eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
13.8هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 یه نفر رفته از شرکت‌های اسرائیلی تو نمایشگاه نظامی می‌پرسه تکنولوژی کشتار کودکان دارید؟ می‌خوام بچه‌ها رو تکه تکه کنم ... http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اینو بکوبید تو دهن اون یوتیوبری که اسقاطیل رو کشور میدونه و مثلا درباره جنگ می‌پژوهه http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 طومار سکوت ✅ ناگفته‌های روزهای اسارت و پس از آن 📖فصل دوم - در بند اسارت ″هفت خان رستم″ قسمت او
🔰 طومار سکوت ✅ ناگفته‌های روزهای اسارت و پس از آن 📖فصل دوم - در بند اسارت ″هفت خان رستم″ قسمت دوم... خلاصه وضعیت در استخبارات خیلی خراب بود فردای آن روز مرا دوباره به اتاق بازجویی بردند. ولی نه بازجو و نه مترجمان قبلی بودند این بار مترجم هم عراقی بود و هیچ کدام لباس نظامی نداشتند. بازجو توسط مترجم به من گفت: سوالهایی که من میخواهم از شما بپرسم به هیچ وجه مربوط به جنگ و مسایل نظامی نیست و به تو این اطمینان را میدهم هر پاسخی بدهی هیچ خطری تو را تهدید نکند ما فقط جوابهای درست میخواهیم هر چند به نظر می‌آمد تا حدودی دارد راست میگوید ولی نمیشد به دشمن اطمینان کرد دشمن در هر صورت دشمن است ولی در پاسخ گفتم من سعی خودم را میکنم و او این طوری شروع کرد گفت: نظرت در مورد بنی‌صدر چیست؟ نظرم که کاملاً مشخص بود چون تا قبل از آن که به جبهه بیایم حدود یک ماه تمام هر روز عصرها به سبزه میدان قزوین می‌رفتیم و با تمام قوا با هواداران بنی‌صدر مبارزه میکردیم بیشتر روزها هم کار به برخوردهای فیزیکی میکشید. بعد از برکناری بنی‌صدر بود که ما عازم جبهه شدیم ولی صلاح ندیدم راستش را به او بگویم یعنی احساس خطر میکردم لذا سعی کردم طفره بروم گفتم من یک سرباز هستم خیلی سواد سیاسی ندارم. بنی‌صدر یک مدتی محبوبیت خوبی داشت ولی بعداً نمیدانم چه کار کرد که اکثریت مردم با او مخالف شدند. بعد سکوت کردم و منتظر بودم ببینم چه عکس‌العملی نشان میدهد. پاکت سیگارش را از جیب کتش در آورد و یک نخ برای خودش روشن کرد و بعد به من تعارف کرد. گفتم: "من سیگاری نیستم یک پوک عمیقی به سیگارش زد و گفت سعی کن راحت باشی من مأمور جمع‌آوری اطلاعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مورد ایران و نیروهای ایرانی هستم شما هر پاسخی که بدهید اگرچه خوشایند هم نباشد شکنجه نخواهی شد. پرسید وضع قیمت مایحتاج مردم در ایران چه طوری است یعنی آیا مردم برای گذراندن امورات روزمره خود در سختی بسر می برند یا نه؟گفتم من تغییر خاصی که محسوس باشد مشاهده نکردم وضعیت به نظرم خیلی عادی میآمد. او جوابهای مرا یادداشت میکرد تمام که شد سرش را بلند کرد و گفت میخواهم یک سوال بپرسم دوست دارم شفاف و درست جواب بدهی گفتم: مسئله ای نیست بفرمایید پرسید آیا تو خمینی را دوست داری؟ پاسخ درست دادن به این سوال را دور از عقل میدانستم از طرفی هم نمیدانم چرا زبانم نمی‌چرخید و واژه «نه» را جاری نمیکرد تا خلاص شوم چون آنجا نه دوربین فیلمبرداری بود نه ضبط صوتی که جنبه تبلیغاتی پیدا کند با این حال دلم نمیخواست او در نظر سنجی‌هایی که انجام میدهد نام مرا در لیست کسانی که امام را دوست ندارند ثبت کند از طرفی هم می‌ترسیدم با دادن پاسخ صحیح خودم را گرفتار کنم به همین علت سعی کردم حاشیه بروم. به این در و آن در زدم او متوجه شد و دستش را بالا آورد و گفت: یک کلام فقط بگو دوست داری یا؟ میدانستم تکلیفی بر من نیست و میتوانم تقیه کنم ولی برایم سخت بود در هر صورت آخرین پاسخی که از من شنید این بود گفتم: من تا به حال به ایشان توهین نکرده‌ام. او در حالی که سرش را به معنای اینکه متوجه منظورم شده است تکان میداد جوابم را روی ورقش یادداشت کرد و بعد بلند شد با من دست داد و گفت: خیلی ممنون که به سوالاتم جواب دادی. و من احساس کردم توانسته‌ام یکی دیگر از هفت خان رستم را با موفقیت پشت سربگذارم. متأسفانه گاهی من خاطرات زیادی را که تا به حال به چاپ رسیده خوانده‌ام اغراق در نحوه برخورد با عراقیها به چشم می‌خورد. اینطور نبود که اگر عراقیها دستوری صادر میکردند بشود مستقیم با آن مخالفت کرد. بلکه معمولاً با روشهای غیر مستقیم با آن مقابله میشد. در رابطه با توهین به مقامات کشور هم همینطور بود یعنی عراقیها جز در مواردی خاص برنامه‌ای برای این که همه را وادار به چنین کاری بکنند نداشتند. آنها می‌دانستند حتی اگر به زور شلاق بچه‌ها را وادار به گفتن مرگ بر کسی بکنند فایده‌ای ندارد،چون همزمان تمام وجودشان دارد درود میفرستد. آنها دلشان میخواست ما از باورهایمان دست برداریم. جنگ اصلی هم در همین قسمت بود.ارزش بچه‌ها در این بود که هزینه سنگین ماندن بر روی باورهای خود را پرداخت میکردند وگرنه ما برنامه‌ای برای این که رو در روی آنها بایستیم و بگوییم میخواهیم با شما مقابله کنیم نداشتیم یا حداقل دو سالی که من در اردوگاه عنبر بودم و هفت سالی که در موصل چنین چیزی ندیدم. البته شاید در اردوگاههای دیگر وضع فرق میکرده پیش ما اینطور نبود. یعنی اگر عراقیها دستور میدادند نماز جماعت باید خوانده نشود، معمولاً همه اجرا میکردند یا پنهانی نماز جماعت برقرار میکردند نه این که مستقیم توی روی آنها بایستند و بگویند ما گوش نمی‌کنیم با احساسات نمیشود اصولی را حفظ کرد، این عقل و تدبیر است که کارها را پیش می‌برد ادامه دارد... منبع: کتاب طومار سکوت
کانال یاران همدل
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل چهارم 🇮🇷پس از جنگ ″هدیه الهی″ – همسر شهید حشمت‌اله کارمند مخابرات بود
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل پنجم ⛑️بروز بیماری ″عوارض بیماری″ سال ۱۳۷۶ رو به پایان می‌رفت و زمین در حال نو شدن و شکوفایی و طراوت بود؛ اما در وجود حشمت خزانی زودرس در حال شکل گرفتن بود. در دید و بازدیدهای نوروز هر کس او را میدید متوجه زردی چهره‌اش می‌شد. اولین بار نوروز ۷۷ بود که شاهد یکی از عوارض شیمیایی علائم بیماری حشمت شدم به اتفاق خانواده‌ام برای تبریک سال نو به خانه حشمت‌اله رفته بودیم همین طور که مشغول صحبت بودیم جوش بزرگ و قرمز روی صورتش توجهم را جلب کرد؛ با تعجب گفتم شما که جوش نمی‌زدی آنهم جوش به این بزرگی نباید پیش دکتر بروی؟ نکند... حرفم تمام نشده بود که ابرویش را بالا انداخت و گفت فکر نمی‌کنم چیز مهمی باشد؛ نگران نباش خواهر. همسرش میان حرفش دوید و گفت سردردهایش هم مرا نگران کرده؛ ولی خودش می‌گوید چیزی نیست به نظرم به خاطر فشار کار است؛ چون استراحت ندارد؛ از مخابرات که بر می‌گردد یا برای کار به تاکسی تلفنی می‌رود و یا برای درس به مدرسه ایثارگران. (توضیح اینکه حشمت‌اله قصدش را از راه‌اندازی تاکسی تلفنی ایجاد اشتغال برای جوانان و افراد بیکار فامیل عنوان می‌کرد.) اقوام دوری که به دیدار حشمت اله می‌رفتند بیش از ما که همیشه در کنارش بودیم متوجه چهره رنگ پریده‌اش می‌شدند و تعجب می‌کردند. از دیدن زردی چهره و سفیدی رنگ پوست به خصوص کف دستهایش متعجب می‌شدند و سؤالاتی از او می‌پرسیدند؛ اما حشمت‌اله به روی خودش نمی‌آورد و آنها را عوارض خستگی و عادی می‌دانست. تا وقتی که خزان زودرس جسمش را در بهار آن سال ندیده بودیم همه فکر می‌کردیم که جنگ تنها به دستهایش آسیب رسانده و از جدی بودن عوارض شیمیایی‌اش بی خبر بودیم. برادرم آیت‌اله درباره شروع بیماری حشمت میگوید: مدتی بود حشمت‌اله از سردرد شکایت داشت و می‌گفت: وقتی از پله‌ها بالا میروم نبض سرم مثل قلبم تاپ تاپ می‌زند؛ طوری که مجبور می‌شوم هر دو سه تا پله کمی بایستم و نفس بگیرم مدتی است که نمی‌توانم موتور سواری کنم؛ تعادل ندارم موقع مسواک زدن هم از لثه‌هایم خون زیادی راه می‌افتد. حشمت‌اله احتمال می‌داد خونریزی لثه‌ها از تبعات جرم‌گیری دندانهایش باشد. او نمی‌خواست اطرافیان و دوستان را نگران کند و به همین خاطر از حال و روز خودش چیزی بروز نمی‌داد. یکبار که جویای حالش شدم خیلی عادی گفت: «الحمدلله» بعد برای اینکه خیالم را بابت خودش راحت کند، اضافه کرد اواخر فروردین که دکتر رحیمیان جواب آزمایشم را دید، گفت شما قدری کم خون هستی، البته نه از لحاظ حجم خون، بلکه به لحاظ تعداد سلولهای خونی چند تا آمپول ویتامین ب ۱۲ و قرص اسید فولیک تجویز کرد. کم‌کم علاوه بر علائم قبلی لکه‌های قرمزی زیر پوستش ظاهر شد که این بار لازم دانست به پزشک پوست مراجعه کند. رنگ پریدگی و خونریزی لثه‌ها و بزرگ شدن لکه‌های قرمز زیر پوست و همه این علائم هشدارهایی بود که اگر در مراحل اولیه جدی گرفته می‌شد می‌توانست جلوی پیشرفت سریع بیماری را بگیرد. همسر شهید چند وقت بود سفیدی چشمهایش زرد شده بود و گاه و بیگاه سردردهایی به سراغش می‌آمد که نگرانمان میکرد یک روز که برای خرید به بازار رفته بودیم، یک دفعه چشمش را مالید و گفت: خانم انگار تکه‌ای نخ توی چشمم رفته و دارد اذیتم میکند کناری ایستادیم حشمت سرش را پایین گرفت و من با دقت داخل و گوشه‌های چشمش را نگاه کردم؛ ولی چیزی ندیدم. برای اطمینان توی چشمش فوت کردم و راه افتادیم. صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شد گفت: دیشب از بینی و دهان و گلویم خون زیادی رفت. این بار خیلی نگران شدم چند بار با تأکید گفتم که دیگر نباید ساده بگیری تو را به خدا برویم دکتر این شد که به درمانگاه رفت و دکتر رحیمیان برایش آزمایش خون نوشت. مدتی بعد که علائم بیماری بیشتر شد به یک متخصص پوست مراجعه کرد و او برایش آزمایش مجددی نوشت؛ زیرا احتمال داده که مشکلات پوستی او ناشی از بیماری داخلی باشد. روزی که حشمت‌اله جواب آزمایش را از آزمایشگاه مرکزی شهرکرد گرفت من منزل مادرم بودم به آنجا که آمد در مورد تشخیص دکتر سؤال کردیم جواب داد در آزمایشگاه وقتی برگه آزمایشم را دیدند به هم نگاه کردند بعد طوری که من نشنوم با هم مشورت کردند و یکیشان گفت که فعلاً به هیچ وجه رانندگی نکنم مادرم گفت یعنی چه؟ علتش را نگفتند؟ حشمت لحظه‌ای سکوت کرد و بعد خندید. خنده‌ای تلخ که ناراحتی و نگرانی در آن پیدا بود. او مثل همیشه میخواست با روحیه باشد و با خونسردی نشان دهد چیز مهمی نیست؛ اما ظاهراً متصدیان آزمایشگاه وضعیت خطرناک او را خوب تشخیص داده بودند. ادامه...👇
– آیت‌اله حیدری اردیبهشت ۱۳۷۷ بود یک روز در دفتر کارم مشغول رسیدگی به دفاتر بانک بودم که تلفن زنگ زد، مادر بود که از خانه تماس می گرفت؛ صدایش میلرزید با ناراحتی از من خواست هرچه سریعتر به خانه بروم و بعد گوشی را به آقا حشمت داد. حشمت بعد از احوال پرسی کوتاهی با بیحالی و بدون مقدمه گفت: اگر وقت داری بیا با هم برویم دکتر. هر وقت حالش را می پرسیدم می‌گفت الحمدلله خوبم؛ این بار هم پشت تلفن فقط گفت: چیزی مهمی نیست نگران نباش! با عجله خودم را به منزل رساندم؛ حشمت توی اتاق نشسته بود و دستمالی روی چشمش گرفته بود ناراحت به نظر می‌رسید، مادر هم بی‌تاب و نگران کنارش نشسته بود. برایم تعریف کردند که وقتی حشمت نزدیک خانه مادر از خودرو پیاده شده و نور تند خورشید به صورتش تابیده بود چشمهایش خونریزی کرده و سرش گیج رفته بود. خود حشمت هم می‌گفت: نزدیک خانه دیگر همه چیز را تیره و تار می‌دیدم و به سختی خودم را به خانه رساندم. با احتیاط سوار خودرو شدیم تا به مطب دکتر رحیمیان همان پزشک متخصص داخلی برویم که یک ماه پیش به او مراجعه کرده بود. دکتر پس از شنیدن وضعیت حشمت‌اله جواب آزمایش یک ماه پیش را خواست که آن را دادیم پس از بررسی جواب آزمایش ابرو در هم کشید و به حشمت گفت: آقا مگر من به شما نگفتم باید بستری شوید؟! حشمت با اعتراض گفت: آقای دکتر شما حتی به من نگفتید که وضعیت خطرناکی دارم و استعلاجی هم برایم ننوشتید اگر حداقل اشاره کرده بودید خودم مرخصی می‌گرفتم و استراحت میکردم تا چشمم به این روز نیفتد. دکتر به او گفت: متأسفم؛ ولی شما باید برای درمان چشمت به یک چشم پزشک مراجعه کنی. بعد برای بستری شدن و درمان بیماری خونی در بیمارستان هاجر نامه معرفی نوشت و به دست من داد. وقتی نزد دکتر اسلامی پزشک متخصص چشم رفتیم، پس از معاینه گفت: تنها راه درمان چشمها درمان بیماری خونی است. إن‌شاءالله خونهای داخل چشم به مرور جذب میشود و خود چشمها هم به تدریج بهبود می‌یابند... از آنجا بلافاصله رفتیم بیمارستان و حشمت‌اله را بستری کردیم. برگرفته از کتاب: پرواز دیده‌بان http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 چشم انداز ماکسیمالیسم "معامله ای جدید برای جهان" (۱) 📚برگرفته از مفهوم استراتژی بزرگ ⭕️اخیراً دانشمندان علوم سیاسی دانیل دادنی و جان ایکنبری از  "سازمان ها و رژیم های بین المللی انترناسیونالیست لیبرال" نشات گرفته از برنامه نیو دل به عنوان شکل جدیدی از "تاسیس سوم" برای ایالات متحده یاد کرده اند. ⭕️به گفته آنها ، عظمت ایالات متحده در طی" قرن آمریکایی" به مجموعه ای از بنیادهای نهادی در داخل و خارج بستگی دارد. آنها ادامه می دهند: در داخل ، انقلاب روزولت دولت مدرنیزه ای را شکل داد که رشد اقتصادی ، مشروعیت سیاسی و صلح اجتماعی را دوباره برقرار ساخته است. در خارج از کشور؛ دولت روزولت پس از پیروزی در جنگ جهانی دوم ایالات‌متحده را به عنوان " قدرت بزرگ برتر در نظام بین المللی" پایه ریزی کرد و بلافاصله شروع به قرار دادن مجموعه کاملی از سازمان‌های بین‌المللی و رژیم‌های حاکم بر نظم بین‌المللی پس از جنگ نمود. ⭕️نویسنده مطرح آمریکایی کارول اندرسون ؛ یادآوری مهمی را ارائه می دهد که علاوه بر حذف موارد جدید عدالت نژادی در جبهه داخلی توسط برنامه های نیو دل، این نوع ارزیابی های گسترده، همچنین موارد استثنایی را در جنوب جهانی ترسیم می کند. http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 چشم انداز ماکسیمالیسم "معامله ای جدید برای جهان" (۲) 📚برگرفته از مفهوم استراتژی بزرگ ⭕️با این حال، چشم انداز شخصی روزولت و همچنین چشم انداز دیگران در جناح چپ نیودل قرار داشت که چنین نظام دموکراتیک اجتماعی مقدمه گسترش و توسعه با گذشت زمان را فراهم خواهد آورد. ⭕️پیش از این، چشم اندازهای بلند پروازانه بین المللی در مورد امنیت ، ثبات و مسئولیت پذیری ، قدرت خود را از داخل می گرفت. همانطوری که کاس سونستاین ، محقق حقوقی خلاصه می کند ، "تهدید هیتلر و قدرت های اکسیس‌، تعهد نیو دل" را به مولفه امنیت گسترش داده و ارزیابی ملت ها از آسیب پذیری انسانی را تقویت می کند. ⭕️روزولت در بخش دیگری از گفتار چهار آزادی ، ایده های خود را درباره "چیزهای اساسی که مردم از سیستم های سیاسی و اقتصادی خود انتظار دارند" بیان کرده است. این لیست به عنوان پایه ای مفصل در زمینه تدوین "منشور حقوق اقتصادی" توسط یکی از پیشرفته ترین آژانس های مرتبط با نیو دل به نام شورای برنامه ریزی منابع ملّی به طور ویژه در سندی تحت عنوان "آزادی ها و حقوق ما" به چاپ رسید. http://eitaa.com/yaranhamdel
جزئیات عملیات انفجار پیجرهادر لبنان.pdf
516.2K
📣📣 جزئیات انفجار پیجرها در لبنان: 🔰گزارش کامل و همراه با جزئیات از عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی در انفجار پیجرها‼️ به قلم خبرنگار تحقیقی رویترز و بر اساس مصاحبه با منابع دست اول ⚠️چگونگی عملیات فریب ⚠️تشریح ساختار جاسازی مواد منفجره در پیجرها ⚠️چگونگی عدم تشخیص توسط دستگاه های ایکس ری ⚠️سناریو عادی سازی ⚠️و بسیاری از جزئیات دیگر برای اولین بار http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 شروع انتخابات ریاست جمهوری در ۱۰ ایالت 🔸با نزدیک شدن به انتخابات ۱۵ آبان ریاست جمهوری آمریکا، شهروندان آمریکایی‌ از دوشنبه ۲۳ مهر تا یکشنبه ۲۸ مهر می‌توانند در ۱۰ ایالت رای خود را به صورت زودهنگام به صندوق‌های رای بیندازند. 💥خبرها حاکی از پیشتازی ترامپ است! http://eitaa.com/yaranhamdel
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 آشنایی کوتاه با دو حزب سیاسی آمریکا 💥شناخت جمهوری خواه و دموکرات در یک دقیقه http://eitaa.com/yaranhamdel
19.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 آرا الکترال چیست!؟ ⁉️ چرا ایالات متحده آمریکا از این سیستم انتخاباتی پیروی می نماید!؟ http://eitaa.com/yaranhamdel