eitaa logo
مقتل "یارالی آقام "
220 دنبال‌کننده
243 عکس
37 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی آقای من حسین، که جسمش پر از زخم بود. 🔸یارالی کلمه ای آذری است که به معنی کسی که بر جسمش زخم فراوان دارد ، این کلمه معنایی عمیق دارد که تداعی غم و مصیبت بزرگی می نماید. کانال های دیگر: @qalalsadegh135 @azizamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا /۱۹۰ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ☘كوشش‌ يزيد براى جلوگيرى از حركت امام حسین عليه‌السّلام ✍به نقل از واقدى: هنگامى كه حسين عليه‌السّلام وارد مكّه شد، يزيد به ابن عبّاس نوشت: «امّا بعد، پسرعمويت حسين، و دشمن خدا، فرزند زبير، از بيعت با من سر باز زده و به مكّه رفته‌اند و در صدد فتنه انگيزى اند و خود را در معرض نابودى نهاده‌اند. امّا پسر زبير، به راستى كه او به زودى، در گرداب نابودى وارد و كشته شمشير خواهد شد. و امّا در باره حسين، دوست دارم كه توبيخ او را به خاطر رفتارى كه از وى سر زده، به شما اهل بيت، واگذار كنم. شنيده‌ام كسانى از پيروان او از مردم عراق، با او نامه‌نگارى مى‌كنند و او هم به آنها نامه مى‌نويسد. به او وعده خلافت مى‌دهند و او را به آرزوى زمامدارى مى‌اندازند. شما از پيوند ميان من و خودتان و حرمت‌ها و خويشاوندى [مان] آگاهيد؛ ولى حسين، آن را گسسته و جدا كرده است. 🔻تو، پيشواى اهل بيتِ خود و سَرور مردم شَهرت هستى. با او ديدار كن و او را از كوشش براى جدايى باز دار و اين امّت را از [راهِ‌] فتنه باز گردان. پس اگر از تو پذيرفت و به سوى تو باز گشت، او نزد من، ايمن است و از احترام گسترده، برخوردار خواهد بود و به او همان حقوقى را پرداخت خواهم كرد كه پدرم به برادرش مى‌پرداخت و اگر بيش از اين هم خواست، آن گونه كه خود [مصلحت] مى‌دانى، برايش تضمين كن، كه من ضمانت تو را اجرا مى‌كنم و آن را برايش انجام مى‌دهم. سوگندهاى سخت و سندهاى تأكيد شده‌اى كه مايه اطمينان او باشد و آنچه در همه كارها بر آن تكيه كند، بر عهده من است. در پاسخ دادن به نامه‌ام و هر نيازى كه به من دارى، شتاب كن. و السّلام. 📚تذكرة الخواصّ‌ ص۲۳۷ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۱ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام توطئه يزيد براى كشتن امام عليه‌السّلام در مكّه 🌑 به نقل از محمّد بن داوود قمى، با سند خود، از امام صادق عليه السلام: محمّد بن حنفيّه، در آن شبى كه عليه‌السلام در بامداد آن، می‌خواست از مکه خارج شود ،نزد او آمد و گفت: برادرم ! مردم كوفه، كسانى‌اند كه نيرنگشان را درباره‌ی پدر و برادرت مى‌شناسى. بيم دارم كه حالِ‌ تو، همچون حال آنان باشد. پس در مكّه اقامت كن؛ چرا كه تو، گرامى‌ترينِ‌ مردمان حرم و والاترينِ‌ آنهايى. _امام فرمود: «برادرم! بيم آن دارم كه يزيد بن معاويه، در حرم(امن الهی) مرا بکشد و من، كسى باشم كه با [ريخته شدن خون] او، حرمت این بیت، شكسته شود». _ ابن حنفيّه گفت: اگر از آن مى‌ترسى، به يَمَن يا برخى از مناطق خشك برو، كه در آن جا محفوظترى و كسى نمى‌تواند بر تو دست يابد. _امام فرمود: «در آنچه گفتى، مى‌نگرم». ⬅️ هنگامی که سحر فرا رسيد، حسين عليه‌السّلام كوچ كرد. خبر به محمّد بن حنفيّه رسيد. نزد او آمد و لگام شترش را كه بر آن سوار بود، گرفت و گفت: اى برادرم! مگر به من وعده درنگ در درخواستم را ندادى‌؟ _فرمود:«چرا» _گفت:پس چرا در رفتن، شتاب مى‌كنى‌؟ _فرمود: «پس از جدايى از تو، پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله نزدم آمد و فرمود: "اى حسين ! بيرون برو كه خدا خواسته است تو را كشته ببيند"» _محمّد بن حنفيّه گفت: «إِنّا لِلّهِ‌ وَ إِنّا إِلَيْهِ‌ راجِعُونَ‌» .تو كه اين‌چنين بيرون مى‌روى، چرا اين زنان را با خود مى‌برى‌؟ به او فرمود:«پيامبر صلّی‌‌اللَّه‌عليه‌و‌آله به من فرمود:"همانا خدا، خواسته است آنان را اسير ببيند"» آن گاه با او خداحافظى كرد و رفت. 📚الملهوف ص۱۲۷ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا / 🔸حضرت عباس علیه السلام ا ﷽ ا ☘دو نقل در شهادت طبق مقاتل :👇 1⃣نقل معتبر : الف)نقل شیخ مفید(متوفی۴۱۳ق) ب)نقل سید بن طاووس(متوفی۶۶۴ق) 2⃣نقل غیر معتبر : الف)نقل علامه مجلسی(متوفی۱۱۱۰ق) 👇👇👇 حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۲ 🔸حضرت عباس علیه السلام 1️⃣طبق نقل نقل «شیخ مفید» و «سید بن طاووس» :👇 👤شیخ مفید می نویسد : 📋《حَمَلَتِ اَلْجَمَاعَةُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) فَغَلَبُوهُ عَلَى عَسْكَرِهِ وَ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ فَاعْتَرَضَتْهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ فَقَالَ لَهُمْ : وَيْلَكُمْ حُولُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْفُرَاتِ وَ لاَ تُمَكِّنُوهُ مِنَ اَلْمَاءِ! فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ(ع) : اَللَّهُمَّ أَظْمِئْهُ! فَغَضِبَ اَلدَّارِمِيُّ وَ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ فَانْتَزَعَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلسَّهْمَ وَ بَسَطَ يَدَهُ تَحْتَ حَنَكِهِ فَامْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ بِالدَّمِ فَرَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ : اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ وَ قَدِ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ وَ أَحَاطَ اَلْقَوْمُ بِالْعَبَّاسِ(ع) فَاقْتَطَعُوهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يُقَاتِلُهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَانَ اَلْمُتَوَلِّي لِقَتْلِهِ زَيْدَ بْنَ وَرْقَاءَ اَلْحَنَفِيَّ وَ حَكِيمَ بْنَ اَلطُّفَيْلِ اَلسِّنْبِسِيَّ بَعْدَ أَنْ أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ فَلَمْ يَسْتَطِعْ حَرَاكاً》 ♦️لشكر دشمن بر امام حسين(ع) حمله كرد و یاران ایشان را از پاى درآوردند. تشنگى بر آن حضرت(ع) سخت شد، پس حضرت(ع) بر شتر مسناة سوار شده و به سوى فرات به راه افتاد و برادرش عباس(ع) نيز همراه او بود. پس سواره نطامیان لشكر ابن سعد لعین سر راه بر آنها قرار گرفتند و مردى از قبیله بنى دارم در ميان آنها بود. پس به لشگر گفت : واى بر شما! ميانۀ او و فرات حائل شويد و نگذاريد به آب دسترسى پيدا كند. در این هنگام امام حسين(ع) فرمود : پروردگارا! اين مرد را به تشنگى دچار كن! آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى به سوی آن حضرت(ع) پرتاب كرد و آن تير در زير چانۀ آن حضرت(ع) فرو رفت. امام حسين(ع) آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت که دو مشت آن حضرت(ع) پر از خون شد و ایشان خونها را به هوا ريخت. سپس فرمود : پروردگارا! من به تو شكايت میکنم از آنچه اين مردم در پبارۀ پسر دختر پيغمبرت رفتار کردند. آنگاه به جاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود و از آن سو لشكر دور عباس(ع) را گرفته و به او حمله‌ور شدند و او به تنهائى با ايشان جنگ می كرد تا اینکه برداشتن زخمهاى سنگين و از بین رفتن نيروى حرکت، توسط زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنبسى به شهادت رسید.(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۵ ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ 👤سید بن طاووس می نویسد :👇 روای می گوید : 📋《وَ اِشْتَدَّ اَلْعَطَشُ بِالْحُسَيْنِ(ع) فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ اَلْحُسَيْنَ(ع) بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ اَلشَّرِيفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ تَحْتَ حَنَكِهِ حَتَّى اِمْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ اَلدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ : اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ اِقْتَطَعُوا اَلْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ فَبَكَى اَلْحُسَيْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُكَاءً شَدِيداً!》 ♦️تشنگى بر امام حسين(ع) سخت شد، و بر مركب مسنّات نشسته و ارادۀ فرات را نمود و اين در حالى بود كه برادرش عباس(ع) در پيش رويش، قرار داشت. لشكر عمر بن سعد متعرّض آنان شدند، و مردى از قبیله بنى دارم تيرى به سوى امام حسين(ع) گشود كه به زير زنخ امام(ع) اصابت كرد. امام حسین(ع) تير را كشيد و دست زير زنخ گرفت تا دو كف دست از خون آكنده شد و آن را پرتاب كرد و گفت : خداوندا حقّا از آنچه به فرزند دختر پيامبر شده و مى‌شود نزدت شكايت دارم. بعد حضرت عبّاس(ع) را از امام حسين(ع) جدا كردند و او را احاطه نمودند تا آن كه او را شهيد نمودند. امام حسين(ع) در مرگ برادرش به شدّت گريست.(۲) 📚منبع : ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۹۵  منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۳ 🔸حضرت عباس علیه السلام 2⃣طبق نقل علامه مجلسی :👇 👤علامه مجلسی می نویسد :👇 عده ای از اصحاب نقل کردند که؛ 📋《لَمَّا رَأَى وَحدَتَه أَتَى أَخَاهُ وَ قَالَ : يَا أَخِي هَل مِن رُخصَةِِ؟》 ♦️وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام حسین(ع) و عرضه داشت : برادر! آيا رخصت جهاد به من مى‏ دهى؟ 📋《فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكَاءً شَدِيدَاً》 ♦️امام حسين(ع) گريه شديدى كرد.  📋《ثُمَّ قَالَ : يَا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 ♦️بعد فرمود : اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد. 📋《فَقَالَ الْعَبَّاسُ : قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 ♦️عباس(ع) عرضه داشت : آقا سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. مي خواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  📋《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) : فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 ♦️امام حسين(ع) فرمود : مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  📋《فَذَهَبَ العَبَّاسُ وَ وَعَظَهُم وَ حَذَرَهُم فَلَم يَنفَعهُم》 ♦️عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 📋《فَرَجَعَ إِلَى أَخَيِهِ فَأَخبَرَهُ》 ♦️عباس(ع) به سوى امام حسين(ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  📋《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنَادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》 ♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العَطَشَ! العَطَشَ!  📋《فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ》 ♦️حضرت عباس(ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  📋《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》  ♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》 ♦️او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 📋《وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ》 ♦️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  📋《فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ》 ♦️وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را ريخت.  📋《وَ مَلَأَ القُربَةَ وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَةِ》 ♦️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت و سپس متوجه خيمه‏ ها گرديد.  📋《فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ》 ♦️دشمنان سر راه بر آن حضرت(ع) گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  📋《فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا》 ♦️حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت(ع) را قطع كرد.  📋《فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ》  ♦️آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  📋《فَحَمَلَ القُربَةَ بِأَسنَانِهِ》 ♦️حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.  📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》 ♦️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. 📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》 ♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! 📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》 ♦️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي》 ♦️و فرياد زد : يا اخا ادركنى! 📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》 ♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 📋《وَ قَالَ الحُسَينُ(ع) : الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 ♦️امام حسين(ع) فرمود : يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ ام قليل و اندك شد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج‏۴۵، ص۴۱ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۴ 🔸حضرت عباس علیه السلام 👤احمد بن علی به معروف به ابن‌ عِنَبه‌(متوفای سال ۸۲۸ قمری) می نویسد : روزی امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود : 📋《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا》 ♦️برای من زنی را انتخاب کن که او را به ازدواج خویش در بیاورم، تا اینکه برای من فرزندانی همچون شیرانی از نسل عرب به دنیا بیاورد. که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام علی(ع) معرفی کرد و گفت :  📋《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》 ♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱) به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۲) به این ترتیب، ام البنین(س) وارد منزل امام علی(ع) شد و برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد و با ورود‌ ام البنین به خانه امیر مؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می کرد. در تاریخ زنی همچون ام البنین(س) دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس(ع) و عبدالله و جعفر و عثمان شد که همه در کربلا در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.(۳) 👤مرحوم یزدی در کتاب شَعشعة الحسینی می نویسد : حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) در آخرین شب حیات مبارکشان یعنی شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری، بعد از آن که آخرین وصایای خود را برای فرزندان خویش بازگو کرد و امام حسن مجتبی(ع) را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و سپس به جمعیت حاضر خیره شد و نگاهش را بین جمعیت تقسیم کرد. 📋《ثُمَّ نَظَرَ إِلَى العَبَّاسِ فَرَأَى أَنَّ بُكَاءَهُ أَشَدُّ مِنَ الآخِرِينَ فَدَعَاهُ إِلَيهِ》 ♦️سپس نگاهشان روی عباس(ع) متوقف شد و دید که گریه ی عباس(ع) بیشتر از دیگران است. پس او را نزد خود فرا خواند. 📋《فَصَاحَ صِيَاحَاً عَالِيَاً وَ بَكَى بُكَاءً طَوِيلَاً》 ♦️پس حضرت(ع) در این هنگام بلند بلند و طولانی گریستند. 📋《وَ اَخَذَ العَبّاسَ(ع) و ضَمَّه اِلَی صَدرِهِ》 ♦️عباس رو به آغوش کشیدند و به سینه مبارکشان چسباندند. سپس فرمودند : 📋《وَلَدِی! مُهجَتِی! سَتَقُرُّ عَیْنِی بِکَ فِی یَوْمِ الْقِیٰامَةِ》 ♦️پسرم! عزیز دلم! به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشم من روشن می گردد. 📋《عَلَیکَ بِالحُسَینِ(ع)》 ♦️حسین را به تو سپردم. 📋《فَإِنَّهُ أَمَانَةُ اللَّه‌ وَ أَمَانَةُ رَسُولِهِ وَ أَمَانَةُ فَاطِمَةَ وَ أَمَانَتِی عِندَکَ! كُن عَضدَاً وَ تَرسَاً لَهُ وَافِدِ نَفسَكَ لَهُ》 ♦️همانا حسین(ع) امانت خدا و رسول خدا و امانت فاطمه(س) و امانت من در نزد توست. پس کمک کار و حامی و فدایی او باش.(۴) بیست سال از این جریان گذشت و از طرفی عمل به وصیت واجب است و عباس(ع) باید اکنون در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری به وصیت پدر عمل کند. 👤دینوری(متوفی سال۲۷۶ ق) می نویسد : در روز عاشورا حضرت عباس(ع) برادرانش را فراخواند و با آنها سخن گفت و فرمود : 📋《تُقدِّمُوا! بِنَفسِی أَنتُم! فَحَامُوا عَن سَیّدِکُم حَتَّی تَمُوتُوا دُونَه فَتَقَدَّمُوا جَمِيعَاً! فَصَارُوا اَمَامَ الحُسَينِ(ع) يَقُونَهُ بِوُجُوهِهِم وَنُحُورِهِم》 ♦️پیش بیایید! فدایتان شوم! از مولایتان حسین(ع) حمایت کنید تا در این راه به همراه او شهادت برسید. سپس اينان از برابر امام حسين(ع) عبور كردند و سر و گردن را سپر بلای او قرار دادند و به شهادت رسیدند.(۵) 📚منابع : ۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷ ۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸ ۳)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۸۲ ۴)شعشعة الحسینی یزدی، ج۲، ص۶۰ ۵)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۷ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۱۹۵ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، خواستار دیدار با عمر بن سعد را دارد!👇 ✅در روز هفتم یا هشتم محرم امام حسین(ع) عمر بن سعد را فراخواند و فرمود : 📋《أَنِّي أُرِيدُ أَنْ أَلْقَاكَ》 ♦️من می خواهم تو را ببینم و ابن سعد نیز پذیرفت.(۱) هنگامی که آن دو بین دو سپاه، شبانه رو به رو شدند، ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود : 📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى》 ♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي!》 ♦️اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ!》 ♦️من آن را براى تو مى سازم. ابن سعد گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي!》 ♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود: 📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجَازِ!》 ♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم. ابن سعد گفت : 📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ!》 ♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند]. امام(ع) فرمود : 📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》 ♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم. سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت. امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود : 📋《مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً》 ♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى! ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت : 📋《وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》 ♦️جو عراق مرا کافى است!(۲) در نقلی دیگر آمده است که؛ امام حسین(ع) فرمود : 📋《يا عُمَرُ! أَنْتَ تَقْتُلُنِي؟ تَزْعُمُ أَنْ يُوَلّيكَ الدَّعِىُّ ابْنُ الدَّعِيّ بِلادَ الرِّىِّ وَ جُرْجانِ؟》 ♦️ای عُمر! تو مى خواهى مرا به قتل برسانى؟ گمان مى كنى كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟ امام حسین(ع) فرمود : 📋《وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ》 ♦️به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد. اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!(۳) سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند. 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۸ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۲۴۵ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۸-۶ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۶ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر ممنوعیت آب در کربلا!👇 ✅در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نامه نوشت و گفت : 📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》 ♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز! نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۱) عمر بن سعد نیز بلا فاصله بعد از دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوارکار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شدند. در روز عاشورا، عبدالله بن حصین ازدی خطاب به امام حسین(ع) فریاد کشید و گفت : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! أَلَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ كَأَنَّهُ كَبِدُ السَّمَاءِ؟! وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً!》 ♦️ای حسین(ع)! آیا این آب را که در صفا و زلالی بسان رنگ آسمانی است، نمی بینی؟ به خدا سوگند، که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام حسین(ع) فرمود : 📋《اَللَّهُمَّ اُقتُلهُ عَطَشَاً وَ لَاتَغفِر لَهُ أَبَدَاً》 ♦️خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.(۲) 👤بلاذری می نویسد : 📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً! فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》 ♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها برسانند. هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت. عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟ نافع گفت : 📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》 ♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم. عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!] نافع گفت : 📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》 ♦️نه به خدا سوگند! قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی‌که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند. عمرو گفت : 📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》 ♦️به هيچ وجه اينها نمى‌توانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفته‌ايم تا آب را بر آنها ببنديم. در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۳) 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷ ۳)انساب‌الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۷ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ⚫️ مقتل امام حسین علیه السلام ⚫️ تیرباران حضرت و خروج حضرت زینب (سلام الله علیها) 🔹 مرحوم شیخ مفید در الارشاد این چنین نقل می کنند: ⬅️ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ اسْتَدْعَى الْفُرْسَانَ فَصَارُوا فِي ظُهُورِ الرَّجَّالَةِ وَ أَمَرَ الرُّمَاةَ أَنْ يَرْمُوهُ فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ حَتَّى صَارَ كَالْقُنْفُذِ فَأَحْجَمَ عَنْهُمْ فَوَقَفُوا بِإِزَائِهِ وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَيْحَكَ يَا عُمَرُ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمْ يُجِبْهَا عُمَرُ بِشَيْ‏ءٍ فَنَادَتْ وَيْحَكُمْ أَ مَا فِيكُمْ مُسْلِمٌ فَلَمْ يُجِبْهَا أَحَدٌ بِشَيْ‏ء‏‏ ⚫️ شمر (لعنه الله) به تیراندازان دستور داد تا اباعبدالله (علیه السلام) را تیرباران کنند. آن ها هم چنین کردند تا جائی بدن حضرت پر از تیر شد. ⚫️ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به درب خیمه آمدند و صدا زدند: ای عمر بن سعد بن ابی وقاص! وای بر تو! آیا اباعبدالله در حال کشته شدن است و تو نگاه می کنی؟ سپس فریاد زدند: آیا بین شما مسلمانی نیست؟! اما هیچ کس جوابی نداد... ⬅️ به جهت احترام حضرت اباعبدالله (علیه السلام) از ترجمه قنفذ خودداری کردیم. حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۸ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام ⚫️ مقتل امام حسین علیه السلام ⚫️ شدت تشنگی حضرت و اصابت تیر به زیر چانه یا دهان مبارک ایشان 🔹 مرحوم شیخ مفید در الارشاد این چنین نقل می کنند: ⬅️ وَ حَمَلَتِ الْجَمَاعَةُ عَلَى الْحُسَيْنِ ع فَغَلَبُوهُ عَلَى عَسْكَرِهِ وَ اشْتَدَّ بِهِ الْعَطَشُ فَرَكِبَ الْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ الْفُرَاتَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ فَاعْتَرَضَتْهُ خَيْلُ ابْنِ سَعْدٍ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ فَقَالَ لَهُمْ وَيْلَكُمْ حُولُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْفُرَاتِ وَ لَا تُمَكِّنُوهُ مِنَ الْمَاءِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع اللَّهُمَّ أَظْمِئْهُ فَغَضِبَ الدَّارِمِيُّ وَ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ فَانْتَزَعَ الْحُسَيْنُ ع السَّهْمَ وَ بَسَطَ يَدَهُ تَحْتَ حَنَكِهِ فَامْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ بِالدَّمِ فَرَمَى بِه‏‏ ⚫️ تشنگی امام حسین (علیه السلام) شدت گرفت و امام به همراه برادرشان حضرت عباس (علیه السلام) به سمت فرات حرکت کردند. یکی از افراد بنی دارِم با تیر به دهان یا به چانه حضرت زد. ایشان تیر را بیرون کشیدند و دست مبارک را زیر حنک گرفته به صورتی که کف هر دو دست پر از خون شد. حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۹۹ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام شب دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، با یاران خود اتمام حجت می کند!👇 ✅ابن سعد می نویسد : 📋《جَمَعَ حُسَينٌ(ع) أصحابَهُ في لَيلَةِ عاشوراءَ لَيلَةِ الجُمُعَةِ》 ♦️امام حسین(ع) یاران خود را در شب عاشورا که شبِ جمعه بود، گِرد هم آورد.(۱) امام حسین(ع) یاران را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید : 📋《يَا أَهْلِي وَ شِيعَتِي! اتَّخِذُوا هَذَا اللَّيْلَ جَمَلًا لَكُمْ وَ انْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ فَلَيْسَ الْمَطْلُوبُ غَيْرِي وَ لَوْ قَتَلُونِي مَا فَكَّرُوا فِيكُمْ فَانْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَأَنْتُمْ فِي حِلٍّ وَ سَعَةٍ مِنْ بَيْعَتِي وَ عَهْدِ اللَّهِ الَّذِي عَاهَدْتُمُونِي》 ♦️ای یاران من! این شب است که سیاهی و تاریکی آن را فرا گرفته، پس چون شتری راهوار از آن بهره ببرید و خودتان رو نجات دهید. مقصود اين گروه ستمکار من هستم و غير از من کسی را نمی خواهند. اگر مرا بکشند، به فکر کشتن شما نمی افتند، پس خودتان را نجات دهید. خداوند شما را مورد رحمتش قرار دهد. من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود و پیمان خداوند، که با من بسته بودید را از گردن شما برداشتم. در این هنگام؛ برادران و یاران امام(ع) به یک بار گفتند : 📋《وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَنَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) لَا تَرَكْنَاكَ أَبَداً أَيْشٍ يَقُولُ النَّاسُ تَرَكُوا إِمَامَهُمْ وَ سَيِّدَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ وَ نَبْلُو بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عُذْراً وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ أَبَداً أَوْ نُقْتَلَ دُونَكَ》 ♦️ای مولای ما! به خدا سوگند! هرگز تو را ترک نخواهیم کرد که مردم در مورد ما زبان که کنایه باز کنند و بگویند که آنها افراد بی وفایی بودند که امامشان و آقایشان و رهبرشان رو تنها گذاشتند تا اینکه کشته شد. و آن روز بین ما و خدایمان عذری نخواهد بود. و تو را رها نمی‌کنیم تا آن‌که در کنار تو کشته شویم.(۲) در روایتی دیگر، حضرت(ع) خطاب به آنان فرمود : 📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی》 ♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند!(۳) حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم عرضه داشت : 📋《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》 ♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و به‌سوی شهر خود برگردیم.(۴) و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت : 📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》 ♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۵) امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود : 📋《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》 ♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۶) سپس حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَداً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》 ♦️من فردا کشته می‌شوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمی‌ماند. سپس همگی اصحاب گفتند : 📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَكْرَمَنَا بِنُصْرَتِكَ وَ شَرَّفَنَا بِالْقَتْلِ مَعَكَ》 ♦️حمد و سپاس خدایی را که ما را به واسطه یاری تو کرامت داد و شهادت در کنار تو را به ما شرافت بخشید.(۷) در نقلی دیگر؛ امام حسین(ع) فرمود : 📋《اِرفَعُوا رُؤوسَکُم وَانظُرُوا》 ♦️سرهایتان را بالا بگیرید و بنگرید! پس آنان به جایگاه و منزلگاه خود در بهشت نگریستند. سپس امام(ع) به آنان فرمود : فلانی! این، منزل توست! فلانی! این، قصر توست! فلانی! این، درجه توست! ♦️از این رو، هر یک از آنان با سر و سینه به استقبال نیزه ها و شمشیرها و تیرها می رفتند تا به جایگاهشان در بهشت برسند.(۸) 📚منابع : ۱)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۱، ص۴۶۶ ۲)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۹۰ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۲ ۶)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲ ۷)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴ ۸)الخرائج والجرائح راوندی، ج۲، ص۸۴۷ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۲۰۰ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام شب دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، اشعاری از بی وفایی دنیا با خود زمزمه می کند!👇 ✅امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》 ♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‏ ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه‏ اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ‏ لَكَ مِنْ خَلِيلِ‏، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. 📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》 ♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۲۰۱ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام شب دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، به خواهرش دلداری می دهد!👇 ✅امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》 ♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‏ ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه‏ اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ‏ لَكَ مِنْ خَلِيلِ‏، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. 📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》 ♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۲۰۲ 🔸حضرت امام حسین علیه السلام شب دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، اصحاب و یاران به مناجات و عبادت پروردگار خود مشغولند!👇 ✅در مقاتل در مورد احوالات یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا آمده است؛ 📋《لَهُمْ [رِجَالٌ] کَدَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ》 ♦️در بین یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا، افرادی بودند که چنان غرق عبادت بودند که زمزمی مناجاتشان، مانند صدای زنبوران عسل، از اردوگاه امام حسین(ع) به گوش می‌رسید.(۱) 📚منبع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۵۷ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸 اول شیخ مفید/۱ منبع : ایران صدا ،رادیو گویا @yaraliagham
ا ﷽ ا 🍀معرفی کتاب: 🔸مؤلف: شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (م ۴۱۳ ق). 🔸موضوع : این کتاب در تاریخ زندگانی ائمه - علیهم السلام - است که شیخ مفید با توجه به روایاتی که در اختیار داشته، آن را نگاشته است. شیخ مفید در این کتاب به فضایل اهل البیت - علیهم السلام - و یاران آنان نیز اشاره دارد. کتاب الارشاد از معتبرترین منابع روایی شیعه درباره زندگانی ائمه - علیهم السلام - به شمار می آید و بسیاری از منابع مهم شیعه، که به زندگانی ائمه پرداخته اند، این کتاب را مستند خود قرار داده اند. این کتاب از منابع دست اول درباره زندگانی ائمه - علیهم السلام - است. شیخ مفید این کتاب را به درخواست یکی از یاران خود نگاشته است; چنان که در آغاز کتاب می فرماید: «من بنا به درخواست شما در این کتاب نام ائمه هدا، تاریخ زندگانی آنها، محل قبر و حرم آن بزرگواران را آورده ام». شیخ مفید کتاب خود را همانند یک کتاب تاریخی تألیف نموده و به بیان حوادث تاریخی پرداخته است. در این کتاب بسیاری از موضوعات مهم تاریخی ائمه - علیهم السلام - بیان شده است; مانند خبر دادن امام علی - علیه السلام - از شهادت خود، روایاتی که دلالت بر فضایل آن حضرت می کند، قضاوتهای آن حضرت، حرکت امام حسین - علیه السلام - به سوی عراق، قیام زید شهید، ورود امام هادی - علیه السلام - به سامرا، سیره امام زمان علیه السلام @yaraliagham