eitaa logo
شهر شهدا ||𝕊𝕙𝕒𝕙𝕣 𝕊𝕙o𝕙𝕒𝕕𝕒
161 دنبال‌کننده
657 عکس
180 ویدیو
6 فایل
⭕بسم رب الشهدا⭕ در این چنل مطالبی درباره شهدا، مطالب و عکس های نظامی، فیلم کوتاه مداحی و... میزاریمــ.... _کپی؟ اصلا مخصوصا فیلم ها چون براش وقت میزاریم👍 سایتمون https://zil.ink/yadmane_shohada @yadmane_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید:روح الله قربانی «-----~|شهدا|~-----» »چیزی که نمیدانید عمل نکنید.ادای کسی را در نیاورید.بدون علم درست وارد کاری نشوید؛مخصوصا دین اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دور بری ها» «-----~|شهدا|~-----» [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
شهید:محسن قاجاریان «-----~|شهدا|~-----» توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف‌ بوده‌، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اون‌ها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلی‌کوپتر و... اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن... واین شخص کسی نبود جز: «-----~|شهدا|~-----» [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولدت مبارک آقا روح الله🌹 برامون دعا کن🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر صلوات به نیت شادی روح شهید ابراهیم هادی فقط کافیه بزنی رو لینک زیر و تعداد صلواتی که میفرستی را بزنی 🟢هدیه چند گل صلوات🟢 https://EitaaBot.ir/counter/jiw58 🟢لینک ذکر صلوات🟢 دل دل نکن اگه صلوات کم هم باشه اشکال نداره تازه میتونی زرنگ باشی😉 این پیام رو برای دوستات بفرست و برای خودت هم ثواب جم کن😊 [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی شهر شهدا ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید:ابراهیم هادی «-----~|شهدا|~-----» دوست دارم شهید بشم... «-----~|شهدا|~-----» [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
✍آب نبود.. غذایی هم نبود که بخورن؛ مهمات هم دیگه آخراش بود. پنج روز زیر آتیش سنگین بعثی ها مقاومت کردن.. هیچکس از این کانال لفت نداد. هیچکس ...😭 سلام بر ابراهیم🌷🕊 سلام بر شهدای کانال کمیل امشب شهادت نامه عشاق امضا مي شود...😭 به یاد شهید ابراهیم هادی و ٣۰۰ پرستوی عاشق کانال کمیل... شهر شهدا ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید:حاج قاسم سلیمانی «-----~|شهدا|~-----» ایران حرم است... «-----~|شهدا|~-----» [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
رفقا انقلاب الکی به اینجا نرسیده... نشه روز قیامت مدیون این دست های بسته بشیم... شهر شهدا ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید:مهدی زین الدین «-----~|شهدا|~-----» کشیده‌ای که آقا مهدی از افسر عراقی خورد شهید مهدی زین‌الدین از آن دسته فرماندهانی بود که شخصاً برای شناسایی وارد منطقه دشمن می‌شد. حتی در زمانی که شرایط مساعد شد،‌ به زیارت نجف و کربلا رفت. در راه برگشت وارد قرارگاه عراقی‌ها شد و به اتاق فرماندهی رفت، دید اتاق خالی است. برای خودش چای ریخت. در همین حین فرمانده عراقی خسته به داخل سنگر آمد و به آقا مهدی گفت برایش چای بریزد. بعد از او پرسید: سرباز جدیدی؟ آقا مهدی هم جواب داد: بله! بعد هم فرمانده عراقی یک کشیده به آقا مهدی زد. آقا مهدی بعد از شناسایی برگشت. در عملیاتی که شب بعد صورت گرفت، وارد قرارگاه عراقی‌ها شد و آن فرمانده را اسیر کرد. بعد به نیروهایش گفت: فردا که هوا روشن شد، او را پیش من بیاورید. ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. عقب آیفا آن افسر عراقی نشسته بود. پیاده‌اش کردند. ترسیده بود. از ترس سرش را با دستانش می‌گرفت. آقا مهدی دست او را گرفت و رها نکرد. پنج متر آن طرف‌تر او را بُرد و گفت: برای این افسر عراقی کمپوت بیاورید. مدتی را چهارزانو روی زمین نشسته بودند و عربی صحبت می‌کردند. آن فرمانده عراقی باورش نمی‌شد که آقا مهدی، فرمانده لشکر باشد. او تا آیفا از مقر بیرون برود، یک‌سره به مهدی نگاه می‌کرد. «-----~|شهدا|~-----» [شهر شهدا] ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯
الحَمدُ... اقای من امام حسین(ع) تولدت مبارک❤️ شهر شهدا ╭┅+───────+┅╮ [ @yadmane_shohada ] ╰┅+───────+┅╯