به اندازهی توحید!
✍آن روزها محل اقامتشان نیشابور بود، با همراهان از میان شهر عبور میکردند که چند نفر از بزرگان شهر که حافظ قرآن و احاديث نبوی هم بودند مقابل حضرتشان آمده و با احترام زائد الوصفی گفتند:
🔹"آقاجان اگر مقدور است، پردهی هودج را کنار بزنید تا مردم چهرهی مبارکتان را مشاهده کنند،
ضمنا حديثی از پدران خود بفرمایید تا یادگاری از سفرتان به خراسان باقی بماند، امام رئوف، جلوی استر را کشيده و دستور فرمودند پردهی محمل را بالا برند چون چشم مردم به چهرهی نورانی فرزند پيغمبر افتاد ناگهان فريادها برآوردند بسياری از مردم از خود بيخود شده یا بیاختيار میگريستند.
هيچ نيروئی نمیتوانست جلوی احساسات مردم را گرفته و آنها را وادار به آرامش کند. روز به نيمه رسيد و همين طور مردم دسته دسته از دور و نزديک می آمدند. بالاخره عدهای از پيشوايان، اجتماع نموده و بطور دسته جمعی مردم را وادار به سکوت کردند.
آنها به مردم میگفتند خاموش باشيد و فرزند پيغمبر را بيش از اين آزار نرسانيد گوش فرا داريد تا حديثی از آن حضرت بشنويد. بعد از ساعتی سر و صداها خاموش و مردم منتظر حديث حضرت ايستادند. نوشتهاند شمارهی دواتهائی که جهت نوشتن آن حديث آماده شده بود بالغ بر بيست و چهار هزار بوده و اين سوای جمعيتی بود که به شنيدن و حفظ حديث اکتفا نمودند.
🔹حضرت کلامشان را شروع کردند:
"خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است."
گویی مسئلهای مهمتر از #توحید نبود که حضرت به آن اشاره کنند،
امام برای بشرِ دور افتاده از حقیقتِ فطرت، چارهای جز بازگشت به توحید نمیدیدند،
مرکب راه افتاده بود، مردم کلام حضرت را تمام شده میدیدند ؛
اما هنوز چیزی باقی مانده بود!
چه مسئلهای؟ مگر توحید کافی نیست ؟
کدام حقیقت است که بدون آن توحید #ناقص است؟ و اصلا بدون آن نمیشود به توحید رسید؟
کدام مسئله #به_اندازهی_توحید مهم است؟
امام دوباره پرده را کنار زدند و فرمودند: " [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم"
📌امام میخواست بگوید: بدون #ولایت نمیتوانید به توحید برسید، بدون ولایت زحماتتان هدر است و عباداتتان بیفایده!
حالا دیگر کلامش را رسانده بود، مرکب به راه افتاد و چشمها پشت سر حضرتش در حسرت...
#توحید
#ولایت
#امام_رضا_علیهالسلام
یادداشتهای یک طلبه 👇
@yaddashtthayeyektalabeh