#صلوات
آیتالله بهجت
❓ سؤال: حاجآقا، یک کسی هست که میگوید علاقهای به خواند قرآن ندارم؛ چهکار کنیم؟
به صلوات علاقه دارد؟! زیاد صلوات بفرستد؛ همان، هدایتش میکند.
#داداشِ_گلم پروردگار مهربان زبانی به ما اعطا کرده که با ان میتوان صلوات فرستاد با ان آثار عجیب و برکات ولی چرا بعضا با این نعمت زبان گناه میکنیم! پناه بر خدا چرا با زبانی که اسم پیامبر و امام حسین برده میشود غیبت هم میکنیم...
#خدا_کند_بفهمیم_که_خرابیم
🔴حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
ما خرابیم؛ خدا کند بفهمیم که خرابیم، تا به فکر #اصلاح و #درمان برآییم.
📚 در محضر بهجت، ج١، ص١٢١
#داداشِ_گلم اگه خدا خیر و خوبیت و بخواد بِهت میفهمونه که خرابی ولی اگه خیرت و نخواد تو فکرت میندازه که ادم خوبی هستی!
#حاج_اسماعیل_دولابی
مادرت را ببوس پایش را ببوس تا به گریه بیفتد وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه میفتی آن وقت کارت روی غلتک می افتد و همه درهایی که بروی خود بسته ای خدا باز می کند
#داداشِ_گلم امشب و فردا بهترین فرصته که پای مادرت و ببوسی
نمیخوای کارت رو غلطک بیفته⁉️
#شدت_محبت_خدا_به_مخلوقاتش
یک نفر به محضر #پیامبر اکرم رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه🐤🐥🐣 داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
#داداشِ_گلم بازم اگه مطمئنی امشب و فردا فوت نمیکنی #توبه رو عقب بنداز ولی اگه مطمئن نیستی همین امشب توبه کن خدا خیلی بهت مشتاقه امشب مادرمون #حضرت_زهرا کربلاست
مادرمون و واسطه کن
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#آقاتمام_شد_دیگه😞😓☹️😟
💢حکایت آب شدن یخ و آب شدن عُمر❗️
🍃آقا #سید_مهدی_قوام
یه روز از مجلس روضه داشته برمیگشته خونش که یهو یه چیزی توجهش رو جلب میکنه..
می شنوه که یه شخص داره های های داد میزنه و گریه میکنه…..😭😭
میره جلوتر و میبینه که تو میدون شهر هیچ کاسبی نمونده به جز یه #یخ_فروش که داره داد میزنه که آهای مردم بیایید یخ های منو بخرین، این همه سرمایهی منه، سرمایه ام داره آب میشه و از بین میره…
وقتی سید اون صحنه رو میبینه همه یخ های اون مرد رو میخره و خودش هم میشینه کنار دست اون مرد یخ فروش شروع میکنه به #گریه کردن…
مرد یخ فروش میپرسه شما چرا گریه میکنی؟
سید میگه تو با این کارت چه درسی به من سید مهدی دادی….. تو یخهات داشت آب میشد این همه داد زدی گریه کردی…..
من چیکار کنم که #عمرم آب شد….
تو #گناه آب شد…
#داداشِ_گلم هر کاری کنی این یخ آب
میشه فقط فقطم #خدا خریدار این یخه اگه به خدا فروختی فروختی اگه به خدا نفروشی باختی😵😵 واقعا باختی و #عمر تمام شده 😟
خدا خریدار خوبیه بفروش بره خیال خودتو راحت کن 👌👌