🔶جهت داری علم (تأثیر انگیزه بر اندیشه)
استاد شهید مطهری
اين حرف درباب تاريخ و عموما علوم انسانی حرف خيلی خوبی است ، يعنی شخصيت عالم ، وضع عالم ، روحيه عالم در قضاوتهای علمی و فلسفی، روانشناسی ، تاريخی و جامعه شناسی او مؤثر است در اين باره داستان شيرينی را مطالعه میكردم كه كسروی در كتابش نوشته بود كه زمانی در مجله ای آقايی آمد و مقاله ای آورد ، من ديدم در ستايش جنس زن است و اظهار تأسف برای جنس زن كه در جامعه ما عقب مانده ، زن چنين است ، زن چنان است من به او گفتم اين به كار ما نمیخورد ، جای ديگر ببريد مقاله را چاپ نكرديم بعد از مدتی مقاله ديگری آورد كه آن را چاپ كنيم ديدم تمامش در مذمت جنس زن است كه اين جنس چنين و چنان است قضيه چيست ؟ آن وقتی كه او آن مقاله را آورد عاشق زنی بوده و آن زن را چنين و چنان میدانسته و از آن عينك نگاه میكرده ، ديگر جنس زن در نظر او فرشته بوده
است بعد معلوم شد با او ازدواج كرده و ماهيت او برايش معلوم شده ، حالا ديگر جنس زن در نظرش بد شده است . چون دنيای حالايش چنين است جنس زن در نظرش بد شده است .
حديثی هست كه من هميشه از آن نتيجه ای میگيرم ، و آن حديث اين است: « مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخيار » همنشينی با بدان موجب بدبينی به خوبان است اين يك حقيقتی است انسان اگر هميشه با آدمهای بد بنشيند همه انسانها را بد میبيند ، يعنی خوبها را هم نمیتواند تصور كند كه خوبند ، يعنی نمیتواند به خوب معتقد شود ، كما اينكه عكسش هم صادق است ، كسی كه هميشه با خوبان نشسته باشد همه مردم را خوب میبيند و ديگر بدها را هم نمیتواند بد ببيند گفت : به حاجی كلباسی درباره دزدهايی كه
دستگير شده بودند گفتند اين دزدها سر شب تا نصف شب بيرون میروند برای دزدی و به قافله ها حمله میكنند گفت : پس اينها كی نماز شب میخوانند ؟! خيال میكرد دزدها هم نماز شب میخوانند ، چون فقط در جو محيط خودش بود.
فلسفه هم كه بسازد فلسفه كلیاش اين است كه بشر تمام همش پول است يا مثلا فرويد وقتی كه در وجود خودش جز پليدی جنسی چيز ديگری نمیبيند اصلا نظريه اش اين میشود كه تمام حركات و اعمال بشر را بايد با عالم جنسی توجيه كرد.
📚جامعه و تاریخ، ص196
🏠https://eitaa.com/yahyayahya
May 11
«حنّ»
و التحقيق
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الرقّة المخصوصة في القلب المقتضية للإشفاق و الرّحمة، و ليس مفهومها الرقّة المطلقة و لا الرّحمة و لا الإشفاق المطلق و لا الاشتياق و غيره.
و هذه الصفة من الصفات الممتازة للإنسان الروحاني، و هو من صفات اللّه تعالى، فانّ من أسمائه العليا الْحَنَّانَ.
و يقابلها الغلظة و الخشونة في القلب.
و إذا اتّصف العبد بالحَنَانِ من جانب اللّه و ايتائه: فيكون قلبه خاضعا خاشعا متذلّلا للّه، له خشية و رحمة و حب للّه و في اللّه، و هذا المقام إنّما يحصل بعد تزكية القلب و تهذيبه عن الأرجاس و السيّئات من الأفكار و الأخلاق، ليكون طاهرا طيّبا مستعدّا لنزول الرّحمة و البركة و الرّزق و السكينة-. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» 7/ 58.
. «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً» 19/ 13.
فالحكم هو العلم اليقينيّ و الفصل و المعرفة، و الزكاة عبارة عن التزكية و تهذيب النفس و طهارة الباطن و الصّفاء، و الْحَنَانُ مصدر كسلام معطوفا على الحكم أي و آتيناه حَنَاناً.
و لا يخفى أنّ الحَنَانَ و تلك الرقّة و اللّطف المخصوص في القلب لا تحصل إلّا من عند اللّه و من موهبته و إيتائه.
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص: 298
گزارش جلسه فلسفه اصول.docx
45.5K
نسبت احکام «توصیفی، ارزشی، تکلیفی» از منظر «شأن شارع» - استاد میرباقری #فلسفه_اصول https://eitaa.com/yahyayahya🏠
🔶نسبت «عدالت» و احکام
استاد سید مهدی میرباقری
اين ادعا خيلي قاعده مند نيست؛ مثلاً اين که گفته مي شود عدالت حاکم است يا عدالت به منزله علل احکام است به چه معناست؟ يعني احکام براي رسيدن به نقطه عدالت است در نتيجه بايد عدالت را تعريف کرد. اگر عدالت را به تناسبات جريان ولايت خداوند متعال تعريف کنيد ما هم قبول داريم جريان اين تناسبات در حيات بشر عدالت مي شود و فقه در مسير جريان همين عدالت است. اگر اين شد شما تناسبات جريان ولايت را چگونه مي فهميد تا با آن بتوانيد احکام فقهي را قيد بزنيد؟ راه شما براي رسيدن به اين تناسبات آيا خود قواعد است؟ شبيه آن چه فقها مي گويند که ما قبول داريم احکام تابع مصالح و مفاسد است ولي ما راهي به آن ملاکات نداريم، جز همين ظواهر. اگر آن عدالت را مي گوييد، ما راهي به سوي آن عدالت نداريم که بخواهيم با آن احکام فقهي را قيد بزنيم.
اگر مقصودتان از عدالت ادراک اجتماعي است که در اثر پرورش اجتماعي حاصل شده است، اين را نمي توان مبنا قرار داد. ممکن است بر اساس يک پرورش، نگرش اجتماعي به امري فرق کند، مثلاً برخي از احکام اجتماعي که در گذشته عادلانه تلقي مي شده، اکنون عادلانه تلقي نشود يا ممکن است در يک زمان در يک جامعه و فرهنگ يک دسته از احکام عادلانه تلقي شود ولي در فرهنگ جامعه اي ديگر عادلانه تلقي نشود و نگاه شان به آن احکام فرق بکند. اگر ما اين پسند اجتماعي را مبنا براي کشف احکام فقهي و قيد زدن به آنها قرار دهيم، اين معنا ندارد؛ چرا که اين تلقي در بسياري از موارد سيّال است و نسبتي از عدالت را براي تعديل احکام مبنا قرار مي دهيم که قطعاً صحيح نيست. و اگر مراد عدالت مطلوب است از کجا آن عدالت را تشخيص دهيم؟ مگر اين که ما تشخيص آن را از طريق چارچوب هاي شرع به دست آوريم. بنابراين بخشي از ادله شرعي ناظر به بخشي ديگر خواهد بود؛ يعني بايد نسبت اين دو دسته ادله را تعريف کنيم. اين غير از اين است که بگوييم چون اصل عدالت به منزله علل احکام است همه احکام را قيد مي زند. اگر عدالت را به معناي تناسبات جريان ولايت خداوند در حيات بشر بگيريم، ثبوتاً همه احکام را قيد مي زند اما اين که در مقام اثبات اصلي به نام عدالت قرار دهيم و همه احکام را قيد بزنيم خيلي روشن نيست. دست کم در کلمات مدعيان اين مسئله تبيين نشده است که مقصود کدام عدل است؟ گاهي گفته مي شود عدل فطري ولي مصداق اين عدل فطري کجاست؟ اگر ما همه مصاديق عدل فطري را مي توانستيم بشناسيم ديگر نيازي به وحي نبود.
📚 مجموعه گفت و گوی تأثیر اخلاق در اجتهاد، ص33
https://eitaa.com/yahyayahya
May 11
هدایت شده از فتوح اندیشه
📣سلسله نشست های موسسه #فتوح_اندیشه: گروه #فقه_دولت به صورت «حضوری» برگزار میشود.
🔻«به صورت حضوری ـ وبیناری»
🔻موضوع: روش شناسی فقه دولت سازی اسلامی
👤 ارائه دهنده: حجت الاسلام یحیی عبداللهی
🕔 یکشنبه 25 خرداد از ساعت 18:30
🏢مکان: ساختمان پردیس حکمت
📖راهنمای دسترسی به جلسه مجازی: با اسکن QR code درج شده در بنر یا به واسطه لینک ذیل، به عنوان میهمان وارد شوید👇
♻️https://bit.ly/2VTqupV
🆔 @Fotooh