خطگیریِ همزمان اپوزیسیون داخلی و خبرنگار bbc در شایعه پراکنی در مورد دلار های زوار اربعین
احمق های عزیز به زائران #كربلا اسکناس نمیدن بلکه حواله ۴۰ دلاری از #سامانه_نیما با نرخ نیما بهشون میدن برای گرفتن ویزا ...اسکناسی درکار نیست که بتونن بفروشن. بیشرفا برای فریب افکار عمومی دروغ میگن اما یادشون رفته هر ساله بیست میلیون ایرانی این سفر تجربه میکنن
کافر همه را به کیش خود پندارد.
@yahtadoon
یهتدون
خطگیریِ همزمان اپوزیسیون داخلی و خبرنگار bbc در شایعه پراکنی در مورد دلار های زوار اربعین احمق های
به ساعت و تاریخ توییت دقت کنید!!! دقیقا در یک روز
اینقدر همزمان پرداختن به یک موضوع فقط نشان از سرخط مشترک این رسانه ها دارد ، محصول یک اتاق فکر
◾معاون استاندارایلام:جهت رونق به کسب اهالی ایلام ازبرپایی ایستگاه های صلواتی درایام #اربعین جلوگیری می شود!
😳😳😳مردک فکر کرده با این حقه ها میتونه اعتقاد مردم و بشوره بره از آزادی دم میزنن و در مقابل ضد آزادی عمل کرده اعتقادات مردم و کلک و دروغ به اسارت میگیرن
اگه حب حسینه که 1400 سال تو قلب مردم ایرانه که خود مردم ایلام با برپایی ایستگاه های صلواتی بیشتر از قبل تو دهن این فرد خواهند زد
@yahtadoon
🔹یادتونه توی فیزیک یه قانون داشتیم؛
"انرژی از بین نمیرود بلکه همواره از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود"
🔸حالا باید گفت؛
"مدیران دولتی لیبرال عزل و برکنار نمیشوند
بلکه همواره از پستی به پست دیگر انتقال پیدا میکنند."
🔴انتصاب ولی الله سیف به مشاور اقتصادی دولت🔴
ایشون نباید الان در حال رسیدگی به اتهامات شون باشند؟؟!
#تنفس_مصنوعی
#اقتدار_قضایی
#اغتشاش_گرام
#تلگرام_رمز_فتنه_بهمن
@Yahtadoon
#یه_وجب_از_بهشت
#زنجبیل
حالا که از خواص فوق العاده ی زنجبیل باخبر شدی و گل زیباش رو هم دیدی اگه دوست یک گلدون گل زنجبیل تو خونه داشته باشی و از ریشه اش هم استفاده کنی در یهتدون نحوه ی پرورش زنجبیل و ببین 👇
@yahtadoon
#ی_وجب_از_بهشت
#برداشت_زنجبیل
پس از گذشت چند ماه و وقتی گیاه شما به خوبی رشد کرد با کنار زدن خاک می توانید ریزوم ها یا همان غده های جدید را مشاهده کنید.
در صورت تمایل می توانید آنها را خارج کرده و زنجبیل تازه و پر از خاصیت خود را به صورت دمنوش یا داخل آب میوه میل کنید. و یا در انواع خورشتها از خواص آن بهره ببرید .
ویا در صورت تمایل میتونید آنها رو دوباره بکارید برای برداشت بعدی .
به این راحتی شما میتوانید خودتان این گیاه معجزه آسا را بکارید و برداشت کنید این پروسه چند ماهی طول میکشد اما لذت بخش است . پس یادتان باشد که در کاشت و پرورش زنحبیل باید کمی صبر و حوصله هم چاشنی کارتان بکنید .
همچنین می توانید همین روش را در باغچه خانه هم پیاده کنید و از محصول خود لذت ببرید.
#تنفس_مصنوعی
#اقتدار_قضایی
#اغتشاش_گرام
#تلگرام_رمز_فتنه_بهمن
#نه_به_تلگرام
👈در یهتدون بخوانید 👉
@yahtadoon
http://eitaa.com/joinchat/904593409Cdf6cc11aa3
هدایت شده از یه استکان چای دبش
#یه_استکان_چای_دبش
#دوران
#قسمت_سیزدهم
....از تکانهای هواپیما بیدار می شوم.خلبان آمده تا حال من را بپرسد.دست هایم از بس در دستان امیر بوده عرق کرده..دریای ابری هنوز ادامه دارد..
کمربندم را باز می کنم و از روی صندلی بلند می شوم...
امیر با نگرانی می پرسد : کجا ؟؟ خلبان راه را باز می کند.می روم سمت کابین و روی صندلی کنار خلبان می نشینم .دریای ابری صاف و یک دست رو به رویم است...
به امیر می گویم بگذارد کمی آن جا بنشینم. خلبان با اشاره به او می گوید : مسئله ای نیست..و پدرانه نگاهش می کند..
من دستم را سر می دهم روی بدنه فلزی.
سرم را می چرخانم و بال ها را نگاه می کنم...
توی دلم می گویم : یا همین حالا بیا یا برای همیشه از قلبم برو..
کسی از پشت چشمهایم را می گیرد.با خستگی می گویم : امیر حالا وقت شوخی نیست ، برو.اما چشم هایم را رها نمی کند.می خواهم دست هایش را باز کنم که سری با ماسک و کلاه جلو می آید..
از پشت طلق شیشه ای کلاه ؛ چشم هایی که غریبه نیست ؛ نگاهم می کند..
این نمی تواند واقعی باشد.تو عباس منی که حالا نشسته ای و هواپیما را می بری...
چیزی که نمی دانم چیست ، راه گلویم را بسته..
نگاهت می کنم و صورتت پر از خنده می شود.این همه خنده را از کجا آوردی عباس !
دست کش هایت را در می آوری.دستم را می گیری.هنوز احساس غریبگی می کنم.
دستم را جلو می آورم.کلاه و ماسک را بر می دارم.تو همانی .گم شده ی منی. دست می کشم روی موهایت ؛ واقعیند.
تو این جایی..
سرت را فرو میکنی توی پشتی صندلی و خیره نگاهم می کنی.
بگو که خواب نیستم..بگو که این چشم های تو است که دارد من را نگاه می کند..
نگاه آرام تو خوابم می کند...
دستم را می گیری و می دویم روی ابرها..تو روی ابرها دراز می کشی و غلت می زنی تا آن ته و آن جا ، پشت مه آلودگی ابرها گم می شوی..
گلویم یکدفعه باز می شود و فریاد می کشم : عباس ، عباس نرو.من بی تو سقوط می کنم.و می روم پایین ، پایین تر...
امیر آشفته تکانم می دهد .روی گونه هایم جای کشیده های محکمش می سوزد..خلبان با نگرانی صدایم می کند..
امیر ماسک اکسیژم را می گذارد روی دهانم..
من نفس عمیق می کشم و با تو در ابرها می دوم...
از کتاب : دوران به روایت همسر شهید
به قلم : زهرا مشتاق
#تنفس_مصنوعی
#اقتدار_قضایی
#اغتشاش_گرام
#تلگرام_رمز_فتنه_بهمن
#نه_به_تلگرام
#یه_استکان_چای_دبش ☕️🌹
@yahtadoon
http://eitaa.com/joinchat/904593409Cdf6cc11aa3