شدنمان جلوگیری کرده است.
نویسنده باید که فریاد بزند، عربده بکشد، گوشخراش و آزار دهنده و تخریبگر و پررنگ، که کیست! بعد سکوتی و نقطهای. و تمام.
ما خجالت میکشیم پای خودمان بأیستیم...🚬
@yaddashthaykhatkhorde
دیشب ۱:۰۶
#حافظ_هم_دل_خوشی_داره
به قصد تفأل نزدم
همینطور بازکردم
..
این عکس شکار همسرم است..
قبل از مهمانی امشب..
🪶اهل نمایش و شعار نیستم،
اما نشستن جلوی سطوری چیزی به نام کتاب و نوشته،
واقعا برایم لذتبخش است..
#الحمدلله
هدایت شده از حرفیخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
¤
شنبه، ۵ آبان،
ساعت ۶ صبح،
یکی از بزرگترین پارکهای خاورمیانه در تهران،
صبحِ شبی که اسرائیل در آسمان تهران موشک زده، مردم طبق معمول گرمکن و کفش ورزشی پوشیدهاند، اسپیکر و بطری آبشان را برداشته و آمدهاند پارک برای ورزش صبحگاهی.
از اتفاقات دیشب بیخبرند؟
از گفتگوهایی که با هم دارند، به نظر نمیرسد بیخبر باشند.
-خب من میگم یه بار ما زدیم، حالا اونا زدن. دیگه تموم. اگه دوباره ما بزنیم... (دیالوگ یکی از ۵ خانمِ داخل عکس که پنگوئنی راه میرفت)
-نمیتونن کاری کنن، این رهبریای که ما داریم... (دیالوگ آقایی با صورت ششتیغه و کاپشن ورزشی سفید)
بقیه؟ در حال تنظیم کردن حرکات دست و پایشان با موزیک.
فیلم را با صدا ببینید.
#پارک_پلیس
#باغ_اناری
¤ @harfikhteh