eitaa logo
حَنان | یحیی
387 دنبال‌کننده
116 عکس
15 ویدیو
113 فایل
يحيي عبدالهی يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿١٢﴾ وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً ۖ وَكَانَ تَقِيًّا ﴿١٣﴾ @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل بندی رساله
دیدار آیت الله علیدوست و آیت الله میرباقری ♦️♦️♦️ حضرت آیت الله ابوالقاسم علیدوست در حاشیه نشست روش‌شناسی اجتهاد که پنج‌شنبه؛ ۱۳ دیماه ۹۷ در فرهنگستان علوم اسلامی برگزار گردید با آیت الله سید محمد مهدی میرباقری دیدار و گفتگو کرد. در این دیدار پیرامون مباحث «فقه نظام» گفتگو شد.
دیدار با حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی دام ظله العالی
بسمه تعالی 🔷دین شناسی، معضل حوزه های علمیه درنگی بر مطالبه رهبری از حوزه های علمیه حوزه های علمیه به عنوان نهاد اقامه دین، در جامعه می بایست شناخت صحیح و عمیقی از «دین» داشته باشند و در مرتبه بعد، ساختارها و برنامه های خود را مبتنی بر آن شکل دهند، اما متأسفانه امروزه درک صحیحی از دین و به تبع آن، ساختارها و برنامه های متناسب با آن، وجود ندارد. به نظر می رسد نکته اصلی مقام معظم رهبری دامت برکاته در دیدار حوزویان در ماه مبارک رمضان تأکید بر همین نکته بود که نمی بایست «اسلام» را در عرصه های معرفتی آن خلاصه کرد و به تبع آن، فعالیت حوزه های علمیه به تبلیغ و نشر احکام محدود شود، بلکه «اقامه و تحقق» دین در همه عرصه ها برعهده «حوزه های علمیه» است؛ 🔸« آنچه بنده به ذهنم بود عرض کنم این بود که حوزه‌های علمیّه مرکز آموزش اسلامند؛ بالاخره دین باید فهمیده بشود، شناخته بشود، دانسته بشود، عمق‌یابی بشود، [لذا] مرکز لازم دارد؛ این مرکز، حوزه‌های علمیّه‌اند که عالِم دینی درست میکنند. حوزه‌های علمیّه، مرکز تعلیم اسلامند. اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛ یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است- خب اینها را باید برویم در حوزه‌ی علمیّه یاد بگیریم.‌ لکن این [برداشت] درست نیست؛ این بخشی از کار حوزه‌های علمیّه است؛ چرا؟ چون این بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه، در متن زندگی مردم، یعنی هدایت؛ این بخشی از اسلام است دیگر. اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و [مانند] اینها نیست، بلکه اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه؛ یعنی جامعه موحّد بشود؛ این هم جزو اسلام است.» از منظر کلامی فرمایش فوق را می توان چنین تقریر کرد که «دین» تنها «شریعت» نیست بلکه «ولایت» نیز رکن اصلی دین به حساب می آید و حقیقت دین عبارت است از «ولایت و شریعت» که از مصدر «الوهیت حضرت حق» صادر شده است. براین اساس، ولایت و سرپرستی جامعه در همه شئون و عرصه ها، می بایست بر عهده «دین» باشد و همه ابعاد و اضلاع جامعه می بایست تحت ولایت الهی قرار گیرد. 🔸 «در زمینه‌ی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهت‌گیری اینها را هم حوزه بایستی معیّن کند؛ یعنی جهت‌گیری حرکت علمی را حوزه‌ها باید معیّن کنند، چون این کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت میدهد. علم میتواند در خدمت بشر باشد، میتواند علیه بشر باشد؛ میتواند در خدمت عدالت باشد، میتواند در خدمت ظالمین و مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهده‌ی حوزه است.» امروزه نهاد حوزه بر این تلقی از «دین» استوار گشته است که شریعت (خصوصاً شریعت بالمعنی الاخص، یعنی احکام فقهی) را معادل «دین» می داند و در نتیجه، ساختار و برنامه خود را حول آموزش و پژوهش و نشر «شریعت» پایه ریزی کرده است، درحالیکه اگر «ولایت و اقامه» را نیز رکن اصلی دین به حساب آوریم، آنگاه تحولات ساختاری و برنامه ای حوزه نیز می بایست بر این اساس صورت پذیرد. بنابراین کامل ترین تصویر از «حوزه انقلابی» نیز حوزه را نهاد ولایت و سرپرستی جامعه از «انقلاب اسلامی» تا شکل گیری «نظام اسلامی» و تحقق «دولت اسلامی» و «جامعه اسلامی» تا دستیابی به «تمدن نوین اسلامی» معرفی می کند؛ 🔸«امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعه‌ی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزه‌ی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است.» https://eitaa.com/yahyayahya
🔷دین شناسی، معضل حوزه های علمیه (2) تحقق احکام الهی مفاد و مدلول صیغه امر در احکام یک مساله تحدید مدلول کلام در امر است، مثل «اوفوا بالعقود»؛ این جا این بحث پیش می آید که این مدلول سیاقی (واداشتن) می خورد به خود هیئت؟ یعنی هیئت کارش واداشتن است، به معنای این که بعث باشد یا نه اضافه بر او باید این ماده در خارج محقق بشود؟ یعنی اگر فرمودند: «اوفوا بالعقود» اضافه بر این که ما تکلیف داریم و الزام است به وفای عهد، که از هیئت فهمیده شده است، دلالت بر تحقق ماده هم می کند؟ می گوید: شما باید وفا بکنید، می گویید آن طرف مقابل وفا نکرده، قانون او را وادار می کند وفا بکند یعنی می آید در اجرا هم می کشد. همچنین در مثال های دیگر مثل: «کتب علیکم الصیام»، «اقیموا الصلوة»، بگوییم که این صلوة فقط بعث شما نیست، این باید در خارج محقق بشود، همین بحثی که حکومت باید تعزیرات بگذارد تا احکام الهی اجرا بشود. این نسبتی که بین هیئت و ماده هست، آیا فقط ناظر به این است که در شما بعث یا ایجاد داعی بکند؟ اسم ایجاد داعی را غرض ادنی گذاشتند، اما دیگر غرض اقصی ندارد؟! تحقق نماز، تحقق روزه در خارج مهم نیست! شما به طرف بگو پاشو نماز بخوان! نخواند هم نخواند یا نه «اقم الصلوة» فقط این نیست که شما ایجاد داعی بکنید، باید کاری بکنید که این صلوة در خارج هم محقق بشود. «ویل للمطففین» این نیست که بگوید شما کم فروشی نکن، نه، باید در خارج هم جامعه اسلامی این را تطبیق بکند، یکی از راه هایی که برای نظام اسلامی مطرح است همین است. این بحث اصولی است نه بحث کلامی، این تحدید دقیق مفاد صیغه افعل است مثل اقیموا الصلوة که اجرا هم در این خوابیده است. حقیقت هم این می شود؛ وقتی می گوید «حرّم الربا» یعنی یک نظامی پیدا شود که جلوی ربا را بگیرد، نه این که فقط ما بگوییم: حرام است ربا، اصلا «حرّم الربا» یعنی شما از ربا محرومید، شما نباید ربا بگیرید. در نظام اسلامی اضافه بر این که به مردم گفته می شود که ربا حرام است عملا هم باید نظام اجتماعی را به گونه ای تنظیم کند که از جهات مختلف نظام بانکی، نظام مالی، قرض الحسنه، که مردم از ربا محروم شوند، ربا را انجام ندهند، این یکی از وظائف است. به نظرم در نهج البلاغة این مطلب آمده که اصلا منشا حکومت اسلامی پیاده کردن احکام است نه فقط بیان احکام اسلامی. لذا در روایت توقیع هم دارد که «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها»، خوب دقت کنید، مرحوم شیخ هم تصادفاً این مطلب را دارد که امام نفرمود: «فارجعوا فی حکمها»، بلکه فرمود: «فارجعوا فیها»، یعنی در خود آن حوادث واقعه مراجعه به فقها بکنید، نه این که فقیه فقط بیاید بگوید نماز این جور است، روزه این جور است، ربا این طور است، بلکه باید این کار را هم انجام بدهد. این مطلب را با ریشه های اصولی هم از این راه که بگوییم که اصلا معنای بعث همین است، بعث این نیست که رابطه شما با این متعلق فقط ایجاد داعی در شما باشد، اضافه بر ایجاد داعی باید در این کار در خارج هم محقق بشود، حالا اگر شما انجام ندادید با یک قوتی، با یک قدرتی، با یک برنامه ریزی ای که امروز انواع برنامه ریزی می شود برای این که یک عملی انجام بگیرد، با کار های احساسی و عاطفی و إلی غیر ذلک، این اجمال بحث. 🔷درس خارج فقه استاد ، جلسه : 114، شنبه: 31/1/1398 https://eitaa.com/yahyayahya
سه نکته راجع به مدت شب قدر بسیاری از بزرگان گفته اند: اگر تمام کره زمین بخواهد شب قدر داشته باشد ،با توجه به اختلاف افق ها 24 ساعت طول می کشد، پس روز شب قدر هم همچون شب قدر فضیلت دارد. بنگرید: «شب همان سايه نيم كره زمين است كه بر، نيم كره ديگر مىافتد، و مىدانيم اين سايه همراه گردش زمين در حركت است، و يك دوره كامل آن در بيست و چهار ساعت انجام مىشود، بنا بر اين ممكن است شب قدر يك دوره كامل شب به دور زمين باشد، يعنى مدت بيست و چهار ساعت تاريكى كه تمام نقاط زمين را زير پوشش خود قرار مىدهد شب قدر است كه آغاز آن از يك نقطه شروع مىشود و در نقطه ديگر پايان مىگيرد (دقت كنيد).» (تفسير نمونه، ج27، ص: 193) در این خصوص چند نکته به ذهن می رسد: اولاً ؛ اگر شب قدر را 24 ساعت حساب کنیم، معلوم نیست که شب قدر ما در ایران ابتدای این 24 ساعت است که روزش هم داخل در 24 ساعت باشد، لذا ممکن است وسط باشد که در اینصورت چندین ساعت قبل و بعد از شب قدر ما (در ایران)، داخل در 24 ساعت خواهد بود. در این خصوص نمی دانم که این را چگونه می توان محاسبه کرد و این 24 ساعت از کجا شروع می شود. ثانیاً ؛ اینکه شب قدر در کل کره زمین 24 ساعت طول می کشد به این معنا نیست که کل 24 ساعت فضیلت شب قدر را دارد ، بلکه برای هر منطقه همان «شب قدر» یعتی «حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» فضیلت دارد. بنابراین اگر در ایران شب قدر تمام شد و درمنطقه دیگری شب قدر هنوز باقیست، فضیلت شب قدر برای ما تمام شده است. الا اینکه گفته شود «حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» برای کل زمین است، یعنی همان 24 ساعت، با مطلع الفجر تمام می شود که در اینصورت این سوال پیش می آید که ملاک و معیار آن کدام مکان است؟! ولی در این خصوص روایت داریم که: ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ يَوْمُهَا مِثْلُ لَيْلَتِهَا.» تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج4، ص: 331 به نظر می رسد با پذیرش این روایت باز نمی توان گفت که شب قدر 24 ساعت است چرا که این روایت نمی گوید شب قدر ، مجموع یوم و لیل است بلکه گفته است روزش مثل شب است (از حیث فضیلت)، از تعبیر «مثل» فهمیده می شود که شب قدر فقط شب است و روزش، مثل آن است نه جزئی از آن. ثالثاً ؛ اصل اینکه شب قدر 24 ساعت باشد محل تأمل جدی است، اگر خصلت شب قدر این است که «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ» این تنزل ملائکه یک بار واقع می شود و مقدرات کل عالم را خدمت امام می آورند نه اینکه برای هر منطقه ای ملائکه ی همان منطقه محضر امام برسند! در اینصورت امام می بایست همگام با تغییر افق همه مناطق را یک دور بروند تا تنزل الملائکه در شب مخصوص آن منطقه واقع شود!! بنابراین بعید نیست بگوییم که این جریان تنزل ملائکه در شب قدر یک واقعه واحد در زمان و مکان واحد است و معیار آن حضور امام است که در کجای عالم حضور دارند. در اینصورت شب قدری که در محضر امام واقع می شود، شب قدر کل عالم است نه اینکه هر منطقه ای برای خودش شب قدری داشته باشد. و الله اعلم. https://eitaa.com/yahyayahya
🔷دین شناسی، معضل حوزه های علمیه (3) ولایت تشریعی و ولایت تنفیذی «ولایت الهی» به تصور عامة مسلمانان، «ولایت تشریعی» است که اسمش نبوت است و به تصور شیعه، «ولایت تنفیذی» هم هست که اسمش «امامت» است. «ولایت الهی» هر دو مؤلفه را دارد: یکی مسألة تشریع و قانونگذاری است و یکی مسألة اجرا که در اصطلاح عربی امروز، قوة تنفیذیه یا در اصطلاح فارسی قوة مجریه می‌گوییم. اهل سنت هنوز هم عقیده‌شان این است که شأن انبیاء (ع) فقط تقنین است و پیاده‌کردن قانون، وظیفة جامعة اسلامی است و جامعة اسلامی من حیث المجموع خطا نمی‌کنند، چون به سبب اسلام، عقل مجموعی جامعة اسلامی رشد پیداکرده و به‌ویژه به سبب عواملی همچون امر به معروف و نهی از منکر و وجود قرآن و روایات و علل دیگر به‌گونه‌ای است که جامعة اسلامی به‌عنوان جامعه یا به تعبیر بعضی امت ـ نه ائمه ـ معصوم هستند، لذا اگر قوانین مشخص باشد خود جامعه می‌تواند آن را پیاده کند. طبعاً پیاده‌کردن قوانین اسلامی در جامعه نیاز به دو عامل اساسی دارد: یکی علم و دیگری مدیریت و به تعبیر شیخ الرئیس در الهیات شفا؛ «حسن العیالة». البته شیخ الرئیس می‌گوید: اگر دو نفر بودند که یکی در علم برتر بود و یکی در حسن العیالة، آن که مدیریتش قوی‌تر است حاکم می‌شود ولی باید با عالم مشورت کند. بنابراین این‌ها هم می‌گویند: ما باید علم پیدا کنیم یعنی احکام را به دست آوریم و مدیریت هم باشد. بحثی که در شیعه مطرح شد این بود که جامعه اسلامی هر چه هم امر به معروف در آن باشد تا عنصر الهی «ولایت» در آن نباشد سودی ندارد؛ چون جامعه پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و مبتنی بر خاتمیت، هر زمانی ویژگی‌هایی دارد که انطباق قواعد کلی چه به صورت قرآن و چه به صورت سنت رسول الله(ص) در آن زمان جز با نیروی امامت میسر نیست. https://eitaa.com/yahyayahya
🔶 در دست امام در برخی در استحباب به دست گرفتن سلاح توسط امام جمعه و امام نماز عید تردید کرده اند و اینکه آیا سلاح موضوعیت دارد ؟ و یا صرفاً عصایی بوده است که بر آن تکیه زنند ؟ در بررسی مساله می بایست بین نماز جمعه و نماز عید تفکیک کرد. 🔸 آیا در نصوص ما دلیلی برای در دست گرفتن سلاح توسط امام وجود دارد؟ مرحوم شیخ حر عاملی در عنوان باب روایات صلات عید این عبارت را آورده است: «وَ يَتَوَكَّأَ عَلَى عَنَزَةٍ وَقْتَ الْخُطْبَة» (وسائل الشيعة، ج7، ص: 440) مرحوم کاشف الغطا نیز آورده است: خرج رسول اللّه (ص) يوم العيد فصلى بالناس صلاة العيد و حملت بين يديه العنزة الى المصلى فصلى إليها(كتاب الصلاة (لكاشف الغطاء)، ص: 14) در ادله متعددی، به نماز خواندن پیامبر (ص) با «العنزه» تصریح شده است؛ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص عَنَزَةٌ فِي أَسْفَلِهَا عُكَّازٌ يَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَ يُخْرِجُهَا فِي الْعِيدَيْنِ يُصَلِّي إِلَيْهَا. (من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 509) در این روایت ممکن است خدشه شود که تکیه دادن در خصوص روز عید یا هنگام خطبه نیست. اما در روایت دیگری تصریح دارد: وَ كَانَتْ لَهُ عَنَزَةٌ يَتَّكِئُ عَلَيْهَا وَ يُخْرِجُهَا فِي الْعِيدَيْنِ فَيَخْطُبُ بِهَا (من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 178) «فیخطب بها» را مرحوم محمدتقی مجلسی چنین معنا کرده است: «فيخطب بها» متكئا عليها من الجانب الأيسر (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج11، ص: 9) «كَانَتْ لَهُ عَنَزَةٌ يَتَّكِئُ عَلَيْهَا وَ يُخْرِجُهَا فِي الْعِيدَيْنِ فَيَخْطُبُ بِهَا» (الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 71) حضرت (ص) ، «عنزه» را در هنگام نماز پیش روی خود می گذاشتند: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَجْعَلُ الْعَنَزَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذَا صَلَّى. (كافي (ط - دار الحديث)، ج6، ص: 98 ؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج2، ص: 322) در صلات عيد، بلال آن را همراه حضرت (ص) حمل می کردند: «وَ كَانَ لَهُ عَنَزَةٌ يُقَالُ لَهَا لمثنى أَنْفَذَهَا النَّجَاشِيُّ وَ يُقَالُ إِنَّ النَّجَاشِيَّ أَعْطَى لِلزُّبَيْرِ عَنَزَةً فَلَمَّا جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص أَعْطَاهُ إِيَّاهَا فَكَانَ بِلَالٌ يَحْمِلُهَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَوْمَ الْعِيد» (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج1، ص: 170) امام رضا ع نیز به این سنت رسول الله در نماز عید عمل کرد: « فَلَمَّا حَضَرَ الْعِيدُ، بَعَثَ الْمَأْمُونُ إِلَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ يَسْأَلُهُ أَنْ يَرْكَبَ، و يَحْضُرَ الْعِيدَ، و يُصَلِّيَ و يَخْطُبَ، فَبَعَثَ إِلَيْهِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: «قَدْ عَلِمْتَ مَا كَانَ بَيْنِي و بَيْنَكَ مِنَ الشُّرُوطِ فِي دُخُولِ هذَا الْأَمْرِ». فَبَعَثَ إِلَيْهِ الْمَأْمُونُ: إِنَّمَا أُرِيدُ بِذلِكَ أَنْ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُ النَّاسِ، و يَعْرِفُوا فَضْلَكَ، فَلَمْ يَزَلْ عَلَيْهِ السَّلَامُ يُرَادُّهُ الْكَلَامَ فِي ذلِكَ، فَأَلَحَّ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنْ ذلِكَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ، و إِنْ لَمْ تُعْفِنِي خَرَجْتُ كَمَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ». فَقَالَ الْمَأْمُونُ: اخْرُجْ كَيْفَ شِئْتَ، و أَمَرَ الْمَأْمُونُ الْقُوَّادَ و النَّاسَ أَنْ يُبَكِّرُوا إِلى بَابِ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ. ... فَلَمَّا طَلَعَتِ الشَّمْسُ، قَامَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاغْتَسَلَ و تَعَمَّمَ بِعِمَامَةٍ بَيْضَاءَ مِنْ قُطْنٍ، أَلْقى طَرَفاً مِنْهَا عَلى صَدْرِهِ، و طَرَفاً بَيْنَ كَتِفَيْهِ، و تَشَمَّرَ، ثُمَّ قَالَ لِجَمِيعِ مَوَالِيهِ: «افْعَلُوا مِثْلَ مَا فَعَلْتُ». ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِهِ عُكَّازا ...» (« العُكّاز» و« العُكّازَة»: عصا في أسفلها زُجّ- و هي الحديدة التي في أسفل الرمح و يقابله السنان- يُتوكّأ عليها. راجع: ترتيب كتاب العين، ج 2، ص 1259؛ القاموس المحيط، ج 1، ص 713( عكز).) « فَخَرَجَ ع وَ عَلَيْهِ قَمِيصَانِ وَ طَيْلَسَانٌ وَ عِمَامَةٌ قَدْ أَسْدَلَ لَهَا ذُؤَابَتَيْنِ مِنْ قُدَّامِهِ وَ خَلْفِهِ وَ قَدِ اكْتَحَلَ وَ تَطَيَّبَ بِيَدِهِ عَنَزَةٌ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَفْعَلُ فِي الْأَعْيَاد» (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌6، ص: 135) 🔸عنزه چیست؟ آیا سلاح است یا صرفاً نوعی عصا است؟
کتب لغت «عنزه» را اینگونه توصیف کرده اند: قال الجوهري: «العَنَزَة: أطول من العصا و أقصر من الرمح، و فيه زُجّ كزجّ الرمح». و قال ابن الأثير: ف «العنزة مثل نصف الرمح، أو أكبر شيئاً، و فيها سِنان مثل سِنان الرمح. و الزُجّ: الحديدة التي في أسفل الرمح و يقابله السنان، و هو نصل الرمح». راجع: الصحاح، ج 3، ص 887؛ النهاية، ج 3، ص 308 (عنز). بنابراین گویا کارکرد دو گانه داشته است هم به عنوان عصا استفاده می شده است و هم یک آلت جنگی و سلاح به حساب می آمده است، لذا در عداد سلاح های پیامبر (ص) شمرده شده است: فصل فی ذکر سلاح رسول الله ص؛ اعلم انه کان لرسول الله ص سلاح و آلات حرب، مابین: سیوف، و دروع، و قسیّ، و سهام، و مغفر، و ألویه، و رایات، و عنزه. (امتاع الاسماع، ج7، ص134) همچنین: أسماء أسلحته...حربة صغيرة تشبه العكاظ يقال لها: (العنزة)(سيدنا محمد صلى الله عليه وسلم/أسماء أسلحته، محمدرشید رضا) این سلاح، درکنار دیگر سلاح های حضرت به امیرالمومنین ع رسیده است: «تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْمَتَاعِ سَيْفاً وَ دِرْعاً وَ عَنَزَةً » .(كافي (ط - دار الحديث)، ج1، ص: 581) «تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي الْمَتَاعِ سَيْفاً وَ دِرْعاً وَ عَنَزَةً وَ رَحْلًا وَ بَغْلَتَهُ الشَّهْبَاءَ، فَوَرِثَ ذلِكَ كُلَّهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ». (كافي (ط - دار الحديث)، ج1، ص: 582) 🔸مفهوم شناسي «سلاح» اما مفهوم شناسی «سلاح» در معارف دینی ، عمیق تر از نماد جهاد است، بلکه طبق برخی روایات، سلاح، نماد امامت است: وَ مَثَلُ السِّلَاحِ فِينَا كَمَثَلِ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ، كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ فِي أَيِّ أَهْلِ بَيْتٍ وُجِدَ التَّابُوتُ عَلى أَبْوَابِهِمْ أُوتُوا النُّبُوَّةَ، وَ مَنْ صَارَ إِلَيْهِ السِّلَاحُ مِنَّا أُوتِيَ الْإِمَامَةَ، وَ لَقَدْ لَبِسَ أَبِي دِرْعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَخَطَّتْ عَلَى الْأَرْضِ خَطِيطاً، وَ لَبِسْتُهَا أَنَا، فَكَانَتْ وَ كَانَتْ، وَ قَائِمُنَا مَنْ إِذَا لَبِسَهَا مَلَأَهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ». (كافي (ط - دار الحديث)، ج1، ص: 580) و نماد ملک و علم است: إِنَّمَا مَثَلُ السِّلَاحِ فِينَا كَمَثَلِ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ، أَيْنَمَا دَارَ التَّابُوتُ دَارَ الْمُلْكُ، وَ أَيْنَمَا دَارَ السِّلَاحُ فِينَا دَارَ الْعِلْمُ».(كافي (ط - دار الحديث)، ج1، ص: 592) همچنین بنگرید این دو باب از اصول کافی: 38- بَابُ مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مِنْ سِلَاحِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَتَاعِه 39- بَابُ أَنَّ مَثَلَ سِلَاحِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَثَلُ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيل https://eitaa.com/yahyayahya