✍آییندلتومهࢪبانیستشھیـد
درسینهبهـارجاودانیستشھیـد
هرلحظھ نگاهتبهدلممےگوید
عشقتودلیلزندگانیسـتشھیـد
🌹🕊️صبحتون شهدایی🕊️🌹
شهـید
#محمدرضا_تورجی_زاده...🌷🕊
#هر_روز_با_شهدا
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
💖 بدون تو هرگز 💖
🎬 قسمت ‹۵›
"می خوام درس بخونم!"
🔹 اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم!😭 بی حال افتاده بودم کف خونه..
مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت.
🔴پدرم نعره می کشید و من رو می زد...
اصلاً یادم نمیاد چی می گفت.... 👺
☎️ چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم، دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه!
🔹مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود:
شرمنده، نظر دخترم عوض شده!
✔️ چند روز بعد دوباره زنگ زد و گفت:
من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواسته علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم.
🔶 علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه.
تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره!
💢 بالاخره مادرم کم آورد.
اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ...
اون هم عین همیشه عصبانی شد!
😡 بیخود کردن! چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ و....
بعد هم بلند داد زد:
هاااااانیه ...😲
این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی!
🔺ادب؟ احترام؟😐
تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی😤
این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم...
🔺 به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ...
😢 باشه ولی یه شرط دارم؛ باید بزاری برگردم مدرسه!
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
#بدون_تو_هرگز
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
🌸زندگی و خاطرات عارفِ شهید احمد علی نیّری
🎬قسمت ‹۲۲›
با بچه ها به خدمت مرحوم آیتالله ناصر صراف ها در مسجد محله چال رفتیم ایشان پدر دو شهید و یکی از اوتاد زمانه بود.
توصیه های اخلاقی بسیار خوبی به طلاب و شاگردان داشتند.
یک بار فرمودند:
آقا، نماز جمعه را ترک نکنید. نمیدانید حضور در نماز جمعه چقدر برای انسان برکات دارد. خصوصاً وقتی که هوا بسیار سرد یا گرم باشد. یعنی زمانی که مردم کمتر شرکت کنند.
من و دیگر شاگردان احمد آقا از این حرف ایشان خیلی خوشحال شدیم. چون از زمانی که بیاد داشتیم با احمد آقا به نماز جمعه می رفتیم.
احمد آقا همه ما را به حضور در نماز جمعه مقید کرده بود.
او با سختی بچه ها را جمع می کرد. بعد می رفتیم چهارراه مولوی و با اتوبوس دوطبقه و یا وانت خلاصه با کلی مشکل به نماز جمعه می رفتیم...
🗨️ادامه دارد...
🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🌺اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای🌺
🌹امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
عارفِ شهید #احمد_علی_نیری
#هر_روز_با_شهدا
#عارفانه
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌸🌱یادت باشد🌱🌸
🎬 قسمت ‹۱۲›
گفتم:"بعداً باید یه ناهارمهمون کنین تامن براتون نتیجه آزمایش رو بگم. "حمیدگفت:"شما دعا کن مشکلی نباشه،به جای یه ناهار، ده تا ناهار میدم."ازبرگه ای که داده بودندمتوجه شدم مشکلی نیست،ولی به حمیدگفتم:"برای اطمینان باید نوبت بگیریم، دوباره بریم مطب ونتیجه روبه دکترنشون بدیم.اونوقت نتیجه نهایی مشخص میشه. "ازهمان جاحمید بامطب تماس گرفت وبرای غروب همان روز نوبت رزروکرد.
از آزمایشگاه که خارج شدیم خیابان خیام را تا سبزه میدان نیم ساعتی پیاده آمدیم.چون هنوزبه هیچ کس حتی به فامیل نزدیک حرفی نزده بودیم تاجواب آزمایش ژنتیک قطعی بشود، کمی اضطراب این را داشتم که نکند یک آشنایی مارا باهم ببیند.
قدم زنان ازجلوی مغازه ها یکی یکی رد میشدیم که حمیدگفت: "آبمیوه بخوریم؟ "گفتم:"نه میل ندارم."چندقدم جلوتر گفت: "ازوقت ناهارگذشته،بریم یه چیزی بخوریم؟ "گفتم:"من اشتهابرای غذا ندارم. "از پیشنهادهای جور وا جورش مشخص بود دنبال بهانه است تا بیشتر باهم باشیم،ولی دست خودم نبود.هنوزنمیتوانستم با حمید خودمانی رفتارکنم.
ازاینکه تمامی پیشنهادهایش به دربسته خورد کلافه شده بود.سوارتاکسی هم که بودیم، زیادصحبت نکردم.آفتاب تندی میزد.انگارنه انگارکه تابستان تمام شده است.عینک دودی زده بودم.یکی ازمژه های حمیدروی پیراهنش افتاده بود.مژه رابه دستش گرفت،به من نشان دادوگفت:"نگاه کن،ازبس بامن حرف نمیزنی ومنوحرص میدی،مژه هام داره میریزه!"
ناخودآگاه خنده ام گرفت،ولی به خاطرهمان خنده وقتی به خانه رسیدم کلی گریه کردم؛چرابایدبه حرف یک نامحرم لبخند میزدم؟!مادرم گریه من راکه دید،گفت:"دخترم! این که گریه نداره.تو دیگه رسماً میخوای زن حمید بشی،اشکالی نداره."حرفهای مادرم دراوج مهربانی آرامم کرد،ولی ته دلم آشوب بود.هم میخواستم بیشتر با حمید باشم، بیشتر بشناسمش، بیشترصحبت کنیم،هم اینکه خجالت میکشیدم.این نوع ارتباط برای من تازگی داشت.
نزدیکی های غروب همان روزحمید دنبالم آمد تا باهم به مطب دکتر برویم. یکی،دو نفربیشترمنتظرنوبت نبودند.پول ویزیت دکترراکه پرداخت کرد،روی صندلی کنارمن نشست.ازتکان دادن های مداوم پایش متوجه استرسش میشدم.چنددقیقه ای منتظر ماندیم. وقتی نوبتمان شد،داخل اتاق رفتیم.
خانم دکترنتیجه ی آزمایش رابادقت نگاه کرد.بررسی هایش چنددقیقه ای طول کشید. بعدهمان طورکه عینکش راازروی چشم بر میداشت،لبخندی زدوگفت:"بایدمژدگونی بدین! تبریک میگم،هیچ مشکلی نیست. شمامیتونیدازدواج کنید."
تادکتراین راگفت،حمیدچشم هایش رابست ونفس راحتی کشید.خیالش راحت شد. تنهادلیلی که میتوانست مانع این وصلت بشودجواب آزمایش ژنتیک بودکه آن هم شکرخدابه خیرگذشت.
حمیدگفت:"ممنون خانم دکتر.البته همون جا توی آزمایشگاه فرزانه خانم نتیجه رو فهمیدن،ولی گفتیم بیاریم پیش شماخیالمون راحت بشه."خانم دکترگفت:"خب فرزانه جان تایه مدت دیگه همکارمامیشه،بایدهم سر در بیاره ازاین چیزها.امیدوارم خوشبخت بشید وزندگی خوبی داشته باشید."
حمیددر پوستش نمی گنجید،ولی کنارخانم دکترنمیتوانست احساسش را ابراز کند. ازخوشحالی چندین بارازخانم دکتر تشکر کردو با لبی خندان ازمطب بیرون آمدیم.
چشم های حمیدعجیب میخندید،به من گفت:"خداروشکر،دیگه تموم شد،راحت شدیم.
"چندلحظه ای ایستادم وبه حمید گفتم: "نه،هنوزتموم نشده!فکرکنم یه آزمایش دیگه هم بایدبدیم.کلاس ضمن عقدهم باید بریم. برای عقدلازمه".
حمیدکه سرازپا نمی شناخت گفت:"نه بابا، لازم نیست!
همین جواب آزمایش روبدیم کافیه.زودتربریم که بایدشیرینی بگیریم وبه خانواده هااین خبرخوش روبدیم.حتمااون هاهم ازشنیدنش خوشحال میشن."شانه هایم رابالاانداختم وگفتم:"نمیدونم،شایدهم من اشتباه میکنم وشمااطلاعاتتون دقیق تره!"
قدیم هاکه کوچک بودم،یکسره خانه ی عمه بودم وبادخترعمه هابازی میکردم.بعدکه بزرگترشدم وبه سن تکلیف رسیدم،خجالت میکشیدم وکمترمیرفتم.حمیدهم خیلی کم به خانه مامی آمد.
ازوقتی که بحث وصلت ماجدی شد،رفت وآمدها بیشترشده بود.آن روزهم قراربود حمیدباپدرومادرش برای صحبت های نهایی به خانه ی مابیایند.
مشغول شستن میوه هابودم که پدرم به آشپزخانه آمدوپرسید:"دخترم،اگه بحث مهریه شد،چی بگیم؟نظرت چیه؟
"روی این که سرم رابلندکنم وباپدرم مفصل درباره ی این چیزهاصحبت کنم، نداشتم. گفتم:"هرچی شماصلاح بدونیدبابا."پدرم خندیدوگفت:"مهریه حق خودته،ماهیچ نظری نداریم.دختربایدتعیین کننده ی مهریه باشه. "کمی مکث کردم وگفتم:"پونصدتاچطوره؟شماکه خودتون میدونیدمهریه فامیلای مامان همه بالای پونصد سکه اس."
🗨️ادامه دارد...
شهید مدافع حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی
#هر_روز_با_شهدا
#یادت_باشد
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷به جمع سربازان جهاد تبیین در پیامرسان ایتا بپیوندید 👇
eitaa.com/yaranhamdel
4_6028084039859048213.mp3
3.13M
📚🎧 رمان صوتی
#نهضت_کتابخوانی
#دا
#قسمت_دهم
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
Part07_ققنوس فاتح.mp3
15.44M
📖 کــتاب صــوتی 🎧🎧
«ققنوس فـــاتــــــــح»
🔵 زندگینــــامـــه داستـــانی ســــردار شهـــید محـــسـن وزوایــــی
🔷 قسـمت (۷)
#ققنوس_فاتح
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
📝سلسله یادداشت های عَلَم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی
شماره (۵)
👈لطفا نشر دهید حتی با نام و لینک خودتان
#جهاد_تبیین
#مرور_تاریخ
#ذلت_های_پهلوی
#یادداشت_های_علم
#ظهور_و_سقوط_پهلوی
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
📝 سلسله خاطرات ارتشبُد محمدحسین فردوست یکی از دوستان محمدرضا پهلوی از کودکی تا پایان عُمر
شماره (۵)
👈لطفا نشر دهید حتی با نام و لینک خودتان
#جهاد_تبیین
#مرور_تاریخ
#ذلت_های_پهلوی
#ظهور_و_سقوط_پهلوی
#خاطرات_ارتشبد_فردوست
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
✳️چگونه مطالبه گر شویم؟!
🎬 قسمت ششم
⚠️اگر دین ندارید لااقل اهل تفکیک باشید!!!
در این روزها تحلیلهای گوناگونی از طرف اشخاص مختلف و جناحها، در روزنامهها، در شبکههای اینترنتی نسبت به این قضایا انجام گرفت؛ در این تحلیلها یک نقطهی تقریباً مشترکی وجود داشت که آن نقطه، نقطهی درستی است و آن تفکیک بین مطالبات صادقانه و به حقّ مردم و حرکات وحشیانه و تخریبگرانهی یک گروه است؛
👈🏼اینها از هم باید تفکیک بشود.
👈🏼 اینکه فلان انسانی از یک حقّی محروم بماند و اعتراض بکند یا این اعتراضکنندهها -صد نفر، پانصد نفر- بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشان را بزنند، یک مطلبی است؛
👈🏼و اینکه یک عدّهای از این تجمّع و از این انگیزه سوءاستفاده کنند و بیایند به قرآن دشنام بدهند، به اسلام دشنام بدهند، به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند، آتش بزنند، یک حرف دیگر است؛ اینها دو مقوله است؛ اینها را با هم مخلوط نباید کرد.
(امام خامنه ای دام ظله)
🗨️ادامه دارد...
#جهاد_تبیین
#چگونه_مطالبه_گر_شویم
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
4_6039571050151282753.mp3
5.85M
⁉️موسوی خوئینیها کیست؟
📖 فصل دوم
🎬 قسمت دوم
#موسوی_خوئینیها
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
Part04_مسئله حجاب.mp3
9.87M
📚🎧« کـــــــتاب صــوتی»
📃: مسئلـــــــــه حجـــــــاب
📝: اثــــــــر: استادشهید مطهری«ره»
🎬 قسمـــت ‹۴›
#مسئله_حجاب
#شهید_مطهری
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel
💖 ازدواج آگاهانه و پایدار
🎬 قسمت سوم
▪️سن مناسب تصمیم گیری برای ازدواج
◀️ در روزهای آینده ادامه مبحث را پیگیری خواهیم کرد.
#ازدواجآگاهانهوپایدار
✔️جهاد تبیین لازمه بالا بردن سطح آگاهی
┄┅♡☫♡┅┄
🇮🇷سربازان جهاد تبیین 👇
eitaa.com/yaranhamdel