eitaa logo
🔹حیات طیبه🔹
2هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.8هزار ویدیو
393 فایل
•﷽• پرسش و پاسخ اعتقادی مسائل سیاسی اخلاقی سبک زندگی اسلامی ... - کارشناس دینی و سیاسی - استادحلقه های معرفت -و مبلغ دانشگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌟سیرسلوک تاخدا🌟
➣ 🌷آیت الله سید علی قاضی: اگر من به جایی رسیده باشـم از #دو چــــیز است: ➊ قــــرآن ڪریم و زیارت ➋ سیدالشهدا علیه السلام @seiro_solook_ta_khoda
واکنش ها به توئیت حاشیه ساز سخنگوی وزارت بهداشت 🔴 سخنگوی وزارت بهداشت که از مدافعان بسته ماندن اماکن مذهبی است و آمارهای متعددی را برای ترساندن مردم متدین کشور توئیت می کند باید منتظر واکنش های مردم مذهبی کشور نیز باشد. یکی از کاربران در پاسخ وی نوشت: وقتی الگوی مسئولین، انگلیس روباه صفت باشد جناب سخنگو! از ذوق زدگیِ فوت دو امام جماعت مسجد، را دوبار و را اشتباه نوشتید. از اخبار کرونا گرفتگان و درگذشتگان در بازارها و فروشگاهها خبری ندارید؟! یا شاید مثل قضیه تشییع پیکر شهید که فریاد سردادید و به دو روز نکشیده خودتان در مراسم خاک‌سپاری اقوام شرکت کردید؛ فقط هرجا نام دین و مذهب و شهادت باشد؛ نسبت به سلامتی مردم حساس میشوید؟! گویا مشکل نیست و مواجهه با اعتقادات مذهبی مردم مسئله اصلی است؛ که اگر غیر از این بود بازار و فروشگاه و پارک ها هم باید مانند مراکز مذهبی به تقسیم شهرها بر اساس وضعیت سفید، بازگشایی می شدند...
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴حضرت معصومه ( سلام الله علیها)🌴 🍁اين جريان از حضرت عليهاالسلام مشهور است؛ ولي ما خودمان در حرم درس آیت الله رضوان اللّه تعالي عليه مي رفتيم. از شدت علاقه به حضرت معصومه منبرشان را جوري گذاشته بودند که روبه روي بود. ده دقيقه يك ربع قبل از درس، مطالب شيريني مي گفتند. 🌳يك بار اين قضيه را گفتند که البته مختلف نوشته شده؛ ولي من از شنيدم و سعي بر حفظ هم داشتم. يادم هست كه فرمودند: 🍁پدر من آسيد محمود، فاضل بود و مدتي سعي و اهتمام کرد برای اينكه راجع به حضرت عليهاالسلام دو مسأله را روشن كند؛ يكي اينكه زمان فاطمه زهرا عليهاالسلام كي است؟ آيا هفتاد و پنجم است يا نود و پنجم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ و يكي اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام كجاست؟ مدتي شروع مي كند در كتاب ها گشتن؛ ولی دستش به جايي بند نمي شود. حتي مي فرستد كتاب هايي را خيلي با سختي از مصر برايش بياورند. ايشان، كتاب هاي تاريخي را دنبال كرده بود كه اين دو ابهام را از تاريخ بردارد. خيلي تحقيق مي كند؛ ولی دستش به جايي نمي رسد و دلش آرام نمي گيرد. مدتي، ديگر كتاب ها و تحقيقات را ميگذارد كنار و از باب وارد مي شود. این سید، گريه و زاري و توسل می‌ کند كه من مي خواهم اين مسأله برايم روشن شود. 🌳من این جوری يادم است که می گفتند: ماه، توسلش شبانه روز طول مي كشد، تا اينكه يك شب امام عليهالسلام را در خواب مي بيند. حضرت عليهالسلام به او مي فرمايند: «آسيد محمود! بيهوده خود را به زحمت مينداز. بگذار مردم بپرسند كه چرا بايد قبر حبشی مشخص باشد؛ ولي قبر دختر پيغمبر مشخص نباشد؟ خداوند، جاه و جلال و فاطمه زهرا سلام الله علیها را به فاطمه عليهاالسلام داده است. هر چه ميخواهی از او بخواه» ▪️يادم هست آقاي مرعشي مي فرمودند: «اين كلمه جبروت در غير خداوند متعال گفته نشده؛ ولي در خواب، امام عليهالسلام به پدر من، گفتند: جاه و جلال و ...». آقاي مرعشي مي گفتند: «پدر من ديگر بعد از آن، اهتمامش به زيارت حضرت عليهاالسلام خيلي بيشتر شده بود». مقام حضرت عليهاالسلام در دنيا و چنین بهره برداري از حرم ایشان امكان پذير است. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹 🌴کرامت (علیه السلام) به یک 🌴 🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 https://eitaa.com/yamahdiadrekni72 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺