#ولایت_مداری
#ولیِ_فقیه
✨دوستان همه ما باید عَلَمِ زیردست ولیِ فقیه مون باشیم و ولایت پذیری را در اطاعت از رهبرمون خامنه ای تمرین کنیم..
✨دوستان امام خامنه ای در رأس زمینه سازی برای ظهور مهدی فاطمه«س»هستند مبادا ایشون رو تنها بذاریم ایشون نائب برحق امام زمان هستند.
✨دوستان هرکی امام زمان«عج» رو قبول داشته باشه امام خامنه ای روهم قبول داره ایشون همچون مسلم بن عقیل سفیر امام هستند گوش به فرمان ایشون باشید..
✨دوستان این برهه از تاریخ شرایط خیلی حساس هست مبادا ناامید بشی مبادا بری سمت دشمن این برهه تاریخ همون اتیش کف دست هست
#کاربرگرامی_کانال_توسل_ب_اقاصاحب_الزمان_وشهدا🌹
#عنایات_شهدا
میخواستم از حس و حالم توی #شلمچه واستون بگم،عادت کرده بودم وقتی به یادمانی مثل طلائیه یا شلمچه برسم،دم یادمان #کفشهامو👞👞در بیارم و یه گوشه ای دور از همه خلوت کنم💔اون روز هم که به شلمچه رسیدم همین کار رو انجام دادم،یه گوشه ای از یادمان دور از همه روی زمین خاکی نشستم،جایی که کسی عبور هم نمیکرد،توی حال خودم بودم و با شهدا صحبت میکردم یکدفعه #عطرعجیبی رو حس کردم این عطر رو همچنان میشنیدم،حال خوشی به من دست داد،نگاه میکردم که منشا عطر کجاست؟ولی من انقدر از ساختمانی که مزار شهدای گمنام داخلش هستش دور بودم که نمیشد گفت این عطر از دستگاه بخور اونجا باشه،حتی کسی از نزدیکم هم عبور نمیکرد،یه عطر خوشبو بود که تا حالا هم از اون عطر نشنیدم🙂عطر همچنان بود و من از این عطر لذت میبردم😍دیگه باید به اتوبوس🚌برمیگشتم،به خارج از یادمان رسیدم،روبروی ورودی ایستادم و دوباره سلام دادم و سرم رو که بلند کردم سر جام میخکوب شدم😭😭چشمم به بالای سردر ورودی خیره موند که روش نوشته شده بود: 🕊 #شلمچه_بوی_چادرخاکی_حضرت_زهرامیدهد🕊
@yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#شهیدپیران_امینی #خواب_دیدنِ_امام_زمان_وشهید @yadeShohadaa
#عنایت_امام_زمان_وشهید به کاربرکانالمون🌸
خواستم نحوه دوستیم با #دوست_شهیدم رو براتون بگم،من شاید ده دوازده سالی میشه که معمولا #دعای_عهد رو #صبحها میخونم،ناگفته نمونه که از سال پیش توی هجر امام زمانم میسوختم😭💔یه مدت بود که آلوده به #گناه_غیبت شده بودم،دیگه روم نمیشد که دعای عهدبخونم😔آخه همیشه امام زمان رو بالای بالا میدیدم که اگه ما گناه کنیم دیگه چشم دیدن ما رو نداره،همیشه ایشون رو از خودم دور میدیدم،دم صبح بود که شاید ده دقیقه بعد نمازم #قضا میشد،خوابی دیدم که دوست دارم برای شما هم تعریف کنم،توی خوابم خونه پدرم بودم،یکدفعه دیدم که یک نفر پشت درب شیشه ای هاله،متوجه شدم امام زمان عج هستش،مثل بچه ی طفلی که از مادرش به واسطه یه درب بسته جدایی افتاده باشه درب رو تندتند هول میداد،بادستش محکم به شیشه ها میزد،اما #سیاهی هایی نمیذاشتن امام داخل بیاد،امام همچنان درب رو محکم میکوبید درب رو هول میداد اما سیاهی ها نمیگذاشتن که یکدفعه بانظر امامت خودشون درب رو باز کردن و اومدن کنار سفره پدرم نشستن من هم از پنجره نگاهم به بیرون افتاد و #قبرشهیدی رو با اسم وفامیل #پیران_امینی دیدم بعد برگشتم دیدم که امام زمان«عج»مثل بچه ای که به مادر رسیده باشه و به آرامش رسیده باشه آروم و خوشحال کنارسفره نشسته🙂💔اون چندلحظه به اندازه سالها که با امامم زندگی کرده باشم به من مزه داد،خواستم بگم بچه ها امام از ما دور نیست،بیشتر از اینکه ما مشتاق امام زمان باشیم،ایشون مشتاق ماست،این بیت شعری که میگه اشتیاقی که به دیدار تودارد دل من،دل من داند و من دانم و داند دل من در اصل مصداق علاقه امام زمان عج به ماهاست ولی گناهای ما امام رو محروم کرده!بیدار شدم و سریع با چشمان اشکبارم نمازم رو خوندم،الان یه دوست شهید هم دارم که توی وصیت نامه شون جمله قشنگی هستش...
#اللهم_عجلِ_لولیكَ_الفرج
@yadeShohadaa
#عنایت_شهدا😍✌️
#شهدای_گمنام🥀
زمانی که دانشجو بودم،قبور مطهر چند شهیدگمنام توی یکی از پارکهای شهر قرارگ داشت،من هم توی شهر غریب بودم و انس عجیبی به این شهدا پیدا کرده بودم،خیلی از اوقات که فراغتی پیدا میشد به زیارتشون میرفتم،مدتی بود که درگیر پروژه دانشگاه بودم و حسابی واسش زحمت کشیده بودم،آخرین روز ارائه رسیده بود و باید پروژه رو به استادم میرسوندم،اتفاقا جایی که باید پروژه رو میبردم که به استادم تحویل بدم اداره ای بود که پشت همین پارک قرار داشت،باعجله خودم رو به اداره رسوندم،اما استاد رفته بود!این یعنی تمام زحماتم به باد رفت!!موقع برگشت،از داخل پارک و کنار قبور شهدا رد شدم اما حالم اصلا خوب نبود و نمیتونستم کنارشون بمونم،با حال نزار گفتم:ببخشید حالم خوب نیست نمیشه بمونم و خودم رو به خوابگاه رسوندم،داغون بودم،😔روی تختم خوابم برد،یه خواب چند لحظه ای،امام زمان عج رو توی خوابم دیدم،😭چهره ای گرفته اما نورانی داشت و به من فرمودن به کسی نگی که منو دیدی،البته چون سالهاست که از اون روزمیگذره گفتم☺️از خواب که پا شدم توی حالت بهت و حیرت بودم و البته خوشحال!😍همون لحظه گفتم ابن خواب منظورش چی بود؟کتاب غزلیات حافظ کنار دستم بود،سریع تفالی زدم،اون غزل اومد که انتهاش هست:🍃که شهدا که اند این همه خونین کفنان،🍃فهمیدم کار شهدای گمنام بوده💔،بعدش هم استادم پروژه ام رو قبول کرد😊
@yadeShohadaa
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری✌️
#کاربرگرامی_کانال♥️🌸
✍یکی از دوستان خواب #شهید رو دیدن که شهید یک پیغام بهشون داده بچها هرشهید که خوابش رو میبینید حتما دارای پیامی هست...✌️
بریم سراغ خواب دوست مون:👇👇
@yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری✌️ #کاربرگرامی_کانال♥️🌸 ✍یکی از دوستان خواب #شهید رو دیدن که شهید یک پیغام
سلام ..
چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم...
یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ...
میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی...
همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚
دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه...
یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔
راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید #هادی_ذوالفقاری بود😭💔
خلاصه تامنو دید یک جمله گفت:
گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر #حجاب هاتون باشید😔
امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن...
#کاربرگرامی❤️🌸
_____
✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔
#شهدا_رادرست_بشناسونیم_نه_درشت✌️
@yadeShohadaa
سلام من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد،
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂
#شهداگاهی_نگاهی🌹
#ارسالی
@yadeShohadaa
#عنایت_شهیدهمدانی🌹
سلام عزاداریهاتون قبول در موردسفارش شهید سرافراز سردار همدانی که فرمودند براشون یک روز نماز بخونیم جبران میکنند میخواستم بگم دهه ی دوم محرم بودیکی از دوستانم روضه داشتند واون روز همش چهره ی سردار جلوی چشمام بود یه تسبیح سی وسه تایی درست کردم وبه نیابت از سردار رفتم روضه اون روز ثواب تمام اشکامو به ایشون هدیه دادم وتسبیح رو هم به همسر آقای مداح هدیه دادم وگفتم هر تعداد تونستند صلوات هدیه کنند به شهید حسین همدانی به دوستانم هم در مورد فرمایششون گفتم فردا شب حاج حسین همدانی به خوابم اومدند خوشحال بودند وگفتند سه نفر براشون هدیه فرستادند جبران میکنندوخیلی هم تشکر کردند فردا از دوستانم پرسیدم که کیا نماز خوندن دیدم سه نفر گفتند ماها خوندیم ،منم پیغام سردار رو بهشون رسوندم شهدا مدیون کسی نمی مونند خدا کنه ما شرمندشون نشیم
#کاربرگرامی_کانالِ_توسلبهاقاصاحبالزمان_وشهدا🌹
_____
+چقددلم شکست بااین موضوعی که ایشون تعریف کردند واقعا شهدا یرزقون هستند ان شاالله که شفیع مون بشند...
#شهیدنگاهی_دعایی💔
@yadeShohadaa
سلام
بابای دوستم اصلا راضی نمیشه که دوستم بره
کربلا، خواهش میکنم دعا کنید که امشب
باباش اجازه بده که بره کربلا.یعنی ضد حال
شدیدی خوردیم همه مون،دلم شدیدا گرفته
آخه باید باهم بریم کربلا و وقتی هم نداریم
اگه نیاد امکانش هست که ما هم نریم
میشه توکانال اعلام کنید که آخه حتما دعای بقیه تاثیر داره
_________
+دعاشون بفرمایید باذکر صلواتی هدیه به شهید همدانی..
@yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
سلام بابای دوستم اصلا راضی نمیشه که دوستم بره کربلا، خواهش میکنم دعا کنید که امشب باباش اجازه ب
#حاجت_روایی_باتوسل_به_شهیدهمدانی
به به الحمدلله رب العالمین
✨الحق که نفس تون حق هست چراکه مشکل کربلای دوستمون هم حل شد💔😍
#یاحسین🕊
@yadeShohadaa
#شهید_محسن_حججی و راهی که به من نشان داد ❤️
💖 عاشق که نه ولی به یکی از خوانندگان زیر زمینی علاقه شدیدی داشتم، تقریبا تمام ترانه هایش را حفظ بودم و کامپیوترم پر بود از تصاویرش کم کم داشت الگوی من میشد.
😧که یک روز در اخبار خبر یک #شهید را شنیدم که اورا اسیر کردند.
از ان روز پیگیر اطلاعات بودم که نام آن شهید چیست و یا چگونه او را اسیر کردند. وقتی که فهمیدم نام او محسن حججی است و اورا اسیر کردن در اینترنت و اخبار فیلم اسارتش پرشده بود.
💠بعد از #شهادتش تصمیم گرفتم که راه خودم رو عوض کنم و به سمت شهدا بروم. از آن به بعد من مداحی های در باره شهید حججی دانلود میکردم و تلگراممو پر از عکس های شهدا کردم، حتی کامپیوتر پر از عکس و مداحی بود و از آن موقع آرزویم شهادت است و دوست دارم اسیر شوم و مثل شهید محسن حججی شهید بشم.
✉️ ارسالی آقا محمدرضا، ۱۴ ساله، عضو فعال بسیج و فرمانده ی بسیج مدرسه، جوان انقلابی شهرستان تربت جام
🌹 خداروشکر
👈 شما هم میتونید #حاجت_روایی و #نظر_لطف_شهدا رو در مورد خودتون برای من بفرستید.
@yadeShohadaa
#عنایت_حضرت_مسلم_وشهدایِ_همنامشون در ختم قرآن مون..
#کاربرگرامی🌹
🕊واقعا کارهای #شهدا عجیب هست و الحق که یرزقون هستند وبدون شک همه شما #دعوت شده خودشهدا هستید...
#شهداگاهی_نگاهی_دعایی
@yadeShohadaa
💬 #پیام_دوست
🌷وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا،بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون
🔸گمان مبر آنان که در راه خدا شهید شدند؛مرده اند...
🔹آنها زنده اند و نزد پروردگارشانند و متعنمند به انعام او…
🕊 سلام به تو اي شهيد زنده...
با عرض سلام خدمت خانواده شهيد نويد صفري
گويا روز پنج شنبه مورخ ۹۸/۰۸/۱۶ به مناسبت روز شهادت شهيد نوید، سر مزار شهيد برنامه داشتين.
با عرض پوزش كه نتوانستم در مراسم پر فيض ايشان شركت كنم، چون خيلي به شهيد ارادت دارم و حاجت گرفتم.
⁉️ من شب جمعه بعد مراسم، خوابي ديدم نمي دونم شايد گفتنش براي شما درست نباشه ولي خواستم بدونيد كه شهيد خيلي حاضر و زنده است.
✅ توي خواب ايشون رو ديدم كه سر مزارشون هستن و ميگن تا وقتي كه تو خوندن زيارت عاشوراي سيد الشهدا.ع خنده باشه همينه و گوش كردن به زيارت عاشورا لياقت مي خواد.
😔بعداََ که متوجه شدم موقع قرائت زیارت عاشورا روز مراسم، برق قطع شده، متوجه حرف شهید شدم.
و وظیفه خودم دیدم که خواب رو برای شما تعریف کنم تا اطلاع رسانی کنید و همه بدانند شهدا چقدر حواسشون به مراسم شون هست و چقدر شهید نوید حفظ حرمت زیارت عاشورا براش مهم هست...
التماس دعاي فراوان
با تشكر
@yadeShohadaa
باسلام ،اول از همه خدا رو شکر میکنم که عضو کانالتون که توسل به شهدا و آقا امام زمان هست شدم و از شما که این کانال زحمت کشیدید و درست کردید و از همه مهمتر وقت میگذارید تشکر میکنم میخاستم بگم من از این جز های قرانی که شرکت میکنم و به نیت ده شهید میخونیم و هدیه به آقامون حضرت مهدی میکنیم #بالاتر_ازحاجت_گرفتن داشتم اونم اینه که رزق معنویم زیاد شده همین ارتباطی که با قران میگیرم و از وقتی شروع به ختم جزها میکنم از همون موقع صبحها که از خواب پا میشم حس میکنم دلم برای امام زمان خیلی تنگ شده یا حس عجیبتر یا نزدیکتر به ایشون پیدا کردم و از این بابت خیلی خوشحالم ،این رو گفتم که بدونید به نظرم مسیری که توش قدم گذاشتید درسته و با قدرت ادامه بدهید واز شما و اعضای کانال التماس دعا دارم برای حال خوبه نزدیک شدن به خدارو، خود آقا قسمت هممون بکنه 🌹🌹
#کاربرگرامی_کانال🌸
____
ممنونم از این همه محبت الحمدالله رب العالمین که راضی هستید از فعالیت های کانال دعامون کنید توفیق داشته باشیم ادامه بدیم...
وعده همگی مون انشاالله در خیمه اقاصاحب الزمان«عج»✌️🌸
@yadeShohadaa
سلام
مدت ها بود حاجتی داشتم و یک ماه بود که مضطرشده بودم ، که تو کانال وصیت شهیدصفری درباره چهل روز زیارت عاشوراخوندن رو دیدم همون موقع (اذان مغرب) ی زیارت عاشورا خوندم و هدیه کردم و به شهید گفتم تا چهل روز نمیتونم صبر کنم اما قول میدم تا حاجتم بدید چهل روز بخونم
فردا صبحش حاجتم گرفتم😭
#عنایت_شهیدصفری🥀
#چله_زیارت_عاشورا
@yadeShohadaa
#عنایت_شهداوامام_جواد«علیه السلام»🥀✌️
#گوشی_داغون_من😅❤️
سلام خواستم در مورد #گوشی داغونم📱که بیمه شده #شهداست بگم براتون😅😉✌️..
رفقا سال گزشته من در تلگرام گروه داشتم همین ختم قران وصلوات منظورمه😊 یادمه کلا اوضاع قیمت گوشی رفت بالا و گوشی منم که کلا هلاک وداغون بس که ازدستم افتاده بود اخه😑 خلاصه بگزریم...
یروز تو گروه لیست شهدا رو برای ختم صلوات گزاشتم اون روز ده شهید بنیت امام جواد«ع» نام همگی شون جواد بود....
خلاصه شب بود که متوجه شدم گوشی ام هررکاری میکنم روشن نمیشه اخه سوخت😐 خلاصه گریه ام گرفت اخه گفتم من تاکی برم گوشی بگیرم بااین اوضاع گرونی گوشی ها گروهم به امان خدا خلاصه اوضاع روحی ام بهم ریخت
صد بار هم گوشی رو امتحان کردیم مگه روشن شد اخه کلا سوخته بود
خلاصه نصف شب شدو یه جا تواتاقم نشستم و زانوهامو بغل کردم وشروع کردم به حرف زدن متوسل شدم به امام جوادالائمه و اون ده شهید اون روز که ختم گزاشته بودم براشون رو قسم دادم ب اقاامام جواد💔
گفتم گوشی ک هیچی لااقل منو شرمنده اعضای گروه که اکثرا خانواده شهداهم هستن نکنید اخه من عهد بسته بودم باهاشون خودتونم میدونید الان شرایط خریدن گوشی رو ندارم من 😔😔خیلی ناراحت بودم بچها چون برای گروه واقعا زحمت کشیده بودم و خیلی باذوق وشوق کار میکردم🥀...
خلاصه کلی قسم وایه دادم این شهدا رو و گفتم اصن مگه شما یرزقون نیستید پس من ازتون نشونه میخوام (طلب کارم بودم😄) خلاصه گوشی رو برداشتم که بزنم به دیوار بس ک عصبی بودم گفتم ببین دباره روشن میکنم اگ شد که شد نشد یعنی شهدا کلا حواسشون نیست😕
بسم الله گفتم و دوباره گوشی رو روشن کردم
بعله گوشی در کمال تعجب خودم و خانواده روشن شد😍😅🥀✌️ سالمه سالم کلا خودم هنگ کردم اخه صد دفعه مگه میشه گوشی سوخته وو...
شهدا بهم پس گردنی زدن که زیاد حرف نزنم چون حواسشون هست😅 خلاصه یک سال این گوشی داغون ما بیمه خود شهدا ست که انشاالله خودمون و زندگیمون بیمه شهدا واهلبیت باشیم😊❤️
✍سیده مشکات
@yadeShohadaa
« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »
شاید خیلیا بدونین..
شاید ندونین..
یه روز یه پسر 19ساله ...
که خیلیم پاک ️ بوده ساعت دوازده شب ..
باموتور توی تهران پارس بوده..
داشته راه خودشو میرفته..
که یهو میبینه یه ماشین با چندتا پسر..
دارن دوتا دخترو به زور سوار ماشین میکنن..
تو ذهنش فقط یه ️چیز اومد...
ناموس..
ناموس کشورم ایران..
میاد پایین...
تنهاس..
درگیر میشه..
چند نفر به یه نفر..
توی درگیری دخترا سریع فرار میکنن و دور میشن..
میمونه علی و...هرزه های شهر..
تو اوج درگیری بود که یه چاقو صاف میشینه رو شاهرگ گردنش..
میوفته زمین..
پسرا درمیرن..
خیابان خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده شب..
پیرهن سفیدش سرخ سرخه..
مگه انسان چقد خون داره..
ریش قشنگش هم سرخه..
سرخ و خیس..
اما خدا رحیمه..
یکی علی رو میبره بیمارستان...
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه..
تا اینکه بالاخره ..
یکی قبول میکنه و ..
عمل میشه...
زنده میمونه
اما فقط دوسال بعد از اون قضیه..
دوسال با زجر...
بیمارستان...خونه.. بیمارستان..خونه..
میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده..
میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار..
بش میگه علی...اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟
میدونی چی گفت؟
گفت حاجی فک کردم دختر شماست...
ازناموس شما دفاع کردم..
جوون پر پر شده مملکتمون....
علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت..
رفت که تو خواهرم..
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت...
گفت خداااااا...
من از این گله دارم...
داری جوابشو بدی...؟؟
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_غیرت
#شهید_امربه_معروف
سلام.خداقوت🌷
بنده خیییلی پیگیر زندگینامه شهدا بخصوص شهدای مدافع حرم بوده وهستم🌷
دوسال قبل بعد از بیش از بیست سال مستاجری، تصمیم به خرید خانه گرفتیم اما شرایط فراهم کردن پول خرید برایمان فراهم نمیشد و ازطرفی همسرم که مردی مومن و متعهد است امید فراوانی به خرید داشت. یک شب ازفرط ناراحتی خیییلی گریه کردم و به شهدای مدافع حرم توسل کردم تا آنچه صلاحمان بود را برایمان رقم بزنند.در عالم خواب بیرون از هیئت بزرگی منتظر آمدن همسرم که در آن مکان مشغول عزاداری بود بودم تا از او بخواهم قید خرید خانه را بزند و منصرفش کنم .مردی به سمتم آمده وبا چهره ای ناراحت گفت: بعضیا رزقشون لا یَحتسبه
و با حالتی عصبانی انگشت اشاره شون رو به سمتم گرفتند و فریاد زدند شک نکن😳ناگهان از خواب پریدم و این صحنه مدام جلوی رویم بود انگار آن مرد را میشناختم از همان لحظه عکسای گوشی ام را مرور کردم تا شاید ایشان از دوستان همسرم باشند خلاصه چند روزی فکرم درگیر خوابم بود و قلبم آرامش گرفته بود و شرایط خریدو حتی تعمیر خانه هم بطور معجزه آسایی برایمان فراهم شد☺️
یک شب به نیت شادی روح شهدای مدافع حرم دو رکعت نماز خوانده و از خدا خواستم صاحب چهره خوابم را که اطمینان داشتم شخص معمولی نیست به من بشناساند🌹خدا میداند در دل تاریکی شب یک لحظه صفحه گوشی ام روشن شد و عکس آن مرد که زیرش نوشته بود شهید مدافع حرم سید مصطفی صدرزاده نمایان شد و من که آن غریبه آشنارا شناختم به پهنای صورت اشک ریختم و از ایشان خواستم که برادر ورفیق شهیدم در همه لحظات زندگی بمانند و خدا میداند هر سعادتی برای زیارت و کارهای خیر پیدا میکنم به محضرشان هدیه کرده و بیشتر از قبل به واجباتم اهمیت میدهم تا لیاقت خواهری آن بزرگوار را داشته باشم چرا که سید ابراهیم بزرگوارم❤️ بتهای ضعف اعتقاداتم به رزق الهی که بی گمان نصیبمان میشد را در قلبم شکسته و از لغزیدن به مسیر شیطانی 👿حفظ کرد تا بیشتر به یاد وذکر خداوند مشغول باشم
و بارها در مشکلاتم با ایشان درد دل کرده و برادرانه حاجتم را برآورده نموده اند!😭😭😭
#عنایت_شهیدصدرزاده🥀
@yadeShohadaa