eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.1هزار دنبال‌کننده
180 عکس
71 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
توی جاده‌ی برگشت به شلمچه‌ایم. بیابان‌های محدوده‌ی «ذی‌قار» انگاری انتها ندارند. هنوز کلی راه تا بصره داریم. دم سوار شدن به ون GMC چندتایی مکعب آب از یک موکب برداشتیم ولی تابستان آن‌قدر شعله‌اش را زیاد کرده بود که همان چهل، چهل پنج دقیقه‌ی اول راه، مای‌باردها در حد «لا باردٍ وَ لا کَریمِ» سوره‌ی واقعه، داغ شدند. پیرمردی جلوتر از ما نشسته است. گویی تشنگی امانش را بریده ولی امیدی به مای ندارد. ناچار در یکی از آب‌ها را باز کرد و دستش را بالا آورد. چند دقیقه‌ای‌ست که آب را روبروی دریچه کولر نگه داشته است. دعا دعا می‌کنم که اقلکم یک درجه خنک شده باشد. دلم می‌خواهد هم‌زمان که آب را سر می‌کشد، ورق روی یکی از آب‌ها را باز کنم و خالی‌اش کنم روی سر پیرمرد تا هم جگرش حال بیاید و هم سر و کله‌اش کمی خنک شود... به این فکر می‌کنم که چرا اعتنای چندانی به مسیر برگشت زائران اربعین نمی‌شود؟ انگاری همه‌ی حواس موکب‌داران به مشایه‌است و کسی به فکر مسیر برگشت نیست. خستگی پیاده‌روی و سردرگمی پیدا کردن اتوبوس برای برگشتن به مرز و هوای گرم و هشت ساعت حرکت توی بیابان و ... نیاز به تدبیر دارد. زائری که وقت آمدن این‌ همه تکریم می‌شود، قصد برگشت هم دارد. البته این نقد به مردم عراق نیست که از جان برای زوار مایه می‌گذارند؛ ستاد اربعین جمهوری اسلامی باید به این نکته دقت کند و حواسش به مشکلات مسیر برگشت زائران باشد... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
شانس ندارم که. اندازه‌ی چی دلم می‌خواهد توی چادرهای عربی بنشینم و قهوه‌ بخورم؛ لکن زیر سایه‌ی ذوالفقار هم که نشسته باشم، سایه‌ی اسم «مصعب» سنگین‌تر است. حالا بیا برای ملت توضیح بده که غیر از مصعبی که قاتل مختار است، «مصعب‌بن‌عمیر» هم داریم که سفیر قرآنی رسول‌الله است در مدینه! چند نفر را می‌توانم توجیه کنم؟ جوانکی که اهل مشهد است توی چادر نشسته. خواهش کردم عکس بیاندازد و هم‌زمان که قهوه را سر کشیدم قصه‌ی اسمم را گفتم. هیچ واکنشی نشان نداد. انتظار داشتم از خنده غش کند که! خیلی گیج می‌زند. پرسیدم مگر فیلم مختار را ندیده‌ای؟! گفت نه! دوست دارم شمشیر بالای سرم را بردارم و نصفش کنم. لامصب، چطور می‌توانی مختار را ندیده‌ باشی؟! اصلاً مگر اختیاری برای تو وجود دارد که مختار نبینی؟ مگر شبکه‌ای هست که مختارنامه پخش نکند و تو از قضا فقط همان یک کانال را توی عمرت دیده باشی؟! خیلی عصبانی شدم لکن کظم غیظ کردم. از چادر بیرون زدم و الا که خونش مباح بود؛ مردک ضدرسانه‌ی بی‌بصیرت! حوالی اذان مغرب است. یک جایی زیر آسمان خدا ایستادم برای نماز. عمودهای آخر مسیر است. به این فکر می‌کنم که چرا هنوز مساله‌ی فلسطین در فضاسازی محیطی اربعین کمرنگ است. بجز یکی دو موکب و یا پشت کوله‌ی بعضی از زوار، کار درخوری برای فلسطین انجام نشده است. فوکویامایانه با خودم نجوا می‌کنم: اربعین تبلور و تجسم بال سرخ شهادت‌طلبی شیعه است؛ و مگر بال سبز انتظار جز در مسیر آزادی فلسطین به حرکت درمی‌آید؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m