eitaa logo
یادحُسین علیه السلام💙یادخدا
179 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.1هزار ویدیو
53 فایل
🔴حُسین (ع) کسی را از کشتی اش پیاده نمی کند مگر اینکه خودمان پیاده شویم! https://eitaa.com/yadehossein خادم الحُسین گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
1_270025430.mp3
4.37M
چه کنم فرزندم برای بیدار شوند؟
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
﷽؛ فرزند نقل می کند: 🌻 پدرم در کودکی طعم را در ذایقه ما شیرین کرده بود، هنگام نماز به ویژه بانوازش و مهربانی ما را به نماز فرامی خواند. 🌻 وقتی که ما خواب بودیم، برای بیدارکردن جهت نماز به بالین ما می آمد با نوازش و محبت و بوسیدن سر و روی ما، با لحن آرام و مهربانی ما را به بلند شدن و نماز گزاردن تشویق می کرد، به گونه ای كه لحظه بیدارشدن برای نماز صبح از لحظه های شیرین زندگی ما بود. 📚 در مکتب پدر، ص ۱۱. مرکزتخصصی‌نماز 🕋 @namazmt
💎 خواهر شهید علی حیدری می‌گوید: نوروز سال ۱۳۹۶ کنار مزار برادرم در قطعه ۲۷ ردیف ۱۳۶ بهشت زهرا رفتم برای شستن قبر و خواندن فاتحه. 🔹 دیدم جوانی حدود ۳۰ ساله بالای سر قبر ایشان است قیافه اش هم زیاد حزب‌اللهی نبود پرسیدم شما چه نسبتی با علی دارید؟ گفت رفیقش هستم. گفتم سنّت نمیخورد دوست علی باشی. گفت من با علی داستانی دارم. 💎 موضوع برایم جذاب شد گفتم من خواهر شهید هستم با کلی التماس و درخواست راضی شد داستان ش را بگوید. 🔹 گفت یک روحانی که در سفر راهیان نور با او آشنا شده بودم مزار این شهید را به من نشان داد. یک وقت تنهایی آمدم سر مزار علی بهش گفتم: من توی خواندن مشکل دارم. زورم می آید بلند شوم. آمده ام سر مزار و از شما کمک می خواهم. 💎 برای اولین بار سر مزار یک شهید گریه کردم. بعد از آن اتفاقی افتاد که خودم هم باور نمی کنم، چه رسد به دوستانم. 🔹 بعد از زیارت مزار على آقا رفتم خانه و خوابیدم. طبق معمول فکر نمی کردم برای نماز صبح بیدار شوم. نیمه های شب و نزدیک صبح، دیدم یکی صدایم می کند. حال بلند شدن نداشتم، لای چشمم را باز کردم. دیدم یک جوان بسیار زیباست که من را برای نماز صبح صدا می کند. 🔹 خوب که نگاه کردم دیدم علی حیدری است که با محبت مرا برای نماز صبح صدا می کند. روی سجاده اش که کنار اتاق بود مشغول نماز شد. من هم که از دیدن علی خوشحال شده بودم، بلند شدم و رفتم برای وضو گرفتن. 💎 داشتم می گرفتم که یک دفعه به خودم آمدم. این کی بود توی اتاق؟! علی حیدری! علی حیدری توی خانه ما چی کار می کنه؟! اون که شهید شده! 🔹 تمام موهای تنم سیخ شده بود. رنگم پرید و دویدم سمت اتاق. وارد اتاق شدم. اثری از علی نبود. پاهایم شل شد. نمی دانستم چکار کنم. خدای من، علی به وعده اش عمل کرد. نشستم و تا می توانستم گریه کردم. 💎 بیشتر از اینکه خدا به وسیله یکی از بندگان صالحش به من نگاه کرد و مورد توجه قرار گرفته ام خوشحال بودم. 📚 کتاب بی خیال زندگی نامه و خاطرات شهید علی حیدری صفحه ۱۳۵ تا ۱۳۷. 🔻 خداوند در توصیف شهید در قرآن می فرماید: وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ ( بقره، آیه ۱۵۴) 🔻 ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ زندهﺍﻧﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺷﻤﺎ [ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺭﺍ ] ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﺪ .
💐امام حسن علیه السلام: هر که را بخواند و در جايگاه خود بنشيند تا خورشيد طلوع کند، برايش پوششي از آتش خواهد بود.  [وافی ج۴ ص۱۵۵۳]
💠 دعوت به نماز 🔸شخصی با نمازی می گفت : «علت علاقه و اشتیاق بنده به این است که مادرم برای با آوردن گل یاس کنار صورتم بیدارم می‌کرد.» بیدار ماندن تا دیروقت برای دیدن تلویزیون و حضور در فضای مجازی، لذت خواب، و شرایط جسمی نوجوان بیدار شدن برای نماز صبح را سخت می‌کند. بیدار کردن با نهایت محبت و صبر و نوازش صدا زدن زیبا و روشن کردن محیط با آوردن خوراکی های دوست داشتنی کنار رختخواب او، بیدار شدن را برای نوجوان آسان‌تر می‌کند. 📚 استاد علی‌نقی‌فقیهی ، شیوه‌های ترغیب و جذب به نماز، صفحه ۱۳۷
؛ نماز خونین 🩸 🎙مرحوم حجت‌ الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی 🌴🌴🌴🌴🌴 زمان ، حزب بعث عراق مامور شده بود یک شب من و چند نفر دیگر از اسرا را با شکنجه دادن، به شهادت برساند و حسابی ما را کتک زدند. علاوه بر اینکه جای سالمی توی بدن ما نمانده بود بدنمان هم پر از خون شده بود. که دو نفر از رزمنده ها زیر شکنجه به شهادت رسیدند.😭 از شدت درد از هوش رفتم... وقتی به هوش آمدم که دیگر ما را نمی‌زنند. و خبری از آنها نبود. احتمال دادم سپیده زده و وقت است ، نمازم را خواندم. دوباره از هوش رفتم اما این بار با صدای اذان به هوش آمدم؛ تازه فهمیدم نمازم را زودتر از وقتش خواندم دوباره نماز صبح را در حالی که در خون خودم غلطان بودم. به نقل از حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
🧡 آمده بود اصفهان. یک و نیم نصفه شب بود که زنگ زد و از خواب بیدارمان کرد. گفت: اومدیم بازرسی. گفتم: قدم رو چشم. ولی کاش قبلاً می گفتید که تشریف می یارین. 💛 گفت: نه خیر، ما بی خبر می ریم بازرسی. اگه می گفتیم که شما آماده می شدید. برای بازرسی از وضع سربازها اومدیم. 💜 سریع لباس پوشیدم و راه افتادم. یک تیم کامل بازرسی آورده بود. شروع کردند؛ تا صبح. ول کن نبود. ❤️ از آسایشگاه سربازها شروع کرد؛ چه طوری خوابیده اند، تختشان چه جوری است، برای بیدار می شوند یا نه، وضع غذا چه طوری است. خلاصه همه چیز. 📒 یادگاران، جلد ۱۱ کتاب ص۴۹ 🌷شهید علی صیاد شیرازی 🌷