eitaa logo
🔹حیات طیبه🔹
2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
12.6هزار ویدیو
402 فایل
•﷽• پرسش و پاسخ اعتقادی مسائل سیاسی اخلاقی سبک زندگی اسلامی ... - کارشناس دینی و سیاسی - استادحلقه های معرفت -و مبلغ دانشگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصحاب انقلاب
🔴 واکنش شدید عمار ولایت و عالم بصیر آیت الله یزدی به نامه موهن آملی لاریجانی خطاب به امام خامنه ای 😡 ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست... 🔥 نرو به نجف ، برو به جهنم... : فلانی می گوید اگر این کار را نکنید به می روم؛ خب بروید! آیا با رفتن شما قم به هم می خورد؟! شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبودید چه رسد که به نجف بروید. رییس یک دفتری (اکبرطبری) که ۱۰ سال یک جای مهم را اداره کرده دستگیر می شود، بعد اعتراض می کند که چرا گرفتی!؟ به اسم مدرسه علمیه، ساختند! آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟! با بعضی از کارهای عده ای، وضع تفکر طلبه عوض می‌شود. من نمی‌گویم الان زندگی‌ات مثل زندگی امام صادق بشود می‌گویم مثل زندگی متعارف مردم باشد نه متعارف مترفین کانال اساتید و نخبگان بسیج حوزه علمیه قم
💢برخورد شدید شهید سیدمصطفی خمینی با نفوذی غرب‌زده 🔹« در تاريخ خردادماه 1349 آقاى صادق قطب‏زاده براى نخستين بار به آمد و در شب يكشنبه 31 خرداد ماه در منزل برادر به سر برد. بايد تأكيد كنم، شناختى را كه ملت عزيز ايران امروز از آقاى ‏زاده پيدا كرده است، برادر شهيد در همان يك شب از او به دست آورد و براستى دريافت كه او چه عنصر خطرناكى براى انقلاب ايران خواهد بود. 🔸گويا وضع امروز و سوءاستفاده‏هايى را كه آقاى قطب‏زاده و باند او، از و رهبر آن به عمل آورده و سپس توطئه‏هايى را كه عليه انقلاب و به كار گرفت با چشم دل مى‏ديد، و از اين رو به شدت رنج مى‏برد. بارها به من و ديگر برادران روحانى توصيه مى‏كرد كه از هرگونه همكارى و حتى ديدار با قطب‏زاده بپرهيزيم و خود نيز از آن شب كه قطب‏زاده در منزلش بود تا روزى كه به شهادت رسيد ديگر حاضر نشد كه با او روبه‏رو شود و تلاش‏هاى همه جانبۀ آقاى قطب‏زاده براى تنها يك ساعت ديدار و گفتگو با آن شهيد آگاه با شكست روبه‏رو شد ◀️و جالب آنكه آقاى قطب‏زاده در سال 1350 ـ كه بار ديگر راهى نجف شده بود ـ پس از ورود، ساك دستى خود را به دست يكى از افرادى كه در منزل امام كار مى‏كرد ـ به‏نام غلامرضا ـ داد تا به منزل شهيد سيدمصطفى خمينى ببرد و به او خبر دهد كه آقاى قطب‏زاده به آنجا وارد خواهد شد! در حضور شهيد حاج سيد مصطفى بودم كه غلامرضا ساك او را آورد و پيام او را به آن شهيد رسانيد؛ ليكن او با عصبانيت ساك را به بيرون افكند و به غلامرضا گفت: از قول من به او بگو كه حق آمدن به منزل مرا ندارد! 🔹فرداى آن روز آقا سيدمصطفى در بيرونى منزل نشسته بود، آقاى قطب‏زاده وارد شد و به او سلام كرد، شهيد سلام او را پاسخ داد و روى خود را از او برگردانيد و پس از لحظه‏اى از جا برخاست و از مجلس بيرون رفت. اين برخورد قاطع و انعطاف‏ناپذير آن شهيد با آقاى قطب‏زاده براى بسيارى از افراد كه از ماهيت او آگاهى نداشتند شگفت‏آور بود و برخى نيز به حاج سيد مصطفى اعتراض مى‏كردند كه شما چگونه افراد را به حضور مى‏پذيريد و با آنان به گفتگو مى‏نشينيد، ليكن از پذيرش و گفتگو با آقاى قطب‏زاده سر باز مى‏زنيد؟ 🔸او پاسخ مى‏داد كه فرق يك ماركسيست با صادق قطب‏زاده، فرق و است. وقتى كه با يك ماركسيست روبه‏رو مى‏شوم مى‏دانم كه طرف حساب چكاره است اما در برخورد با افرادى مثل قطب‏زاده نمى‏دانم طرف حساب من كيست و چكاره است و از اين آمد و رفت چه نقشه‏اى در سر دارد، آنچه برايم مسلم است اين است كه قطب‏زاده و قطب‏زاده‏ها در راه نيستند و به روحانيت ايمان ندارند و خلاصه آدم‏هاى مرموزى به نظر مى‏آيند و لذا ترجيح مى‏دهم كه اصلاً از هرگونه تماس و مذاكرات با اينگونه افراد پرهيز كنم تا از شرّشان درامان باشم.»(نهضت امام خمینی ج2 ص591-590) ✳️پی‌نوشت: حوزه علمیه به عنوان مرکز تصمیم‌سازی و فرماندهی عمومی همواره مورد توجه بوده و هست. گرچه امروز نیز قطب‌زاده‌ها و در حوزه مقدسه قم حضور دارند اما نیز زنده‌اند و قطعا نخواهند گذاشت اهداف شوم لیبرال‌مسلک‌های منافق در قم و نظام اسلامی محقق شود و تاشناسایی و محاکمه و کوتاه کردن دست همه نفوذی‌ها به روشنگری‌های خود ادامه خواهند داد. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🌺🌺🌺🌺🌺 🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹 🌴کرامت (علیه السلام) به یک 🌴 🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 https://eitaa.com/yamahdiadrekni72 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺