eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
180 دنبال‌کننده
287 عکس
154 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🕊برای این که خواب، او را از محروم نکند، ساعت⌚️کوک می کرد تا به موقع بیدار شود.بعد از شبی، در همان اتاقی که نماز شب     می خواند، درست در همان ساعت از نیمه شب چراغ اتاقش شد!!! منبع:«روایت عشق، سیمین وهاب زاده مرتضوی ص77 راوی: خواهر » @yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ی سختِ شهادتِ امام زمان!😭😭 ✅آیا میدانید بعد از شهادتِ امام زمان، امام حسین بر بدنِ مُطهر ایشان نماز می خواند و حکومت جهانی ایشان را ادامه میدهد؟ @yadeShohadaa
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥علاقه شدید دخترشیعه شده ارمنستانی به شهید مجید قربانخانی، شهید ابراهیم هادی ،شهید وشهید رسول خلیلی @yadeShohadaa
32.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ ــــ سرگذشتی‌جذاب از‌زندگی‌دختری‌که‌ باسخنان‌استاد‌رائفی‌پور‌متحول‌شد...
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
حکایتی عجیب از خواب یک دکتر در این روزها!!!! خوابی که شهید لنگری زاده از او گله داشت.... شنبه هفته گذشته خواب دیدم حسینه پادگان لشکربودیم عده ای ازبرادرهای سپاهی و بسیجی هم نشسته بودند تو یک حلقه اخرحلقه حاج قاسم🌹بود بنده هم گوشه ای نشسته بودم شهیدلنگری زاده🌹 بایک سینی چایی امد تو وجلوی همه اقایون گرفت. تارسیدبه حاج قاسم اخرین چایی تمام شد!!! داشت می رفت من گفتم اقای لنگری من چایی نمی خورم. برگشت طرف من گفت: واسه شما قهوه گذاشتم منتظرم آب جوش بیاد بعدم گفت: چند وقته آمدی؟؟؟ گفتم دوهفته ای می شه گفت: تو این مدت رفتی ببینی مادر من چطوره؟؟؟😔 خواستم بهانه بیارم گفتم: بخداهفته اول حالم خوب نبود ولی باشه به زودی می روم😞 ⬅گفت فقط ادعاتون می شه که ماهارادوست دارید حتی یک بار هم نرفتین مادر منوببینی😔 گفتم: باشه بخدامی روم قول می دم گفت همین امروزبرو گفتم چشم حتما بیدار شدم ساعت ده بود رفتم تا ساعت 3بعداز ظهر مریض هارو ویزیت کردم. یکی از مریض ها زنگ زد وقت ملاقات خواست. گفتم نهاربخورم می ایم اما بعدازنهارسردم شد لرزم گرفت مجبور شدم پتوبگیرم دورم خوابیدم دوباره خواب دیدم خانه یکی از مریض ها هستم تاواردشدم دیدم شهیدلنگری جلوم گرفت😢 گفت : اینا دارن اینجا غذا می خورن تا تموم میشه توبروخانه ما گفتم: الان نمی شه بعدا می روم گفت: دارم می گم ایناسفره انداختن برو پیش مادر من یه دفعه از خواب بیدار شدم ساعت 3/30بود😥 وای خیلی دیرم شده بود تاپانصد دستگاه هم راه زیادبود سریع آماده شدم حرکت کردم. وقتی رسیدم ساعت ۴ بود رفتم خانه مریضم تاواردشدم دیدم سفره انداختن دارن عذامی خورن!!!! (درست عین خواب) تو نرفتم سریع برگشتم رفتم خانه شهیدلنگری پیش مادرشون.... بعدازاحوال پرسی مادرشون گفتن: ازقبیل ازعیدی نرفتم مزارشهداپیش غلام رضا😔 دلم تنگه.... گفتم پاشو باهم بریم و باهم رفتیم 🌹مزارشهدا🌹 جاتون حسابی خالی 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
4_6035027262514922233.mp3
2.26M
لحظات قبل از شهید غلامرضا لنگری💔 رضا برگرد... رضا برگرد... روحشون شاد و یادشون گرامی🕊🌸 @yadeShohada313
مادر یکی از شهدای مفقود الاثر به مشهدمقدس مشرف میشود واز محضر امام هشتم (ع) تقاضا می‌کند که فرزندش برگردد پس از توسل ؛ همان شب خواب میبیند نوری وارد منزلشان در شیراز شده و همه جا نورانی است . بلافاصله  با شیراز تماس تلفنی میگیرد؛ به ایشان میگویند بلی فرزندت پیدا شده وهم اکنون اورا آورده اند ..آن عزیز یک غواص بود که پیکرش در ساحل اروند رود پیداشد . ما از این حادثه الهام گرفتیم که شهیدان نورهایی بودند که ما از دست دادیم ؛باید دوباره آن ها را جستجو کنیم بیابیم ... منبع :کتاب کرامات شهدا صفحه 33 راوی: سردار باقرزاده