عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
🕊رفاقت باشهدا 🕊یادشهدا را صلوات 🌷 @yadeShohadaa
#عنایت_شهدا
#شهیدحسین_خرازی
✅ویس_صوتی رفاقت باشهدا
سلام☀️ من ماه رمضان سال پیش یه صوت درمورد نحوه رفاقت باشهدا گزاشته بودم تا اینکه یکی دوستان اومد برام اینو گفت:👇👇
✍سلام من اون صوتی فرستاده بودین وگوش کردم و رفتم اینترنت دنبال یه دوست شهید بگردم هرچی نگاه میکردم نمیتونستم انتخاب کنم نمیدونم چرا اما توحس نبودم 😔تااینکه سر سفره سحری پسرکوچیکم پوشه نقاشی مدرسه شو اورد باباش نقاشیاشو ببینه درحال ورق زدن چشمم خورد به عکسی که به عنوان شهید چسبونده بود رو پوشش🥀 ازش پرسیدم این کیه؟ گفت نمیدونم وقتی از پوشه جداش. کردم دیدم پایینش نوشته #شهیدحاج_حسین_خرازی..
خیلی حالم منقلب شد💔 اونجابود که واقعا پی بردم شهدا زنده هستن👌🥀 وبه اعمال ورفتارمون ناظر واینکه ما یه قدم برداریم اونا به ما جواب میدن ومن این شهید عزیز رو به عنوان دوست شهیدم انتخاب کردم😍 وامیدوارم برکته ورمحمت به وجود این شهید تو زندگیم بیشتر وارد بشه....
نثار روح شهدا صلوات🕊
@yadeShohadaa
#عنایت_شهدا🕊🌷
الحق که شهدا حواسشون به همه چیز هست...
@yadeShohadaa
سلام من مشکلی برام پیش اومد که کلا ناامیدی اومد سراغم و ازدین زده شدم اما نمیدونم چیشد عضو گروه ختم شهدایی شدم که اونجا بحث رفاقت باشهدا بود وتوسل به شهدا...
خب به دلم افتاد منم توختم توسل به شهدا شرکت کنم نمیدونم چیشد ارامش عجیبی به قلبم سرازیر شد😭😭انگار شهدا به قلب شکسته ام💔 دست کشیدن خجالت کشیدم از شهدا...
همون تلنگر باعث شد منی که چادری نبودم چادری بشم
منی که نماز وقرانم رو کنار گزاشته بودم دوباره نمازام اول وقت شد😍☺️ یجورایی باعنایات شهدا متولد شدم
انشاالله پیرو راه وخون شهدا باشیم..✌️🏼
🗯سال پیش #گروه_ختم_قران وصلوات داشتم اینم دخترخانوم گلی که #عنایت_شهدا شامل حالشون شد😊🕊
🌟 @yadeShohadaa
سلام فرمودید ازعنایات شهدا بنویسیم من مدتیه وقتی که مجلس روضه یا زیارت میرم به برادرهای گل شهیدم میگم خوب شما الان خیلی دلتون میخواست که توی این مجالس بودین یاعلی امروز به نیابت از شما میرم چشمام مال شما هر چه قدر دلتون میخواد باچشمای من گریه کنید ولی شماهم سلام منو به تمام اهل بیت علیهم السلام برسونیدوخدا را شاهد میگیرم که باوجود خشکی چشمی که دارم تا روضه خوان شروع میکنه دیگه چشمای من آروم نمیگیره میگم تا دلتون میخواد گریه کنید اونطور که اگر بودید اشک میریختید بخدا حتی گاهی فکر میکنم وقتی شهدا گریه می کنند طعم اشکام فرق میکنه پنج شنبه گذشته حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بودم حاجتی داشتم که صدقه ی سر بی بی حاجتمو گرفتم ،دوشنبه رفتم برای پابوسی وتشکر تصویر چهره نورانی شهید ایمانی رو دیدم باهم رفتیم زیارت قم بودیم ولی بعدش رفتیم مدینه و حضرت مادر و....وخدامیدونه که چه حال خوشی بود 😭😭😭😭بهترین دعاهای عالم درحق شما وتمام شیعیان ومحبین آقا مستجاب
#اشک_به_نیابت_ازشهدا
#عنایت_شهدا🥀✌️
@yadeShohadaa
______
رفیق هرشب که میری #هیئت به نیابت از یک #شهید برو..
#گلایهٔ_شهیدابراهیم_هادی
سلام
خواب شهیدابراهیم هادی را دیدم
ناراحت بود میگفت چرا چادرتان را کنار گذاشتین ؟اخه خیلی از چادریهای فامیلمون مانتویی شدن تازه قم هستیم
وقتی که شهید هادی بلند شد که بره دوباره گفت چادرتان را کنار نگذارید و از ریل راه اهن رد شد و رفت به طرف بیابونی .
#عنایت_شهدا🥀
#شهیدابراهیم_هادی
💠برخی اتفاقات که در کانالمون به مدد شهدا وامام زمان برای برخی کاربران افتاد وشد خاطره های خوب کانالمون😊 بزنید روی #هشتک ها تا موضوعات نشون داده بشه براتون👇🏼👇🏼
#عهدنامه
#عنایت_شهدا
#حاجت_روایی ها
#گوشی_داغون_من
#عنایت_شهید_درخواب
#نشونه
#عنایت_شهیدصدرزاده
#عنایت_شهیدصفری
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری
#بالاتر_ازحاجت_گرفتن
#اشک_به_نیابت_ازشهدا
#معجزه_امام_زمان
#حاجت_روایی_به_مددامام_حسین_امام_زمان_وشهدا
#لبخندشهید
#عنایت_شهدا_به_درخواست_کننده_ختم_قران
#عنایت_شهیدجوادحسناوی_به
#عنایت_شهیدحججی
#لباسی_که_ازخاک_بیرون_زد
عنایت #شهیدعلی_یزدانی
عنایت #شهیدحسین_خرازی
ماجرای عکس #شهیدسیدحمیدمیرافضلی
#گلایهٔ_شهیدابراهیم_هادی به کاربرکانال
#عنایت_شهدای_گمنام به من
ماجرای #گروه_ختم_قران وصلوات
#چادری_شدن کاربرکانال
#دردانه_حضرت_زهرا
ماجرای #عکس_شهیدی که..
#عنایت_شهیدهمدانی به کاربرکانال
#حاجت_روایی_باتوسل_به_شهیدهمدانی
عنایت #شهیدحامدسلطانی به کاربرگرامی در رابطه بانمازشب
#ولایت_مداری خواب امام زمان در کنار امام خامنه توسط کاربرکانال
معجزه شهدا #عطرعجیبی را درشلمچه حس کردم
#عنایت_امام_زمان_وشهید به کاربرمون درخواب?
عنایت #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
عنایت #شهید_شفیعی
عنایت #شهیدسیدمیلاد_مصطفوی
❤️بزن روی #هشتک ها👆👆
@yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤روایتگری سردار مهدی رمضانی درباره کرامات شهدای #کانال_کمیل
🌹ایشان از بازماندگان کانال و همرزم شهید #ابراهیم_هادی بودند..
❣#صلواتی جهت شادی روح #شهید_ابراهیم_هادی و همه همرزمانش در کانال کمیل❣
#عنایت_شهدا
@yadeShohadaa
#عنایت_شهدا💚
#ختم_قران📖
🌴هر آیه قران برای شهدا برابر است با...
یکی از دوستان وی نقل میکرد که در خواب محسن را دیدم که میگفت: هر آیه قرآنی که شما برای شهدا میخوانید در اینجا ثواب یک ختم قرآن را به او میدهند و نوری هم برای خواننده آیات قرآن فرستاده میشود.
شهید اسدی همیشه آرزوی شهادت داشت. یک روز وی روایتی از امام صادق(ع) برای من تعریف کرد؛ که مؤمن هر چه از ته دل از خدا بخواهد مستجاب میشود و من هم از خدا میخواهم که در جوانی با لباس شهادت از دنیا بروم.
#شهید_محسناسدی🌷
@yadeShohadaa
⚡️ ماجرای تحول یک زوج در مناطق عملیاتی
🔺مناطق عملیاتی و یادمانهای هشت سال دفاع مقدس، یکی از مکانهایی است که دلهای انسان را خواهوناخواه بهسوی خوبیها سوق میدهد. علتش هم معلوم است! خون شهید جز پاکی و طهارت مگر چیز دیگری با خود به همراه میآورد!؟
🔻پس بیراه نیست که گفتهاند، اگر خواهان پاک شدن دل و قلبت از کژی و سیاهیهای زمانه هستی! به شلمچه، علقمه یا طلائیه بیا تا ببینی چگونه عمق وجودت لمس میکند زیباییهای دستنیافتنی شهرهای دود و غبار را...
🔺حجتالاسلام علیاصغر قربانی، جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه کفر، که در یادمان علقمه یعنی مقتل شهدای عملیات کربلای 4 مستقر بود به بیان جلوههایی از عاشقی و دلدادگی مردم در بازدید از مناطق عملیاتی پرداخت.
🔻وی در ابتدا به بیان بخشی از فعالیتهای خود و دیگر روحانیون و مبلغین حاضر در منطقه پرداخت و اظهار داشت:
اینجا کار ما بهاتفاق دیگر عزیزان مبلغ و روحانیت در 2 بخش «روایت گری حوادث رخداده در دوران جنگ» و «روایتگری سیره شهدا» است، بهگونهای که آن افرادی که در سالهای دفاع حضور داشتند، غالباً فضای نبرد را برای مخاطبان ترسیم میکردند و دیگر روحانیون به بیان سبک زندگی و راه و سیره شهدا میپرداختند.
🔺حجتالاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: اینجایی که ما هستیم منطقه عملیاتی کربلای 4 است. یعنی جایی که چندین شهید غواص در عملیات سال 1365 به شهادت رسیدند و چندی پیش، پس از گذشت 29 سال به آغوش گرم مردم بازگشتند.
🔻این مبلغ عرصه دینی، با اشاره به حال و هوای حاکم بر منطقه، اذعان داشت: اینجا هیچکس حالت طبیعی ندارد! همه در فضایی دیگر سیر میکنند و گویی روحشان میان آبهای همیشه جاری، به دنبال گمگشتهای میگردد! گمگشتهای که شاید با آمدنش حال و هوایشان را حسینی کند.
🔺حجتالاسلام قربانی، از استقبال مردم سخن گفت و افزود: مگر میشود جایی محل نزول فرشتگان و ملائکه الله باشد و مردم از آن غفلت کنند! اینجا همیشه مملو از عاشقانی است که آرامآرام پا در خاکهای نرم آن میگذارند و خود را به لب رود میرسانند تا با قطرههای اشک خود، نظاره کنند غروب همیشه زیبای علقمه را... و حاجت طلب کنند از غواصانی که هنوز آثار آنها در این آبهای آرام وجود دارد.
🔻وی به بیان خاطرهای از تحول یک زوج در این منطقه پرداخت و گفت: یکی از همین روزها، یک زوج جوانی که بنا به گفته خودشان برای تفریح به حوالی منطقه آمده بودند، بهطور ناخودآگاه وارد علقمه شدند.
🔹از آنجاییکه وضع ظاهری آنها بسیار نامناسب بود، یکی از مبلغین حاضر در منطقه، بهمحض مشاهده این ناهنجاری، به سراغ این زوج جوان رفته و حدود چند دقیقهای را با آنها همسخن شد.
🔺حجتالاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: پس از گذشت حدود 30 دقیقه، این مبلغ رزمنده سالهای دفاع مقدس، از آنها خداحافظی کرد و به سراغ کار خودش رفت. من هم به حالتی کنجکاوانه به سراغ این روحانی رفتم و به او گفتم چه خبر!؟ که این مبلغ در پاسخ گفت:
🔸«فلانی همینقدر بگویم که وقتی از نحوه شهادت و قطعهقطعه شدن بچهها در این آبها برایشان گفتم، اشک از چشمان آن خانم سرازیر شد و اصرار کرد که مقداری برایش حرف بزنم! من هم برایش از فاطمه و حجاب فاطمی گفتم تا اینکه او میان حرفهایم با چشمانی پر از اشک گفت:
🔹به خدا قسم تا حالا هیچ کدوم از چیزایی که بهم گفتین رو نمیدونستم».
🔻وی در ادامه بیان داشت: شهدا اگر بخواهند همه کار میکنند! که البته عنایت شهدا بود که با زبان یک مبلغ آن زوج جوان متنبه شوند و با راه شهید و خط فاطمه آشنا شوند.
🔸این مبلغ عرصه دینی، تصریح کرد: جالبترین نکته من پس از مشاهده این ماجرا، این بود که وقتی شیخ موحدی میخواست از آنها خداحافظی کند، آن زن و مرد جوان، دل از او نمیکنند و این صحنه بسیار برای من جالب و شیرین بود که یک مبلغ تا چه اندازه میتواند اثرگذار باشد.
🔺حجتالاسلام قربانی، در پایان سخنان خود، با بیان اینکه کلیه خادمین و مبلغین حاضر در یادمان، برای خدا و پاسداشت خون شهدا، فعالیت و تلاش میکنند، اظهار داشت: خدا را شاکرم که چنین توفیق بزرگی را نصیب من و دیگر دوستانم نمود و امیدواریم در آخرت مورد شفاعت شهدا و اهلبیت(ع) قرار گیریم.
▪️منبع: خوزه نیوز yon.ir/WF45
#عنایت_شـهـدا🕊🌹
...💚@yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عنایت_شهدا💔
برنامه ای از لاک جیغ تا خدا با حضور سینا آبگون
(با رپر سریال جنجالی #دادِستان اشنا بشیم)
#پیشنهاد_ویژه_دانلود🤞
...💚@yadeShohadaa
#عنایت_شـهــدا❤️
✨🕊بوي عطر🕊✨
🌱روز دوم محرم سال ۷۶ كه اكثر بچه ها به خاطر محرم به شهرستان هاي خود رفته بودند، من با يكي از برادرهاي سرباز در منطقه مانديم و شهيدي پيدا كرديم كه يك پرچم يا حسين داخل جيبش بود و آن هم خون آلود شده بود و در جاي ديگر هم، در منطقه ي جزيره ي جنوبي، جايي بود كه حالت لجن زار داشت، اما ما شهيدي پيدا كرديم كه بوي عطر مي داد و بوي آن فضا را گرفت و تا يكي دو دقيقه هم بوي عطر در آن جا بود.
🎤راوي : عباس عاصمي از بچه هاي تفحص لشگر ۱۷
🔸منبع:کرامات شهدا
....💚@yadeShohadaa
#عنایت_شـهــدا ❤️
👈 عنایت شهدا به کاروان دختران دانشجوی بدحجاب!
💠 "چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند... آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاقشان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند و مسخره میکردند و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست!
باید از راه دیگری وارد میشدم... ناگهان فکری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم.
دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
در طول مسیر هم از جلفبازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم...! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...
میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آنها بیحفاظ است...
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم ... اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که اینجا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگهای نمیبینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید...
برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود! همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد. هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آنجا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم ...
به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند... چند دقیقهای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعهالزهرای قم رفتهاند ... آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند ...
...💚@yadeShohadaa
#عنایت_شـهــدا ❤️
🌱دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد.
هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، آقاجواد از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن میشوند یا خیر که جواب منفی دادند، آن زمان بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر از حضور شهدا بهره نمیبرند و آنها را از مردم دور میکنند به همین علت وصیت کرده بود خودش در پارک خورشید دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است.
چندماه بعد از دفن همسر شهیدم، دختر جوانی در حالی که اشک میریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را میبیند و بعد از آن به کلی تغییر میکند و محجبه میشود.
مدافع حرم
#شهیدجواد_جهانی🌷
🎤روای: همسر شهید
...💚@yadeShohadaa
#عنایت_شـهــدا ❤️
اوایلِ #شهادت همسرم بود و من بسیار بی قرار و دلتنگ بودم.💔
یک بار آن قدر گریه کرده بودم که به گلو درد شدیدی دچار شدم.
همان شب، همسایه مادرم، شهید را در خواب میبیند که می گوید:
"به همسرم بگویید این قدر بی تابی نکند!
از بس گریه کرده است، گلو درد شده.."
صبح روز بعد، هنگامیکه همسایه خوابش را برایم تعریف کرد و وقتی فهمید من واقعا گلو درد هستم،
بسیار متعجب شد!!
#شهید_حسین_آتشافروز
...💚@yadeShohadaa
#عنایت_شـهــدا ❤️
💐آخرین روزهای سال 72 بود. بچههای تفحص، همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند. مدتی بود که در منطقه خیبر (طلاییه) به عنوان خادمالشهدا انتخاب شدیم. با دل و جان به دنبال پارههای دل این ملت بودیم. قبل از وارد شدن به منطقه، تابلویی نظرمان را جلب کرد: با وضو وارد شوید، این خاک آغشته به خون شهیدان است.
🌊این جمله کلی حرف داشت. همه ایستادیم، نزدیک ظهر بود، بچهها با آب کمی که همراهشان بود وضو گرفتند.ناگهان صدای اذان، آن هم به صورت دسته جمعی به گوش مان رسید! به ساعت نگاه کردم، وقت اذان نبود! همه این صدا را میشنیدند، هر لحظه بر تعجب ما افزوده میشد. یعنی چه حکمتی در این اذان بی وقت و دسته جمعی وجود داشت! نوای اذان، بسیار زیبا و دلنشین بود. این صدا از میان نیزارها میآمد، با بچهها به سوی نیزارها حرکت کردیم.
🚤این منطقه قبلاً محل عبور قایقها بود. هرچه جلوتر میرفتیم صدا زیباتر میشد، اما هر چه گشتیم اثری از مۆذنین نبود، محدوده صدا مشخص بود، لذا به همان سمت رفتیم. در میان نیزارها قایقی را دیدیم، قایق را به سختی از لابهلای نیها بیرون کشیدیم. آنچه میدیدیم بسیار عجیب و باورنکردنی بود.
🕋ما مۆذنین نا آشنا پیدا کردیم. درون قایق شکسته، پر از پیکرهای شهدا بود. آنها سالهای سال در میان نیزارها وجود داشتند. پیکر مطهر سیزده شهید داخل قایق بود. آنها را یکی یکی خارج کردیم. عجیبتر اینکه، همه آنها شهدای گمنام بودند.
🎤راوی: شهید تفحص
علیرضا غلامی🌹
📒کتاب کرامات شهدا
...💚@yadeShohadaa
روایت شهدا.mp3
3.12M
💔فامیلامون دارن میان خونمون ولی هیچی نداریم شهدا...
🌷اومد خونه خانومش گفت پسر عموت اومده بود...
#عنـایت_شـهدا💫
...💚@yadeShohadaa
سلام وقتتون بخیر،من مربی هستم وتو مدرسه ازشهدا ومعجزه هاشون گفتم...
یکی ازبچههاامروز پیام داد ک ازشهید همت حاجت گرفته...
امیدوارم نگاه قشنگ شهدا شامل حال هممون باشه
#عنایت_شهدا
#ارسالی کاربر
@yadeShohadaa
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهدا
#شهیدعلی_عابدینی
🕊یکی از صد ها #عنایاتی که از #شهدا شامل حال خودم شده☺️
سلام مدتی بودکه دوست داشتم باشهیدی انس بگیرم اخه میگن وقتی ازخدا چیزی میخوای یه واسطه که خداقبولش داشته باشه داشته باش😊
چند هفته پیش سالگرد شهدای خانطومان بود واون شب روایتی از شهدای خانطومان گوش کردم و کلی دلم شکست وگریه کردم💔😔
شب بعدش خوابی دیدم
خواب دیدم دوتا سگ دارن دنبالم میکنن😳داشتم ازترس فرار میکردم اونقد دویدم ک یهو پام👣 به لباسی ک یزره اش ازخاک بیرون زده بود گیرکرد وزمین خوردم ...
لباس رو باکنجکاوی برداشتم و دیدم روی لباس یه اتیکت هست ونوشته #شهیدعلی_عابدینی...
تااسم رو دیدم ولباس رو یهو اون دوتا سگ وحشی🐶 برگشتن و دیگه دنبالم نکردن
درکل خواب عجیبی بود چون من اسم این شهیدم نشنیده بودم اخه...
رفتم گوگل اسم شهید رو زدم ببینم اصن واقعی یانه؟
دیدم اومد شهید علی عابدینی یکی ازشهدای خانطومان...
شد راهنمای من این شهید..
هرشب ک دلم میگیره باهاشون حرف میزنم😭
همه اعمال وزیارت هامون به نیابت ازشهید قرار دادم چون میدونم شهدا خوب یاد دارن جبران کنن...😊
درست یه هفته بعد یکی ازدوستام مادرشهید رو دیدن وباهاشون اشناشدن منم گفتم به مادرشهید بگید که برای عاقبت بخیری ام خیلی دعاکنن...
«پهلوون های محلّه رفتن وازشون مونده یه کوله بارِ خاطرات..
اوناکه جاشون بهشته اما...
🕊طول عمر مادراشون صلوات🕊»
#لباسی_که_ازخاک_بیرون_زد
✍ #سَـیِّـده...
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهدا
#شهیدحسین_خرازی
✅ویس_صوتی رفاقت باشهدا
سلام☀️ من ماه رمضان سال پیش یه صوت درمورد نحوه رفاقت باشهدا گزاشته بودم تا اینکه یکی دوستان اومد برام اینو گفت:👇👇
✍سلام من اون صوتی فرستاده بودین وگوش کردم و رفتم اینترنت دنبال یه دوست شهید بگردم هرچی نگاه میکردم نمیتونستم انتخاب کنم نمیدونم چرا اما توحس نبودم 😔تااینکه سر سفره سحری پسرکوچیکم پوشه نقاشی مدرسه شو اورد باباش نقاشیاشو ببینه درحال ورق زدن چشمم خورد به عکسی که به عنوان شهید چسبونده بود رو پوشش🥀 ازش پرسیدم این کیه؟ گفت نمیدونم وقتی از پوشه جداش. کردم دیدم پایینش نوشته #شهیدحاج_حسین_خرازی..
خیلی حالم منقلب شد💔 اونجابود که واقعا پی بردم شهدا زنده هستن👌🥀 وبه اعمال ورفتارمون ناظر واینکه ما یه قدم برداریم اونا به ما جواب میدن ومن این شهید عزیز رو به عنوان دوست شهیدم انتخاب کردم😍 وامیدوارم برکته ورمحمت به وجود این شهید تو زندگیم بیشتر وارد بشه....
نثار روح شهدا صلوات🕊
@yadeShohada313
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#عنایت_شهدا
#شهید_سیدحمیدمیرافضلی
سلام ☀️
یه روز به طور اتفاقی عکس یه شهید رو گزاشتم توگروه شهدا روز بعد یکی از اعضای گروه اومد وچیز عجیب وجالبی گفت....
✍سلام من دایی خودم شهید هستن وباخیلی ازشهدا دعامیکنم ازشون کمک میخوام روز پنجشنبه وجمعه که عیدفطر بود همش دلم میخواست یعنی یه حسی داشتم که میگفتم دنبال یه شهید بگردم که اسمش #حمیدرضا باشه اگه پیداش کنم حاجتمو ازش بخوام👌..
شروع کردم تو اینترنت گشتن شهیدکاوه شهید اهنگر و... ولی دلم اروم نگرفت💔 من فقط تو صلوات هاوختم قران گروهتون شرکت میکردم خلاصه اونروز هرچی گشتم شهیدی که میخواستم پیدا نکردم باناامیدی وبغض گفتم شهید شما هرکی باشه براش صلوات بگم وازش بخوام شهید محمدرضا رو بهم معرفی کنه😔💔..
خواستم حتما تو اسمش #حمید_و_رضا باشه تااینکه عکسی رو تو گروه دیدم دلم ارومتر شد،😊 ولی چشمام پراشک شد😭 اخه دیدم اسم شهیدی ک گزاشتید #شهیدسیدحمیدمیرافضلی هست متن رو که خوندم دیدم اسم دیگرشون غلام #رضا(حمید)هست😭😭😭😭
اینجا براچندمین بار یه شهید خودشون رو بهم نشون داد😍🥀💔 ومنتظر یه جواب خیلی ساده از استادم بودم که هنوز صلوات تموم نشده بود جوابم رو گرفتم🥀🕊..
شهدا خیلی مهربونن ✌️🏻🌸
التماس دعا....
@yadeShohada313
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#گلایهٔ_شهیدابراهیم_هادی
سلام
خواب شهیدابراهیم هادی را دیدم
ناراحت بود میگفت چرا چادرتان را کنار گذاشتین ؟اخه خیلی از چادریهای فامیلمون مانتویی شدن تازه قم هستیم
وقتی که شهید هادی بلند شد که بره دوباره گفت چادرتان را کنار نگذارید و از ریل راه اهن رد شد و رفت به طرف بیابونی .
#عنایت_شهدا🥀
#شهیدابراهیم_هادی
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
سلام من مشکلی برام پیش اومد که کلا ناامیدی اومد سراغم و ازدین زده شدم اما نمیدونم چیشد عضو گروه ختم شهدایی شدم که اونجا بحث رفاقت باشهدا بود وتوسل به شهدا...
خب به دلم افتاد منم توختم توسل به شهدا شرکت کنم نمیدونم چیشد ارامش عجیبی به قلبم سرازیر شد😭😭انگار شهدا به قلب شکسته ام💔 دست کشیدن خجالت کشیدم از شهدا...
همون تلنگر باعث شد منی که چادری نبودم چادری بشم
منی که نماز وقرانم رو کنار گزاشته بودم دوباره نمازام اول وقت شد😍☺️ یجورایی باعنایات شهدا متولد شدم
انشاالله پیرو راه وخون شهدا باشیم..✌️🏼
🗯سال پیش #گروه_ختم_قران وصلوات داشتم اینم دخترخانوم گلی که #عنایت_شهدا شامل حالشون شد😊🕊
🌟 @yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختری که با #عنایتِ_شهدا، متحول شد!
من اینقدر تحت تأثیر موسیقی بودم، طوری که از خودم بیخود میشدم و خدا هیچ جایی توی زندگیِ من نداشت!
تا اینکه یه روز...✨
#زن_عفت_افتخار
@yadeShohadaa
#عنایت_شهدا
#عنایت_اهلبیت
سلام سیده خانوم
خدا اجرتون بده که یاد شهدا را زنده نگه میدارید با ختم های قرآنی، ان شالله قرآن نگهدارتون باشه
سعی میکنم همیشه تو ختم ها قرآنی تون شرکت کنم
میخواستم از معجزه قرآن و شهدا براتون بگم دو ماه پیش برادرم برا کار کردن رفت تو یه شهر دیگه همون شب اول تو شهر غریب سکته مغزی کرد بیمارستان بستریش کردن تا یه ماه بستری بود بهتر که نمیشد بدتر هم شد ریه اش عفونت کرد شب میلاد امام هادی علیه السلام متوسل شدم به شهید هادی و امام هادی علیه السلام گفتم معجزتونو نشون بدین یه جز قرآن هم به نیابتشون خوندم فردا ظهرش گفتن دکتر ها میگن با دستگاه زنده و رضایت بدید دستگاه رو بکشن 😔😔
عصر شد در عین ناباوری گفتن فشارش تنظیم شده روز بعدش گفتن شرایطش بهتر شده تا اینکه هفته قبلی از بیمارستان مرخصش کردن الان خونه تحت مراقبته میخواستم بگم در اوج ناامیدی ائمه وشهدا ناامیدمون نکرد ان شالله همه حاجت روا بشن
ببخشید طولانی شد
@yadeShohadaa