قدرت بازدارنگی ایران باعث شد که هیأت حاکمه آمریکا از خطرات جنگ آگاه باشند بهویژه این که پایگاههای نظامی آنها در تیررس موشکهای ایران است و دهها هزار سرباز آمریکایی، از سمت کشورهای عربی، ایران را احاطه کردهاند؛ ایران تواناییهای نظامی زیادی در دریا دارد. موشکهای دریایی و سطح به سطح، و زمین بههوای پیشرفته که میتواند تلفات سنگینی را به طرف آمریکایی تحمیل کند. ایرانیان کافی است که یک کشتی جنگی آمریکا را در دریا غرق کنند تا مردم در داخل آمریکا در مخالفت با جنگ بیفایده مخالفت و قیام کنند. این مسائل قدرت بازدارندگی ایران را نشان میدهد. از این رو دولتمردان آمریکا آرایش جنگی خود را تغییر دادند و به سمت تحریم روی آوردند.
«ریچارد نفیو» هدف از اعمال تحریمها را ایجاد «دردی» میداند که در نهایت منجر به تغییر رفتار کشور هدف تحریم خواهد شد. اما کشور تحت تحریم نیز این امکان را دارد که از ابزارهای مختلفی در مقابل تحریم استفاده کند. وضعیتی که نفیو از آن با عنوان «استقامت طرف تحریمی» یاد کردهاست. بهعقیده نفیو ایجاد درد از سوی تحریمکننده میتواند باعث شود تا کشور تحت تحریم از طریق ابزارهای مختلف در برابر تحریم مقاومت کند. بنابراین یک تحریم در صورتی کارا خواهد بود که بتواند مقاومت کشور تحت تحریم را بشکند. پس سیاستگذاران باید برای دستیابی به اهداف ترسیم شده در سیاست تحریم رفتار استقامتی کشور هدف را رصد و سیاستهای خود را مبتنی بر این رفتار طراحی کنند.
دولت آمریکا ابزار تحریم را بهعنوان اهرمی برای همراه کردن تهران با خواستههای خود در نظر گرفتهاست. «جان بولتون» مشاور امنیت ملی آمریکا در گفتوگوی خود با فاکسنیوز تصریح کرد که آمریکا درصدد تغییر رژیم ایران نیست. او گفت: میخواهیم آن قدر فشار بر دولت ایران وارد کنیم تا این کشور رفتارش را تغییر دهد. برهمین راستا، حضرت آیتالله خامنهای در بیاناتشان فرمودند: «یک روزی بهصراحت میگفتند جمهوری اسلامی از بین برود؛ بعداً دیدند نمیتوانند و به ضررشان تمام میشود، آمدند این را تعدیل کردند و گفتند تغییر رفتار جمهوری اسلامی. بنده همانوقت به مسئولان گفتم توجه داشته باشید، «تغییر رفتار» با «تغییر نظام» هیچ فرقی ندارد. تغییر رفتار یعنی راه اسلام و انقلاب و خط امام را میرفتیم، حالا زاویه بگیریم و کمکم در طرف مقابل قرار بگیریم». طبق اعتراف مایوسانه سناتور «اسکات مدن» مشاور ارشد فرماندهی عملیات ویژه آمریکا و افسر سابق سیا، در بهمن 1395 در کنگره آمریکا مدعی شد: جمهوری اسلامی ایران با وجود همه مشکلات در حال سقوط نیست، تحریمها ابزار قدرتمندی برای فشار به ایران است اما کافی نیست، باید از ابزار اطلاعاتی و رسانهای استفاده کنیم. وی علیرغم این همه نقشههای شوم میتوان گفت انقلاب اسلامی به بازیگری مستقل و قدرتی مهم (چه بهصورت بالفعل و چه بهصورت بالقوه) در عرصههای گوناگون جغرافیایی، فرهنگی و اقتصادی و…تبدیل شدهاست. ویژگیهای این بازیگر جدید در نظام بینالملل با سایر بازیگران تفاوت اساسی دارد. معیارهای جدید قدرت در این انقلاب ازجمله ایمان، جهاد، شهادت بر قدرت مادی غلبه کردهاست بهطوریکه غرب توانایی مواجهه با این معیارها و اندازهگیری آنها را ندارد هر چند هنوز اول راه است و برای رسیدن به آرمان بزرگش یعنی ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی(ارواحنافداه) باید استقامت و تلاش توامان داشته باشد.
این تاریخچه نشان میدهد علیرغم پیگیری سیاست و گفتمان گفتوگو و مذاکره و نگاه سازشکاری با جریان سلطه، نتوانست دستاورد قابل توجهی را برای کشور به ارمغان بیاورد . اما سبک مدیریتی مقاومت تاکنون علیرغم تحریمهای ظالمانه آمریکا و کشورهای هم پیمان ایران توانسته عمق استراتژیک خود را افزایش دهد، و با تشکیل محور مقاومت، اسرائیل را در حدود ۱۷۰۰ کیلومتری مرزهای خود درگیر کند و از نزدیک شدن آن به خاک خود جلوگیری نماید. ایران در سال 1396 در یک همآورد چندین ساله، توانست با کنشگری فعال سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جبهه مقاومت در آشوب خاورمیانه، کمر جریان تروریستی تکفیری داعش را بشکند و علیرغم تلاش ائتلاف غربیعربیعبری ، سیاستهای منطقهای خود را اعمال نماید.
بهتعبیر رهبر فرزانه انقلاب «نوسانات ارزی و مشکلات معیشتی وجود دارد اما در مجموع تصویر واقعی کشور، بهکوری چشم دشمنان، عکس تصویری است که بیگانگان سلطه طلب از ایران عزیز ترسیم میکنند».
جایگاه ایران به شواهد مراکز معتبر جهانی در رتبه بیستم اقتصاد جهان قرار دارد. برابر شاخصهای قابل سنجش در سند چشمانداز بیست ساله و اسناد بالا دستی جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از مولفههای علمی و دفاعی جزء 10 کشور اول جهان است و همه موفقیتها و دستاوردهای ملت ایران در طول چهل سال از عمر انقلاب اسلامی توانسته است اقتدار و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد و بنا به فرمایش رهبر معظم انقلاب «سیاستمداران بزرگ و مغزهای سیاسی سنجیده دنیا، ملت ایران را به دلیل چهل سال ایستادگی در مقابل فشارها و در عین حال پیشرفت و تبدیل شدن به یک قدرت تاثیرگذار تحسین میکنند».
البته ایمان واقعی بهخداوند مهمترین منطق مقاومت است چراکه وعده پیروزی الهی بشرط مقاومت می باشد. از طرف دیگر امکان بهرهگیری از همه توان علمی و عملی بوجود آمده است و مقاومت عامل پراکنده شدن مشرکان و دیگر احزاب متّحد گردیده است در حالی که تسلیم عامل تضعیف نظام اسلامی و سبب عقبنشینی و موجب تغییر نظام الهی می گردد.
امروز روز انتخاب مهم ایرانیان است . عبرت از گذشته دولت یازدهم و دوازدهم و توجه به همه تلاشهای بینظیر دولت سیزدهم هر انسان عاقلی را وا میدارد که انتخاب گزینهای که بتواند ادامه دهنده حرکت پرشتاب مسیر رئیسی شهید و جهادگر باشد اولویت و اهمیت دارد و براساس دستورات قرآن کریم و نهج البلغه و سیره معصومین علیهم السلام خصوصا سیدالشهدا علیهالسلام میباشد.
امیدواریم جوانان همیشه بیدار از این آزمون الهی سربلند بیرون آیند و کار را به اتمام رسانده و تأثیرگذار در شکلگیری تمدن نوین اسلامی باشند. البته نتیجه انتخابات هر چه باشد، پیروزی نهایی از آن رهبری معظم و نظام اسلامی و مردم است و شنبه پس از انتخابات شنبه برادری و اخوت برای ساختن ایرانی عزیز و شکستناپذیراست.
پینوشت:
1-انفال، 42
2- عباس ملکی فرآیند تصمیم گیری در سیاست خارجی ایران فصلنامه راهبرد، شماره 2 7 (بهار 1382)، ص100
3- صحیفه امام خمینی ج12 ص: 233-234
4- https://bit.ly/2Qqodzl
5- ریچارد نفیو، نویسنده کتاب هنر تحریم¬ها و عضو تیم مذاکره کننده آمریکایی در نشست گروه 1+5 و ایران در اتریش است که از ژانویه سال 2013 به عنوان معاون ارشد هماهنگ کننده سیاستهای تحریم آمریکا در وزارت خارجه این کشور مشغول به کار بوده است. https://bit.ly/2VkKDCV
6-https://bit.ly/2J6tPym
7- https://bit.ly/2VztfdX
8- بیانات رهبری27/12/1396
9-بیانات رهبری در تاریخ 25/07/1397
10- https://bit.ly/2Vrhkyt
پاسخ یک دختر کرمانی به پزشکیان
طاهره سادات حسینی
من کرمانی ام، کسی که از نزدیک سردار را دیدم و با لمس اعتقاداتش کم کم سردار سلیمانی بر مسند قلبم نشست و شد سردار دلم و بارها آرزو کردم کاش جان ناقابلم فدای سردار دلم شود...
تمام افتخارم در این دنیای بی ارزش، این است که مسلمانم، در ایران قد کشیده ام و همشهری کسی هستم که چون رستم دستان پهلوان بود اما رستم افسانه بود و حاج قاسم افسانه ها آفرید.
دیشب همچون گذشته به تماشای مناظره نشستم، خوب میدانستم که پزشکیان نه برنامه ای برای اجرا دارد و نه حرفی برای گفتن و مانند دلقکی پیر، با خزعبلات و دروغ هایی که ردیف می کند باعث انبساط خاطر مردم می شود، اما با شروع مناظره متوجه شدم ایشان از قالب یک دلقک به شکل مترسکی درامده که با کلیدی بنفش کوک میشود.
او از دروغ پردازی شروع کرد، مسؤلیت فلاکتی که سالهای قبل او و همفکرانش باعث ان شده بودند را به گردن که نمی گرفت هیچ، تازه بابت آن اعمال بی تدبیرانه و خونی که از ملت در شیشه کرده بودند طلبکار کاندیدای رقیب میشد و به این هم بسنده نکرد و از دروغ پراکنی رسید به توهین...
توهین به سرداری که جانش را به خاطر من و ما، به خاطر مظلومان عالم کف دستش گرفت و عاقبت سر به دار داد و تن به ذلت نداد و بدن قطعه قطعه اش شاهد این ادعا بود.
حال روی سخنم با پزشک قلبی ست که قلبمان را جریحه دار کرده، بدان که:
تو و امثال تو و آنان که دوره ات کرده اند موی دماغ آسایش این ملتید...
تویی که برای فریب مردم به آیات قران و کلام مولایم علی چنگ انداخته ای و چه مظلوم است امیرالمومنین که دروغگو و شیادی چون تو با توسل به کلام مولا، دروغ ها و حیله هایش را می پوشاند و این لحن گفتارت ما را یاد سخن رهبر کبیر انقلاب می اندازد، انجا که فرمود: به بنی صدر شک کردم چرا که زیاد آیه قران و نهج البلاغه می خواند...
جناب پزشکیان!
موی دماغ تو و شیخ بنفشتان هستید که این مملکت را با یک برجام ننگین دو دستی تقدیم امریکا کردید و در قبالش هیچ نگرفتید و دیشب هم اذعان کردید با آمریکا برادرید...ای مردک نافهم! ما را با برادری با آمریکا چکار؟! شاید اگر پیش میرفتید دست نتانیاهو هم به عنوان برادر خوانده میفشردید و همانطور که به سردار اهانت کردید پا روی خون شهیدان مظلوم غزه هم می گذاردید.
موی دماغ شمایید که به گفته خودتان قبل اینکه قانون حجاب منعقد شود حجاب را اجباری کردید و اینک برای جذب یک رای، خودتان، خودتان را انکار می کنید و دم از آزادی زنان میزنید، مگر زنان این مملکت آزاد نیستند که چون تویی بخواهی آزادشان کنی؟!!
سردار دلم نه موی دماغ، بلکه قهرمانی شجاع بود که شنیدن نامش لرزه به اندام دشمن می انداخت و اگر نبود فداکاری های سردار، اینک تو نه تنها نمی توانستی دم از آزادی زنان بزنی بلکه می بایست در بازارهای برده فروشی به دنبال ناموست می گشتی، ناموسی که داعش به حراج گذاشته بود.
خلاصه کلام:
دیشب خجالت کشیدم که تلویزیون ملی تریبونش را در اختیار مردی کوته فکر و حقیر و غربگدا و دروغگو گذاشته بود و از آن بیشتر ناراحت شدم چگونه مردم نام آور ایران، همانان که در جهان حماسه ها آفریدند، به چون تویی رای دادند، امیدوارم دستت از این مملکت کوتاه شود که تو و امثال تو باعث حقارت ایرانیان هستید.
پایان
🔻 خروش ناگهانی جلیلی
🖊مهدی جمشیدی
۱. سعید جلیلی، از همان آغاز با حمله آغاز کرد؛ صریح و بیتعارف. پزشکیان، انتظار تقابل در لحظهی نخست را نداشت. گیج شد و کوشید با قطع سخنان، ابهام ایجاد کند اما نتوانست. چقدر دلرباست این چهرهی تقابلی و مواجههای از جلیلی. ضربهی اول را جلیلی نواخت. جلیلی، اجداد سیاسی پزشکیان را به رخش کشید و از هاشمی و خاتمی و روحانی سخن گفت. شارلاتانیسم پزشکیان در حال خنثیشدن است. او انتظار نداشت که جلیلی، اینچنین در برابرش ظاهر شود.
۲. پزشکیان، ناچار است وارد گفتار پوپولیستی شود تا امکان تهاجم بیابد. لحن پزشکیان، اهانتآمیز است؛ او خطاب به جلیلی، تعبیر «این» را به کار میبرد. لاتمآب و قلدرصفت است و نان حرافیاش را میخورد. پزشکیان، اندکی منطق ندارد و ادب نیز. دهاندریده و لمپن است. روش او، جدلی و طرح اشکال برای پریشانکردن طرف مقابل است. او چنانچه رئیسجمهور شود، با صدای مخالف چه خواهد کرد؟!
۳. نظم ذهنی پزشکیان به هم ریخت و برای تنفس، شروع به متنخوانی کرد تا قدری آرامش یابد. نشان داد که تاب مقاومت در برابر تهاجم استدلالی را ندارد و دچار خلاء گفتار میشود. اکنون، جای متنخوانی نبود. عجله کرد، چون سخن مقابل نداشت. متن او، شعاری و خطابی و پوشالی بود و از جنس راهکار و برنامه نبود. بیچاره حسن روحانی که پزشکیان با صراحت، از اینکه دولت سوم روحانی خوانده شود، اعلام برائت کرد.
۴. پزشکیان بهنهایت، مستأصل و سردرگم شده است. حملات مکرر و متعدد جلیلی، او را فلج و فشل کرده است. تاکنون چنین مواجههای از جلیلی دیده نشده؛ یکپارچه تهاجم و تقابل و چالش. چنین توقعی از جلیلی میرفت. پزشکیان به کدامیک از اشکالات جلیلی پاسخ بدهد؟! یک مواجههای تمامعیار شکل گرفته است. پزشکیان، طرح دوم را ندارد و نمیداند چه کند. اکنون سرگردان و معطل است و میخواهد زمان را بسوزاند تا بیشتر ضربه نخورد. او باید پیشبینی میکرد که جلیلی، چنین تنگنایی را برای او به وجود خواهد آورد.
۵. پزشکیان، هرجا که در میماند، از کارشناسان سخن میگوید تا ضعف خود را در زمینهی نشناختن مسأله، بپوشاند، اما جلیلی او را رها نمیکند؛ ضربه از پی ضربه. جلیلی، علیه اشرافیت سیاسی و حلقهی بستهی قدرت، شوریده و در کنار مردم نشسته است. جلیلی به تمام جزئیات، تسلط دارد؛ پوشهای که روی میز گذاشته، مطالب متعدد تفکیکشده دارد. تسلط و شجاعت، با هم جمع شدهاند و این ترکیب، جلیلی را غالب کرده است.
۶. جلیلی، پیشتاز نقادی شده و امکان چالشگری را از پزشکیان گرفته. حامیان سیاسی و قدرتمند پزشکیان، برای او در این مناظره، هزینهساز و چشم اسفندیار شدهاند. جلیلی به منتقد تبدیل شده و پزشکیان به متهم. جلیلی، خودش را در برابر جریان پنهان قدرت قرار داده و یک دیگری بزرگ، تعریف کرده است.
۷. جلیلی، به نیروی تناقضیاب تبدیل شده و فقدان انسجام پزشکیان را آشکار میکند. دستاویزهای متعددی در اختیار جلیلی است و از همهی برگهها نیز استفاده میکند. پزشکیان در جغرافیای بحث، گم شده و نمیداند باید از کدام نقطه حمله کند. جلیلی نشان داد که استعداد تهاجمش، بسیار زیاد است و میتواند حریف خود را دچار سرگشتگی کند. بدونشک، برندهی مناظرهی امشب، جلیلی است.
به پایان آمد این دفتر اما...
احمد اولیایی
◾️جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت اما آنچه گذشت مهم نیست. مهم این است که آیا باز قرار است ببازد؟!
🔹اگر بر روی تربیت سیاسی خودش و مردم کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بنظر من هیچ تفاوتیدمیان «رأی گفتمانی و غیرفنی برخی به جلیلی» و «رأی قومیتی برخی به پزشکیان» وجود ندارد. هیچ فرقی میان «کسی که مطالعه را بر کارنامه ترجیح می دهد» با «کسی که همزبانبودن را بر صلاحیت ترجیح میدهد» نیست. ما انتخابات را به «فقدان انتخاب فنی» باختیم؛ ترک های عزیز را متهم نکنیم، باید خود را متهم کنیم که از یک انتخابات تا انتخابات بعدی، هیچ برنامه و تلاشی برای تربیت سیاسی جبهه انقلاب و مردم نداریم.
🔸اگر بر روی اخلاق سیاسی خود کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بارها در این ایام در گروههای مجازی دیدیم که دوستان درون جبهه انقلاب از خجالت هم درآمدند و به هم بیاحترامی کردند. این، شاید در نتیجه انتخابات موثر نباشد اما در اخلاق سیاسی جبهه انقلاب موثر است.
🔹اگر همچنانم رقیبهراسی کاریکاتوری کنند، خواهند باخت. ساختن یک غول وحشتناک ضد انقلاب و بی سواد و شاید بی ایمان از رقیبی که در ذیل ساختارهای قانونی انقلاب نامزد شده، جبهه انقلاب را اکنون با رئیسجمهوری روبرو کرده که بزودی تنفیذ خود را از دست ولی فقیه دریافت میکند. و این ها نمی دانند چگونه مواجهه کنند با نامزد وحشتناکی که اکنون رئیس جمهور ایران عزیز است.
🔸اگر بجای همدلی با دولت منتخب به نقدهای تیز و بیمعنا، فحش و ناسزا روی بیاورند، بازهم خواهند باخت. اینبار نه در انتخابات، بلکه در کاهش سرعت پیشرفت ایران سهیم خواهند بود چرا که انرژی را به این سمت برده اند.
🔹اگر برای مشارکت کار نکنند، خواهند باخت. دغدغه، دغدغه مشارکت نبود و الا این دوستان حوزوی و اعضای جبهه انقلاب که برای دور دوم به میان مردم رفتند، در دور اول می رفتند. دغدغه پیروزی یک نامزد بود که آن ها را به میان مردم فرستاد تا از هویت نهادی و توانایی فردی خویش سرمایهگذاری کنند. آن هم خوب بود اما اگر در دور اول و برای مشارکت بود، به مراتب بهتر بود.
✅و اما اگر جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت، در عوض نظام اسلامی و خود انقلاب باز هم پیروز شد؛ پیروزی در مشارکت نسبتا خوب، پیروزی در برگزاری یک انتخابات سالم دیگر، پیروزی در حرکت نظام سیاسی و عدم توقف آن، پیروزی در عبور کشور از بحران فقدان ناگهانی رییس جمهور، پیروزی از عدم دخالت بیگانه در امور کشور و پیروزی در استقرار مردمسالاری دینی.
🔸و این یعنی «حکایت همچنان باقی ست» و قطار انقلاب به سمت مقصد در حرکت است و خواهد بود به لطف الهی.
⭕️ پزشکیان چگونه رئیس جمهور شد و چه خواهد کرد؟
مهدی جهان تیغی
1️⃣ پزشکیان در یک رقابت انتخاباتی سخت رئیس جمهور ایران شد. سیاست ورزی و کنش عدالتخواهانه با زبانی عوام فهم، جلب اعتماد بخشی قابل توجهی از سبد رای آیت الله رئیسی، پیگیری شفافتر بخشی از مطالبات طبقه متوسط، بهره بری از یک کمپین تبلیغاتی موثر ، استفاده از نقاط ضعف سیاسی جمعی و فردی جبهه مقابل خود و استفاده بیشتر از ظرفیت آرای قومی و مذهبی، بخشهای مهمی است که سبد رای آقای پزشکیان را شکل داد.
2️⃣ پزشکیان به نوعی اولین دولت جمهوری اسلامی است که با 16 میلیون رای و اختلاف کمتر از 3 میلیون رای در مقابل خود یک سبد رای واحد و منسجم نزدیک به چهارده میلیونی آنهم با ترکیبی از یک ائتلاف منسجم سیاسی با نیروهای موثر همچون، جلیلی، قالیباف، زاکانی و ... می بیند. دولت پزشکیان اولین دولتی است که چنین تجربه ای را در چنین سطحی پیش رو خواهد داشت و قاعدتا و عاقلانه این است که باید به تفاهم سیاسی و اجتماعی با عناصر سیاسی و انبوهی از مردمی که به او رای ندادند، برسد. بدترین اتفاق برای دولت پزشکیان این خواهد بود که در این شرایط شکننده سیاسی و اجتماعی، تابلوی حزبی بالا ببرد و به عنوان دولت سوم روحانی و یا خاتمی کنش سیاسی و حکمرانی کند. اگر این خطای بزرگ را مرتکب بشود، فرصت ایجاد وفاق، همدلی و اتحاد برای کار و تلاش در کشور را از دست خواهد داد و بیشتر از کار، سرگرم حواشی سیاسی و رسانه ای خواهد شد. گرچه همه وظیفه دارند به رئیس جمهور منتخب کمک کنند ولی از طرفی بسیاری از ملاحظات سیاسی و اجتماعی گفته شده نیز به تصمیمات شخص پزشکیان برخواهد گشت. زین پس برای خود رئیس جمهور منتخب ،عاقلانه و به تدبیر نزدیکتر است که با توجه به شرایطی که گفته شد، در قامت یک خدمتگذار ملی و نه جناحی وارد عرصه اداره جامعه ایران بشود و دولت منتخبی که نتوانسته اکثریت قریب به اتفاق جامعه را با خود همراه کند، واقعیت را بپذیرد و دچار خطای تحلیل اکثریت پنداری نشود.
3️⃣ آنچه برای جمهوری اسلامی مهمتر از همه چیز بود، اتفاق افتاد. ایران برای دومین بار بعد از حوادث 1401، بر بزرگترین طراحی رسانه ای، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر که تحریم انتخابات را پشتیبانی می کرد، غلبه کرده است و سد بزرگی را شکسته و به سرعت نه تنها عادی شدن فضای سیاسی بلکه خلق حماسه سیاسی را طی کرد.
آقای پزشکیان، پزشک خوب هم بمانید
محمد فاضلی
جناب آقای مسعود پزشکیان رئیسجمهور شدید. منتخب و رئیسجمهور ملت شریف، بزرگ و عزیز ایران بودن، افتخار بزرگی است. مبارکتان باشد. این جایگاه چنان ارزشمند و خطیر است که میتوان آنرا به جان بیمارانی تشبیه کرد که پزشکشان بودهاید و قلبشان را جراحی کردهاید. از اینرو چند نکته:
یک. پزشک خوب، صدای و توضیحات بیمار را به تفصیل گوش میکند. #شرح_حال بیمار را دقیق میشنود. شما نیز ابزارهای مختلف حکمرانی برای شنیدن صدای مردم دارید. بهترین ابزارها را برگزینید و از بدترین ابزارها که رنگ و بوی پوپولیسم دارند اجتناب کنید. پزشک خوب، به عنوان شهروند، حتی به آنها که در شهر به او اعتماد نکردهاند و قبولش ندارند، احترام میگذارد. به ۶۰ درصد معترض که در انتخابات دور اول شرکت نکردند، و آنها که به شما رأی ندادند، صدای همه را بشنوید و رئیسجمهور همه باشید.
دو. پزشک خوب، با بیمارش به نرمی، با صراحت، کاملاً راستگو و دقیق سخن میگوید. شما نیز ابزارهای مختلف برای سخن گفتن با مردم دارید. گزارشی از وضعیت واقعی کشور بدهید، دشواریها را بیان کنید، و امکانات را توضیح دهید؛ با مردم به دقت، با صراحت و با شفافیت سخن بگویید.
سه. پزشک خوب، همه گزینههای موجود برای درمان را با بیمار مطرح میکند، نظر تخصصی را میگوید و بر سر شیوه درمان با بیمار به توافق میرسد. بیمار حق دارد شیوه درمان را بشناسد و درباره آن تصمیم بگیرد. شما درباره درمانها – بالاخص مهمترین درمانها برای دردناکترین دردهای این میهن زخمخورده – با مردم به توافق برسید.
چهار. پزشک خوب، بالاخص جراح خوب، یک تیم و کادر درمانی خوب انتخاب میکند و بر سر شیوه درمان بیمار با تیمش توافقسازی میکند. همه میدانند قرار است چه کنند و مسیر درمان چیست. تیم خوب انتخاب کنید، درباره چرایی انتخابی اعضای تیم به ملت توضیح بدهید، و مسیر انتخاب تیم را شفاف کنید. مردم باید بتوانند به تیم شما اعتماد کنند.
پنج. پزشک خوب، قبل از جراحی یا هر درمانی، به اندازه کافی شواهد درباره بیماری جمع میکند و از ابزارهای تشخیصی مناسب – از آزمایش تا رادیوگرافی و ... – استفاده میکند. این کار را در ریاست جمهوی هم برای تصمیمگیری استفاده کنید.
شش. پزشک خوب، فقط به درمان بیمارش فکر میکند و طبق سوگندی که یاد کرده، نسبت به جنسیت، دین و مذهب یا هر ویژگی دیگر بیمار بیطرف است. بیطرفی یک پزشک خوب در قبال بیمارش را در سمت رئیسجمهور حفظ کنید. نسبت به همه ایرانیان، اعم از موافقان و مخالفانتان به یک چشم نگاه کنید و فقط بر درمان آن بخش از بیماریها که مردم ایران از شما انتظار درمان دارند متمرکز شوید.
هفت. پزشک خوب و با اخلاق، بقیه همکارانش را تخریب نمیکند. شما نیز به دولتهای قبلی کار نداشته باشید. گزارش بدهید که کشور را در چه وضعیتی تحویل میگیرید، اما دولتهای قبل از خود را تخریب نکنید. اگر عملکردتان خوب باشد، مردم خودشان قضاوت میکنند. خوب بودن هر پزشکی را با میزان درمان کردن بیمار میسنجند نه میزان تخریب کردن سایر پزشکان.
هشت. پزشک خوب، بیمار را آرامش میبخشد و به ثبات روحی و روانی میرساند. جامعه امروز ایران از آزار روحی و روانی در عذاب است. جامعه ناخرسند و روانرنجور شده است. با بقیه حکمرانان به توافق برسید که باید جامعه ایرانی ثبات روحی و روانی داشته باشد تا بشود در این جامعه کاری کرد. توافقسازی با بقیه – از جمله رقبایتان در انتخابات – را فراموش نکنید. اگر به توافق نرسید، و بازیهای برد-برد تعریف نکنید، بیثباتی اجتماعی و سیاسی ادامه خواهد یافت و عمر کاریتان به منازعه سپری خواهد شد.
نُه. سرمایه هر پزشک خوبی، اعتماد بیماران است. این مردم، رنجیدهخاطر و آزرده پای صندوق رأی آمدند؛ و نیز آنها که دعوت به رأی کردند آبرو گرو گذاشتهاند به امید ساختن ایران بهتر. برای اعتماد کردن نیمبند این مردم و آبروی آنها که حیثیت و اعتبار خود را مصروف بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی در این کشور کردند، ارزش و اعتبار قائل شوید. موفقیتهایی بسازید که اعتماد مردم را تقویت و آبروی کنشگران را افزون کند.
ده. پزشک خوب، رویه و نقشه روشنی برای گامهای متوالی درمان و حرکت تدریجی در مسیر سلامت دارد. نقشه و رویه حرکت تدریجی را طراحی کنید و با شفافیت و صراحت با مردم به اشتراک بگذارید. جامعه باید بداند به کجا میروید تا درباره همراه شدن با شما تصمیم بگیرد.
ما از اوناش نیستیم!
تقی دژاکام/ روزنامه جوان
فردای دوم خرداد سال ۷۶ و روزی که سیدمحمد خاتمی توانست علیاکبر ناطق نوری را شکست دهد و رئیسجمهور منتخب مردم شود، روزنامه سلام ارگان اصلی تبلیغاتی تیم آقای خاتمی و جناح موسوم به چپ نوشت کسانی که به خاتمی رأی ندادند باید توبه کنند! فردا و بلکه همان شب ۲۲ خرداد ۸۸ که محمود احمدینژاد با اختلاف حدود ۵/ ۱۱ میلیون نفر بیش از میرحسین موسوی توانست برای بار دوم اعتماد مردم را جلب کند، فرد بازنده و هوادارانش به خیابانها ریختند و هشت ماه تمام کشور را به اغتشاش و آشوب کشاندند و آتش زدند. چهار سال قبل هم وقتی احمدینژاد به عنوان یک چهره جدید توانست با بیش از ۷ میلیون رأی بیشتر، اکبر هاشمی رفسنجانی را شکست دهد، فرد بازنده حتی ادب هشت سال پیش ناطق نوری را هم رعایت نکرد و هرگز حاضر نشد به رئیسجمهور منتخب مردم تبریک بگوید.
در اینسو، بازندگان انتخابات به اصلاحطلبان همیشه اولین نفری بودهاند که با احترام به رأی مردم به رئیسجمهور منتخب تبریک گفتهاند. چه موردی که ذکر شد و چه در سال ۹۲ که حسن روحانی با ۷۱/ ۰ درصد بیش از نصاب آرا (۲۵۰ هزار رأی) رئیسجمهور شد و شهید سیدابراهیم رئیسی اولین کسی بود که به وی تبریک گفت و نیز انتخابات حاضر که سعید جلیلی چنین کرد.
بله این روزها زیاد شنیدید و خواندید که ما نه کشور را به آشوب کشاندیم و نه سطل زباله یا بانک آتش زدیم، نه جرزنی کردیم و زیر میز بازی زدیم. همه بارهایی که باختیم، رئیسجمهور منتخب را رئیسجمهور خودمان و همه ایران دانستیم و میدانیم. نه مانند آن کسان یا روزنامههایی که تا دو سه سال فقط نام شخص را میآوردند و حاضر نبودند حتی در خبرها او را «رئیسجمهور» بنامند و بدانند.
ما هیچ گاه رئیسجمهور جدیدمان را به خاطر آنکه مانند احمدینژاد کاپشن میپوشد پوپولیست و عوام نمیخوانیم، اگر سیدابراهیم رئیسی را به خاطر دو سه تپق و سهو لسان در کل مدت ریاست جمهوریاش مسخره و مضحکه کردند، ما اگر مسعود پزشکیان در دو هفته چندبرابر آن مرد تپق و سهو لسان داشته باشد و حتی در روخوانی از متنهای آماده هم اشتباه کند، استهزا نمیکنیم و اینکار را خلاف ادب و مروت میدانیم. ما اگر پزشکیان پس از سه سال از دوره قبل و افزایش جمعیت و با افزایش مشارکت در دور دوم باز هم نتوانسته باشد به اندازه رئیسی شهید رأی و اعتماد مردم را داشته باشد، هیچگاه آرای کسانی را که به او رأی ندادهاند با تعداد کسانی که در انتخابات شرکت نکردند با هم جمع نخواهیم بست و به او نخواهیم گفت تو رئیسجمهور ۱۷ درصد مردم ایرانی! پزشکیان پس از تنفیذ رهبر انقلاب و تحلیف در مجلس شورا حتماً رئیسجمهور محترم ۱۰۰ درصد ایرانیان داخل و خارج از کشور است، حتی کسانی که به او رأی ندادهاند.
ما اگر رئیسجمهور محترم جدیدمان بیش از اینها و بیش از آقایان ائمه جمعه و مثلاً آیتالله علمالهدی آیه و حدیث و نهجالبلاغه بخواند، نخواهیم گفت که استفاده ابزاری از دین نکن یا بگذار یک قرآن و نهجالبلاغه برای ما بماند، همانطور که به رئیسی گفتند بگذار یک امام رضا برای ملت ما بماند! ما خوشحال میشویم که پزشکیان هرچه بیشتر در بیان و بیشتر از آن در عمل به امیرالمؤمنین علیهالسلام اقتدا کند.
ما البته در عین حال، پیروز نشدنمان را در این انتخابات و در هر عرصه دیگری «شکست» تلقی نخواهیم کرد، که زندگی عرصه حضور و مبارزه و تلاش برای بهتر کردن است؛ «امید» مان را برای اصلاح و تصحیح امور از دست نخواهیم داد و مانند گذشته و انشاءالله با همان روحیه و انرژی مراقبت خواهیم کرد که کدام مسئول (نه فقط در قوه مجریه و دولت، بلکه در هر کدام از دو قوه دیگر و سازمانها و نهادها) اشتباه میکند که به او تذکر دهیم و کدام مسئول خوب عمل میکند تا از او قدردانی و تشکر کنیم. یادتان باشد که اولین منتقدان بسیاری از مسئولان حتی در دولت شهید رئیسی خود نیروهای انقلابی بودند و اولین تقدیرکنندگان از برخی کارهای خوب و موضعگیریهای ارزشمند دولت روحانی باز هم انقلابیهایی، چون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی.
ادامه ...👇👇
امام خمینی فرمود: «البته نباید ماها گمان کنیم که هرچه میگوییم و [عمل]میکنیم کسی را حق اشکال نیست؛ اشکال بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها.» ما حتماً این هدیه و موهبت را همانطور که به مسئولان سابق همفکر خود تقدیم میکردیم، آن را برای رشد مسعود پزشکیان و دولت محترمش ارائه خواهیم کرد. حتی اگر اعضای ستاد یا همفکران و نزدیکان و اعضای دولت رئیسجمهور جدید، بیش از این پانزده روز به ما برچسب طالبان و دیوانه و خشکمغز و چماقدار و لنگ میزنید و ۲درصدی و بدتر از اینها بزنند!
ما حتماً منتظر میمانیم و حتی تا حدی که توان داریم و اجازه میدهند کمک خواهیم کرد تا رئیسجمهور چهاردهم به وعدهها، وعیدها و آنچه در این دوهفته در رسانهها گفت، عمل کند. البته وعدههایی را که در حوزه مسئولیت اجرایی او نیست جدی نخواهیم گرفت، اما در مواردی که جزو مسئولیتهای رئیسجمهور است از او نخواهیم پذیرفت که «نتوانستم» یا «نگذاشتند». این دو از مواردی است که قاعدتاً قبل از پا پیش گذاشتن برای نامزدی انتخابات باید از قاموس همه کاندیداها حذف شده باشد.
ما البته علاوه بر هرگونه کمک و همراهی عملی و علمی و انسانی با رئیسجمهور جدیدمان و دولتش، برای همه آنها دعا هم خواهیم کرد تا انشاءالله سربلندترین و موفقترین و پرافتخارترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران باشد و بماند.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
پایان
🗒 به سوی تجربهای دوستداشتنی
۱. اتفاقات دشواری در طول چند سال اخیر برای حقیر رخ داد و هر بار، حجم انبوهی از فشارها و ملامتها و تخریبها روانهی من شد. من در هر دوره، صبر کردم و کوشیدم به کنشگری فکریام در عرصهی عمومی ادامه بدهم و صحنه را خالی نکنم. از حضور در دادگاه گرفته تا ترور شخصیت تا توهینهای خیابانی و مجازی تا انتشار نشانی خانهام و ... از جمله گرفتاریها و چالشهای بودند که در برابرم سربرآوردند. روزگار بر من، بسیار سخت و تلخ گذشت و اغلب، حس غربت و تنهایی، در من نفس میکشید. زخمههای دگراندیشان به کنار، مؤاخذههای دوستان اما روحم را خراشید.
۲. من از نویسندگی و تحقیق و تألیف کتاب، به قلمرو رسانه پا گذاشتم و همواره تلاشم این بود که تفکر اصیل اسلامی و انقلابی را به عرصهی عمومی سوق بدهم و متنها و گفتارهای فاخر تولید کنم. من از دریچهی فکر و اندیشه به مسألهها نگریستم و زیر سایهی هیچ جریان سیاسیای ننوشتم و نگفتم. قصد من، ادامهی کاری بود که سیدمرتضی آوینی در مجلهی سوره انجام داد. این قلهی مرتفع، الگو و سرمشق من بود. هر تفسیری جز این، با نیات و انگیزههای من همخوان نیست.
۳. اکنون به دلیل ملاحظهها و محدودیتهای ناگفتنی اما مهم و قطعی، بار این تکلیف از شانهی من برداشته شده و دیگر، ماندنم در فضای رسانه، به صلاح خودم و انقلاب نیست. من نمیتوانم در چهارچوبهای محافظهکارانه بنویسم. اگر بنا باشد که میان ننوشتن و محافظهکارانه نوشتن، یکی را انتخاب کنم، ترجیح میدهم که از عرصهی رسانه خارج بشوم و ننویسم. من در قفس قواعد تنگنظرانه نمیگنجم و نفسم به شماره میافتد. میخواهند خودم نباشم و این جنگ دائمی من با بسیاری بوده که خویشتن مرا برنمیتابیدند. میخواهند خویشتن مرا از من بگیرند و یک محافظهکار بیخطر و بیخاصیت از من بسازند. قلم من، هر سطرش فریاد میزند و اعتراض میکند و صراحت میورزد. ترجیح میدهم که نباشم، بهجای اینکه آنگونه که دیگران میپسندند، باشم.
۴. به انتخاب و ارادهی خودم، تمام نوشتهها و گفتههای این کانال را حذف کردم و در انتظارم که خود کانال را نیز حذف کنم. کانالهای من در ایتا و ویراستی، به دست دیگران مسدود نشدهاند و مدیران این دو پیامرسان، بهنهایت، مساعدت و همدلی داشتهاند. این انتخاب، تصمیم شخص خودم نسبت به شرایط جدیدی است که در آن قرار گرفتهام. دربارهی دیگران نیز باید گفت هیچ اجبار پیدا و تحمیل مستقیمی نسبت به من، در میان نیست.
۵. از دوستان ایتا و ویراستی سپاسگزارم که فریادها و نقدهای گزندهی مرا برتابیدند و مدارا ورزیدند. از مخاطبان عزیز نیز قدردانی میکنم که این نوشتههای برآمده از فکر و درد را خواندند و بارها و بارها، تشویق و تأیید کردند. به حول و قوهی الهی، نویسندگان جوانتر و خوشقلمتر و بیحاشیهتر، این مسیر را ادامه خواهند داد. پیشاپیش از یکایک شما متشکرم که اجازه میدهید فرصت و مجالم را بهطور کامل، صرف نگارش کتاب نمایم و بر ماندنم در رسانه، اصرار نمیورزید. رضایت قلبی و باطنیام این است که از تنشها و تکانههای آزاردهنده و کلافهکننده رها بشوم و به خلوت و عزلت تحقیقاتی پناه ببرم و دیگر در رسانههای مجازی و واقعی و ملی و غیررسمی، ظاهر نشوم. مجال بدهید که بر علاقه و تکلیف بنیادیام تمرکز کنم. تا آنجا که مقدور بود، ایستادم و هزینه دادم و فشار خریدم و دشنام شنیدم. اینک چهارچوبها و قواعد دیگری مطرح شدهاند که طبع و تمایل من، آنها را برنمیتابد. اگر ادامه بدهم، دچار گمگشتگی نسبت به خودم میشوم. از نیروهای بهواقع انقلابی و مؤمنی که باعث رنجشخاطر آنها شدهام و این حس را در آنها برانگیختهام که نگاه و ادبیاتم در رسانه، گزند به انقلاب رسانده و هزینهساز و حاشیهتراش بوده است، عذر میطلبم.
مهدی جمشیدی
۲۱ تیر ۱۴۰۳
✅همه پیشبینی های پرخطا
محسن مهدیان / روزنامه همشهری
حرف های باقی مانده از انتخابات بسیار است؛ اما یکی از مهمترین های آن پیش بینی هاییست که خطا از آب در آمد.
🔻دقت کردید؟ رفتید مجدد رجوع کنید؟ چندتائی را مرور کنیم.
-پیشبینی غالب این بود که مشارکت آنهم بعد از شهادت رئیسی از انتخابات مجلس بیشتر باشد. در دور اول چنین نشد.
-پیشبینی غالب این بود که آمدن پزشکیان و حمایت خاتمی و چه و چه باعث رشد مشارکت اصلاح طلبان می شود و باز هم نشد. تکرار 1400
-پیشبینی غالب این بود که در مشارکت حدود 50 درصد جریان غیراصلاح طلب پیروز میدان است و نشد.
-پیشبینی غالب این بود که کارآمدی دولت رئیسی منجر به رشد مشارکت می شود اما نشد.
-پیشبینی غالب این بود که حضور میلیونی مردم در تشییع جنازه یعنی استمرار دولت رئیسی اما غیر این رقم خورد.
-پیشبینی غالب این بود که سبد رای پزشکیان از جریان اصلاحات پر میشود اما از سبد رئیسی گرفت.
-پیشبینی غالب این بود که جمع آرای اصولگراهای 1400 به سبد جلیلی ریخته می شود اما حدود 8 میلیون جدا شد.
چرا؟ این میزان خطای پیشبینی سابقه نداشته است. اینرا کنار آشفته بازار نظرسنجی ها بگذارید که اغلب گرفتار خطاهای عجیب و غریب در پیشبینی مشارکت و آرا شدند. بازهم چرا؟
🔻یک جمله ای اش اینست: ما با پدیده نوظهوری در جامعه مواجهیم که باعث میشود مردم با ابزارهای سنتی و قواعد گذشته پیش بینی نشوند و حتی نظرسنجی ها نیز قابل اتکا نباشد. اما همین نیز چرا؟ این پدیده نوظهور چیست؟
🔻مردم ما و البته همه دنیا در جهان جدیدی زیست می کند که با واقعیت فاصله دارد. فضای مجازی یک دنیای واقعی است اما واقعیت نیست. مردم با تصویری که برای شان ساخته می شود زندگی می کنند. یک تصویر ذهنی که الزاما ارتباطی با واقعیت ندارد و برساخته مجازی است. عمده زندگی مردم در فضای مجازی است؛ پایش روی زمین است اما دل و ذهنش در فضای مجازی.
🔻مهم نیست در واقعیت چه می گذرد، مهم اینست که در مجازی چه چیز ساخته میشود. مهم کارآمدی شهید رئیسی نیست. مهم بازنمایی آنست در تصویرمجازی. مهم خبر نیست، مهم روایت از خبرست.
🔻اما در روایت سازی چه کسی دست برتر دارد؟ کسی که بتواند روایت پرقدرت بسازد. روایت پر قدرت چیست؟ روایتی که بیشتر تکرار شود. چه روایتی بیشتر تکرار می شود؟ روایتی که در شبکه ها و گعده ها و حلقه های متنوع و مختلف بیشتری بچرخد. چه کسی می تواند به این گروه ها دسترسی بیشتری پیدا کند؟ کسی که قدرت حلقه سازی بیشتر داشته باشد و یا نظام زیرساختی حلقه ها را در اختیار داشته باشد. و البته این قدرت می تواند دست ضدانقلاب باشد یا یک جاهل داخلی.
🔻روشن است؟ انشالله عمق دردناک ماجرا حس شده است. یعنی مهم نیست مرزهای شما امن است. مهم نیست جسم ها صیانت می شود. مهم نیست یعنی کافی نیست؛ مهم اینست که ذهن ها در اختیار حقیقت نیست و بدور از واقعیت است.
🔻با این توضیح با قواعد دنیای واقعی نمی شود جامعه را پیش بینی کرد. نظرسنجی نیز خیلی وقت ها به خطا می رود. چون نظرسنجی، نظرخواهی در یک نقطه و لحظه است و معلوم نیست آخرین دریافتی مخاطب از فضای مجازی چیست و چه تصویری برای او ساخته می شود؟ به همین دلیل است که آرا و نرخ مشارکت در 24 ساعته منتهی به صندوق تغییر کرد.
🔻از انتخابات عبور کنیم. رای مردم به چشم ماست. اما مساله را از زاویه حکمرانی تحلیل کنید. آقایان هنوز در حیرت فیلترکردن و فیلترنکردن دو زانو مقابل دنیای پلتفرمی نشسته اند.
پایان
شما در این روستا چطور روشنفکر شدید؟!
غلامرضا صادقیان / روزنامه جوان
محسن رنانی، استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان، در مطلبی با عنوان «روستای نصفجهان»، اصفهان را به این دلیل که رأی جلیلی در این شهر بالاتر بوده، با تحقیر، «روستا» نامیده است! نوشته و ادعای او از آن مطالبی است که بدون اطلاع از محتوا و استدلال آن، میتوان آن را رد کرد و فاقد ارزش دانست. پس روی سخن با ایشان نیست، بلکه با جبهه روشنفکری کشور است که ساکت مانده است، نوعی خفقان که یک بیماری خطرناک است. توجه کنید که خفقان، فحش نیست، فقط یک بیماری است. جبهه روشنفکری نهفقط در تمامی اظهار روشنفکریها پشتهم هستند، بلکه در حماقتها نیز پشت سر هم هستند! با این حال، ادعای این استاد دانشگاه را با استدلالهای ضعیف و منحط نوشتهاش مردود میدانیم نه با چیز دیگر. او یادآور شده که مقاله «روستای نصفجهان» را در جوانی نوشته و تاکنون جرئت انتشار آن را نداشته، اما «امروز که ترکیب آرای اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استانها مقایسه کردم، داغ آن مقالهام تازه شد.» چه استدلالی! فرومایه و بیمعنی! هم دروغ، هم فاقد ارزش. اول، از چه زمانی نژادپرستی و قومیتگرایی و تجزیهچیبودن، استدلال شد؟! چطور رأی یک ملت را تقسیم به شهرها و قومیتها و روستاها میکنید تا نتیجه بگیرید که کدام بد است و کدام خوب؟! دوم، چطور برای شما مسلم شد که رأی به یک نامزد در مقابل رأی نامزد دیگر، یعنی حقارت؟! آنهم با استعارهگرفتن از نام روستاییبودن؟! با این استدلال، کل امریکا که به ترامپ رأی داد و صدای روشنفکری جهان را درآورد، یک روستاست! و هربار که در فرانسه قدرت کاملاً میچرخد و راستها رأی میآورند و موجب رنجش روشنفکران چپ میشوند، فرانسه یک روستا میشود! سوم، هرچند مقایسه، غلط و مذموم است، اما رأی اصفهان با کدام استانها مقایسه شده است؟ ۱۵ استان دیگر که ستون تمدن چندهزارساله ایرانی روی دوش این استانهاست، مانند فارس و یزد و کرمان و خراسان نیز مانند اصفهان رأی دادهاند، پس چرا برای اینکه در پیری یاد مقاله جوانی شود، دروغ هم میگویند و رجز تجزیهچیها را میخوانند و ایران را به چند استان با آرای متفاوت تقسیم میکنند؟! به اصفهانیها میگویند قبیلهباز! اما خودشان سالهاست تا گردن در خمره خودپرستی و قبیلهپرستی فرو رفتهاند تا جایی که هرکس مثل آنها فکر نکرد و با آنها در خمره نبود، پس روستایی حقیری است! به اصفهانیها میگویند «افق نگاهتان کوتاه است» (و درواقع به ۱۵ استان تمدنساز ایران!) درحالی که خودشان نمیتوانند رأی مردم را در افق ایران ببینند، نه در افق یک استان! این عبارت که در اصفهان «تکان میخوری به در و دیوار برمیخوری و صدای عدهای درمیآید» با عرض معذرت فقط میتواند تجربه شخصی یک نامتعادل باشد، و نه چیزی بیشتر.
استدلالهای ایشان از انحطاط استدلالآوری خبر میدهد. گفتهاند اصفهان شهر دوم کشور است، اما برخلاف پاریس که روزی ۲۵۰ تئاتر در آن اجرا میشود، تئاتر ندارد! خیلی زود تفکر غربزده را لو دادند. از تمامی هنرها و شگفتیسازیهای مردمان نصفجهان که بگذریم، اصفهان فقط ۲۰۰ صنایعدستی از مجموع صنایعدستی شناختهشده و اصلی جهان را که کمی بیش از این مقدار است در محدوده میدان نقشجهان، فرماندهی میکند. برخی آثار قلمزنی و ساخته دست اصفهانیها قابلقیمتگذاری به هیچ بهای مادی نیست. آن وقت چشم خود را روی این میبندند و از تئاتر و پاریس میگویند؟! دوباره با تشکیک در دلایل دفننشدن یک شرقشناس در ساحل زایندهرود، نشان میدهند مانند یک غربزده توهین به اصفهانیها برای تقدیر از غربیها در نظر ایشان آسان است. اگر حالا با این حد از غربگرایی، از خود پاریسیها بپرسند اصفهان را با رأی به نامزد ریاستجمهوری میشناسید یا با تمدن بسیار قدیمی و مسجد عتیق هزارساله یا با تمدن عصر صفوی و حکمرانی بر نیمیاز جهان متمدن آن روزگار یا با هنر و معماریهای تکرارناپذیر آن، آیا از غربیها پاسخ میشنوند که نه! اصفهان را با رأیی که برخلاف میل یک استاد دانشگاه دادهاند، میشناسیم و معتقدیم به همین دلیل یک روستا و مردمانش فاقد افق بینش هستند؟!
استدلال دیگر را وارونه القا میکنند. گفتهاند اصفهان بزرگترین شهر صنعتی و گردشگری کشور است، اما روزانه کمتر از ۵۰ پرواز دارد! آیا این پرواز کم موجب شده صنایع اصفهان تعطیل شود یا از گردشگری بیفتد یا بهرغم کمی پروازها که دلایل تحریمی دارد، اینکه هنوز گردشگران در اصفهان هستند و صنایع کار میکنند، یک نقطه قوت است؟!
ادامه👇