شک در دلم افتاده؛ ما را چه به سجاده؟!
من پیشتر از اینها کافرتر از این بودم...
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟣@yahyaei_m
محــو در خویشـــتنم بودم و سیلاب رســید
در خودم غرق شدم؛ نوح صدایم زد و رفت...
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟡@yahyaei_m
دلتنــگم و بایــد بگــذارم ســـر خــود را
صبحی به سر شانه یک کوه و دگر هیچ
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m
من میگویم وجه تمایز آدمی با مابقی مخلوقات همین «جنون» است و لاغیر...
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
افتادهام توی خرج. از شرّ این آقای پزشک به آن یکی خانم دکتر پناه میبرم. این دوا درمانها هم غیر خالی کردن جیبمان از پول و پر کردن خورجینمان از دارو هیچ عایدی ندارد.
چه میشود کرد؟ آدمیم دیگر. از یک سو مجبوریم به تایید و تاکید بر زندگی پیش روی فرشتههای حیات، و از آن طرف محکوم به اسلام و تسلیم پیش حضرت ملکالموت. اشرف مخلوقات هم هستیم خیر سرمان!
من اصلاً میگویم یحتمل آن بالا مالاها اسم این مخلوق دو پا «آدم» نبوده؛ بلکه «عدم» بوده. حالا این وسط یک ملیکهای، حوّایی، کسی، وقتی ابوالبشر را صدا میزده، مخرج حروف را درست ادا نکرده و از همان روز الی یومنا هذا «عدم» به «آدم» بدل شده است!
البته این قصه درست نباشد هم فرقی به حالمان نمیکند. فیالمثل میپرسم بنیبشر بین این همه جک و جانور، چرا اینهمه باید دلباختهی پرستو باشد؟ جز همزادپنداریست و اینکه میفهمد خانهبهدوشی و کوچ و «عدم» قطعیت سرنوشت قطعی اوست و دلبستهی خانه و کاشانه نباید نباشد؟ حالا این وسط نسخهپیچی پزشکها چه میکند برای رفع تشویش و دلهرهی همیشگی بشر؟! جان خودم هیییچ!
مشکل اینجاست که دکترها هر قدر هم حاذق باشند، «جاودانگی» بشر را ضمانت نمیکنند. بماند که داروهای امروزی یک جایی را شاید درست کنند، اُمّا صد جای اولاد آدم را کج و کولهتر میکنند. و این یعنی خروار خروار نسخهی اطبا کشک است؛ و تجویزشان شاید «مُسکِّن» باشد، لکن «سکینه» نیست!
من که فکر میکنم بنیآدم تا توی شهریست که سینهای سفرهی عیدش «سکه» و «سرب» و «سیمان» و «سر و صدا»ست روی سرخوشی را نمیبیند.
مخلص کلام اینکه ما آدمها نه «اهل» شهریم و نه اینجا «اهلی» میشویم. از قضا به نظر من این فرمِ شهرهای امروزیست که آدمی را وحشی کرده و الا ما توی روستا که بودیم پنجرهی UPVC نمیخواستیم. مفید که نبود هیچ؛ مضر هم بود. حیاط خانهها آنقدر وسعت داشت که جز با پنجرههای بازی که نسیم صبح را میچرخاند توی خانه، نمیشد صدای در زدن مهمانها را شنفت. مدرنیته بشر را دروغگو کرده است. به لطف آیفونهای تصویری از دست همسایه و آشنا و مهمانهایی که روزی حبیب خدا بودند میشود فرار کرد! لکن توی دهات آدمها اینقدر تنها نیستند. حتی اگر خودت باشی و هیچکس هم باز کوهی آن اطراف هست تا سلام و سرسلامتیات را هی به خودت پس بدهد و لبریزت کند از عاطفه. گفتم کوه...
آخ که اگر یک آدم پایه پیدا میکردم... نه؛ پایهای هم نباشد خودم همین روزها سر میگذارم به کوه و آنقدر بالا میروم تا جایی که خودم باشم و هیچکس؛ و صدایی جز نجوای «سُبُّوحٌ قُدُّوس» طبیعت را نشنوم. شاید اصلا همین فردا کولهام را بستم و تنهای تنهای تنها زدم به کوه. و قولتان میدهم آخرین استمدادم از مدرنیته دانلود فایز «پولاد اسماعیلی» باشد که مدام در گوشم بخواند: «بتی کز ناز پا بر دل گذارد/ ستم باشد که پا بر گِل گذارد...»
هممممم... لاکردار پولاد با آن صدای خشدارش «جنون» را مثل سِرُم تزریق میکند توی لار آدم!
اصلاً من میگویم وجه تمایز آدمی با مابقی مخلوقات همین «جنون» است و لاغیر. شرمندهام از روی اهل فلسفه؛ لکن «حیوان ناطق» کدام خریست دیگر؟! اگر قرار است تعقل و تفکر مایهی تمایز باشد که خری توی دهاتمان بود که هر روز تنهایی میزد بیرون و هیچگاه راه خانهی صاحبش را گم نکرد و اینجا هم آدمهایی را میشناسم که توی شهر راه خانه خودشان را هم گم میکنند! تقصیر بشر نیستها. این ذات آهنی مدرنیته است که ربات تولید میکند.
بگذریم... کسی خبر از کبوتر و کبک و تیهوهای کوه قلعه ندارد؟!
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
مقصد نباید گم شود در گیر و دارِ راه
باید دل از این جادهی پرشیب بردارم...
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟡@yahyaei_m
«مـرد»
همیشهی خدا
با «درد»
همقافیه است.
پس عجیب نیست
که «الداغی»
داغ روی جگر
و زخم روی گرده را
به ننگ روی پیشانی
ترجیح میدهد.
من که امیدوارم
«محسن برهانی» دختر نداشته باشد!
این بشر فردا روز
ما را بخاطر گناه نکرده
فحشکش میکند.
و نمیدانم
شاید در توییتر
مزاحمین ناموسش را
باز هم
«رضوان الله علیهم» خطاب کند!
«زن
زندگی
آزادی...»
-خیلی تاثیرگذار بود-
یکی نیست بپرسد
کدام زن؟
کدام زندگی؟
کدام آزادی؟
مگر غیرت «الداغی»
جز برای همینها بود؟
پس
آآآی اصلاحاتیها
چرا خفهخون گرفتهاید؟
نمردیم و فهمیدیم
مهسا زن بود
ولی میترا نه...
شاید هم
میترا زن بود
ولی شما مرد نبودید!
-این روایت صحیحتر است-
مادر کیان راست میگفت
برای مردههای شما نباید قرآن خواند.
حداقلش این است
که زندههای شما
بیش از مردههایتان
محتاج فاتحهخوانیاند.
قرار گذاشتهام
هر روز صبح
جلوی دکهی روزنامهفروشی بایستم
و برای اخلاقی که
شما سر صبح سر میبرید
و غیرتی که
لابلای صفحات روزنامهتان
زنده به گور میشود
-من یقرا الفاتحه مع الصلوات-
فاتحه بخوانم.
حالا تیتر بزنید
«تنهایی سردار...»
هر وقت انبوه آدمهای شما
نشان زیادیتان بود
تنهایی سردار را
به رخ ما بکشید.
جنگ هفتاد و دو ملت شنیده بودیم
ولی جنبش هفتاد و دو پرچم نه!
دقیقاً زیر سایهی کدام عَلَم
سینه میزنید جماعت؟
من به سبک امام جمعه رشت
از خانمهای بیحجاب
بیزار نیستم؛
ولی از بیحجابی چرا...
کاش یک نفر باشد
که این مساله را جا بیاندازد.
علیالظاهر
نه ما درکی از عالم آنوریها داریم
و نه آنها
درکی از امر به معروف...
به قول پناهیان
آآآآی... شورای سیاستگذاری ائمه جمعه...
شما هم مثل «سردار رادان»
یک پیامک بفرستید
به امام جمعه رشت!
والله روا نیست
آمر به معروف
هم برای غیرتش
چاقو بخورد
هم برای خطای ما، فحش!
بیبیسی
مگس روی زخمیست
که گاهی ما ایجادش میکنیم.
دست مریزاد به «رادان»
اما
آیا مرد دیگری هم هست
که «مسئولین» را
بخاطر ترک فعل
و اتلاف منابع
و سستی
و کم کاری
و بیعاری
خرکش کند به دادگاه؟
-یک کلام-
فقط میشود گفت:
آه...!
به قول چمران
«من اعلام جرم میکنم...»
آقایی دلار را
از اقتصاد ایران دور کنید
تا روزی چهار دلار،
برای شبکههای بیحیایی
سود نداشته باشد!
«رادان»
به گواه قافیه
«مرد میدان» است؛
ولی کاش
جز قوهی قهریه
قوهی مهریه هم فعال باشد.
مگر نگفتهاند:
ذرهای بودم و «مهر» تو مرا بالا برد...
گاهی یک حرف
یک واژه
یک کلام
مسیر یک آدم را عوض می کند؛
والسلام!
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
دیریست به این همهمه خو کردهام ای مرگ
میخواهم از امشب اجلم را بنویسم...
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
پیش کــه بــرم شکــایت از تــو؟!
کز خــلق نتــرسی؛ از خـــدا هم...
#هاتف_اصفهانی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
معمولاً یک کتاب دم دست میگذارم برای این جور مواقع. به تجربه اثبات شده که وقتی کتاب همراهت باشد کمتر معطل میشوی. انگار منشیها از عمد زودتر راهت میاندازند که نتوانی چهار خط کتاب بخوانی!
«از غبار بپرس» را تقریباً توی معطلی مطبها خواندم. شاید یک دلیل برای آشفتگیهای روانم همین کتاب باشد. دوست داشتم یک نفر بود که از «فانته» هم نوار مغز میگرفت ببینم نوارش چه شکلی میشود! من فکر میکنم نویسنده باید از شخصیت داستانش الزاماً نه بدتر، ولی نامتعادلتر باشد و الّا خلق چنین شخصیتی از یک آدم سالم بعید است!
روان، خوشخوان، جذاب و جالب بود؛ لکن توصیه نمیکنم!
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔵@yahyaei_m
چندیست که ایل دل من کوچ نکرده
چندیست که از من گله دارد چمدانم...
#مصعب_یحیایی
#کمی_کافر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m