eitaa logo
کانال یاران همدل
92 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
14.3هزار ویدیو
111 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 گوشه‌ای از میزان محبت رهبر معظم انقلاب نسبت به سید حسن نصرالله را در این یک دقیقه ببینید 👆 ❌ راوی: مرحوم علامه مصباح یزدی (عمار انقلاب) http://eitaa.com/yaranhamdel
78.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 پخش برای اولین بار؛ ماجرای خواب عجیب شهید سید حسن نصرالله در مورد نحوه شهادت امام موسی صدر که به زبان فارسی روایت می‌شود. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 پرواز تا بی نهایت 🙋از کودکی تا انقلاب ″درخت زردآلو″ در خرداد ماه یکی از سالها که در کلاس پنجم
🔰 پرواز تا بی نهایت 🙋از کودکی تا انقلاب ″کلنگ را به من بده″ در حال عبور از خیابان منتهی به دبستان دهخدا بودم که زنگ مدرسه به صدا درآمد. عباس که آن زمان در کلاس پنجم ابتدایی درس میخواند همراه با دانش آموزان از مدرسه خارج شد. او با دیدنِ من به طرفم آمد. پس از احوالپرسی به سوی منزل به راه افتادیم. هنگام گذشتن از خیابان سعدی، گروهی از کارگران را دیدیم که در حال کندن کانال بودند در میان کارگران پیرمردی بود. پیرمرد آنگونه که باید، توانایی انجام کار را نداشت و بعداً معلوم شد که به ناچار برای گذراندن زندگی خود و خانواده اش کارگری می‌کند. عباس با دیدن پیرمرد که به سختی کلنگ میزد و عرق از سر و رویش می‌چکید، لحظه ای ایستاد. سپس نزد پیرمرد رفت و گفت: پدرجان باید چند متر بکنی؟ پیرمرد با ناتوانی گفت: - سه متر به گودی یک متر عباس بی درنگ کتابهایش را که در زیر بغل داشت به پیرمرد داد و از او خواست تا کلنگ را به او بدهد و در گوشه ای استراحت کند. عباس شروع کرد به کندن زمین، من که با دیدن این صحنه سخت تحت تأثیر قرار گرفته بودم بیلی را که روی زمین افتاده بود برداشتم و در خاکبرداری به عباس کمک کردم. پس از یک ساعت کار مقداری را که پیرمرد می‌بایست حفر می‌کرد، کنده بودیم. از او خداحافظی کردیم و به منزل رفتیم. از آن روز به بعد هر روز پس از تعطیل شدن از مدرسه عباس را می‌دیدم که به یاری پیرمرد می‌رود. این کار عباس تا پایان حفاری و لوله گذاری خیابان سعدی قزوین ادامه داشت. راوی: علی خوئینی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 داستان‌ها و پندها 📖 فصل اول ۱۳) یک داستان قرآنی در مورد سرنوشت گنهکاران پیرمردی دارای یک بوستان
🔰 داستان‌ها و پندها 📖 فصل اول ۱۴) مرگ ذلت بار ابولهب ابو رافع گوید: من غلام عباس عموی پیامبر(ص) بودم. خانواده ما یعنی من و عباس و ام الفضل همسر عباس قبول اسلام کردیم ولی عباس ایمان خود را پنهان می‌داشت. وقتی جنگ بدر پیش آمد عباس در (ظاهر) در سپاه دشمن شرکت کرد ولی ابولهب عموی پیامبر(ص) بجای خود عاص بن هشام را فرستاد. در جنگ بدر بسیاری از سران کفر کشته شدند و بقیه با شکست مفتضحانه به مکه برگشتند. من آدم ناتوانی بودم در حجره ای کنار زمزم تیر کمان می ساختم. در محل کارم نشسته بودم ام‌الفضل همسر عباس نیز نزد من نشسته بود و خوشحال بودیم که خبر از جنگ بدر در مورد پیروزی مسلمانان رسیده است. در این میان ناگهان دیدم ابولهب در حالی که پاهایش را به زمین می‌کشید آمد و نزد ما پشت به ما کرد و نشست. در این وقت گروهی آمدند و فریاد میزدند این ابو سفیان است که به پیش می‌آید. ابولهب تا ابوسفیان را دید صدا زد بیا نزد من ای پسر برادر خبرها نزد تو است. ابوسفیان نزد ابولهب نشست و جریان جنگ بدر را شرح داد و گفت: مسلمانان بزرگان ما را کشتند و ما سخت از دست آنها شکست خوردیم و گروهی از ما را اسیر کردند. سوگند به خدا در عین حال سپاه خود را سرزنش نمی‌کنم زیرا ما در این جنگ مردانی سفید پوش سوار بر اسبهای ابلق بین آسمان و زمین می‌دیدیم. برابر آنها کاری نمی‌شد کاری انجام داد. در این هنگام ناگهان ابو رافع غلام عباس گفت: آنها فرشتگان بودند. ابولهب آنچنان از شنیدن این سخن ناراحت شد که برخاست و ضربه محکمی به صورت ابو رافع زد که او نقش بر زمین شد و او را به باد کتک گرفت. ام الفضل ناراحت شد و ستون حجره را کشید و محکم بر سر ابولهب زد بطوری که شکاف عمیقی در سر ابولهب پیدا شد و گفت حال که مولای ابو رافع (عباس) در سفر است تو با او این چنین بدرفتاری میکنی؟ ابولهب برخاست با کمال ذلّت و خفت به خانه خود رفت و بعد از این جریان بیش از هفت شب نماند که از دنیا رفت و دق مرگ شد. بیماری واگیر «عدسه» پیدا کرد، مردم این بیماری را مانند طاعون میدانستند و جرئت نمی‌کردند نزد بیمار بروند تا خودشان مبتلا نگردند. دو شب جنازه ابولهب ماند، حتی پسرانش ترسیدند کنار جنازه اش بروند. بوی تعفن بدن او لحظه به لحظه زیاد شد. سرانجام مردی از قریش نزد پسران ابولهب آمد و گفت آیا شما خجالت نمی کشید؟ چرا بدن پدرتان را بر نمی دارید. بوی بد بدن او همه جا را گرفته است. آنها گفتند ما می‌ترسیم خود نیز به این بیماری گرفتار شویم او گفت: من شما را کمک می‌کنم. از دور بر بدن ابولهب آب پاشیدند، سپس بی آنکه بدنش را دست بزنند را آنرا روی چوبی گذاشته و از خانه بیرون آوردند و به دورترین نقاط مکه بردند و به زمین گذاشتند و از دور آنقدر سنگ و کلوخ به روی بدن ریختند تا بدن زیر آن سنگها و کلوخها پنهان گردید.¹ آری این بود سرانجام شخصی مشرک و تبهکار که همواره پیامبر اسلام(ص) را آزار می‌رساند. با اینکه عموی آن حضرت بود. نسب و حسب او را نجات نداد. «فاعتبروا یا اولی الابصار» منبع: بحار ط قديم ج ٦ ص ٤٥٣ - سفينة البحارج ۲ ص ۵۱۸ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 داستانهای اخلاقی، اجتماعی و تربیتی اسلام ✅احسان ″یوسف(ع) و برادران″ بعد از آنکه برادران با ح
🔰 داستانهای اخلاقی، اجتماعی و تربیتی اسلام ✅ اخلاص «خدایی را پرستش کن و دین را برای او خالص گردان» (زمرد/۲) امام علی(ع): «عمل را با اخلاص به جا بیاور که اندک آن تو را کفایت می‌کند» شرح کوتاه: قبولی همه اعمال کلیدش اخلاص است هر کس خدا عملش را قبول کند اگر جهتش کم باشد مخلص است، و آن کس که عملش زیاد باشد و خدا قبول نکند مخلص نیست. مخلص با مجاهدات روح خود را از رذائل ذوب می‌کند و خون خود را در نیت به عمل، بذل می‌کند تا حق تعالی از او بپذیرد. مراحل نیت و علم و عمل به تزکیه و تصفیه وابستگی دارد، اگر مخلص مراعات باطن را نمود به توحید رسیده است. کمترین حد اخلاص آن است عبد، آنچه در توان دارد را بذل کند و برای کارش اجر و ارزشی نبیند. (تذکرةالحقایق، ص۷۳) http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 داستانهای اخلاقی، اجتماعی و تربیتی اسلام ✅ اخلاص «خدایی را پرستش کن و دین را برای او خالص گر
🔰 داستانهای اخلاقی، اجتماعی و تربیتی اسلام ✅ اخلاص ۱)سه نفر در غار پیامبر(ص) فرمود: سه نفر از بنی اسرائیل با یکدیگر هم سفر شدند و به مقصدی روان شدند در بین راه ابری ظاهر شد و باریدن آغاز نمود خود را پناهنده به غاری نمودند. ناگهان سنگی درب غار را گرفت و روز را بر آنان چون شب ظلمانی ساخت. راهی جز آنکه به سوی خدا روند نداشتند. یکی از آنان گفت خوب است کردار خالص و پاک خود را وسیله قرار دهیم، باشد که نجات یابیم و هر سه نفر این طرح را قبول کردند. یکی از آنان گفت پروردگارا تو خود میدانی که من دختر عمویی داشتم که در کمال زیبائی بود، شیفته و شیدای او بودم تا آنکه در موضعی تنها او را یافتم، به او در آویختم و خواستم کام دل برگیرم که آن دختر عمو سخن آغاز کرد و گفت: ای پسر عمو از خدا بترس و پرده عفت مرا مدر. من به این سخن پای بر هوای نفس گذاردم و از آن کار دست کشیدم. خدایا اگر این کار از روی اخلاص نموده ام و جز رضای تو منظوری نداشتم این جمع را از غم و هلاکت نجات ده. ناگاه دیدند آن سنگ مقداری دور شد و فضای غار کمی روشن گردید. دومی گفت خدایا تو میدانی که من پدر و مادری سالخورده داشتم که از پیری قامتشان خمیده بود و در همه حال به خدمت آنان مشغول بودم. شبی نزدشان آمدم که خوراک نزد آنان بگذارم و برگردم دیدم آنان در خوابند. آن شب تا صبح خوراک بر دست گرفته نزد آنان بودم و آنان را از خواب بیدار نکردم که آزرده شوند. پروردگارا اگر این کار محض رضای تو انجام دادم در بسته به روی ما بگشا و ما را رهایی ده؛ در این هنگام مقداری دیگر سنگ به کنار رفت. سومی عرض کرد ای دانای هر نهان و آشکارا تو خود میدانی که من کارگری داشتم؛ چون مدتش تمام شد مزد وی را دادم و او راضی نشد و بیش از آن اندازه طلب مزد میکرد و از نزدم برفت. من آن وجه را گوسفندی خریداری کردم و جداگانه محافظت می‌نمودم که در اندک زمان بسیار شد. بعد از مدتی آن مرد آمد و مزد خود را طلب نمود من اشاره به گوسفندان کردم او گمان کرد که او را مسخره می‌کنم؛ بعد همه گوسفندان را گرفت و رفت. پروردگارا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده ام و از روی اخلاص بوده ما را از این گرفتاری نجات بده در این وقت تمام سنگ به کناری رفت و هر سه با دلی مملو از شادی از غار خارج شدند و به سفر خویش ادامه دادند منبع: نمونه معارف ۵۳/۱ - فرج بعد الشدة ص ۲۳ - محاسن برقی ۲۵۳/۲ http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 فوری حزب‌الله انتخاب جانشین سید حسن نصرالله رو تکذیب کرد و اعلام کرد اخبار مربوطه به صورت رسمی منتشر خواهد شد. http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فرق می‌کنه کی رئیس‌جمهور باشه! آقای رئیسی/پزشکیان شما حاضر به دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا هستید؟ رئیسی؛ خیر.. پزشکیان؛ اگر اونا بذارن ما زندگی‌مون رو بکنیم و برادری‌شون رو ثابت کنن بله ما با اونا هم برادریم.. امام خمینی؛ آمریکا شیطان بزرگ است... پ‌ن: نتیجه برادری آمریکا هم که در این چند روز گذشته به دست اربابش صهیونیست (عرض کردم اربابش صهیونیست، درست شنیدید چون صهیونیست ارباب آمریکاست) ثابت شد: ۱. ترور سید حسین نصرالله ۲. ترور سردار نیلفروشان در بیروت ۳.وووو ادامه دارد آقای پزشکیان آمریکا هیچ وقت برادر هیچ کشوری نیست. فقط به منافع خودش می‌اندیشد. http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 خط قرمزها تمام شد!! از ترور اسماعیل هنیه در تهران دو ماه فرصت داشتیم تا جلوی ترور در را بگیریم اما با تحلیل های خناسان و تردیدهای شیطانی به صهیونیست ها فرصت دادیم. اف بر این همه خفت و ذلت با این همه وادادگی و پالس های خیانت آلود، اگر صهیونیست ها سید را نمی زدند باید تعجب می کردیم دیگر خط قرمزی نمانده که سگ های هار صهیونی رد نکرده باشند. آیا قرار است فرصت بدهیم که خدای ناکرده ضربه نهایی را بزنند؟... ✍ "قاسم اکبری" http://eitaa.com/yaranhamdel