eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
13.9هزار ویدیو
108 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 نوحه لری که اشک آیت‌الله رئیسی رو در آورده بود😭 نشر این پست صدقه جاریه هست✅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 دمشق شهرِ عشق 🎬قسمت دهم 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زو
🔰 دمشق شهرِ عشق 🎬قسمت یازدهم 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از خون سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد عشقم قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هر لحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید دمشق، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر عاشقانه‌هایش باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم پشیمانی‌ام را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما محبت کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از ترس می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید: «اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر زینبیه دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای نذر مادر ماند و من تمام این اعتقادات را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود خدا و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود... ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
امام صادق (علیه السلام): 🔹 منْ سَمِعَ شَيْئاً مِنَ اَلثَّوَابِ عَلَى شَيْءٍ فَصَنَعَهُ كَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ. 🔸 كسى‌كه بشنود كارى داراى ثواب است و آن كار را انجام دهد، آن ثواب را ببرد اگرچه آن‌طور كه به او گفته شده نباشد. 📚 وسائل الشیعه (باب مقدمة العبادات) جلد١ صفحه ٨١ ⬅️ با نشر این حدیث در ثواب آن شریک هستید. http://eitaa.com/yaranhamdel
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایات ناب 🔹حکایات ناب و شنیدنی🔹 🔸ملاک برتری 🔸 ▫️حجت الاسلام علی معزی▫️ 🔺منبع : اصول کافی،جلد ۸ صفحه ۲۳۰ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 تا پای جان برای ایران سیدالشهداء خدمت: «من خدمتگزار همه‌ام؛ حتی مخالفانم» ″خدمت شبانه روزی ویژگی
🔰 تا پای جان برای ایران سیدالشهداء خدمت: «من خدمتگزار همه‌ام؛ حتی مخالفانم» ″چرا هر ایرانی با غیرتی عزادار خدمت‌گزار خودش است؟!″ خدايا ما شهادت می‌دهیم آقای ریئسی شب و روز نداشت برای خدمت به مردم. بعد در این خدمت رسانی، اصلا نگاه نمی کرد چه کسی مخالف او هست چه کسی موافق او هست. یکبار می‌فرمود: «من خدمتگزار همه‌ام، حتى مخالفانم.» امروز ایران عزادار شد امروز هر ایرانی با غیرت و با شرفی عزادار شد چرا؟ چون یک ایرانی که تا پای جان برای ایران می‌دوید را از دست داد. یک جو غیرت در یک ایرانی باشد، از غم فقدان او آتش می گیرد. البته خدا هم برای او کم نگذاشت. تمام علائم را برای من و شما گذاشت تا صداقت این شهید راه خدمت را به ما نشان دهد نمی‌دانم چه سر و سری با امام رضا(ع) داشت که امام رضا(ع)، او را اینگونه در شب ولادتش پذیرفت. همین طور هم هست کسی که یک عمر امام رضایی زندگی کند معلوم هست که امام رضا(ع) او را اینگونه در آغوش خودش می‌گیرد. http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 عربها خیلی این حرکت امیرعبداللهیان رو یادآوری کردن وزیر خارجه سوریه حین سخنرانی سرفه اش گرفت و نمیتونست آب معدنی رو باز کنه و این قاب قشنگ اخلاقی شکل گرفت. http://eitaa.com/yaranhamdel
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 غروب دوشنبه،پنجشنبه‌،جمعه حداقل این سه روز دم غروب که میشه یاد عجل الله باشید.... 🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 روایت سیاسی روز ۱۴۰۳/۳/۴ ✅️ موضوع : انتخابات پیش‌رو و چالش‌هایی که با آن مواجهیم ✖️سه گروهی که به نام اسلامی بودن درحال قطع خط خدمت شهید رئیسی هستند ❌نئو حجتیه‌ها و برنامه‌های جدید http://eitaa.com/yaranhamdel
200725_1533.mp3
13.99M
🔰 روایت سیاسی روز ۱۴۰۳/۲/۲۸ ✅️ موضوع: تعطیلی شنبه‌ها آری یا خیر؟! 🔶مراقب جریان نفوذ در برخی از موضوعات مورد بحث این روزها باشیم 🔷خیلی از مباحث این روزها فقط برای دورکردن اذهان مردم از مسئله‌ی فلسطین است http://eitaa.com/yaranhamdel
انتخابات 14 ریاست جمهوری 1.mp3
8.32M
؛﷽ 🔰 روایت سیاسی روز ۱۴۰۳/۳/۳ ✅️ موضوع : صوت شماره ۱ انتخاباتی این صوت تبعاتی برای بنده دارد ولی حقایقی باید به مردم گفته شود 🔶مدعیان این سه جریان (در این جریانها انسانهای سالمی نیز هست) اگر هر کاندیدایی معرفی کردند بدانید که به آنها نباید رای داد 🔷خط نفوذ بسیار مشهود است این جریان میخواهد خط خدمت و درایت در تصمیم‌گیری و ...که بنا گذاشته بود را قطع کند http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تفاوت عملکرد و واکنش روحانی و رئیسی رو در برابر حادثه ای مثل سیل ببینید! بله خیلی فرق میکرد کی رئیس جمهور باشه! 🗣 انقلابی http://eitaa.com/yaranhamdel
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بی جهت نبود که لقب سید محرومان گرفت🥺 🏘مسکن از مهمترین دغدغه های بود 🎥چند هزار مسکن در این سه سال تحویل مردم شد😍 http://eitaa.com/yaranhamdel