eitaa logo
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
296 دنبال‌کننده
562 عکس
47 ویدیو
2 فایل
﷽ #وقف‌علمدارِارباب :) مَن یَخافُ‌الیلِ و أنتَ القَمَر؟! چه کسی از شب‌ میترسه وقتی که تو ماهی .. #عمیَ‌_العباس♥️ . - مطالب‌هدیه‌به‌‌محضر #حضرت‌صاحب - کپی؟ چرا که نه .
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌈• من‌همیشہ‌مےگویم ازدواجمـان از شروع‌شد.💞 ماجراےاین توسـل‌کردن براےخودمان هم خیلےجالب‌بود. همیشہ مےگفت:مـن،شمارا از حضـرت‌زهـرا"سلام‌اللہ‌علیہا"گرفتم. تعریف مےکرد یک‌روز کہ‌بہ رفتہ بود،درحـرم امام‌رضا"علیہ‌السلام"نذر مےکند۴۰ بہ حضرت‌زهـرا"سلام‌اللہ‌علیہـا‌"هدیہ بدهد تا خـدا یک همـسرخوب نصیبش بکند.ایشان ۴۰شب پشت‌سرهم این زیارت‌عاشـورا رامےخواندودقیقا درآخـرین شبـے کہ زیارت‌عاشورا را مےخواند،فـردایش شوهـرخالہ‌اش مرا بہ ایشان معرفےکرد. آن‌زمان خودم درکنگـرۂ‌شہـدا کارمےکردم و یک‌هفتہ‌اے مےشدکہ بہ متوسل شده‌بودم و مےخواستم نصیبم کنند. نتیجۂ‌توسل‌هایـمان این شد کہ‌در اسفندسال۱۳۸۸، بہ خواستگارے من آمدوباهم آشنا شدیم وبعداز آشنایـےهاے اولیہ،کامـلا سنتے مراسم خواستگارے برگزارشد. ازهمان‌روزےکہ بہ خواستگارےام آمد،مطمئـن بودم با از پیش من مےرود.🙂 ازقبل ازاینکہ بخواهـد بحث را پیش‌من مطرح کند،وقتےکہ هشت‌ماهہ باردار بودم یک‌شب "خواب دیدم همسـرم براے ماموریت بہ رفتہ و شـش‌ماه مےشود کہ خبرے از ایشـان نیست.تااینکہ بعداز شـش‌ماه،یکےازدایـےهایم خبرآورد کہ مجروح شده وبہ حـرم امام‌حسیـن"علیہ‌السلام" پناه برده وآنجا پیدایـش کرده‌اند." دقیقا همین‌خواب بہ‌نوعے برایم تعبیـرشد. چون هنگـام‌شہـادت،من شـش روزاز ایشان خبـرنداشتم دایـےهایم بہ من خبردادند کہ . من‌درهرگزینہ‌اے کہ نگاه مےکنم،ایشان در همۂ‌مـوارد نسبت بہ بقیہ بہترین بود.ازلحـاظ خوشرو و خوش‌اخلاق‌بودن نمـونہ‌بود.وهمیشہ خنده برلب داشت.وبعداز شہـادت کسانےکہ مےخواستند ازشہـیدیاد کنند،از بودنش مےگفتند.☺️ خیلےازغیبت و دروغ بیزار بود.اگرگاهے پشت تلفن حرفے پیش مےآمد،مےگفت من راضےنیستم ازاین تلفن و دراین‌خانہ بخواهےغیبت کنے. نہ‌خودش غیبت مےشنید و نہ مےگذاشت کسے جلویش غیبت کند. ۲۰روز سوریہ‌بود و ۲۹اسفند۹۳،ساعت۸:۴۵ شہـیدشد.🥀 زمان دقیقش را هم بہ خاطـراین مےدانم کہ لحظۂ‌شہـادت ساعتش روے مچ‌دستش بوده و موج انفجـار باعث مےشود باترےساعت بخوابد. حلقۂ‌ازدواج وساعتش را بعدازشـش‌ماه در برایم آوردند. یکبارسـرمزارخواستم هدیۂ‌تولد برایم بفرستد،کہ روز تولدم یکےازهمرزمانـش این وسایل را برایـم‌آورد.کتاب‌ارتباط‌باخـدا بادفترچہ‌اے کہ عربـے جملاتے رویش نوشتہ بودوعکس من‌داخلش بود هم جـزءوسایل بود. اما شہادتشان اینگونہ‌بود: نمازصبح را کہ مےخوانند،درحالت خواب‌وبیدار داعـش غافلگیـرانہ بہ پایگاهشان حملہ مےکندو دورتادور را محاصـره مےکند. سربازان سورےهم درپایگاه ودرخـواب‌عمیقے بودند و تاآمدند بہ خودشان بجنبند،شہـیدشده‌بودند. دراتاقشان،آرپۍجۍ پرتاب مےکنند وراکتش بہ سـر برخورد مےکند و باعث مےشود.😔 "یادشون‌باذڪر" •☘• •| @yaraneakharozamany |•
•🌈• نسبت‌فامیلےباهم‌داشتیم.پسرعموےبنده‌بود.کہ در۲۹دےماه‌سال۹۴پیشنہاد ازدواج داد و ماهم روےپیشنہادش فکرکردیم.🙂 اصلاانتظارنداشتم دراین‌سن ازدواج کنم ولےوقتے بہ خواستگارےام آمد،متعجب‌شدم اما خصوصیاتےکہ در ذهن‌من بود، همۂ‌آن‌را داشت.😌 ومہم‌ترین‌شرطم این بود کہ همسـر آینده‌ام درتہـران باشد کہ وے درآنجا بود.😊 درروز من تازه امتحاناتم تمام‌شده‌بود و دراین وادےنبودم.ولے دوبرگہ بہ‌همراه خود آورده‌بود ودربارۂ‌خصوصیات وزندگےآینده‌اش بہ صورت تیترنوشتہ‌بود. بہ زندگےساده و تاکیدبسیارےداشت.🇮🇷 بسیارمہـربان،خنده‌رو و شوخ‌طبع بود و وقتےدرجمعے حضورپیدامےکرد،همہ‌را بہ‌ خنده مےانداخت. در۲۹دےماه بہ خواستگارےام آمد وما در۲۸بہـمن‌ماه سال۹۴ صیغۂ‌محرمیت را خواندیـم و قراربود تابستان عقـدکنیم.💞 آن‌روزکہ‌مےخواست برود سوریہ،من مدرسہ‌بودم و ازروزهاے قبل هم امتحان داشتم،نتوانستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط برایم یک نوشتہ‌بود. وقتےازسوریہ زنگ مےزد،دربارۂ اوضاع آنجا زیاد حرفےنمےزد و بیشتر من دربارهٔ اتفاقاتے کہ افتاده‌بود،برایش تعریف مےکردم.😊 درتلگـرام‌هم باهم درارتباط بودیم و وقتے یک‌هفتہ گذشتہ‌بود،توتلگرام بہـم گفت:"یک‌هفتہ بہ‌اندازۂ‌یک‌ماه‌برایم‌گذشت‌" آن‌روزےکہ‌اعزام‌شد،من مدرسہ بودم.وقتےبرگشتم،دیدم نامہ‌اے روےمیزم است.وقتے آن‌را خواندم خیلے مضطرب‌شدم.چون نوشتہ‌هایش طورےبود کہ‌مشخص مےشد نوشتہ‌هایش است.🌱 خیلےعارفانہ نوشتہ‌بود. همیشہ‌آرزوےشہادت داشت و دردعاهایش مےگفت"اللہم‌الرزقنا توفیق‌الشہادت"❤️ اولین‌بار براےصحبت‌کردن زمانِ‌خواستگارے و آخرین‌بار هم براےصحبت کردنِ‌قبل ازاعزام‌بہ سوریہ بہ گلزارشہـداےگمنام‌قصـرفیروزه تہـران مےرفتیم.😍 قراربود وقتے ازسوریہ مےآیدباهم بہ سمنان بیاییم و همۂ‌اقوام براےاستقبال بہ امامزاده‌اشرف بیایند،کہ این امر با یکے شد و همانطور کہ گفتہ‌بودیم،پیش‌رفت.🌹 وقتےپیکرش‌رابہ تہـران آوردند،من فقط همین جملہ‌را گفتم‌کہ: «یادتہ‌کہ مےخواستیم براےبعداز سوریہ بیاییم امامزاده و خوش‌بگذرونیم»!!!!💔 ✨یادشون‌باذڪر🌿 •🌼• •| @yaraneakharozamany |•