✳️ دست سخاوت محمدرضا و بسط نفوذ سلطنت #پهلوی ؟!
#نکته_ها_و_اشاره_ها
«این نکته قابل توجه میباشد که مقارن با همین روزها بود که دست سخاوت شاه همه جا گشاده شده بود. با بذل و بخشش علنی از 65 میلیون تومان پول نقدی که ظاهراً از رضاشاه به او انتقال یافته بود و به عنوان عمران و آبادی شهرستانها به اشخاص میداد که آن پروژهها را اجرا نماید. در حالی که مقصود از این امر اولاً یک نوع تبلیغات حسابی به نفع خانواده سلطنت در میان مردم بود. ثانیاً با دادن این پولها به اشخاص، که خود را مسئول اجرای پروژهها میکردند یک نوع کمک و بخشش هم عملاً به آنها میشد که موجبات جلب رضایت فراهم میگردید. البته حساب این 65 میلیون تومان و اینکه چگونه تقسیم گردید و چه نتایج مثبتی از عمران آن در شهرستانها به دست آمد به ملت ایران ارائه نشد. ولی روی هم رفته این موضع باعث گردید که رنودی دور این حرف میچرخیدند تا پولی به دست آورند از آن قبیل اشخاص نیز دکتر مصباحزاده بود که با نداشتن سرمایه قلمی به فکر افتاد بلندگوی شاه و مدافع او گردد بدین جهت از سادگی عبدالرحمان فرامرزی استفاده نموده با او طرح همکاری برای انتشار روزنامه ریخت و چون گرفتن امتیاز در آن موقع مشکل بود و آنها عجله در این کار داشتند از امتیاز موجود عادل خلعتبری به نام آینده ایران استفاده کرده با عقد قرارداد اجازه آن امتیاز به انتشار روزنامه مزبور پرداخته محور مدافعه دربار شد و همان روزها بود که گفته میشد یک میلیون ریال نیز شاه به او داده است که بنیه خود را تقویت کند. چنانکه با فشار شاه به او امتیاز روزنامه کیهان را به زودی دادند و مصباحزاده توانست روزنامه خود را با گرفتن پولهای دیگر از شاه توسعه داده به ایجاد چاپخانه نیز پردازد.
پس پیداست محمدرضاشاه از ابتدای سلطنت، در عین حالی که مشکلات سیاست خارجی را احساس نموده ظاهراً از مداخله در کارها و استفاده از قدرتهای موجود دستگاه پدری خودداری مینمود که مثل پدر به خشونت خاص او معرفی نگردد. ولی باطناً از نیروی پول و زور خود را بهرهمند میساخت منتها بذل و بخشش را بر به کار بردن زور در آن مواقع مقدم میشمرد.»1
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص170ـ171.
@yade_ayyaam
✳️ کشتار طبیعی است، نازک طبعی نفرمائید!
#نکته_ها_و_اشاره_ها
شنبه 9 سپتامبر 1978 [18 شهریور 1357]
«... من معتقدم که «مصطفی فاتح» در ارائه آمار 18 هزار کشته شده توسط شاه، اشتباه کرده بود. ولی اگر هم فیالمثل فرض کنیم که شاه واقعاً این تعداد را کشته باشد، هرگز نباید راجع به چنین آماری آنقدرها غصه خورد و نازکطبعی نشان داد. چون اگر مخالفان او حکومت را در دست داشتند، نیز برای حفظ قدرت خود احتمالاً خیلی بیشتر از شاه آدم میکشتند.»1
1. پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه: ح.ا.مهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول: 1364، صص257ـ258.
@yade_ayyaam
⭕️ جذابیت معامله با خانم مارکوس، همسر رئیس جمهور فیلیپین‼️
💠 #نکته_ها_و_اشاره_ها
⏳ جمعه، 23 آذر 1352
▫️ «پیش از شرفیابی من، شاه خانم مارکوس، همسر رئیس جمهور فیلیپین را که توقف کوتاهی در تهران کرده است، به حضور پذیرفت. شاه گفت، "خانم مارکوس به شدت دلش میخواهد نفت ما را به چنگ آورد، در عوض اجاره 50 ساله زمینهایی را پیشنهاد میکند که ما میتوانیم در آنجا برنج بکاریم و گله پرورش دهیم. علاوه بر آن، به رغم کمبود بینالمللی سیمان، آنها میتوانند دو میلیون تن سیمان فوراً در اختیار ما بگذارند." من نظر دادم که خانم مارکوس بسیار زیباست و بنابراین تقاضایش درخور توجه است، حتی بدون جذابیت اضافی زمین و سیمان، شاه پاسخ داد، "بله، ولی دارد پیر میشود."»
—(منبع: #اسدالله_علم ، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج2، تهران، طرح نو، چاپ اول، بهار 1371، ص545)
📷 شرح عکس : استقبال رسمی منوچهر عظیما از همسر پادشاه فیلیپین ـایملدا رمو الدزـ برای شرکت در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی
🆔 @yade_ayyaam
✳️ شاهی که می خواست خود را فوق بشر و در ردیف خدا جلوه کند!
🔹 #نکته_ها_و_اشاره_ها
⭕️ شعار خدا، شاه، میهن
شعار اصلی رژیم بر کوهها، سر در پادگانها و ادارات جملۀ «خدا، شاه، میهن» بود. او تلاش میکرد تا جایگاه شاه را در ردیف خدا و کشور قرار دهد و این شعار را به صورت آئین و کیش مردم درآورد. شاه در اواخر عمر تلاش میکرد تا با تبلیغات گستردهای ضرورت عشق به شاه را فراگیر کند «یکی از تصاویر، او را در حالی نشان میداد که گویی خداوندگار در مقابل بندگان خود مشغول اظهار تفقد است» ساواک نیز تلاش میکرد تا «شاه را به صورت یک موجود فوق بشر جلوه دهد تا جایی که در یکی از پوسترهای مربوط به شعار خدا، شاه، میهن، عمداً لغت شاه را بزرگتر و بالاتر از خدا نوشته بودند.
مینو صمیمی، #پشت_پرده_تخت_طاووس، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، اطلاعات، تهران، 1370، ص51.
🆔 @yade_ayyaam
یاد ایّام
🎥 فیلم | تاجگذاری شاه و فرح ⏳4 آبان #سال_1346 ⭕️آخوند درباری ،حسن امامی،امام جمعه تشریفاتی تهران،
✳️ جشن تاجگذاری شاه شاهان
#نکته_ها_و_اشاره_ها
بازگشتم به ایران در سال 1967 مصادف بود با جشنی که به مناسبت #تاجگذاری_شاه در ایران برگزار میشد.
موقعی که قصد عزیمت از #سوئیس داشتم، روزنامههای آن کشور پر بود از گزارشهای انتقادآمیز در مورد جریان تاجگذاری شاه. و در یکی از آنها خواندم که: معمولیترین وسیلۀ مورد استفاده شاه و ملکه در این مراسم، شنلهایی است که با قطعات الماس و یاقوت و زمرد تزیین شده است.
طبق نوشتۀ روزنامههای سوئیس: #شاه در حالی قصد داشت به عنوان فرمانروای یک ملّت فقیر و عقب افتاده #تاجگذاری کند، که جواهرات تاج مورد استفادۀ او را 3380 الماس، 388 مروارید، 5 زمرّد و 2 یاقوت درشت تشکیل میداد، و روی تاج ملکه نیز ــ که از طلا و پلاتین ساخته شده بود ــ 1469 الماس، 105 مروارید، 36 زمرّد، و 366 یاقوت وجود داشت.
در زمانی که تبلیغات گوناگون پیرامون واقعۀ تاجگذاری شاه از همه سو جریان داشت، بسیاری منابع مطلع در سوئیس به وجود فقر گسترده در ایران اشاره میکردند، و بخصوص فیلمهایی از تلویزیون سوئیس پخش میشد که وضع اسفناک زندگی هموطنانم را به معرض تماشا میگذاشت.
این فیلمها که مسلماً به صورت محرمانه دور از چشم #ساواک و بدون گذر از صافی سانسور رژیم، توسط خبرنگاران خارجی از مناظر تأثرانگیز کشورم تهیه شده بود، واقعیتهای موجود در ایران را مجسم میکرد؛ و پرده خوش آب و رنگی را کنار میزد که رژیم شاه آن را برای پوشاندن حقایق تلخ و ناگوار بر سراسر ایران گسترده بود.
من در فیلمهایی که زندگی مردم ایران را در خانههای گلی بدون برق و آب و بهداشت نشان میداد، با مشاهدۀ کودکانی که با پای برهنه در کوچههای تنگ انباشته از زباله بازی میکردند، واقعاً متأثر میشدم و از خود میپرسیدم: با وجود چنین شرایط اسفناکی در ایران شاه، چگونه توانسته تصمیم به تاجگذاری بگیرد و خود را شاه شاهان بنامد؟
... بلافاصله پس از ورود به تهران، گویی که تمام رؤیاهایم به یکباره نیست و نابود شده باشد، خود را در یک شهر مصنوعی و بیهویت یافتم که جامعهای ماشینی اصالت آن را دفن کرده بود.
... با مشاهدۀ جلوههای فریبندۀ تهران و ساختمانهای بیقوارهای که در هر سو سر برافراشته بود، احساس میکردم هیچ چیز که با هویت اصلی من تطبیق داشته باشد در اطراف خود نمیبینم.
— منبع : مینو صمیمی،#پشت_پرده_تخت_طاووس ، ترجمۀ دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، صص45-47.
🆔 @yade_ayyaam