21.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بدون تعارف با مرد میدان دیپلماسی، شهید حسین امیرعبداللهیان
#هر_روز_با_شهدا
#سلام_صبحتون_شهدایی
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 مسیح کردستان
📝 زندگینامه شهید محمد بروجردی
🎬 قسمت ۱۲۷
ادامه قسمت قبل
ایزدی این بار حرف دلش را زد:
- آقای بروجردی تیپ جای خطرناکی است یدی هم کاظمی را از ما گرفت هم گنجیزاده را. توی آن منطقه روزی دهها مین منفجر میشود. ادههایش همه ناامن است.
- ولی اگر من نروم آنجا احتمال از هم پاشیدن تیپ هست. من مهمترم یا تیپ؟ برای منطقه کدام مهمتریم. خب معلوم است تیپ خیلی مهمتر است.
ایزدی سکوت کرد جلالی به حرف آمد و گفت:
- آقای ایزدی حالا که برادر بروجردی اینقدر اصرار دارد قبول کنید.
ایزدی گفت:
- به یک شرط.
- چه شرطی؟
- اینکه قول بدهد بدون اسکورت جایی نرود.
با این حرف بروجردی خندید سرش را پایین انداخت و گفت:
- خب بگو نروم دیگر!
- باید گل بدهی. چون کردستان به تو احتیاج دارد. بودن تو در کردستان لازم و ضروری است. مگر نمیگویی این مردم به تو احتیاج دارند؟
بروجردی لبخندی زد و گفت:
- انشاءالله همه چیز درست میشود. اما شما هم باید گل بدهید که این پیشمرگهای مسلمان را تنها نگذارید. هوایشان را داشته باشید. توی این منطقه این بندههای خدا خیلی غریبند.
هر سه بلند شدند. بروجردی گفت:
- به امید خدا من از فردا میروم تیپ. اول باید یک جای مناسب برایش پیدا کنم.
- خیلی خوب است فقط سفارشی که کردهام یادت نرود.
- چشم حاجی جان. ولی اگر من رفتم و شما را ندیدم، ما را حلال کنید.
- ببین از همین الان داری... صلوات بفرست.
ایزدی سر به زیر داشت از همان لحظه پشیمان شده بود که چرا قبول کرده است.
ادامه...👇
همان شب بروجردی مهمان جلالی بود نشستند از منطقه حرف زدند از کارهایی که میشود کرد از طرحهای نیمه تمام طرحهای موفق و طرحهایی که شکست خورده است.
ناگهان نگاه بروجردی به یک چرخ خیاطی نو افتاد که گوشه اتاق گذاشته بودند. نگاهی کرد و گفت:
- مبارک باشد چرخ خیاطی هم که خریدهای.
جلالی با تأسف سر تکان داد و گفت:
- آره با چه بدبختی هم خریدم و آوردم اینجا و حالا روی دستم مانده.
- چرا؟
- یک بنده خدایی پا پیچ ما شده بود، هر وقت میرفتم تهران سفارش میکرد برای من چرخ بیاور. حالا که آوردهام میگوید نمیخواهم.
- خودت چی؟ نمیخواهیاش؟
- نه بابا میخواهم چکار.
- خب بفروش به ما. اتفاقاً عیال، کلی وقت است از ما چرخ خیاطی میخواهد، حالا که خدا جورش کرده میخریم. چقدر قیمت دارد؟
- قابل نداره حاجی، من ۳ هزار تومان خریدمش.
- شد مال من. با این چرخ بچهها سرگرم میشوند؟
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب: مسیح کردستان
#مسیح_کردستان
#هر_روز_با_شهدا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 دمشق شهرِ عشق 🎬قسمت نهم 💠 دیگر نمیخواستم دنبال سعد آواره شوم که روی شانه سالمم تقلاّ میکردم بل
🔰 دمشق شهرِ عشق
🎬قسمت دهم
💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راههای منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون!»
از طنین ترسناک کلماتش دوباره جام وحشت در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمیشنید مصطفی چه میگوید که در حال و هوای خودش زیر گوشم زمزمه کرد :«نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن!»
💠 مات چشمانش شده و میدیدم دوباره از نگاهش شرارت میبارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد :«دیشب از بیمارستان یه بسته آنتیبیوتیک گرفتم که تا تهران همراهتون باشه.» و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد و به سمت عقب گرفت.
سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان نگران ما بود که برادرانه توضیح داد :«اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه میرسیم دمشق. تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره.» و شاید هنوز نقش اشکهایم به دلش مانده بود و میخواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربانتر شد :«من تو فرودگاه میمونم تا شما سوار هواپیما بشید، به امید خدا همه چی به خیر میگذره!»
💠 زیر نگاه سرد و ساکت سعد، پوزخندی پیدا بود و او میخواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد که با لحنی دلنشین ادامه داد :«خواهرم، ما هم مثل شوهرت سُنی هستیم. ظلمی که تو این شهر به شما شد، ربطی به اهل سنت نداشت! این وهابیها حتی ما سُنیها رو هم قبول ندارن...» و سعد دوست نداشت مصطفی با من هم کلام شود که با دستش سرم را روی شانهاش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :«زنم سرش درد میکنه، میخواد بخوابه!»
از آیینه دیدم قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر میبارید. او ساکت شد و سعد روی پلکهایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید.
💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جادهایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت میکنم!»
خسته بودم، دلم میخواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانهاش گرم میشد که حس کردم کنارم به خودش میپیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم.
💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله میزد، دستش را به صندلی ماشین میکوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!»
تمام بدنم از ترس میلرزید و نمیدانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟»
💠 زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا یه کاری کنید!» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینهاش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد و سعد از ماشین پایین پرید.
💠 چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده و آنچه میدیدم باورم نمیشد که مقابل چشمانم مصطفی مظلومانه در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم.
سعد ماشین را روشن کرد و انگار نه انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم :«چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم!» و رحم از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانهام از درد آتش گرفت و او دیوانهوار نعره کشید :«تو نمیفهمی این بیپدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!»...
ادامه دارد...
#دمشق_شهرِ_عشق
#هر_روز_با_شهدا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🏴 چرا مردم «رئیسی» را دوست داشتند؟
🌴 رئیسی دلسوز مردم بود.
🌴رئیسی نگران سلامت مردم بود.
🌴رئیسی نگران خانه مردم بود.
🌴 رئیسی نگران سفره مردم بود.
🌴 رئیسی نگران معیشت مردم بود.
🌴 رئیسی نگران شغل و کار مردم بود.
🌴 رئیسی بین مردم می رفت؛ از آنها فرار نمی کرد.
🌴رئیسی سفر استانی می رفت.با درد مردم آشنا بود
🌴 رئیسی اهل تنش نبود.
🌴رئیسی اخلاق مدار بود.
🌴 رئیسی مطیع رهبرانقلاب بود.
🌴 رئیسی پای اعتقادات مردم ایستاد.
🌴 رئیسی پای استقلال و عزت کشور ایستاد.
🌴 رئیسی شبانه روزی کار می کرد. خستگی نمی شناخت.
🌴رئیسی اخلاص داشت.
🌴 رئیسی مومن و اصطلاحا اهل بیتی بود.
🏴#رئیسی
#شهید_خدمت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ماجرای شیطنت خبرنگار خارجی در مراسم تشییع پیکر شهید رئیسی
🏴#رئیسی
#شهید_خدمت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 سیدِ محرومین 📝 خاطراتی از رئیسجمهور مردمی شهید رئیسی ۴) بی تعارف، حتی با رئیسجمهور مســـئول د
🔰 سیدِ محرومین
📝 خاطراتی از رئیسجمهور مردمی شهید رئیسی
۵) کار بدون توقع
بــا وجــود فضــاى رســمى دادســتانى، فضایــى صمیمــى را بــه وجــود آورده بــود. بــه خاطــر ویژگیهــاى اخلاقىاش، دیگــران بــه راحتــى مىتوانســتند رابطــه برقــرار کننــد. هیــچ کســى در ســختکوشــى و دقــت در کار قضایــى بــه پــاى او نمى رســید. هــر روز از صبــــح علــىالطلــوع ســر کار حاضــر مى شــد. ۱۸سـاعت کار کـــردن (آن هـــم کار پرمشـــغله ایشـــان) واقعاً دشـــوار بــــود. قلبـــاً عقیـــده داشـت کـه بایـــد خودش را بـــه ســـختى بیاندازد، تـا یـــک گوشـه از مملکـــت پـا بگیـــرد. بـا اینکـه دائمـــاً سـر و کارش بـا مجـرم و متهـم بـود، در نهایـــت
احتـرام و در عیـن حـــال بـا قاطعیـت و قانونمـــدارى، بـــا آنهـا رفتـــار میکرد.
____________
امام حسین علیهالسلام در نامه خود به كوفيان میفرمایند:
«به جان خودم سوگند، امام و پيشوا كسى نيست مگر آن كه بر اساس كتاب خدا حكومت كند، عدل و داد را بر پا دارد، پايبند دين حق باشد و خود را وقف در راه خدا كند».
(منتخب میزانالحکمه، ح ۱۲۰۰۳۱۳)
****
مقام معظم رهبری (مدظله):
«دولــت بــه قانــون اهمیت بدهــد.. . مجلــس، قوه قضائیــه، دســتگاههای گوناگــون، بایــد قانــون را رعایــت کننــد؛ بــه آنهــا هــم مــا توصیــه ایــن را میکنیــم، بــه شــما هــم توصیــه میکنیــم. قانــون را دقیــق رعایــت کنیــد... اگــر چنانچــه مــا اینجــا قانــون را در مســئلهای خــاص شکســتیم و عمــل نکردیــم، صرفــاً ایــن نیســت کــه یــک قانــون نقــض شــده باشــد؛ بلکــه معنایــش ایــن اســت کــه یــک راهــی، یــک خطــی بــاز شــد کــه ایــن خــط، دنبالــه خواهــد داشــت. کار قانونشکنی اینجــوری اســت. اینجــا کــه قانــون نقــض شــد، نقــض قانــون یــک فرصــت تــازهای پیــدا کــرد کــه بــه وســیله دیگــران انجــام بگیــرد. لذاســت کــه بــه مســئله
قانــون، خیلــی اهمیــت بدهیــد».
(دیدار با اعضای هیئت دولت ۱۳۸۸/۰۶/۰۱)
#سید_ابراهیم_رئیسی
#سید_محرومین
#شهید_جمهور
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 احساس تکلیف احمدینژاد
‼️ شاید بیام...
💥با مطرح شدن مجدد نام وی برای انتخابات که البته این هم یک توطئه جدید(هزینه تراشی برای نظام) میباشد، بر آن شدیم جریان انحراف را مجدد خدمتتان ارائه دهیم.
پن:
تو جمعبندیهایت را با خانهنشینی و رها کردن کشور در آن زمان کردی!
نه یازده روز بلکه از همان زمان خانهنشینیات تا پایان دوره ریاستجمهوری، کشور را در دست نداشتی و هم کشور و هم خودت در اختیار منحرفین و انجمن حجتیهایها (مشایی و اعوان و انصارش) بودید.
#جریان_انحراف
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فتح دانشگاه!
🔸توقع من از تشکلها خیلی زیاد است. تشکلها در درجه اول باید نگاهشان به داخل دانشگاهها باشد.
🔸مأموریت اصلی، فتح دانشگاه است! چه کاری باید انجام بدهیم؟... شما آن هسته سختِ خسته نشو هستید!
#فتح_دانشگاه
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 دانشگاه دانشگاه دانشگاه....
💥اساتید و دانشجویان انقلابی را دریابید
#دانشگاه
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پروژه ایجاد ناامنی توسط دشمن
🎙دکتر جلیلی
زمانی که دشمن به مرحله شکست خوردن میرسد دست به حرکات غیر نظامی می زند و القای ناامنی ایجاد میکند در کشور، این نتیجه شکست و ناامیدی دشمن است.
🔸دانشگاه یزد (دی ۱۴۰۱)
✍دوستان گرامی ؛
مراقب فتنه های پی در پی دشمن باشید...
#فتنه
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 انجمن حجتیه ✅ شکلگیری انجمن ″جنبشهای دینی در زمان پهلوی″ انگیزههای تأسیس انجمن هدف از تشکیل
🔰 انجمن حجتیه
✅ عملکرد انجمن از بدو پیدایش
برای آشنایی با عملکرد هر گروه و تشکلی مرور بر عملکرد اندیشه ها، نگرشها، گرایشها، شیوهها، خط و مشی و اهداف آن گروه لازم است از این رو در این فصل نمونههای روشن از موضعگیریهای انجمن در سالهای بدو تأسیس و ادامه حیات خود را مطرح میکنیم:
″مبارزه با معلولها به جای مبارزه با علتها″
در حالی که بهائیت پدیدهای صد در صد سیاسی و یک شبکه جاسوسی قلمداد میشد، طبیعی است که یکی از راههای مبارزه با آن مبارزۀ سیاسی بود. انجمن به لحاظ نفی «سیاست» از روند حرکتی خود با این ویژگی اصلی بهائیت درگیر نشد و فقط از پایگاه ایدئولوژیک به نقادی آن پرداخت. به همین خاطر هنگامی که با هویدا نخست وزیر معدوم شاه، دکتر ایادی، دکتر ثباتی یا هژبر یزدانیها و... که از مسؤولان حکومت استبداد بودند برخورد میکرد، با وجودی که آنها بهایی بودند، انجمن ضدبهایی باز هم به دیده بی تفاوتی به آنان مینگریست؛ زیرا برخورد با آنها اگرچه بهایی بودند جنبه سیاسی پیدا میکرد نه ایدئولوژیک؛ و از آنجا که انجمن باید تنها با مبلغان بهائیت مبارزه کند، دیگر کاری به کار آنها نداشت. آقای دکتر سیاهی خاطرهای در نقد شیوه مبارزه میگوید:
یکی از دوستان ما به نام آقای عبدالرضا هلالی با یکی از اساتید حجتیه که از مراغه به عجبشیر میآمد بحثی را اینگونه مطرح نمود: «مثال مبارزه با بهائیت، مثال فردی است که قطرات پخش شده از یک سوراخ، منبع بزرگ آب نجس که نماد حکومت فساد سلطنتی است،
را پاک میکند. در حالی که اگر منبع نجس را برداریم پخش نجاست نیز نخواهد بود»
استاد در جواب پاسخ میداد که نخیر، شاه در پیگیری نامهای که توسط دکتر ایادی (پزشک مخصوص شاه، سپهبد دکتر ایادی از نزدیکان مقام سلطنت بود) جهت رسمیت دادن به بهائیت ارائه داده بود؛ جواب منفی داده و ما باید با عدم دخالت در سیاست فعالیت خود را جهت مبارزه با بهائیت و تبلیغ دین ادامه دهیم. طبعاً انجمن توجه نداشت که وقتی رژیمی اهداف سیاسی رژیم صهیونیستی و امپریالیسم آمریکا را پیاده میکند این فعالیت دیگر ارزش و اهمیتی ندارد.
ادامه دارد...
#فرقه_ضاله_حجتیه
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel