ا ﷽ ا
#روضه /۵۵
حضرت زینب سلام الله علیها
✅حضرت زینب(س) در دو جا، وقتی دشمن قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت، جان حضرت(ع) را نجات داد.
در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام(ع) به تنهایی مشغول نبرد بودند و تیرها و نیزهها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود و حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد بکار بسته بودند که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمههای آن حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمههای امام(ع) را داشتند.
امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند :
📋《وَيْلكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ!
اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ》
♦️ای پیروان آل سفیان!
اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید.
شمر گفت : حسین! چه می گویی؟!!
امام(ع) فرمود :
📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》
♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمهها حمله نکنید.
پس شمر ملعون گفت :
حق با توست.(۱)
پس در جنگیدن با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.
پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد.
1⃣مورد اول :
حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود.
چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت.
در این هنگام عدهای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند.
به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛
📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت :وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》
♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود :
به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم!
آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است.
سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۲)
2⃣مورد دوم :
وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید :
📋《مَنْ أَنْتَ؟》
♦️تو کیستی؟
📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️من علی بن حسینم!
📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟
♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟
📋قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ
♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.
📋بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ
♦️بلکه او را خدا کشت.
📋اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها
♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند.
در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟
در این هنگام، دستور داد :
📋اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ
♦️او را ببرید و گردنش را بزنید.
در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد :
📋يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا
♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است.
پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود :
📋وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ
♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش.
ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد.
و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است
در سما فوج ملائک با شعار زینب است
ای سلیمان از چه می نازی به جاه و حشمتت
صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است
نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست
سکه ی صبر و متانت با عیار زینب است
عزت دخت علی بین، همت زینب نگر
سیّد سجاد در هر جا کنار زینب است
زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا
فتح شام و کوفه هر دو شاهکار زینب است
لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد
انهدام کاخ ظلم از اقتدار زینب است
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱
۲)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۵۶
حضرت زینب سلام الله علیها
✅در روز عاشورا، در مقاتل در پنچ موقِف اسم حضرت زینب(ع) آمده است :
1⃣پس از شهادت حضرت علی اکبر(ع) :
در مقاتل آمده است که حضرت زینب(س) بعد از مطلع شدن از شهادت حضرت علی اکبر(ع) از خمیه گاه بیرون آمد و نُدبه کنان خود را به نعش بی جان پسر برادر رساند.
وقتی زینب کبری(س) با بدن قطعه قطعه ی علی اکبر(ع) مواجه شد؛
📜《فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ》
♦️خود را بر روی بدن بی جان علی اکبر(ع) انداخت.
در این حین از آنجایی که امام حسین(ع) توسط دشمنان محاصره شده بودند، و در مقابل نگاه های آنها قرار گرفته بودند.
امام حسین(ع)؛
📜《فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ》
♦️نعش علی اکبر(ع) را رها کرد و دست خواهر را گرفت و به سمت خیمه گاه، نزد زنان خیام برگرداند.(۱)
2⃣هنگام وداع امام حسین(ع) با علی اصغر(ع) :
طبق گزارش مقاتل وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا استنصار میکرد.
📜《فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ》
♦️نداى استغاثه امام(ع) به اهل خیام رسید، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست.
امام حسین(ع) به سمت خیمهها پیش افتاد.
📜《وَ قَالَ لِزَيْنَبَ(س) :
نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ》
♦️و به حضرت زینب(س) فرمود :
خواهرم! فرزند خردسالم را به من بده تا با او وداع کنم.
حضرت زینب(س) طفل شیرخوار را نزد امام حسین(ع) آورد، و به آغوش پدر داد.(۲)
3⃣قبل از شهادت عبدالله بن حسن(ع) :
طبق بیان مقاتل وقتی امام حسین(ع) در قتلگاه افتاده بود، حضرت عبدالله(ع) در کنار زینب کبری(س) بود، ولی وقتی صحنه دلخراش عموی خود را دید؛
📜《فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي》
♦️از ماندن نزد عمه امتناع کرد و از دست حضرت زینب(س) فرار کرد و خود را به امام(ع) در گودال قتلگاه رساند، در حالی که می گفت : به خدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد.(۳)
4⃣آخرین لحظات حیات امام حسین(ع) در گودال قتلگاه :
طبق گزارشات وقتی عمرسعد به گودال قتلگاه نزدیک شد و حضرت زینب(س) در این لحظه به عمر سعد خطاب کرد :
📜《یَابنَ سَعدِِ! اَیُقتَلُ اَبُوعَبدِاللهِ وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟》
♦️ای فرزند سعد! آیا اباعبدالله کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!(۴)
5⃣هنگام هجوم به خیمهها :
آنچه آمده است اینکه؛ شمر بعد از به شهادت رساندن امام حسین(ع) وارد خیمه شد و وقتی با امام سجاد(ع) رو به رو می شود، قصد کشتن امام سجاد(ع) را کرد، که در این هنگام حضرت زینب(س) خود را روی امام(ع) انداخت و فرمود :
📜《وَاللهِ لَایُقتَلُ حَتَّی اُقتَلُ》
♦️به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم.
که حضرت(س) به این وسیله آن پلید را از قصدش منصرف کرد.(۵)
🏴زینبی که به فرموده امام سجاد(ع) وقتی پدرم ماجرای شهادت خویش و اسارت اهل بیتش را در شب عاشورا به حضرت زینب(س) فرمود :
حضرت زینب(س) از شدت حزن و اندوه و ماتم؛
📜《لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا》
♦️صورت را خراشید و دست به گریبان بردو چاک زد و سپس بی هوش بر زمین افتاد.
امام حسین(ع) برخاست و آب بر روی صورت خواهر پاشید و فرمود :
📜《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ》
♦️خواهرم! پرهیز کاری پیشه کن و با آن شکیبائی ای که خدا بهره ات سازد، بردباری کن.(۶)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
سَتر ناموس نبوت چون حجاب زینب است،
مُحتَجَب لفظ حجاب از احتجاب زینب است،
دانش آموز علی و خواهر ناموس دین،
کی دهد معجر ز سر؟ قرآن کتاب زینب است،
از مزارش گر صدای سوز وسازی بشنوی،
آن صدای سوزش قلب کباب زینب است،
جامه ي یاران سیاه و محفل و پرچم سیاه،
آری آری این سیاهی یادگار زینب است،
از میان تربتش بوی حسین آید برون،
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است!
👤حسينی
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۰
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲
۵)المنتظم ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه / ۵۷
《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ(سَلَامُ اللهِ عَلَیهَا)》
✅بعد از غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد مسجد شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند.
ایشان در قالب سه «حجاب» وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند.
۱)«حجاب ظاهری» ايشان با استفاده از «خمار و جلباب»!
که در منابع آمده است :
📋《لاثَتْ خِمَارَها عَلی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا》
♦️حضرت فاطمه(س) «خمار» را به سر کردند و آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود.
«خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.»
«جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند و شايد چيزی شبيه عبا و چادر امروزی باشد.»
۲)«حجاب پيكر ظاهری» که حضرت(س) در بین جماعت زنان کامل پوشش داده شده بود.
📋《وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها》
♦️حضرت فاطمه(س) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت كردند.
۳)«حجاب پرده» که ایشان در حین خطبه به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شده بود، فاصله افتاده شد.
📋《فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءةٌ》
♦️سپس ميان حضرت(س) و مردم پرده ای نصب شد.
و ایشان بعد از ایراد خطبه به خانه بازگشت.(۱)
اما مظلومیت حضرت زینب(س) همین جا بس، که وقتی در یک صفر سال ۶۱ هجری، وقتی کاروان اسرای کربلا وارد کاخ یزید شد، مجلسی رسمی متشکل از بزرگان شام و نمایندگان ادیان در کاخ تشکیل شد.
و در این هنگام، به دستور یزید، اسراء را وارد مجلس کردند در حالی که چشم ها، همه به اسرای کربلا می نگریستند.
در این حین حضرت زینب(س) خطاب به یزید لعین فرمود :
📋《أَ مِنَ الْعَدْلِ يَابْنَ الطُّلَقاءِ؟! تَخْدِيرُكَ حَرائِرَكَ وَ إِمائَكَ، وَسَوْقُكَ بَناتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) سَبَايَا، قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ، وَأَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ، تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعداءُ مِنْ بَلدٍ الى بَلدٍ، يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَناهِلِ وَالْمَناقِلِ، وَيَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَالْبَعِيدُ، وَالدَّنِيُّ وَالشَّرِيفُ》
♦️ای پسرِ کافرِ آزاد شده ی به دست جدّم(ماجرای فتح مکه)! آيا اين از عدالت است كه همسران و كنيزانِ خودت را در پشت پرده ها قرار داده اى، ولى دختران رسول خدا(ص) را به عنوان اسير، روانه كرده اى و پرده هاى حرمت آنان را دريده و چهره هايشان را آشكار ساخته و زير سلطه دشمنان از شهرى به شهرى می گردانى، آن گونه كه مردم شهرها و آبادى ها و قلعه ها و بيابان ها به آنان می نگرند و دور و نزديك، چهره ی آنان را تماشا می كنند؟
سپس فرمود :
📋《أَللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظالِمِنا، وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِماءَنا، وَ قَتَلَ حُماتَنا》
♦️خدايا! حقّ ما را بستان و از ستمگرانِ بر ما، انتقام بگير و خشمت را بر آن كس كه خون ما را بر زمين ريخت و حاميان ما را به قتل رساند، فرو فرست.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
دامن شیر خدا بین ، شیر زن میپرورد
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
با برادر درد دل میکرد این سان تا سحر
آنکه ریزد از فراقت اشک ماتم زینب است
وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا
خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
مدعی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
👤منزوی اردبیلی
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۴
منبع : اسناد المصائب
حضرت #زینب سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه / ۵۸
《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(سَلامُ اللهِ عَلَیهِمَا) سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》
✅از ابن عباس روایت شده است که؛
در زمان حیات حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) وقتی که زمان رحلت ایشان نزدیک شد؛
📋《بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ》
♦️آن حضرت(ص) به قدرى گریست كه محاسن مباركش تَر شد.
به ایشان عرض شد :
📋《یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! مَا یُبْكِیكَ؟》
♦️ای رسول الله(ص)! چرا گریه مى كنید؟
ایشان فرمودند :
📋《أَبْكِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی كَأَنِّی بِفَاطِمَةَ(سَلَامُ اللهِ عَلَیهَا) بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی : یَا أَبَتَاهْ! فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی!》
♦️براى ذرّیّه و فرزندانم و آن ستم هایى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ایشان مى رسد، مى گریم.
گویا مى بینم دخترم فاطمه(سلام الله علیها) بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مى زند : پدر جان! اما احدى از امّتِ من، به فریاد او نمى رسد.(۱)
🏴حضرت رسول اکرم(ص) کدام واقعه را پیش بینی می کردند و از کدام واقعه سخن می گفتند؟!!
از همان واقعه ای که بعد از شهادت رسول اکرم(ص)، در حالی که ایشان این قدر به مودّت و محبت و احترام به اهل بیتش را سفارش کرده بود، اما وقتی مهاجمین به خانه ی امام علی(علیه السلام) حمله ور شدند، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به پشت درآمد و بعد از جسارت «عمر بن خطاب» به ایشان، در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرياد جانسوزی سر داد و فرمود :
📋《یَا اَبَتَاهُ! یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! أَ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ؟》
♦️پدر جان! ای رسول خدا(ص)! [نظاره کن] اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
یادمان باشد ولایت یادگار فاطمه است
هر که مولایش علی شد از تبار فاطمه است
یادمان باشد فداییّ علیّ مرتضی
بازوی بشکسته و چشمان زار فاطمه است
یادمان باشد که آثار حمایت از علی
روی چشمان کبود و اشک بار فاطمه است
یادمان باشد که سیلی زد عدو بر روی او
بیت الاحزان شاهد چشمان تار فاطمه است
یادمان باشد که پیغمبر سفارش کرده بود
در میان عرش حتی بی قرار فاطمه است
یادمان باشد عدو سیلی زد و خندید و رفت
حضرت محسن بلا شک رازدار فاطمه است
آن که سیلی زد بر او گوش فلک را پاره کرد
هستی از روز ازل دور مدار فاطمه است
👤رضا باقریان
📚منابع :
۱)امالی شیخ طوسی، ص۱۸۸
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
منبع : اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه / ۵۹
《اَلسَّلَامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسِاءِ العَالَمِینَ، اَلسَّلَامُ عَلیْکِ یَا وَالِدَةَ الْحُجُجِ عَلَى النَّاسِ اَجْمَعِینَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》
✅از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده است که ایشان فرمودند :
امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای تقسیم کار منزل، به حضور حضرت رسول اکرم(ص) رسیدند و درخواست نمودند که تکلیف هر یک را در امور خانه مشخص فرمایند.
سرانجام؛
📋《فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ(س) بِخِدْمَتِها مَادُونَ الْبَابِ وَ قَضَی عَلَی عَلِیِِّ(ع) بِما خَلْفَهُ》
♦️رسول خدا(ص) دستور دادند که حضرت فاطمه(س) کار داخل منزل و امام علی(ع) کار بیرون خانه را انجام دهد.
سپس حضرت فاطمه(س) از این تقسیم کار خوشحال شدند و فرمودند :
📋《فَلَا یُعْلَمُ ما دَخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ اِلّا اللَّهَ بِاِکفَائِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحْمِلُ اَرْقابَ الرِّجالِ》
♦️خدا می داند که چقدر از این تقسیم خشنود شدم، زیرا رسول خدا(ص) مرا از کارهایی که مردان بر دوش می کشند(و مستلزم ظاهر شدن در بین آنهاست) معاف کرد.(۱)
🏴اما این خوشحالی حضرت فاطمه(س) دوامی نداشت و طولی نکشید که بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(س) تقسیم کار آن دو بزرگوار، بر عکس شد و علی(ع) از جور و ستم اصحاب سقیفه خانه نشین شد و فاطمه(س) برای احقاق حق و دفاع از ولایت و برای سِتاندن حق غصب شده ی خود و همسرش، به مسجد رفت و برای مردم مهاجر و انصار خطبه خواند.
وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت، وقتی مظلومیت امامش را دید، برای اینکه کارهای پلید غاصبان خلافت و حکومت را مجسم کند و بفهماند که اینها چه ستم هایی روا داشتهاند، و شرح جنایات آنها در تاریخ بماند، در خطاب به امام علی(ع) فرمود :
📋《یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)! عَلَیْکَ السَّلَامُ!
اِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ!》
♦️ای پسر ابوطالب(ع)! سلام بر تو!
همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشستهای! و همانند آدمهای ظنین و متهم به گوشهای نشستهای!
و در ادامه فرمود :
📋《اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ》
♦️روزی گرگها را می دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار دادهای و گوشهای نشستهای!
سپس فرمود :
📋《لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی》
♦️اى کاش قبل از این که به این حالت ذلّتِ ظاهرى بیفتیم، مُرده بودم.(۲)
علی ای که فرمود :
📋《فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لاَ ذَابٌّ وَ لاَ مُسَاعِدٌ إِلاَّ أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ اَلْمَنِيَّةِ》
♦️به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم، و نه کسی که از من دفاع و حمایت میکند، جز خانواده ام که مایل نبودم جانشان به خطر بیافتد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم
غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم
هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد
عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!
اشک بس ریخته ام، هر که ببیند گوید
سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!
گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم
کاش می بودم و غمخوار علی می بودم
زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست
سند مستندم، بازوی خون آلودم!
من نفس می زدم و او کف افسوس به هم
من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!
👤علی انسانى
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۸۱
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۷
۳)الامامة و السیاسة ابن قتیبة، ج۱، ص۱۳۴
منبع : اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
🔸روضه
حضرت امام حسین علیه السلام
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ وَ ابْنَ حَبِيبِهِ ✨
✍️ حسین بن على (علیه السلام) پس از آنکه تصمیم گرفت از مدینه به سوى مکه حرکت کند، قبر رسول خدا را زیارت کرد ، در حالی که میفرمود :
سلام بر تو یا رسول الله!
من حسین فاطمه و پرورش یافته آغوش تو و آغوش دخترت هستم که براى هدایت جامعه، جانشین خود قرار دادهاى.
ای پیامبر خدا! بر آنان گواه باش که مرا یاری نکردند و تباهم ساختند و حرمت مرا نگه نداشتند. این شکایت من به محضر توست تا روزی که دیدارت کنم.
📚موسوعه کلمات الامام الحسین (ع) ص ۲۸۶
آن تیرهشب که جمع پریشان، روان شدند
از ناله قدسیان، جرسِ کاروان شدند
شد رستخیز عام، دمی کآن مسافران
بدْرودسازِ قبرِ شه انس و جان شدند
بر حال زار خویش در آن روضۀ شریف
لختی سروده مرثیه و روضهخوان شدند
کای فخر انبیا! تو برفتیّ و امتّت
از کین، پس از تو خصم امام زمان شدند
از روضه سر برآر و نگه کن که عترتت
ناچار، دور از این حرم و آشیان شدند
اینک ز تربت تو به قصد عراق و شام
با جان سوگوار و تن ناتوان شدند
#روضه
حضرت #امام_حسین علیه السلام
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه / ۶۰
🔸حضرت عباس علیه السلام
🔹🔷《اَلسّلامُ عَلیک یا أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ أمِیرِ المُؤمِنِینَ(علیه السلام)》🔷🔹
✅«احمد بن علی» معروف به «ابن عِنَبه»(۸۲۸ ق) می نویسد :
روزی امام علی(علیه السلام) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود :
📋《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا》
♦️برای من زنی را انتخاب کن که او را به ازدواج خویش در بیاورم، تا اینکه برای من فرزندانی همچون شیرانی از نسل عرب به دنیا بیاورد.
که عقیل، «فاطمه کلابیّه» را به امام علی(علیه السلام) معرفی کرد و گفت :
📋《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》
♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱)
👤«شیخ محمّدجواد یزدى مشهدی»(متوفی اوائل قرن چهاردهم) می نویسد :
حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) در آخرین شب حیات مبارکشان یعنی شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری، بعد از اینکه حضرت(ع) آخرین وصایای خود را برای فرزندان خویش فرمود، به جمعیت حاضر خیره شدند و نگاهشان را بین جمعیت تقسیم کردند.
📋《ثُمَّ نَظَرَ إِلَى العَبَّاسِ فَرَأَى أَنَّ بُكَاءَهُ أَشَدُّ مِنَ الآخِرِينَ فَدَعَاهُ إِلَيهِ》
♦️سپس نگاه حضرت(ع) روی حضرت عباس(ع) متوقف شد و دید که گریه عباس(ع) بیشتر از دیگران است، پس او را نزد خود فرا خواند.
📋《فَصَاحَ صِيَاحَاً عَالِيَاً وَ بَكَى بُكَاءً طَوِيلَاً》
♦️پس حضرت(ع) در این هنگام بلند بلند و طولانی گریستند.
📋《وَ اأَخَذَ العَبّاسَ(ع) و ضَمَّه اِلَی صَدرِهِ》
♦️عباس(ع) رو به آغوش کشیدند و به سینه مبارکشان چسباندند.
سپس فرمودند :
📋《وَلَدِی! مُهجَتِی! سَتَقُرُّ عَیْنِی بِکَ فِی یَوْمِ الْقِیٰامَةِ》
♦️پسرم! عزیز دلم! به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشم من روشن می گردد.
📋《عَلَیکَ بِالحُسَینِ(ع)》
♦️حسین را به تو سپردم.
📋《فَإِنَّهُ أَمَانَةُ اللَّه وَ أَمَانَةُ رَسُولِهِ وَ أَمَانَةُ فَاطِمَةَ(س) وَ أَمَانَتِی عِندَکَ!
كُن «عَضُدَاً» وَ تَرسَاً لَهُ وَافِدِ نَفسَكَ لَهُ》
♦️همانا حسین(ع) امانت خدا و رسول خدا و امانت فاطمه(س) و امانت من در نزد توست.
کمک کار و حامی و یاور و فدایی او باش.(۲)
منظور از «عَضُداً» در اینجا یعنی «یار و کمک کار»!
«عَضُد» در اصطلاح یعنی «بازو» و بازو از اعضایی است که برای کنایه از اوج «حمایت گری و یاوری» به کار می رود.
چون خود امام علی(علیه السلام) نیز یک یار و یاوری داشت که با تمام وجود حامی ایشان شد.
یعنی «حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)!»
راوی می گوید :
هنگام هجوم اصحاب سقیفه و مهاجمین به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دیدم که؛
📋《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الأَسوَدِ المُحتَرِقِ》
♦️عمر بن خطاب با تازیانه ضربه ای به بازوی حضرت فاطمه(س) زد، که بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه، کبود شد.(۳)
حضرت فاطمه(س) قبل از شهادت درباره غسل وصیت کرده بود که؛
📋《فَلَا يَكْشِفْنَ أَحَدٌ لِي كَتِفاً》
♦️پس پس از مرگم، مبادا کسی پوشش روی کتفم را کنار بزند.(۴)
امام علی(علیه السلام) خود در این باره مى فرمايد :
📋《لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا》
♦️من متصدى امر غسل فاطمه(س) شدم و بدن وى را از زير پيراهن غسل دادم.(۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی
بال و پر علی چقدر زود می روی!
بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه
هم سنگر علی چقدر زود می روی!
ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب
ای لشکر علی چقدر زود می روی!
شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات
ای یاور علی چقدر زود می روی!
دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش
غم پرور علی چقدر زود می روی!
نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر
ای همسر علی چقدر زود می روی!
بد جور زندگی علی را به هم زدند
ای دلبر علی چقدر زود می روی!
خیری که نیست بعد تو در زندگی من
ای کوثر علی چقدر زود می روی!
👤وحید محمدی
📚منابع :
۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷
۲)الشعشعة الحسینی یزدی، ج۲، ص۶۰
۳)الهدایة الکبری خصیبی، ص۴۰۷
۴)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۸، ص۲۷
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹
حضرت #عباس علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
enc_1701601516982209756616.mp3
2.98M
#استدیویی
اباالفضل باوفا
علمدار شاکرم....
کریمی
#منتخب
حضرت #عباس علیه السلام
•┈┈••✾••┈┈•
@azizamhosen
ا ﷽ ا
#روضه /۶۱
🔸حضرت سکینه سلام الله علیها
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) الشَّهیدِ اَیَّتُهَا السَّكِينَةُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه
✅«امرؤالقیس بن عَدی» مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد.
او سه دختر به نامهای «مُحَیَّاة» و «سَلمی» و «رباب» داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(علیه السلام) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) درآورد.
ابن عساکر می نویسد :
امروء القیس گفت :
📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》
♦️ای علی(ع)! من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۱)
امام حسین(ع) بعد از ازدواج با رباب(س)، صاحب دختری به نام سکینه(س) و پسری به نام علی(ع) شد.(۲)
امام حسین(ع) نسبت به رباب(س) و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت.
حتی درباب آنان شعر سروده است :
📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً
تَکُونُ بِهَا السَّكِينَةُ وَ الرُّبَابُ
أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي
وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》
♦️من آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم.
آن دو را دوست می دارم و مالم را بذل می كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۳)
سکینه(س) را زنی باوقار، عالمه و با اخلاق، عابده و باتقوا و با سخاوت و بلیغ و اهل فصاحت در سخن معرفی کرده اند.
امام حسین(ع) سکینه را بندهای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست.
هنگامی که حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع)، سکینه(س) را از امام حسین(ع) خواستگاری كرد، حضرت(ع) فرمود :
سكينه براي زندگی تو مناسب نيست،
📋《کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاِستِغرِاقَ فِي اللهِ》
♦️او غالباً غرق جلال و جمال خداست.
اما خواهر سكينه(س) آن دختر ديگرم برای ازدواج با تو آماده است و فاطمه(س) دختر دیگر امام(ع) به ازدواج حسن مثنی در آمد.(۴)
حضرت سکینه(س) در کربلا به همراه مادرش رباب(س) حضور داشت.
در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام کرد، به سمت خیمه گاه رفت و صدا زد :
📋《یَا زَینَبُ(س)، یَا اُمَّ کُلثُومِِ(س) یَا سَّكِينَةُ(س) عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ!
فَنَادَتْهُ سَّكِينَةُ(س) : یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟! فَقَالَ : کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟!》
♦️ای زینب(س)، ای ام کلثوم(س) ای سکینه(س) خداحافظ!
در این هنگام، حضرت سکینه(س) عرض کرد : ای پدر! آیا تن به مرگ دادی؟
امام حسین(ع) در جواب به او فرمود : چگونه تسلیم مرگ نشود، کسی که یاوری ندارد؟
حضرت سکینه(س) در این هنگام، پدر را به آغوش کشید و عرض کرد :
📋《یَا أَبَهْ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》
♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان!
حضرت(ع) فرمود :
📋《هَیْهَاتَ لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنَامَ فَتَصَارَخنَ النِّسَاءُ فَسَكَتَهُنَّ الحُسَينُ(ع)》
♦️هيهات! اگر صیادان مرغ قطا را باز مى گذاردند، آرام می گرفت.(۵)
اما در این میان حضرت سکینه(س) آرام نمی گرفت.
📋《هِيَ صَارِخَةٌ وَ کَانَ یُحِبُّهُ حُبَّاً شَدِیدَاً، فَضَمَّهَا إلَى صَدرِهِ وَ مَسَحَ دُمُوعَهَا》
♦️سكينه(س) همچنان شيون می کرد و امام حسين(ع) از آنجایی که او را بسيار دوست مى داشت، او را به سينه چسبانيد و اشكهايش را پاك كرد.(۶)
امام حسین(ع) آماده حرکت شد و قدری فاصله گرفت که در این هنگام، سکینه(س) گریه کنان به پدر عرض کرد :
📋《يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ، فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه》
♦️پدر جان! لحظه ای صبر کن تا از تو بهره ای بگیرم! (تو را خوب ببینم) این وداعی است که بعد از آن دیداری نیست.
📋《وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُمُوعُهَا بِكَمِّهِ وَأَخَذَهَا فَتَرَكَهَا فِي حِجرِه وَ مَسَحَ دُمُوعَها بِكَفِّهِ》
♦️سکینه(س) خود را روی دست و پای پدر انداخت و آنها را می بوسید و گریه می کرد.
امام حسین(ع) دلش به حال دخترش سوخت و ایشان نیز گریه کردند و سکینه(س) را به در آغوش کشیدند و به سینه مبارک چسبانید و پیشانی او را بوسید و اشکهایش را با دست مبارکش و سر آستین پاک کرد.(۷)
در این هنگام امام به دخترش فرمود :
📋《سَیَطُولُ بَعدِی یَا سَکِینَةَ فَاعْلَمِی
مِنْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی
لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً
مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی
وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی
تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَانِ》
♦️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.
ادامه 👇
حضرت #سکینه سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.
ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری!(۸)
امام حسین(ع) راهی میدان نبرد شد، طولی نکشید که مرکب ایشان به حالت خون آلود و پریشان، بدون امام(ع) به سمت خیمه ها آمد.
خوارزمی می نویسد :
📋《أَقْبَلَ فَرَسُ الحُسَینِ(ع) وَ قَدْ عَدَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ أَنْ لَا یُؤْخَذَ فَوَضَعَ نَاصِیَتَهُ فِی دَمِ الحُسَینِ(ع) ثُمَّ أَقْبَلَ یَرْکُضُ نَحْوَ خَیْمَهِ النِّسَاءِ، وَ هُوَ یَصهَلُ وَ یَضْرِبُ الْأَرْضَ بِرَأْسِهِ عِنْدَ الْخَیْمَهِ》
♦️در روز عاشورا؛ اسب امام حسین(ع) از میان لشکر ابن سعد دوید که دستگیر نشود.
پیشانى خود را به خون آن بزرگوار رنگین نمود. سپس به سوی خیمه ی زنان تاخت و نزد خیمه شیهه میکشید و سر خود را به زمین مى کوبید.(۹)
امام زمان(عج) اینگونه وصف می کند :
📋《فَلَمَّا رَاَینَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيَّاً وَ نَظَرْنَ سَرْجِكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ناشِراتِ الّشُعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لاطِمَاتٍ لِلوُجُوهِ سافِراتٍ وَ بِالْعَويلِ دَاعِيَاتٍ》
♦️و زنان خیام مشاهده کردند که؛ اسب تو بلا زده به خیمه ها رسید و در حالی که زنان زين تو را بر اسب واژگونه يافتند، پس اهل خیام آمدند درحالی که خود را پريشان ساخته بودند و گیسوانشان را بر چهره ها ریخته بودند و سيلی بر صورت هايشان مي زدند و با صداي بلند گريه می کردند و ناله و فريادکنان تو را می خواندند.(۱۰)
گویی مرکب امام حسین(ع) آمده بود که خبر شهادت امام حسین(ع) را به اهل خیام برساند و آنان را به سمت قتلگاه ببرد.
در مقاتل آمده است که؛ سکینه(س) خود را بر بالین بدن بی جان پدر رساند.
«ابراهیم بن علی کفعمى» از حضرت سکینه(س) روایت مى کند که وقتی پدرم شهید شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغماء برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود :
📋《شِیْعَتِی مَهْمِا شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَأَذکُرُونِی،
اَوْ سَمِعْتُم بِغَرِیبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونِی》
♦️ای شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید.
و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، بر من ندبه کنید.
📋《فَأَنَا السِّبْطُ الَّذِی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتِلُونِی،
وَ بِجَردِ الخَیْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْدَاً سَحِقُوُنِی》
♦️من، نوه ی رسول اکرم(ص) هستم که مرا بی گناه کشتند و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سمّ اسبان کردند.(۱۱)
📋《ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ(ع) فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ》
♦️حضرت سكينه(س) پيكر پدرش امام حسين(ع) را در آغوش كشيد، اما گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه(س) را از روی بدن پدرش کنار زدند.(۱۲)
حضرت سکینه(س) آخرین یادگار و بازمانده حادثه غم انگیز کربلاست.
هر چند امام محمدباقر(ع) نیز در کربلا حضور داشته است و یعقوبی در این باره نقل می کند که امام(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود :
📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》
♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱۳)
ولی امام محمد باقر(ع) در سال ۱۱۴ قمری به شهادت رسیده است.(۱۴)
و حضرت سکینه(س) در سال ۱۱۷ هجری وفات نموده است.(۱۵)
و از این جهت، ایشان آخرین بازمانده کربلا محسوب می شود.
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینه ای
👤سازگار
📚منابع :
۱)تاريخ مدينه دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹
۲)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۴)مقتل الحسين(ع) مقرّم، ص۳۰۷
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۷)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ج۱، ص۲۸۵
۸)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۹)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷
۱۰)بحار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴۰
۱۱)المصباح کفهمی، ص۷۴۱
۱۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸۰
۱۳)تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰
۱۴)فرق الشیعة نوبختی، ص۶۱
۱۵)تاریخدمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۴۲۱
منبع: اسنادالمصائب
حضرت #سکینه سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۲
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّةِ النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)
✅در روایات آمده است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر شریفشان در دو جا تبسم و لبخند به لب داشتند.
1⃣هنگام شنیدن خبر شهادت خود از حضرت رسول اکرم(ص) :
در این باره عایشه در شرح لحظات آخر عمر رسول اکرم(ص) نقل می کند که؛
📋《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَةَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ》
♦️هنگامى که حضرت رسول اکرم(ص) بیمار شدند، در ساعات آخر عمر، دخترش فاطمه(سلام الله علیها) را به حضورش فراخواند و لحظاتی باهم به نجوا و صحبت محرمانه پرداختند، من از دور دیدم که فاطمه(سلام الله علیها) نخست گریه کرد و سپس خندید.
من از این کار تعجب کرده و از دختر رسول اکرم(ص) پرسیدم:
ای فاطمه(س)! با رسول خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟
او ابتدا از فاش کردن این موضوع خودداری کرد، ولی پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی مجدد از او خواستم که آن را بگوید، گفت :
📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ》
♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱)
2⃣هنگام ساخت تابوت به پیشنهاد «اسماء بنت عُمیس» :
در روایتی از «اسماء بنت عمیس» نقل شده است که بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خطاب به اسماء فرمود :
📋《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ》
♦️آیا نمی بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تختهای بگذارید که جنازه ام ظاهر باشد.
«گویا تابوتهای آن زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مىگذاشتند، و جنازه مشخّص مى شد و پارچه اى روى جنازه ى آنها مىانداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هر کس آن ها را می دید تشخیص مى داد که آن مرده، مرد است یا زن!»
اسماء گفت :
📋《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ》
♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می کنم که در حبشه دیده بودم.
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود :
📋《فَأَرِینِیهِ》
♦️پس نمونهی آن را به من نشان بده.
📋《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》
♦️اسماء افرادی رد فرستاد تا از بازار شاخه های تازهی خرما آوردند و آن تابوتی را که در حبشه دیده بود را ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲)
در روایتی دیگر آمده که حضرت(سلام الله علیها) وقتی تابوت را مشاهده نمود، به اسماء فرمود :
📋《اُسْتُرِينِي سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》
♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدنت را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یی
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم
👤سازگار
📚منابع :
۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰
۲)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳
۳)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹
منبع: اسنادالمصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۳
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
✅شیخ صدوق روایت كرده است که؛
وقتى حضرت رسول اکرم(ص) از رحلت کرد، بلال حبشی از گفتن اذان خوددارى نمود و گفت : من بعد از رسول خدا(ص) دیگر براى احدى اذان نخواهم گفت.
روزى حضرت فاطمه(س) فرمود :
📋《إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی بِالْأَذَانِ!》
♦️دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم.
وقتی این سخن فاطمه(س) به گوش بلال رسید، بلافاصله مشغول گفتن اذان شد.
هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت؛ «اللَّهُ أَكْبَرُ»
حضرت فاطمه(س) به یاد روزگاری که بلال برای پدرش رسول اکرم(ص) اذان میگفت، افتاد و گریست.
اما زمانى كه بلال گفت :
«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ(ص)»
📋《شَهَقَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا》
♦️فاطمه(س) صیحه اى زد و با صورت به زمین افتاد و از هوش رفت.
در این هنگام مردم به بلال گفتند :
📋《أَمْسِكْ یَا بِلَالُ! فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ》
♦️بلال از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد.
مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است و بلال به ناچار اذان را تمام نكرده، قطع نمود.
پس از آنكه فاطمه(س) به هوش آمد به بلال فرمود : اذان را تمام كن!
ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت(س) گفت :
📋《یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ! إِنِّی أَخْشَى عَلَیْكِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِكَ》
♦️اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا مى شنوى و این همه ناراحت مى شوى، مى ترسم.
لذا حضرت فاطمه(س) بلال را معاف نمود.(۱)
🏴اینجا حضرت فاطمه(س) فقط صدای اذانی را شنید که بلال نام پدر گرامیشان را در آن، به احترام یاد کرده بود، ولی این مصیبت به قدری برای ایشان سنگین بود، که توان ایستادن نداشت و از هوش رفت و زنان مدینه برای دلداری و تسلّی خاطر ایشان، اطراف حضرت(ع) را گرفتند و برای زیارت مزار حضرت رسول اکرم(ص)، به سمت قبر مطهر ایشان بردند.
ولی دلها بسوزد برای عمّه ی سادات، حضرت زینب کبری(س) که در شام با صدای ساز و دهل و طبل و دف و بوق از برادرش یاد کردند.
و وقتی احساس دلتنگی می کرد سر بریده ی برادرش را در مقابل خودش، بر روی نیزه مشاهده می کرد.
در مقاتل آمده است؛
وقتی کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند، آن روز، روز اوّل ماه صفر بود که سر مبارک امام حسين(ع) را به شام وارد کردند.
📋《وَ هُوَ عَيدٌ عِندَ بَنِي أُمَيَّةَ》
♦️آن روز، نزد بنى أَميّه، عيد بود.(۲)
📋《فَوَقَفُوهُم عَن الدُخُولِ ثَلاثَةَ أَیّامِِ وَ حَبَسُوُهُم هُنَاکَ، حَتَّى تَتَوَفَّرَ زِینَةَ الشَّامِ》
♦️اهل بیت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند.
در این حین شهر را به بهترین شکل زینت کردند.
📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ》
♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند.(۳)
📋《وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَ عِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》
♦️اهل شام در نهایت شادمانی و خوشحالی بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند.(۴)
در این روز، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(علیهم السلام) صورت نگرفت!
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ،آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر(ص)
نصیب آینه های خدا نما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكّدر از زنگ است
بگو كه فاطمه(ص) در حشر اگر ناز كند
كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است
بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگویید وقت ما تنگ است
👤غفور زاده
۱)من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۳، ص۱۳۷
۲)المصباح کفهمی، ص۵۱۰
۳)حیاة الامام الحسین(ع) قُرشی، ج۳، ص۳۶۹
۴)بحارمجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۴
🔸حضرت رباب علیها السلام
🔹️🔷️《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷️🔹️
✅امام علی(علیه السلام) می فرماید :
هنگام رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، وقتی بدن مطهر ایشان را که غسل می دادم، پیراهن مبارکش را به عنوان تبرّک نزد خود نگاه داشتم.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز از این ماجرا باخبر بود و هرگاه دلتنگ پدر می شد، آن پیراهن را طلب می کرد و می فرمود :
📋《أَرِنِی الْقَمِیصَ》
♦️ پیراهن پدرم را به من نشان بده.
هرگاه پیراهن را به ایشان می دادم، آن را به آغوش می کشید و می بویید و می گریست.
📋《فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》
♦️و هرگاه هم پیراهن را می بویید، [از شدت حزن و اندوه فراق] بیهوش می شد، و من هم وقتی این حالت را دیدم، به ناچار آن پیراهن را از چشمان او پنهان کردم.(۱)
🏴یا فاطمه زهرا(سلام الله علیها)!
شما هر وقت پیراهن پدر بزرگوارتان را می دیدید، تاب نمی آوردید و از شدت حُزن میگریستید و وقتی آن را به آغوش می کشیدید، تسکین می یافتید، اما دلا بسوزد به حال رباب(سلام الله علیها)، آن هنگام که بعد از واقعه ی کربلا، وقتی به همراه اسرای کربلا به کوفه رسید، در مجلس عبیدالله بن زیاد، وقتی آن لعین با چوب خیزران بر لب و دندان مطهر امام حسین(علیه السلام) جسارت کرد، رباب(سلام الله علیها) این صحنه را دید، و بی تاب شد.
در این هنگام؛
📋《أَخَذَتِ الرَّأسَ وَ وَضَعَتْهُ فِی حَجْرِهَا وَ قَبَّلَتْهُ》
♦️سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را برداشت و به آغوش کشید و بوسید و نوحه سرایی کرد و گفت :
📋《وَاحُسَيناً! فَلَا نَسِيتُ حُسَينَاً
أَقصَدَتْهُ أَسِنَّةُ الأَعدَاءِ
غادَرُوهُ بِكَرْبَلَاءَ صَرِيعَاً
لَا سَقَى اللَّهُ جَانِبَي كَرْبَلاءَ》
♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزههای دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲)
پس از واقعه ی عاشورا نیز، حضرت رباب(سلام الله علیها) بسیار اندوهگین بودند و سوز ایشان باعث شد سروده هایی برای همسرشان داشته باشند.
📋《اِنَّ الَّذِّی کَانَ نُورَاً یُسْتَضَاءُ بِهِ
بِکَرْبَلاءَ قَتِیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ
سِبْطَ النَّبِیِّ(ص) جَزَاکَ اللَّهُ صَالِحَةً
عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرَانَ الْمَوَازِینِ
قَدْ کُنْتَ لِی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ
وَ کُنْتَ تَصْحَبُنَا بِالرَّحِمِ وَ الّدِّینِ
مَنْ لِلْیَتَامَی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ
یَعْنَی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکِینٍ
وَ اللَّهِ لَا اَبْتَغی صِهْرَاً بِصِهْرِکُمْ
حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطِّینِ》
♦️حسین(علیه السلام) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شد و بدون دفن افتاده است.
ای فرزند نبی(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد.
حسین(ع) جان! تو برای من به منزله ی کوه محکمی بودی که به تو پناه می آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی.
بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟
ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم، و به غیر از حسین(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاکها دفن شوم.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
دستان بی رمق و نگاهی که سو نداشت
در گوشه ای نشسته و رنگی به رو نداشت
بر دیده اش بارش باران اشک بود
در قاب چشم خون شده اش عکس مَشک بود
حال و هوای زندگی او که تیره شد
در آن غروب سرد به یک نیزه خیره شد
هق هق! شکست بغض گلویش، زحال رفت
ایام خوب زندگیش چون خیال رفت
رخساره اش حکایت حالی خراب بود
مرثیه خوان ماهی تشنه، رباب بود
آری رباب ساز غم و ناله و بلا
محزون ترین ترانه ی صحرای کربلا
حالا رباب ماند و اسیری و چشم تر
گهواره ای و غارت اشرار بی پدر
👤محمد جواد مهدوی
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۲۱
۲)تذكرة الخواصّ ابن جوزی، ص۲۶۰
۳)الأغانی ابوالفرج اصفهانی، ج۱۶، ص۱۴۹
منبع : اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #رباب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۵
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(سلام الله علیها)》
✅«ورقة بن عبدالله ازدی» نقل می کند که؛ در طی سفری که به قصد حج، به مکه داشتم، «فضّه نوبیة» کنیز حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در حین طواف دیدم.
گفتم : ای فضّه! از سرورت فاطمه(س) و آنچه هنگام وفاتش و پس از وفات پدرش محمّد(ص)، دیدهای برایم سخن بگو!
در این هنگام؛ فضّه که این سخن را شنید، اشک چشمانش را فرا گرفت و صدای نالهاش بلند شد و گفت :
📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》
♦️وقتی رسول اکرم(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمیدیدی، مگر در حالت گریه و زاری.
📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》
♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزدهتر و گریه و ناله کنندهتر از سرورم فاطمه(س) نبود؛ اندوه او پیوسته تازه تر و بیشتر و گریهاش شدیدتر میشد.
📋《وَ كَانَ حُزْنُهَا يَتَجَدَّدُ وَ يَزِيدُ وَ بُكَاؤُهَا يَشْتَدُّ فَجَلَسْتُ سَبْعَةَ أَيَّامٍ لَا يَهْدَأُ لَهَا أَنِينٌ وَ لَا يَسْكُنُ مِنْهَا الْحَنِينُ》
♦️هفت روز نشسته بود، صدای نالهاش آرام نمی گرفت و شیون او پایان نداشت.
📋《كُلُّ يَوْمٍ جَاءَ كَانَ بُكَاؤُهَا أَكْثَرَ مِنَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِ فَلَمَّا فِي الْيَوْمِ الثَّامِنِ أَبْدَتْ مَا كَتَمَتْ مِنَ الْحُزْنِ فَلَمْ تُطِقْ صَبْراً إِذْ خَرَجَتْ وَ صَرَخَتْ فَكَأَنَّهَا مِنْ فَمِ رَسُولِ اللَّه(ص) تَنْطِقُ》
♦️هر روز گریهاش از روز قبل بیشتر میشد.
وقتی روز هشتم شد غصّههای نهانی خویش را آشکار کرد.
تاب نیاورد و از خانه بیرون آمد و ناله زد؛ گویی با زبان رسول اکرم(ص) سخن میگفت.
📋《فَتَبَادَرَتِ النِّسْوَانُ وَ خَرَجَتِ الْوَلَائِدُ وَ الْوِلْدَانُ وَ ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ جَاءَ النَّاسُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ هِيَ ع تُنَادِي وَ تَنْدُبُ أَبَاهُ وَا أَبَتَاهْ! وَا صَفِيَّاهْ! وَا مُحَمَّدَاهْ! وَا أَبَا الْقَاسِمَاهْ!》
♦️زنان و دختران و پسران به سوی او شتافتند و صدای مردم به گریه و شیون بلند شد.
مردم از هر سوی گرد آمدند، و فاطمه(س) همواره فریاد می زد و بر پدرش خویش زاری و شیون میکرد و می فرمود : آه پدرم! آه برگزیدهی خدا! آه محمّد! آه آبالقاسماه!
سپس به سوی قبر مطهر رسول اکرم(ص) روی آورد؛ در حالی که لباس او به پایش می پیچید و از شدّت گریه چشمش جایی را نمی دید، تا آن که نزدیک قبر پدرش محمّد مصطفی(ص) شد.
در این هنگام زهرای مرضیه(س) خطاب به قبر مطهر پدر عرضه داشت :
📋《اِنَّ حُزْنِی عَلَیکَ حُزْنٌ جَدیدٌ
وَ فُؤادِی واللَّه صَبّ عَنِیدٌ
کُلُّ یَوْمٍ یَزیدُ فِیهِ شُجُونِی
وَاکْتِیابِی عَلَیْکَ لَیْسَ یَبِیدُ
یا اَبَتاهُ! مَنْ لِلْاَرامِلِ وَالْمَساکِینِ
وَ مَنْ لِلاُمَّةِ اِلی یَوْمِ الدِینِ
یا اَبتاهُ! اَمْسَیْنا بَعْدَکَ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ
یا اَبَتاهُ اَصْبَحْتُ النّاسُ عَنا مُعْرِضینَ
فَاَیُّ دَمْعَةٍ لِفِراقِکَ لا تُنْهَمِلُ
اَیُّ حُزْنٍ بَعْدَکَ لا یَتّصِلُ》
♦️حزن من هر روز در مصیبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصیبت تو زیاد می شود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمی شود.
ای پدر جان! بعد از تو، زنان بی سرپرست و مستمندان به چه کسی پناه ببرند؟
و چه کسی تا روز قیامت به فریاد امّت می رسد؟
ای پدر جان! بعد از تو ما را تضعیف کردند، و صبح کردیم، مردم از ما روی گرداندند!
[ای پدر عزیز!] کدام اشک است که از فراق تو، روان نیست و کدام اندوه است که بعد از تو، پیاپی نیست؟
سپس ؛
📋《ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخَذَتْ بِالْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ لَيْلَهَا وَ نَهَارَهَا وَ هِيَ لَا تَرْقَأُ دَمْعَتُهَا وَ لَا تَهْدَأُ زَفْرَتُهَا》
♦️آنگاه حضرت فاطمه(س) به منزل برگشت، در حالی که شبانه روز گریه میکرد و هرگز اشکش خشک نشد و نالهاش آرام نگرفت.
ادامه 👇
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
بزرگان مدینه گرد آمده، به حضور امیر المؤمنین(ع) رسیدند و گفتند :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنَّ فَاطِمَةَ(س) تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》
♦️ای اباالحسن(ع)! فاطمه(س) شب و روز گریه میکند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم.
از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز!
امیر المؤمنین(ع) فرمود : مطلوب شما را انجام خواهم داد.
پس امیرالمؤمنین(ع) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه(س) رسید؛ در حالی که آن حضرت(س) از گریه آرام نمیگرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمیرساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(ع) را دید، اندکی آرام گرفت.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود :
ای دختر پیامبر خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کردهاند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز!
حضرت فاطمه(س) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》
♦️ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان!
به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا (ص) ملحق شوم.
📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى «بَیْتَ الْأَحْزَانِ» وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ(ع) وَ الْحُسَیْنَ(ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》
♦️سپس امیرالمؤمنین(ع)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانهای ساخت که «بیت الأحزان» یعنی خانهی غمها نامیده شد.
فاطمه (ع) صبحگاهان، حسن و حسین(ع) را پیش انداخته به سوی بقیع میشتافت و در بین قبرها گریه میکرد. وقتی شامگاهان میرسید، حضرت امیرالمؤمنین(ع) به سراغشان می آمد و او را به منزل باز می گرداند.(۱)
داغ شهادت حضرت رسول اکرم(ص) چنان سنگین بود که حضرت فاطمه(س) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛
📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(س) وامام سجاد(علیه السلام)!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
خواستم خنده کنم ماتم طاها نگذاشت
خواستم گریه کنم طعنه ی اعدا نگذاشت
خواستم داد دل فاطمه گیرم ز عدو
حکمت و مصلحت خالق یکتا نگذاشت
آن زمانی که در خانه عدو آتش زد
خواستم من بروم ام ابیها نگذاشت
آن زمانی که گل و غنچه ی من پرپر شد
خواستم داد زنم ناله ی اسما نگذاشت
دیدن میخ در خانه مرا آتش زد
خواستم جان بدهم زینب کبری نگذاشت
دست از غسل کشیدم که به من فرصت آه
صورت نیلی و آن سینه ی سینا نگذاشت
خصم می خواست مرا جانب مسجد ببرد
تا نفس داشت درآن معرکه زهرا نگذاشت
آن زمانی که عدو فاطمه ام را می زد
چاره ای صبربه من غیر تماشا نگذاشت
خواستم قصه ی آن کوچه بپرسم ز حسن
ترس جان دادن آن شاهد تنها نگذاشت
👤ژولیده نیشابوری
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۶
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅«ابوالعاص» شوهر «زینب» ربیبه حضرت رسول اکرم(ص) بود که در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد.
هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فِدیه خواستند، زینب هم گردن بندی را که هنگام ازدواج از حضرت خدیجه(س) دریافت کرده بود را برای آزادسازی ابوالعاص فرستاد.
رسول اکرم(ص) پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را نیز پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که پس از مراجعت به مکه، شرایط مسافرت زینب را به مدینه فراهم سازد.
ابوالعاص پس از بازگشت به مکه، زینب را همراه با یاران رسول اکرم(ص) به مدینه فرستاد.
رسول اکرم(ص) به «زید بن حارثه» و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند.
قریش از خروج دختر رسول اکرم(ص) از مکه آگاه شدند و گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند.
«هبار بن اسود» با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر رسول اکرم(ص) کوبید.
زینب از ترس آن، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول اکرم(ص) پس از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.(۱)
ابن ابی الحدید معتزلی در این باره می گوید :
من این جریان را برای استادم «ابوجعفر نقیب» خواندم، او گفت :
📋《إِذَا كَانَ رسولالله(ص) أَبَاحَ دَمَ هبار بْنِ الْأَسْوَدِ لِأَنَّهُ رَوَّعَ زَيْنَبَ فَأَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا؛ فَظَهَرَ الْحَالِ أَنَّهُ لَوْ كَانَ حَيّاً لأباح دَمُ مَنْ رَوَّعَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّى أَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا》
♦️وقتی که حضرت رسول اکرم(ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسی را که دخترش فاطمه(س) را ترسانید و در نتیجه باعث شد فرزندش را سقط کند، حتما مباح می شمرد.(۲)
حتی در منابع اهل سنت آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آوردند، و حضرت(س) را بین در و دیوار قرار دادند و مجروح ساختند.
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ》
♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در، جان علیِّ مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا، غیر محسن، غیر آتش، غیر در
کس نمیداند که پشت در چه ها افتاده بود
👤سازگار
📚منابع :
۱)سیرة النبی(ص) ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸/
انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۳۹۷
۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳
۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶/
سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۱۵، ص۵۷۸
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۷
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(سَلامُ اللهِ عَلَیهِمَا) سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》
✅«محمد بن اسماعیل بخاری» در صحیح خود نقل می کند که؛
وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در سرزمین «ابطح» بود، برای آن حضرت(ص) خیمه ای سرپا کرده بودند، در این حال بلال اذان نماز گفت و حضرت(ص) مشغول وضو شد، و اصحاب به سمت حضرت(ص) هجوم می آوردند.
📋《وَ کَادُوُا یَقتَتِلُونَ عَلَی وُضُوئِهِ》
♦️نزدیک بود مسلمانان، بر سر به دست آوردن آب وضوی آن حضرت(ص) با یکدیگر بجنگند.
آنان دست خود را دراز می کردند و به قطراتی که از دست مبارک ایشان سرازیر می شد، تبرّک می جستند.(۱)
یعنی تا زمانی که پیامبر اکرم(ص) در قید حیات بود، خود ایشان و اهل بیت ایشان، محبوب بودند و حرمتی در بین مردم داشتند.
بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) در طی این همه بی حرمتی ها به اهل بیتِ پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) در خطاب به مهاجر و انصار در طی خطبه ای فرمود :
📋《اَلْمَرُء یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ》
♦️حفظ حرمت هر کسی در حفظ فرزندان اوست!(۲)
از ابن عباس روایت شده است که؛
در زمان حیات حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) وقتی که زمان رحلت ایشان نزدیک شد؛
📋《بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ》
♦️آن حضرت(ص) به قدرى گریست كه محاسن مباركش تَر شد.
به ایشان عرض شد :
📋《یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! مَا یُبْكِیكَ؟》
♦️ای رسول الله(ص)! چرا گریه مى كنید؟
ایشان فرمودند :
📋《أَبْكِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی كَأَنِّی بِفَاطِمَةَ(سَلَامُ اللهِ عَلَیهَا) بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی : یَا أَبَتَاهْ! فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی!》
♦️براى ذرّیّه و فرزندانم و آن ستم هایى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ایشان مى رسد، مى گریم.
گویا مى بینم دخترم فاطمه(سلام الله علیها) بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مى زند : پدر جان! اما احدى از امّتِ من، به فریاد او نمى رسد.(۳)
🏴حضرت رسول اکرم(ص) کدام واقعه را پیش بینی می کردند و از کدام واقعه سخن می گفتند؟!!
از همان واقعه ای که بعد از شهادت رسول اکرم(ص)، در حالی که ایشان این قدر به مودّت و محبت و احترام به اهل بیتش را سفارش کرده بود، اما وقتی مهاجمین به خانه ی امام علی(علیه السلام) حمله ور شدند، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به پشت درآمد و بعد از جسارت «عمر بن خطاب» به ایشان، در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرياد جانسوزی سر داد و فرمود :
📋《یَا اَبَتَاهُ! یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! أَ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ؟》
♦️پدر جان! ای رسول خدا(ص)! [نظاره کن] اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟(۴)
﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾
📝شعر :
بی خبرانِ از خدا، ظلم به ما روا نبود
مادر مظلومهی ما مگر گل خدا نبود؟
همیشه احترام او سفارش رسول بود
مگر مقام مادرم سیدة النساء نبود؟
مگر نگفت فاطمه پارهای از تن من است
مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟
شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد
از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟
ای که میان کوچه ها حرمت او شکستهای
مگر حدیث فاطمه «کوثر» و «هل اتی» نبود؟
مقصد کینه ی شما بود ولایت و علی
بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟
این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر
لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟
👤ثابت جو
📚منابع :
۱)صحیح بخاری، ج۱، ص۵۸
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰۶
۳)امالی شیخ طوسی، ص۱۸۸
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
منبع: اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham