eitaa logo
ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
420 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
کانال ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به‌منظور ترویج فرهنگ ایثار ،شهادت و بزرگداشت اقدامات ارزنده ۱۰۳ شهید گرانقدر و ۸ شهید گمنام شهر مشکین دشت تاسیس شده است. ادمین کانال: @L_a_110 لینک کانال: @yadvare_shohada_meshkindasht
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 واکنش آیت الله جنتی به سخنان رییس جمهور ♦️دبیر شورای نگهبان گفت: من در تعجبم چرا در این شرایط که به دلیل سوء تدبیری‌های برخی مسئولان مردم با مشکلاتی همچون گرانی و تورم مواجهه هستند، آقای رئیس جمهور اظهارات خلاف قانون اساسی علیه شورای نگهبان مطرح می‌کنند. @yadvare_shohada_mishkindasht
به چشمانت که مـےنگرم ، تاب نگاهـت را ندارم ، تاب ندارم که اینگونه طلبکارانه مرا بنگری و دستانم خالی باشد... @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 ۹روز مانده تا سالگرد آسمانی شدن شهید سرباز حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و یارانشان🕊 @yadvare_shohada_mishkindasht
من در خاڪ تو را میجویم اما تو، بر بامے از ابرها خیره بہ من بہ سرگردانے ام بہ جستجوے بیهوده ام مینگرے... 🌷شهید قاسم آیگانی🌷 سلام صبحتون شهدایی @yadvare_shohada_mishkindasht
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 51 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: آیگانی 🌸🍃 @yadvare_shohada_mishkindasht
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 خیلی حال میده یه بچه خوشگل دنیا بیاری خیلی حال میده تو کودکی همه جا از ادبش و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیتش حرف بزنند خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟ اینه که وقتی بعد چندین سال چشم انتظاری پسر خوشتیپتُ بیارن ، کفن ُ بگیری سمت آسمون و آروم بگی : .. 🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 @yadvare_shohada_mishkindasht 🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
♥️ دیر گاهیست دلم منتظر دعوت توست هر شب جمعه بر عکس حرمت میگریم! ♥️ @yadvare_shohada_mishkindasht
🎧 فراخوان ارسال دل نوشته ستاد یادواره شهدای مشکین دشت به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند. حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید. 📌تلگرام: @setadeyadvareh 📌ایتا: @khadem_yadvare_shohada آثار ارسالی در کانال و پیج ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در فضای مجازی اطلاع رسانی خواهد شد. @yadvare_shohada_mishkindasht ✨به دل نوشته های برگزیده هدیه اهدا خواهد شد.
YEKNET.IR - roze 2 - fatemie 2 - 98.11.08 - narimani.mp3
6.43M
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(س) 🌴ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود 🎤 👌بسیار دلنشین ┄┅┅═✧❅💠❅✧═┅┅┄ @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غواصان دفاع مقدس قبل از عملیات. غواصانی که برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد بازگشتند. 🗓 ۴دی، سالروز عملیات کربلای ۴ 😔 روحشون شاد و یادشون گرامی ❤ با ذکر‌ ❣ 🌹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم🌹 @yadvare_shohada_mishkindasht
✍دستخط شهیدحاج قاسم سلیمانی برای فرزندیڪہ پدرش مدافع حرم بود. یڪ سال همه دل خوشی مشتاقان حاج قاسم، ࢪصد تصاویࢪ، فیلم‌ها و دست‌نوشتہ‌های اوست. خصوصا فࢪزندان شہدا ڪہ بعد از شہادت سࢪداࢪسݪیمانے طعم تلخ نبود پدࢪ ࢪا بیش‌تࢪ حس ڪࢪدند. پ.ن.دستنوشته حاج قاسم بࢪاےفࢪزند شہید مࢪادخانے @yadvare_shohada_mishkindasht
📘معرفی کتاب " انسان ۲۵۰ ساله " ✅ نویسنده : مقام معظم رهبری 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @yadvare_shohada_mishkindasht
70143_336.pdf
3.17M
📘 کتاب " انسان ۲۵۰ ساله " ✅ نویسنده : مقام معظم رهبری @yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢لحظه وداع غواصان دفاع مقدس قبل از عملیات کربلای ۴ ❗️دسته گل‌هایی که سال ۶۵ به آب زدند و ۳۰ سال بعد پیکر مطهرشان بازگشت. @yadvare_shohada_mishkindasht
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!» و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!» 💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...» اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!» 💠 نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!» احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!» 💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!» سال‌ها بود نامی از ائمه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت. 💠 انگار هنوز مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم. چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند. 💠 با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد. وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. 💠 بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»... @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته🕊 ستاد یادواره شهدای مشکین دشت و معاونت فرهنگی و هنری حوزه مقاومت بسیج ۳۲۱ شهید باهنر به مناسبت سالگرد شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی برگزار می کند: ✨حال و هوای خود و اعضای خانواده تان از زمان شنیدن خبر شهادت حاج قاسم را برای ما در قالب متن برای کانال های ارتباطی ستاد یادواره شهدای مشکین دشت ارسال نمایید✨ 📌تلگرام: @setadeyadvareh 📌ایتا: @khadem_yadvare_shohada آثار ارسالی در کانال و پیج ستاد یادواره شهدای مشکین دشت در فضای مجازی اطلاع رسانی خواهد شد. @yadvare_shohada_mishkindasht ✨به دل نوشته های برگزیده هدیه اهدا خواهد شد. ۳۲۱_شهید_باهنر_مشکین_دشت
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۱ : حسن عابدی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۲ : خانم آقاخانی @yadvare_shohada_mishkindasht
🕊 فراخوان ارسال دل نوشته 🕊 شرکت کننده شماره ۳ : سید نوید میرغفاری @yadvare_shohada_mishkindasht
صبـــح است و حیاتی که مرا با شما طلوع است . . . 🌷شهید شهرام شهبازیان 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 🌺 @yadvare_shohada_mishkindasht