eitaa logo
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
3.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
135 فایل
🔺پخش زنده آپارات https://www.aparat.com/najz.ir/live 🔹️روبیکا https://rubika.ir/mohsen_hojaji1370 🔹️ایتا https://Eitaa.com/yadmanshohada ↙️ارتباط باما: امورات فرهنگی و مداحان افتخاری نظرات،پیشنهادات وامورات کلی @R18_151354 🚫تبادل وتبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴زندگی نامه شهید محسن حججی🔴 ⚪ محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای متدیّن در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به یاد فرزند شهید حضرت زهرا (س) ، نام او را محسن گذاشتند. جدّ پدری او عالم فاضل شیخ ابوالقاسم حججی از علمای بنام نجف آباد بود. محمدرضا حججی (پدر محسن) که از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده، به شغل شریف رانندگی تاکسی مشغول است، و در تمام سالیان عمر کوشیده است نان حلال بر سر سفره خانواده بگذارد. مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و فعالیت اصلی او "مادر بودن" است. محسن فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است. ... @YADMANSHOHADA
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
🌹معرفی شهدای مدافع لشکر زرهی ۸ نجف اشرف نام و نام خانوادگی شهید: #روح_الله_کافی_زاده نام پدر : بهم
🌷زندگی نامه شهید روح الله کافی زاده 🌷 همیشه اولین‌ها را خوب به یاد می‌آوریم، مانند اولین شهید مدافع حرم استان اصفهان که زودتر از آنچه می‌خواست به آرزویش رسید. شهید روح الله کافی زاده فرزند بهمن ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ در شهر نجف آباد به دنیا آمد. روح الله به علت علاقه‌ای که به نظام اسلامی داشت به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا حافظ انقلاب باشد. او در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و صاحب ۲ فرزند شد. هنگام حمله تروریست‌ها به حرم حضرت زینب کبری(س) داوطلبانه به سوریه رفت تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. علاقه بسیاری به بچه‌ها داشت، اردیبهشت سال ۸۰ دخترش اسما به دنیا آمد و ۶ سال بعد خدا پسری به نام حسین مهدی را به او داد. نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می‌آورد. همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش می گفت نیمه‌های شب که برای نماز شب بلند می‌شد مراعات می‌کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود و می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم. ... https://eitaa.com/yadmanshohada
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
پاسدار شهید #محسن_حیدری #لشکر_هشت اولین شهید مدافع حرم خمینی شهر نام پدر.: حسنعلی تاریخ تولد : ۱
🌷زندگی نامه ی شهدای لشگر هشت نجف اشرف.. 🌷 فرزند حسنعلی، متولد سوم فروردین سال ۱۳۶۳ در محله هرستان خمینی شهر.. شهید والامقام در سن نه سالگی ازنعمت وجود پدر محروم شد، ازهمان سنین کودکی با ورود به پایگاه بسیج اباعبدا… الحسین(ع) هرستان، قدم به عرصه فعالیت های فرهنگی، قرآنی گذاشت او که حقیقتا یک مجاهد فرهنگی و اهل جهاد اکبر بودعلاقه مند و عاشق شهداء بود. زندگی نامه شهداء را مرتب مطالعه می‌کرد، سیره زندگی شهید سید حسین مهدوی و دائی شهیدش رضا کرمی در شکل گیری شخصیت اجتماعی او بسیار موثر بود. آن زمان قسمتی با نام «دارالشاهد» را در کانون بسیج تعریف کرده بودند که محسن عهده دار آن شد. در اجرای یادواره ها و برنامه‌های مربوط به شهداء همیشه پیش قدم بود. حافظ قرآن و مربی قرآن و گروه تواشیح بود. کانون فرهنگی هنری مسجد را اداره می کرد. در جلسات و برنامه های فرهنگی مجری می شد. هیأتی بود، از فاصله میان برخی هیئات با انقلاب و برخی حزب اللهی ها با هیئات مذهبی رنج می برد. معتقد بود دین و نظام ما از هم جدا نیستند. به مسائل روز آشنا و یک افسر جوان جنگ نرم بود. سال ۸۱ در کنکور سراسری شرکت کرد، استعداد خوب علمی‌ و توان پذیرفته شدن در دانشگاه‌های مطرح را داشت اما پاسداری از انقلاب و تحصیل در دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) را انتخاب و دوره‌های کاردانی، کارشناسی و دوره عالی را با موفقیت طی کرد. محسن در رشته نظامی‌ متخصص توپخانه و بعد وارد سازمان رزم لشکر۸ نجف اشرف شد. با اینکه دوره‌های مختلفی طی کرده بود احساس کرد برای تکمیل آموخته هایش نیاز به کار بیشتر است پس با برنامه ریزی به صورت آزاد، در کلاس‌های دانشگاه صنعتی اصفهان که در تخصصش کاربرد داشت شرکت می‌کرد. شد یک متخصص، یک افسر و کارشناس توپخانه به تمام معنا. به تحصیل در دانشکده افسری اکتفا نکرد و در کنار همه مشغله هایش در دانشگاه ثبت نام کرد. با توجه به علاقه ای که در زمینه مسائل اجتماعی و تربیتی داشت رشته علوم تربیتی را انتخاب و تا مقطع کارشناسی پیش رفت. به طوری که چند سال بعد همزمان از هر دو دانشگاه فارق التحصیل شد. مسائل حفاظتی را رعایت می کرد. وقتی از نوع کارش سوال می‌شد با بذله گویی جواب و چیزی را لو نمی داد، مثلا گاهی با شوخی می‌گفت ما کفشهای رزمنده ها را واکس می‌زنیم. https://eitaa.com/yadmanshohada
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
#زندگینامه_شهدای_لشکر_هشت_نجف_اشرف... #شهید_موسی_جمشیدیان نام:موسی نام خانوادگی:جمشیدیان متولد
زندگی نامه 🌷 ... شهید موسی جمشیدیان متولد بیست و هشتم آبان ماه ۶٢روستای «قلعه‌سفید» نجف‌آباد اصفهان است. پدر اقاموسی نذر کرده بود اگر خداوند به او پسری عنایت کرد نامش را موسی بگذارند وموسی ولادت امام موسی کاظم به دنیاامد. دبستانش را در همان قلعه‌سفید می‌خواند و راهنمایی‌اش را در نجف‌آباد و دیپلمش را در اصفهان می‌گیرد. کنکور که می‌دهد و قبول نمی‌شود به سربازی می‌رود و همزمان در دانشگاه علوم زرهی شیراز پذیرفته می‌شود و از همان جا رخت نظام را به تن می‌کند. دو سال در شیراز تحصیل می کند و به لشکر زرهی هشت نجف اشرف برای خدمت منتقل می‌شود. موسی سال 86 با یکی از همشهریان خود که حافظ قرآن بوده است ازدواج می‌کند. البته ناگفته نماند که شهید موسی خودش هم حافظ قرآن بود.. که خانواده اش حتی از این موضوع اطلاع نداشتند.. او به‌صورت موضوعی هم بسیاری از آیات قرآن را حفظ بوده است. موسی همیشه دوست داشت سه دختر داشته باشد به نام فاطمه زینب فاطمه کوثر فاطمه زهرا و حاصل ازدواجش یک دختر به نام «فاطمه زینب است. فاطمه زینب روز تشیع پیکرمطهرپدرش،میگفت من میدانم پدرم شهید شده است.خودش دیشب به من گفت که شهید شدم. فاطمه زینب سه ساله بودکه پدرش شهیدشد.. . ... https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ https://eitaa.com/yadmanshohada 👆
به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر (ص) در آمد. سپس لحظه‏ اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود: (حمد و ستایش پروردگار) أَلْحَمْدُ للهِ عَلَی ما أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَی مَا أَلْهَمَ خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و بر توفیقاتش شکر می کنم وَ الثَّنَاءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم ابْتَدَأها، و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا می خوانم؛ بر نعمت های گسترده ای که از آغاز به ما داده وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْداها، وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالَاهَا! و بر مواهب بی حسابی که به ما احسان فرموده و بر عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته؛ جَمَّ عَنِ الإحْصَاءِ عَدَدُهَا،   نعمت هایی که از شماره و احصا بیرون است وَ نَأَی عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُها، وَ تَفَاوَتَ عَنِ الإدْرَاکِ أَبَدُهَا، و بخاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادراک انسان ها خارج است. وَ نَدَبَهُمْ لإسْتِزادَتِهَا بِالشُّکْرِ لِاتِّصَالِهَا بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده وَ اسْتَحْمَدَ إلَی الْخَلائِقِ بِإجْزالِهَا، و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده وَ ثَنّی بِالنَّدْبِ إلَی أَمْثالِهَا. و آنان را برای بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده [است]. دارد...‌
مردی برای تمام انسانیت.mp3
7.43M
✴️ اعتراف خلفای اهل سنّت به هیبت و عظمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در منابع غیرشیعی. ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯ 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهی در پیش است و به سوی انسان در حال آمدن است که شرایط قرب او را به بهترین نحو با رفع حجاب‌های بین او و محبوبش فراهم می‌کند، در رفع حجاب‌های أنانیّت است که هر عمل عبادی به نتیجه‌ی کامل خود می‌رسد تا آن‌جایی که انسان آماده‌ی نزول ملائکه و روح بر جان خود می‌شود، و در این راستا است که همراه امام سجاد«علیه‌السلام» آن دعا را این‌چنین شروع می‌کنیم: وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَبَانَا بِدِينِهِ وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ وَ سَبَّلَنَا فِي سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ حَمْداً يَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَ يَرْضَى بِهِ عَنَّا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرَ الصِّيَامِ وَ شَهْرَ الْإِسْلاَمِ‏ .... ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀♥️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
⚜بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 👇🏻 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانباز مدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد. 🔹اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 🥀در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبرها بزرگ شده بودم. 🥀در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🥀سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 🍃با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🍃اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند 🍃 به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 🍃یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! 🖇ادامه دارد... ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
یادی ازسرداررشیداسلام و همرزمان و به نقل از همرزمان سال 1361 خرمشهر عملیات الی بیت المقدس اردیبهشت سال شصت و یک ، در سمیناری با حضور فرماندهان و مسئولان جنگ که در رابطه با عملیات در اهواز تشکیل شده بود شرکت کرد . بعد برای حضور در مراسم یکی از برادران به نجف آباد برگشت . اون دو روزی که در نجف آباد بود رو نوشت و با دوستان و اقوامش خداحافظی کرد . نزدیکیهای غروب بود که برای شرکت در عملیات راهی منطقه شدیم . تازه از داران رد شده بودیم که به یک کافه رسیدیم ، همانجا از ماشین پیاده شدیم که هم نمازمان را بخوانیم و هم غذایی بخوریم . آن موقع ، و ، که با کمک اونها جهاد رو تشکیل داده بود ، شده بودند . وضویش را گرفت و بی آنکه آستینهایش را پایین بکشد ، ایستاد به نماز . نمازش را که خواند با حالت خاصی گفت : « حسین آقا ، كه شد . و هم شدند ، امّا من هنوز مانده ام . نمی دونم چرا با این که و در خواب ، خبر رو بهم دادند امّا هنوز زنده ام !» اونقدر گرفته بود که حتی نتوانست غذایش را تمام کند . در راه به روستایی رسیدیم . بعد از سوار کردن دو تا از دوستانش ، من به جای پشت فرمان نشستم . حدود ساعت چهار صبح بود که به قرارگاه شوش رسیدیم و بعد در مقر جدیدی که با بچه های جهاد در مدرسه ای راه اندازی کرده بودیم ، ماندیم . چون نقشهی عملیات عوض شده بود به دارخوئین رفتیم و اونجا مقرّ جدیدی رو احداث کردیم ، سه روز بعد ، عملیات شروع شد . دارخوئین محل استقرار نیروهای تیپ14 امام حسین(ع) بود . بچه های جهاد نجف آباد هم اونجا آمده بودند . قبل ازظهر بود که من به دارخوئین رسیدم ، هم بیشتر از چند ساعت نبود که آمده بود . بعد از سلام و احوالپرسی ، چند نفری بیرون محوطه قدم می زدیم که ایشون با صدایی که پر بود از غم و غصه ، گفت : من زمان انقلاب وقتی توی راهپیماییها و تظاهرات شرکت می کردم دلم نمی خواست بشم . راستش می خواستم سرانجام هدفی رو که دنبال می کردیم ببینم . بعد از پیروزی انقلاب در درگیرهایی که منافقین و گروهکها توی شهرهای مختلف ایجاد کرده بودند هم دلم نمی خواست بشم . دلم می خواست روند تشکیل جمهوری اسلامی و ایجاد ارگانها و پایه های اصلیش رو ببینم . امّا حالا واقعاً برای آماده ام . ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🖋دلنوشته شهیدمحسن حججی برای حاج احمد حاجی حواسمون دارد پرت می شود و یا شاید داریم به شما عادت می کنیم و چه بد دردیست درد عادت کردن .... انگار یادمان رفته برای چه آمده ایم دوران صبح آنقدر طولانی شده است که دشمن عملیات ،شده اوقات فراغت زندگی مان کارمان شده فقط شوخی و بچه بازی هر چند ظاهرهایمان غلط انداز است همه فکر می کنند از رزمندگان مخلص جنگ نرمیم یادمان رفته که آمدیم خودمان را بسازیم حاج احد یادتان هست سال ۸۵راهیان یک مشت بچه را که از شهید وشهادت چیزی نمی دانستند بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست وقوف نامه نوشتیم، اماببخشید گمش کردیم اماشما گفتید مشکلی نیست خندیدی و دستی به شانه مان زدید گفتید:یا علی. 🌸 ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯