هدایت شده از اصحاب انقلاب
🔴 واکنش شدید عمار ولایت و عالم بصیر آیت الله یزدی به نامه موهن آملی لاریجانی خطاب به امام خامنه ای
😡 ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...
🔥 نرو به نجف ، برو به جهنم...
#آیت_الله_یزدی:
فلانی می گوید اگر این کار را نکنید به #نجف می روم؛ خب بروید!
آیا با رفتن شما قم به هم می خورد؟! شما در قم بودنتان هم خیلی موثر نبودید چه رسد که به نجف بروید.
رییس یک دفتری (اکبرطبری) که ۱۰ سال یک جای مهم را اداره کرده دستگیر می شود، بعد اعتراض می کند که چرا گرفتی!؟
به اسم مدرسه علمیه، #کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟!
با بعضی از کارهای عده ای، وضع تفکر طلبه عوض میشود.
من نمیگویم الان زندگیات مثل زندگی امام صادق بشود میگویم مثل زندگی متعارف مردم باشد نه متعارف مترفین
کانال اساتید و نخبگان بسیج حوزه علمیه قم
#دوران_شیرین_پسا_لاریجانیسم
هدایت شده از بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
💢برخورد شدید شهید سیدمصطفی خمینی با نفوذی غربزده
🔹« در تاريخ خردادماه 1349 آقاى صادق قطبزاده براى نخستين بار به #نجف آمد و در شب يكشنبه 31 خرداد ماه در منزل برادر #سيدمصطفى به سر برد. بايد تأكيد كنم، شناختى را كه ملت عزيز ايران امروز از آقاى #قطبزاده پيدا كرده است، برادر شهيد در همان يك شب از او به دست آورد و براستى دريافت كه او چه عنصر خطرناكى براى انقلاب ايران خواهد بود.
🔸گويا وضع امروز و سوءاستفادههايى را كه آقاى قطبزاده و باند او، از #انقلاب و رهبر آن به عمل آورده و سپس توطئههايى را كه عليه انقلاب و #جمهورى_اسلامى به كار گرفت با چشم دل مىديد، و از اين رو به شدت رنج مىبرد. بارها به من و ديگر برادران روحانى توصيه مىكرد كه از هرگونه همكارى و حتى ديدار با قطبزاده بپرهيزيم و خود نيز از آن شب كه قطبزاده در منزلش بود تا روزى كه به شهادت رسيد ديگر حاضر نشد كه با او روبهرو شود و تلاشهاى همه جانبۀ آقاى قطبزاده براى تنها يك ساعت ديدار و گفتگو با آن شهيد آگاه با شكست روبهرو شد
◀️و جالب آنكه آقاى قطبزاده در سال 1350 ـ كه بار ديگر راهى نجف شده بود ـ پس از ورود، ساك دستى خود را به دست يكى از افرادى كه در منزل امام كار مىكرد ـ بهنام غلامرضا ـ داد تا به منزل شهيد سيدمصطفى خمينى ببرد و به او خبر دهد كه آقاى قطبزاده به آنجا وارد خواهد شد! در حضور شهيد حاج سيد مصطفى بودم كه غلامرضا ساك او را آورد و پيام او را به آن شهيد رسانيد؛ ليكن او با عصبانيت ساك را به بيرون افكند و به غلامرضا گفت: از قول من به او بگو كه حق آمدن به منزل مرا ندارد!
🔹فرداى آن روز آقا سيدمصطفى در بيرونى منزل #امام نشسته بود، آقاى قطبزاده وارد شد و به او سلام كرد، شهيد سلام او را پاسخ داد و روى خود را از او برگردانيد و پس از لحظهاى از جا برخاست و از مجلس بيرون رفت.
اين برخورد قاطع و انعطافناپذير آن شهيد با آقاى قطبزاده براى بسيارى از افراد كه از ماهيت او آگاهى نداشتند شگفتآور بود و برخى نيز به حاج سيد مصطفى اعتراض مىكردند كه شما چگونه افراد #ماركسيست را به حضور مىپذيريد و با آنان به گفتگو مىنشينيد، ليكن از پذيرش و گفتگو با آقاى قطبزاده سر باز مىزنيد؟
🔸او پاسخ مىداد كه فرق يك ماركسيست با صادق قطبزاده، فرق #كافر و #منافق است. وقتى كه با يك ماركسيست روبهرو مىشوم مىدانم كه طرف حساب چكاره است اما در برخورد با افرادى مثل قطبزاده نمىدانم طرف حساب من كيست و چكاره است و از اين آمد و رفت چه نقشهاى در سر دارد، آنچه برايم مسلم است اين است كه قطبزاده و قطبزادهها در راه #خمينى نيستند و به روحانيت ايمان ندارند و خلاصه آدمهاى مرموزى به نظر مىآيند و لذا ترجيح مىدهم كه اصلاً از هرگونه تماس و مذاكرات با اينگونه افراد پرهيز كنم تا از شرّشان درامان باشم.»(نهضت امام خمینی ج2 ص591-590)
✳️پینوشت:
حوزه علمیه به عنوان مرکز تصمیمسازی و فرماندهی عمومی همواره مورد توجه #نفوذیهای_منافق بوده و هست. گرچه امروز نیز قطبزادهها و #پادوهای_میدانیشان در حوزه مقدسه قم حضور دارند اما #سیدمصطفیها نیز زندهاند و قطعا نخواهند گذاشت اهداف شوم لیبرالمسلکهای منافق در قم و نظام اسلامی محقق شود و تاشناسایی و محاکمه و کوتاه کردن دست همه نفوذیها به روشنگریهای خود ادامه خواهند داد.
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان
#امیرالمومنين_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
https://eitaa.com/yamahdiadrekni72
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺