«حنّ»
و التحقيق
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الرقّة المخصوصة في القلب المقتضية للإشفاق و الرّحمة، و ليس مفهومها الرقّة المطلقة و لا الرّحمة و لا الإشفاق المطلق و لا الاشتياق و غيره.
و هذه الصفة من الصفات الممتازة للإنسان الروحاني، و هو من صفات اللّه تعالى، فانّ من أسمائه العليا الْحَنَّانَ.
و يقابلها الغلظة و الخشونة في القلب.
و إذا اتّصف العبد بالحَنَانِ من جانب اللّه و ايتائه: فيكون قلبه خاضعا خاشعا متذلّلا للّه، له خشية و رحمة و حب للّه و في اللّه، و هذا المقام إنّما يحصل بعد تزكية القلب و تهذيبه عن الأرجاس و السيّئات من الأفكار و الأخلاق، ليكون طاهرا طيّبا مستعدّا لنزول الرّحمة و البركة و الرّزق و السكينة-. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» 7/ 58.
. «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً» 19/ 13.
فالحكم هو العلم اليقينيّ و الفصل و المعرفة، و الزكاة عبارة عن التزكية و تهذيب النفس و طهارة الباطن و الصّفاء، و الْحَنَانُ مصدر كسلام معطوفا على الحكم أي و آتيناه حَنَاناً.
و لا يخفى أنّ الحَنَانَ و تلك الرقّة و اللّطف المخصوص في القلب لا تحصل إلّا من عند اللّه و من موهبته و إيتائه.
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص: 298
گزارش جلسه فلسفه اصول.docx
45.5K
نسبت احکام «توصیفی، ارزشی، تکلیفی» از منظر «شأن شارع» - استاد میرباقری #فلسفه_اصول https://eitaa.com/yahyayahya🏠
🔶نسبت «عدالت» و احکام
استاد سید مهدی میرباقری
اين ادعا خيلي قاعده مند نيست؛ مثلاً اين که گفته مي شود عدالت حاکم است يا عدالت به منزله علل احکام است به چه معناست؟ يعني احکام براي رسيدن به نقطه عدالت است در نتيجه بايد عدالت را تعريف کرد. اگر عدالت را به تناسبات جريان ولايت خداوند متعال تعريف کنيد ما هم قبول داريم جريان اين تناسبات در حيات بشر عدالت مي شود و فقه در مسير جريان همين عدالت است. اگر اين شد شما تناسبات جريان ولايت را چگونه مي فهميد تا با آن بتوانيد احکام فقهي را قيد بزنيد؟ راه شما براي رسيدن به اين تناسبات آيا خود قواعد است؟ شبيه آن چه فقها مي گويند که ما قبول داريم احکام تابع مصالح و مفاسد است ولي ما راهي به آن ملاکات نداريم، جز همين ظواهر. اگر آن عدالت را مي گوييد، ما راهي به سوي آن عدالت نداريم که بخواهيم با آن احکام فقهي را قيد بزنيم.
اگر مقصودتان از عدالت ادراک اجتماعي است که در اثر پرورش اجتماعي حاصل شده است، اين را نمي توان مبنا قرار داد. ممکن است بر اساس يک پرورش، نگرش اجتماعي به امري فرق کند، مثلاً برخي از احکام اجتماعي که در گذشته عادلانه تلقي مي شده، اکنون عادلانه تلقي نشود يا ممکن است در يک زمان در يک جامعه و فرهنگ يک دسته از احکام عادلانه تلقي شود ولي در فرهنگ جامعه اي ديگر عادلانه تلقي نشود و نگاه شان به آن احکام فرق بکند. اگر ما اين پسند اجتماعي را مبنا براي کشف احکام فقهي و قيد زدن به آنها قرار دهيم، اين معنا ندارد؛ چرا که اين تلقي در بسياري از موارد سيّال است و نسبتي از عدالت را براي تعديل احکام مبنا قرار مي دهيم که قطعاً صحيح نيست. و اگر مراد عدالت مطلوب است از کجا آن عدالت را تشخيص دهيم؟ مگر اين که ما تشخيص آن را از طريق چارچوب هاي شرع به دست آوريم. بنابراين بخشي از ادله شرعي ناظر به بخشي ديگر خواهد بود؛ يعني بايد نسبت اين دو دسته ادله را تعريف کنيم. اين غير از اين است که بگوييم چون اصل عدالت به منزله علل احکام است همه احکام را قيد مي زند. اگر عدالت را به معناي تناسبات جريان ولايت خداوند در حيات بشر بگيريم، ثبوتاً همه احکام را قيد مي زند اما اين که در مقام اثبات اصلي به نام عدالت قرار دهيم و همه احکام را قيد بزنيم خيلي روشن نيست. دست کم در کلمات مدعيان اين مسئله تبيين نشده است که مقصود کدام عدل است؟ گاهي گفته مي شود عدل فطري ولي مصداق اين عدل فطري کجاست؟ اگر ما همه مصاديق عدل فطري را مي توانستيم بشناسيم ديگر نيازي به وحي نبود.
📚 مجموعه گفت و گوی تأثیر اخلاق در اجتهاد، ص33
https://eitaa.com/yahyayahya
May 11
هدایت شده از فتوح اندیشه
📣سلسله نشست های موسسه #فتوح_اندیشه: گروه #فقه_دولت به صورت «حضوری» برگزار میشود.
🔻«به صورت حضوری ـ وبیناری»
🔻موضوع: روش شناسی فقه دولت سازی اسلامی
👤 ارائه دهنده: حجت الاسلام یحیی عبداللهی
🕔 یکشنبه 25 خرداد از ساعت 18:30
🏢مکان: ساختمان پردیس حکمت
📖راهنمای دسترسی به جلسه مجازی: با اسکن QR code درج شده در بنر یا به واسطه لینک ذیل، به عنوان میهمان وارد شوید👇
♻️https://bit.ly/2VTqupV
🆔 @Fotooh
هدایت شده از فلسفه تابع وحی
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع اصلی این نظریه پاسخی بدیع به رابطه عقل و وحی (نقل) است. در این خصوص دیدگاه های مختلفی ارائه شده است اما نظریه «فلسفه تابع وحی» بر این مبنا استوار است که عقل می بایست در امتداد وحی و تسلیم و متعبد به آن قرار گیرد. در این صورت کامل ترین روش تعبد و تسلیم عقل به وحی، فهم اجتهادی وحی (تفقه) و سپس عقلانی سازی آن خواهد بود. این نظریه معتقد است فهم متکامل عقل در پرتو آموزه های وحیانی و روایات اهل بیت ع واقع می شود، از این رو عقل می بایست در یک مقام، با روش اجتهادی و مستند به کتاب و سنت، مسائل فلسفی را فهم کند، در مقام بعد آنها را به یک نظام عقلی و فلسفی مبدل سازد و در مرحله سوم برای اثبات آنها استدلال اقامه کند. در اینصورت فلسفه ای که به دست خواهد آمد، به لحاظ شکل گیری محتوایی (ثبوتی) مستند به معارف کتاب و سنت است ولی هم ادبیات عقلی و فلسفی پیدا کرده است و هم واجد استدلال های عقلی و فلسفی است (اثباتی). https://eitaa.com/fotoooh
🔸نسبت فلسفه ی تاریخ شیعی با نبی چیست؟
محور حرکت تاریخ در فلسفه تاریخ شیعی، «حجت الهی» است؛ «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا الْحُجَّةُ»؛ کسی که خداوند او را برگزیده و بعد از ابتلائاتی که متحمل شده است، صلاحیت خود را برای نمایندگی از دین خداوند اثبات کرده و اکنون به میان مردم میآید تا آنها را به مسیر تقرب الهی، هدایت کند. از منظر فلسفه تاریخ شیعی، تاریخ از درگیری و نزاع دو جبهه حق و باطل پدید میآید که بر محور ولایت اولیای الهی و ولایت اولیای طاغوت در مقابل یکدیگر صفآرایی میکنند. این دو جریان ولایت در آیه ۲۵۷ سوره بقره توصیف شده است: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ». لذا در قرآن نیز از دو دسته «ائمه» در دو جریان ولایت حق و باطل سخن میگوید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا…» ﴿الأنبیاء: ۷۳﴾ و «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ…» ﴿القصص: ۴۱﴾». همه وقایع تاریخ ذیل این دو جریان ولایت و بر محور این دو دسته امام رقم میخورد.
هر صحنه از تاریخ، میدان نزاع و تقابل این دو جریان ولایت است؛ در یک طرف انبیاء الهی و ائمه معصومین(ع) و در طرف مقابل، شیاطین انس و جن قرار دارند که سعی دارند جامعه بشری را به سمت ولایت خود سوق دهند؛ «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ…» ﴿الأنعام: ۱۱۲﴾. بنابراین جبهه حق بر محور انبیاء(ع) سامان مییابد و با ولایت و هدایت او جامعه مومنین رشد و تکامل پیدا میکند.
نکته حائز اهمیت اینکه اولیاء و حجج الهی که در امتداد ولایت خداوند متعال، جامعه مومنین را در اعصار مختلف هدایت و سرپرستی میکنند، در میان خود نیز محور دارند و در رأس همه آنها وجود مقدس نبی اکرم(ص) قرار دارد که اشرف مخلوقات است و ولایت دیگر انبیاء(ع) نیز در پرتو تولی آنها به حضرت(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) به دست آمده است؛ «وَلَایَتُنَا و لَایَةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا».
🔸آنچه هانری کربن از حکمت نبوی میگوید نسبتش با تفکر شیعی چیست؟
هانری کربن تعلق بسیاری به آموزههای شیعی داشت و در حوزه فکر و اندیشه نیز فلسفه را با گرایشهای عرفانی، باطنی و تأویلگرا میپسندید؛ او فلسفه اسلامی را «حکمت نبوی» و یا «فلسفه شیعی» مینامید. تأثیرپذیری فلسفه اسلامی از آموزههای وحیانی بر کسی پوشیده نیست، البته اختلاف نظام تعاریف و شبکه معانی فلسفه موجود با معارف وحیانی نیز قابل اثبات است. نسبت میان حکمت و نبوت از دیرباز در فلسفه مطرح بوده است، به عنوان مثال ابن سینا به تفصیل به نسبت این دو پرداخته است. بهطور متعارف در فلسفه، خط فلاسفه، موازی خط انبیاء به حقایق عالم راه پیدا میکنند و عقل و نقل، هر دو کاشف از واقع میتوانند باشند. اما در قرائتهای عرفانی، مبتنی بر هستیشناسی خاص عرفان نظری، دوگانه حکمت و نبوت به یکدیگر نزدیک میشود و به وحدت سوق پیدا میکند! در اینصورت عارف و فیلسوف نیز همچون نبی به وحی دسترسی دارند و نبی نیز از تعقل، کشف و شهود و حدس و خیال بهره میبرد!
هر دو تفکر «استقلال» خط حکمت و نبوت و «وحدت» این دو، با آموزههای اصیل شیعه ناسازگار است، نسبت صحیح میان این دو تبعیت حکمت از نبوت است. حکمت آنگاه حکمت نبوی و وحیانی میشود که متعبد به وحی شود و البته در عین حال از عقلانی بودن نیز خارج نشود؛ چگونگی این طرح را در نظریه «فلسفه تابع وحی» (فتوح) تبیین کردهایم.
🔸به لحاظ تاریخی چه اتفاقی بعد از وفات حضرت رسول(ص) رخ میدهد و آیا میتوان گفت اولین جرقهها برای تفکیک شیعه و سنی زده میشود یا نه؟