eitaa logo
🫂یاران همدل
87 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
17.9هزار ویدیو
163 فایل
کانال یاران همدل جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″فرهنگ غربی و عمل‌زدگی (۱)″ انبیاء الهی؛ ایما
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″فرهنگ غربی و عمل زدگی (۲)″ و نیز امام صادق(ع) می‌فرمایند: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَهِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَهُ اللهِ عَلَيْهِ التَّفَكَّرَ وَ الِاعْتِبار » اکثر عبادت ابوذر(ره) تفکر و عبرت بود. (بحار الأنوار، ج ۶۸ ، ص ۳۲۳) و همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله داريم كه: «الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ، سَاعَة يَنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَهُ ُيحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَهُ يَتَفَكَّرُ فِيمَا صُنْعَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيهِ وَ سَاعَة يَخْلُو فِيهَا بِحَظٌ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَمَالَ فَإِنَّ هَذِهِ السَّاعَةَ عَوْنُ لِتِلْكَ السَّاعَاتِ وَ اسْتِجْمَامُ لِلْقُلُوبِ وَ تَوْزِيعٌ لَهَا ..» عاقل باید سه ساعت برای خود معین کند؛ ساعتی که در آن با خداوند مناجات کند و ساعتی که در آن به حساب خود برسد و ساعتی که در آن درباره مصنوعات خداوند فکر نماید و ساعتی که در آن از زندگی بهره‌مند گردد و از حلال دنیا استفاده کند زیرا که این ساعت کمک ساعتهای دیگر و تفریح الهام دلهاست. (بحار الأنوار»، ج ۷۴، ص: ۷۴) اميرالمؤمنين عليه السلام در وصیت خود به امام حسن عليه السلام فرمودند: «لما عِبَيادَة كَ التَّفَكُرِ فِي صَنْعَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» عبادتی مانند تفکر در مخلوقات خداوند نیست. (بحار الأنوار»، ج ۶۸ ، ص۳۲۴) امام صادق علیه السلام روایت می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «أَغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظُ بِتَغَيرِ الدُّنْيا مِنْ حَالٍ إِلَى حَال» غافل‌ترین مردم کسی است که از تغییرات دنیا پند نگیرد و از نقل و انتقالات جهان غفلت کند. (بحار الأنوار»، ج ۶۸ ، ص ۳۲۴) امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُدَاعِبَ فِي الْجَمَاعَهِ بِلَا رَفَتْ الْمُتَوَحِّدَ بالْفِكْرَهِ الْمُتَخَلَّى بِالصَّبْرِ الْمُسَاهِرَ بِالصَّلَاءِ» خداوند دوست دارد کسی را که بدون جدال با جامعه معاشرت کند، و در خلوت خود اهل تفکر باشد و آراسته به صبر و شکیبائی باشد و شبها بیداری بکشد و نماز بگذارد. (بحار الأنوار، ج ۶۸ ، ص ۳۲۵) امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «طُوبَى لِمَنْ كَانَ صَمْتُهُ فِكْراً وَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ كَلَامُهُ ذِكْراً وَ وَسِعَهُ بَيْتُهُ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ وَ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ لِسَانِهِ وَ یده» خوشا به حال آن کس که سکوتش از روی فکر و نظرش عبرت و کلامش ذکر خدا باشد، در خانه‌اش جای گیرد و بر گناهانش گریه کند و مردم از زبان و دست او در آسایش باشند. (بحار الأنوار»، ج ۶۸ ، ص ۳۲۵) تاریخ از سجده‌های طولانی حضرت امیرالمومنین علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر می دهد. امام صادق علیه‌السلام ساعتها به دور کعبه طواف می‌کردند و یک ذکر را تکرار می‌کردند و از این طریق حضور قلب مبارکشان را در محضر حق حفظ می‌کردند. زیرا اصلاح قلب كُلِّ عمل است و عمل منهای اصلاح قلب سرگردانی است. در حالی که تمدن غربی سراسر عمل منهای اصلاح قلب است و ملاحظه می فرمایید که چه بسیار جوانان ما با پذیرفتن این فرهنگ ایمان خود را از دست می دهند و دنیاگرا و دنیا پرست می‌شوند. اینها به خاطر این است که فراموش کرده‌ایم ما آمده‌ایم در این جهان تا خود را تغییر دهیم و شایسته قرب الهی گردانیم نه این که جهان را تغییر و هوسمان را جواب دهیم. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″فرهنگ غربی و عمل زدگی (۲)″ و نیز امام صادق(ع
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″ریشه مشاجره روحها″ هیچ کس منکر نیست که این همه خشونت شاخصه بارز تمدن غربی است ولی علاوه بر آن، شاخصه بارز دیگر این تمدن را باید در مقابله آن با امور قدسی جستجو کرد که ریشه اصلی خشونت آن تمدن در این دومی است. به بیان دیگر خشونت؛ خصوصیات روحی ملتی است که از خدا - به عنوان لطیف‌ترین حقیقت جدا می شود و به ماده نزدیک می گردد، و عالم ماده مطلوب او می شود و لذا به همان اندازه حکم مطلوب آنها بر روحشان سرایت کرده است؛ و از آن جهت که ماده پایین‌ترین درجه وجود را داراست و کثرت و عدم وحدت و لطافت، به کمترین نحو در آن وجود دارد، روحیه خشونت و مقابله با امور قدسی در تمدن غربی به صورتی بی سابقه ظهور کرده است. این یک قاعده تکوینی است که اگر روحی به خدا نزدیک شد چون خداوند عین غنا و بی نیازی و قرار است آن روح نیز آرامش و آسودگی از دنیا را در خود می یابد، و برعکس اگر کسی به ماده نزدیک شد خصوصیات ماده در روح او سرایت می‌کند. ماده ذاتاً عبارت است از کثرت و تفرقه و تقسیم. به همین جهت برای تمدنی که به آن نزدیک می شود آنچه پیش می آید نمی تواند چیزی جز انواع اضطرابها و مشاجرات باشد و چون از عالم قدس بریده است در نهایت نابودی همه چیز را به دنبال دارد، مگر این که برگشتی صورت گیرد. در راستای این قاعده که روح تمدنی که به ماده گرایش دارد، اضطراب و مشاجره است؛ امام خمینی رضوان الله عليه فرمودند: «اگر همه انبیاء علیهم السلام کنار هم بودند هیچ وقت اختلاف نداشتند، چون به حقایق و لطایف هستی دل بسته بودند، نه به عالم ماده. خانواده هایی که روح و روانشان مادی میشود هیچ وقت زندگیشان از مشاجره و دعوا به دور نیست، زیرا از منبع یگانگی و انس جدا شده‌اند.» خداوند می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ ليذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يرجعون» به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا سزای بعضی از آنچه را که کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند. (روم/۴۱) منظور آیه این است که؛ نظام الهی نظامی بدون فساد و بدون دردسر است و آنچه فساد در این زمین هست به خاطر خود مردم است. مردم چون دنیاگرا شدند و از خدا فاصله گرفته و به فهم خود اطمینان کردند مشکلات و فساد بسیاری به بار آوردند، در چنین بستری اگر برنامه ۵ ساله و ۱۰ ساله و ۱۰۰ ساله هم بریزند مشکل حل نمیشود. این آیه می‌فرماید تا وقتی که خداوند در صحنه زندگی انسانها و در مناسبات آموزشی و تربیتی و اقتصادی نقش ندارد و انسانها اندیشه و تمایلات خود را برای اداره امور خود کافی می دانند، فساد ظاهر میشود و انواع بحرانها اعم از تربیتی و اقتصادی، زندگی آن ها را فرا می گیرد. می‌فرماید مقداری از مشکلات و بحرانهایی را که حاصل آن زندگی است به جانشان می‌اندازیم بلکه متنبه شوند و از مسیر بی دینی برگردند. البذيقَهُم بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا؛ مقداری از نتیجه اعمالشان را به آنها می چشانیم، «لَعَلَّهُم يرجعون» شاید که تغییر مسیر دهند. اما اگر تمام وجود خود را در زندگی مادی متوقف کرده باشند، ریشه و علت بحرانها را به چیز دیگری ارجاع میدهند و با تکیه بر همان علم مادی خود می خواهند مشکل را حل کنند، آن وقت نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه بحرانی بر بحرانهایشان اضافه میگردد. عصبانی شدن از مشکلاتی که به دست خود ایجاد کرده‌ایم مشکل را رفع نمی کند زیرا با عمیق‌تر کردن بحران نمی توان رفع بحران کرد باید خود را تغییر دهیم و گرنه روحانیت و اسلام و نظام جمهوری اسلامی را مقصر دانستن محرومیت از دریچه ای است که به سوی ما گشوده شده تا خود را از بحرانهای جهان غرب برهانیم. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″ریشه مشاجره روحها″ هیچ کس منکر نیست که این
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″زندگی دنیایی؛ پوچی و اضطراب″ (۱) وقتی متوجه شدیم بحران های موجود جهان امروز لازمه ی خاصیت زندگی در زمین ،نیست بلکه حاصل افکار و اعمال تمدنی است که خدا و نبوت را به حاشیه رانده پس خداوند می خواهد مقداری از آثار آن انحراف را به غرب بچشاند «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ شاید به سوی توحید برگردند. ابتدا باید متوجه بود بارزترین خصلت دوران جدید همین عمل زدگی است که عین تغییر و اضطراب و حرکت های افراطی است و برای بقاء خود نیاز به تغییر مدام و سرعت بیشتر دارد. به گفته رنه گنون: «آدمی هر چه بیشتر در ماده مستغرق گردد عوامل تفرقه و تضاد در شخصیت او بیشتر شدت و وسعت می یابند و برعکس، هرچه بیشتر به جانب معنویت محض صعود کند، به وحدت نزدیکتر می گردد و وحدت واقعی وقتی حاصل می شود که فکر و عمل خود را با اصول هستی و شریعت واقعی تطبیق دهد» شریعت الهی از عالم غیب و از طرف پروردگار انسانها و از عالم وحدت نازل شده است هر چه جامعه به شریعت الهی نزدیک شود به وحدت نزدیک شده و هرچه به وحدت نزدیک شود از تضاد و تفرقه جدا خواهد شد و از آن طریق موانع ادامه حیات زمینی برطرف می شود و بالعکس؛ هر چه جامعه به ماده نزدیک شود به بی حاصلی عمر و پشیمانی و پوچی می رسد، حتی وقتی متوسط عمر آن جامعه طولانی شود، پوچی آن جامعه گسترده تر شده است. مهم این است که بدانیم خداوند قوانین و سننی دارد که هراندازه به آنها نزدیک شویم میل‌ها و گرایش‌ها طوری مدیریت میشوند که گرفتار بحران و تضاد نخواهند شد. و برعکس؛ هر اندازه از خدا دور شویم طبق سنن الهی با دست خودمان زمینه هلاکت خود را فراهم می‌کنیم. در مورد یهودیانی که در مدینه برای خود قلعه‌های محکمی بنا کرده بودند با این پندار که هیچ کس را یارای پیروزی بر آنها نیست. می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّا نِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يَخْرِبُونَ بُيوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيدِى الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الأَبْصَارِ» خداوند همانی است که از میان اهل کتاب، کسانی را که کفر ورزیدند، در نخستین اخراج از مدینه بیرون کرد، گمان نمی کردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر آنها مانع خواهد بود ولی خدا از آنجایی که تصور نمی کردند بر آنان درآمد و در دل‌هایشان بیم افکند، به طوری که به دست خود و به دست مؤمنان خانه‌های خود را خراب می‌کردند، پس ای صاحبان دیده عبرت گیرید. (حشر/۲) این که خدا می‌فرماید: خداوند به دست خودشان و به دست مؤمنان خانه‌های آنها را خراب کرد به این علت است. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″زندگی دنیایی؛ پوچی و اضطراب″ (۱) وقتی متوجه
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″زندگی دنیایی؛ پوچی و اضطراب″ (۲) که در جای دیگر می‌فرماید: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» همه لشکریان آسمان و زمین از خدا است، و خدا علیم و حکیم است. (فتح/۴) پس دست و پای کفار میشود لشکر خدا و آنها را به وسیله خودشان و با میل و هوس خودشان می گیرد و به هلاکت می رساند. جنس ماده محدودیت است و لذا آن قسمتی از آن که در نزد من است در دست شما نیست به همین جهت در زندگی مادی تزاحم و تضاد ظاهر میشود و در تضاد و تزاحم مقابله هست و مقابله هم اضطراب را به دنبال دارد، در نتیجه اگر انسان مطلوب خود را در عالم ماده قرار داد همواره با اضطراب و تضاد با بقیه به سر میبرد و در چنین شرایطی به کلی از روحانیت فطری خود باز می‌ماند قرآن این نوع رویکرد به دنیا را تحت عنوان حیات دنیا معرفی می‌کند و می‌فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَهُ وَتَفَاخُرٌ بَينَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْ فَرًّا ثُمَّ يكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزونی جویی در اموال و فرزندان است، مثل آن مثل بارانی است که با رشد گیاهان کشاورزان را به شگفتی می اندازد، سپس آن گیاه خشک شود و آن را زرد و پژمرده بینی آنگاه خاشاک شود و در آخرت دنیاپرستان را عذابی سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست. (حدید/۲۰) چنانچه ملاحظه می فرمایید قرآن خصوصیات حیات دنیا را سرگرمی و فخر و کثرت طلبی در مال و قدرت برمی شمارد، که شروع و ظاهری جذاب و انتهایی پوچ و بی ثمر دارد، مثل بوته‌های سبز که در ابتدا جذاب و با طراوت‌اند ولی پس از مدتی به زردی و پژمردگی می‌گرایند و به کاه تبدیل میشوند. حال برعکس؛ اگر از افق معنویت به دنیا نگاه شود و در فضای توجه به وحدت، به کثرتها بنگریم کثرتها در تدبیر وحدت قرار میگیرند و دیگر جنبه تضاد آنها ما را از روح معنوی به اضطرابها نمی کشاند. به گفته مولوی: دیگران را تلخ می‌آید شراب عشق و ما آن ز دست دوست می‌گیریم و شکر می‌شود با توجه به نکته فوق است که بزرگان می‌فرمایند اگر منظر و مطلوب تمدنی عالم ماده شد سراسر آن جامعه و تمدن گرفتار تضاد و تقابل و اضطراب میشود و هرچه ارتباط چنین جامعه ای با عالم غیب ضعیف‌تر گردد، مقام معنوی و غیبی اولیه خود را بیشتر از دست میدهد و از فطرت الهی خود دور می‌شود. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″زندگی دنیایی؛ پوچی و اضطراب″ (۲) که در جای
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″خصوصیت تمدن دینی″ در حیات دنیایی دو اضطراب در صحنه است؛ یکی اضطراب به دست آوردن آنچه از دنیا ندارد و دیگری اضطراب حفظ آنچه از دنیا به دست آورده است و لذا انسان با واردشدن در این نوع زندگی، در کلاف سردرگمی وارد شده است که هرگز به انتها نمیرسد در حالی که اگر منظر جامعه ای به طرف معنویات قرار گرفت، جنس معنویات طوری نیست که یا باید پیش من باشد یا پیش شما و نه تنها روحیه تضاد و تقابل در آن نیست بلکه روح آرامش و امید سراسر آن را فرا می گیرد چون جنس عالم غیب حرکت و تغییر نیست اضطراب از دست رفتن چیزها در آن نیست تا گرفتار رقابت شویم و بخواهیم همدیگر را حذف کنیم لذا در آیه ۲۱ سوره حدید می‌فرماید: «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهِ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّهِ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العظیم» برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که عرض آن چون عرض آسمان و زمین است و برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را می‌دهد و خداوند دارای فضل عظیمی است. وقتی سبقت ها به سوی مغفرت پروردگار باشد و انسان جهت خود را به سوی بهشتی که در اوج گستردگی است بیندازد، دیگر زندگی بشر بستر حذف یکی توسط دیگری نخواهد بود و چنین جامعه ای مهد آرامش است. در تمدن دینی که متذکر فطرت انسانها است عموماً جوانان جامعه که به عهد فطری خود نزدیکترند متدین‌ترند. درست است که همیشه در طول تاریخ انسانهای خوب و بد داشته ایم ولی روی هم رفته ازدحام جوانان به سوی دیانت و معنویت بوده است زیرا در دوران بلوغ در عینی که جنبه های غریزی رشد می کنند جنبه های فطری نیز به همان صورت رشد میکند. حال در جامعه ای که دارای سلامت اولیه است و محور تفکر افراد دین است هیچگاه شهوت را میدان‌دار نمی یابید، چون شرایط جامعه متذکر جنبه فطری و ایمانی جوانان است. ازدحام شهوت‌گرایی که امروز در تاریخ معاصر ملاحظه می‌فرمایید یکی از استثنایی‌ترین حوادث تاریخ است و از آثار و نتایج تمدن بحران زده مادی‌گرای غرب است. در این تمدن هرگونه معنویت فعالی که متذکر انسانها باشد مرده است و چشم دیدن سنن الهی به کلی به کوری گراییده است.(عزیزان عنایت داشته باشند که وقتی صحبت از جهت‌گیری یک تمدن در میان است افراد و یا گروههایی که از آن تمدن فاصله گرفته و خود نیز از روند آن جامعه ناراحتند مد نظر نیست.) ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″خصوصیت تمدن دینی″ در حیات دنیایی دو اضطراب د
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″فرهنگ غربی و تغییر کمی″ همه چیز برای تحلیل وضع امروز بشر لازم است روحها و روحیه‌های تمدن غربی را که سراسر جهان را تحت تأثیر خود قرار داده بشناسید آنچه به عنوان اصلی‌ترین شاخصه در شناخت تمدن غربی باید در نظر گرفت جدی گرفتن پایین‌ترین درجه وجود هستی است. تمدن غربی چیزی را که به هیچوجه در یک منظر حقیقت‌گرا جدی نیست جدی گرفته است. به همین جهت باید متوجه شویم هیچ راهی برای نجات این نسل و فرزندانمان نداریم مگر این که بتوانیم بطلان این تمدن را در منظر جوانان به بهترین نحو روشن کنیم تا ارزش کاذب آن از چشم آنها بیفتد. وقتی متوجه شدیم تنها و تنها راه نجات برگشت به دین الهی در همه مناسبات بشری است، باید متوجه بود در طرح دین و تبلیغ آن، نگاه نقادانه به تمدن غربی هرگز نباید مورد غفلت قرار گیرد وگرنه با طرح مطهرات از شناخت نجاسات غفلت کرده‌ایم و این ما را به طهارت کاملی نمی‌رساند. تمدن جدید هرگونه اصل عالی و برتر از فردیت را نهی می‌کند و عملاً هر گونه نگرش روحانی به انسان را منکر است که این همان «اومانیسم» است. به گفته «رنه گنون»؛ دیدگاه غیر روحانی کم و بیش در تاریخ گذشته جهان به چشم می‌خورد، ولی همیشه محدود و سرگردان بوده و هرگز سراسر یک جامعه متمدن را به اینگونه که در غرب در سده‌های اخیر دیده می شود فرا‌ نگرفته است. چیزی که تا کنون دیده نشده تمدنی است که سراپا بر اساس بینشی حسی بنا شده است، و قطعاً همین امر است که به جهان متجدد خصلت غیر طبیعی و غیر عادی داده و آن را به صورت نوعی دهشت و ناهنجار در آورده است.» فراموش نکنیم که علم جدید در قرن هفدهم همزمان با طغیان تفکر غرب بر ضد وحی، زاده شد و از آن به بعد مطالعه طبیعت را مطلقاً در وجه ریاضی آن می‌شناسد و جنبه های معنوی و به قول خودشان کمیت ناپذیر را، خارج از موضوع تحقیق می دانند. علم جدید بر مفروضات معینی مبتنی است که از جمله آن مفروضات؛ استقلال واقعیت مادی است و این که تحولات عالم را صرفاً با علل مادی توجیه می کند و عمل خداوند از نظر علم و در باور دانشمندان جایی ندارد. از نظر علوم جدید، هستی به عنوان کتابی که حاوی حکمت خداوند است نه تنها معنا ندارد که این سخن را تفکری غیر علمی میداند. به همین جهت همواره مفاهیم عالی‌تر به مفاهیم دانی‌تر و تجربه پذیر تقلیل می یابند تا هیچ ماورائی مطرح نباشد و همه چیز را تا سر حد تفسیر کمی پایین می آورد چون همه چیز باید خصوصیت علم تجربی پیدا کند. البته می‌توان قبول کرد که علم جدید با روش تجربی خود به عنوان روشی برای شناخت جنبه‌هایی از طبیعت را شناخته ولی نه همه جنبه های آن را، مشکل امروز آن است که جوامع غربی و غرب زده آنچنان علم جدید را پذیرفته اند که در واقع آن را یک ایدئولوژی و مکتب کامل و طریقه ای برای نگریستن به همه چیز می‌دانند و این آن خطر بزرگی است که جامعه بشری را تهدید می‌کند. در چنین نگرشی است که دین و وحی نسبت به هستی بی ربط جلوه می کند و در رابطه با چنین تفکری است که واقعیات معنوی که همواره پیرامون انسان بوده و هست تا حدودی از بین رفته و جنبه رازگویی طبیعت از آن گرفته شده و این فکر اساسی که پدیده‌های طبیعت، آیات خداوند و مظاهر اسماء اویند منهدم شده، به طوری که تحصیل کرده‌های دانشگاهها طبیعت را جسم مرده ای می پندارند که اجازه هر گونه تصرفی در آن را به خود می دهند. وقتی هر گونه اشراق و شهود روحی از منظر انسان فرو کاسته شد و فردیت پرستی محور تصمیمات انسان قرار گرفت، شهوت پرستی و دنیا دوستی آنچنان افق روح و روان انسان را اشغال می‌کند که بدون آن که خود بداند قدمهای او تماماً به سوی اضمحلال خواهد بود، زیرا دیگر هیچکس در جایی که باید باشد نیست و هیچ مقام معنوی و هیچ حکومت معنوی به رسمیت شناخته نمی‌شود. لذت بر حقیقت سبقت می‌جوید و انسان به جای خدا می‌نشیند و زمین می خواهد بر آسمان پیروز شود و در این صورت از انحطاط چنین تمدنی هیچ گریزی نیست. «پایان بخش دوم» http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅بحران غرب و انکار شهود و اشراق ″فرهنگ غربی و تغییر کمی″ همه چیز برای تحلیل وض
🔰علل تزلزل تمدن غرب 📌بخش سوم ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی بسم الله الرحمن الرحیم «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعقِلُونَ بِها أَوْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تعمى الأنصار ولكن تعمى القلوب التى الصدور الملك» (حج آیه/۴۶) آیا در زمین گردش نکرده اند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند، یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت چشم ها کور نیست لیکن دلهایی که در سینه هاست کور است. خداوند در آیه قبل از آیه فوق فرمود که: این من فزیو أَهْلَكْنَاها و هي ظالمه» (حج آیه/۴۵) چه بسیار ملت ها و تمدن هایی که به جهت ظلم و انحرافشان نابود شدند و برهم ریختند. سپس فرمود: آیا این مردم نمی روند زمین را سیر کنند، آن هم سیری تاریخی تا دلهایشان بیدار و گوشهایشان شنوا شود؛ افتكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بها و دارای قلبی بشوند که بتوانند تعقل کنند. آواذانٌ يَسْمَعُونَ بها؛ یا گوشی پیدا کنند که بتوانند بشنوند و از طریق آن تعقل و آن توجه، بصیر و حکیم گردند؟ پیام آیه این است که اگر انسان رمز سقوط تمدنها را بشناسند بصیر می شود. سپس می فرماید: ای پیامبر، کسانی که رو در روی تو ایستاده اند اینها بصر دارند ولی بصیرت ندارند. فإنها لا تعمى الانصاره اینها چشم سرشان کور نیست ولكنْ تَعْمَى القُلُوبُ الَّتى فى الصدوره چشم دلشان که در سینه هایشان جای دارد کور است. "پایان رؤیاهای غرب" عرض شد که با یک مقایسه دقیق میتوان فهمید تمدن امروز جهان غرب شبیه تمدنهایی است که نابود شده‌اند و به واقع فرهنگ غربی نابودی را در درون خویش دارد و ارزش بحث از آن جهت است که اگر ثابت شود این تمدن مصداق تمدنهای کوردلی است که نابود شده اند حداقل نتیجه آن این خواهد بود که نباید زندگی خود و ملت را به این تمدن گره زد و علاوه بر آن روشن میشود سرنوشت کسانی که به این تمدن گره خورده اند به کجا ختم می شود. نکته ای که لازم است در این جا بدان اشاره شود این است که بدانیم قدرت فرهنگ غربی از کجاست و اکنون غرب از نظر تاریخی در چه وضعی است و به کجا میرود با اندکی تأمل بر روی غرب متوجه شویم رویایی که غرب در قرن هجدهم در خود می پروراند امروز به پایان رسیده است و همه چیز ما را دعوت می‌کنند که باید از غرب عبور کرد. و گرنه از گردونه تاریخ بیرون می افتیم در این رابطه کافی است کمی به آینده تاریخ بیندیشیم. البته نباید گفت ما به آینده چه کار داریم، زیرا درست زندگی کردن امروز ما در گرو توجه به آینده ای می‌باشد که واقعی و سعادت بخش باشد. درست است که عبور از غرب ما را با انبوه سؤالات رو به رو می‌کند ولی عنایت داشته باشید اگر به جای عقب نشینی در مقابل سؤالات پیش آمده بتوانیم جواب مناسبی به آنها بدهیم توانسته ایم عبور تاریخی بزرگی را رقم بزنیم و از این طریق دریچه های هدایت به سوی آینده ای نورانی و معنوی را بگشاییم با بررسی همین، روی این مسئله می توان به بینش و نگرشی هدایت گرانه دست یافت. البته این امر نیاز به فکر و حوصله بسیار دارد زیرا هدایت و بینش غیر از اطلاع و دانش است و برای به دست آوردن بینشی برتر از حرفهای عادی زمانه باید حوصله و تدبیر زیادی را به صحنه آورد. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب 📌بخش سوم ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی بسم الله الرحمن الرحیم «أَفَلَمْ يَس
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی "تفاوت منظر تمدن مادی و تمدن معنوی" وقتی بر اساس استدلالهای محکم اثبات شده که ذات و جوهر عالم ماده عین کثرت و حرکت است، مسلم خواهد بود مردمی که به این عالم نزدیک شوند و مقصد و مطلوب خود را عالم ماده قرار دهند از عالم ثبات و بقاء که مربوط به عالم غیب است چیزی نمی شناسند و عملاً خود را با عالم تغییر و حرکت مشغول می‌کنند و از آن لذت میبرند و از حکمت و تعمق دور می‌افتند، در نتیجه مظهر روحیات خاصی میشوند که امروزه آثار آن را در غرب و کشورهای غرب زده می‌پایید که عبارت باشند از انسان‌های آلوده به خیال با حرکتهای پرشتاب و افراطی انسانهایی که ادامه زندگی را در شتاب هر چه بیشتر جستجو می کنند. این در حالی است که انسانهای آرام که به حقایق ثابت عالم مرتبط هستند از این تمدن گریزانند. بر همین مبنا عرض شد این تمدن پژوهش ‌هایی را دنبال می کند که هوا است که صرفاً پژوهشهای عملی دارد، راه ها محل نمی شود مگر با فاصله گرفتن آن معنویات و به دست انسانهایی که چیزی ماورای ماده و حرکت به ادراک و فهم آن ها نیاید. با نگاه به وضع موجود آیا انسانهای حکیم میتوانند از ارزشهای فرهنگ غربی پیروی کنند؟ یا برخلاف نگاهی که تمدن غربی نسبت به عالم دارد انسانها و جوامعی هستند که بر پایه سنن معنوی تحرک دارند و اشراق و شهود عقلانی را اساس زندگی قرار میدهند و بنیاد هر چیز را معنویت می‌شناسند؟ با کمی تأمل میتوان متوجه بود که نقطه نظر و دریچه نگاه تمدن معنوی با تمدن مادی از اساس متفاوت است. یکی همه چیز را مبتنی بر اصول معنوی می یابد و دیگری هر چیز را به صورت جدا و پراکنده و بدون هر گونه هدایت معنوی می شناسد. به عنوان مثال وقتی انسان چیزی را می بیند، و عمل رؤیت انجام می شود این چشم نیست که می‌بیند بلکه نفس انسان به عنوان یک حقیقت مجرد از طریق چشم می‌بیند، چشم در عمل رؤیت به عنوان یک ابزار است که به کمک رشته‌های عصبی عمل دیدن پدیده‌های مادی را انجام می دهد، ولی در عالم خواب و رؤیای صادقه نیازی به چشم نیست انسان در رؤیای صادقه در عینی که عمل دیدن را انجام می دهد و چیزهایی را می‌بیند که بعداً با چشم سر با آنها روبه رو میشود نیازی به ابزاری به نام چشم ندارد. حال از مثال فوق میتوان متوجه شده همان طور که فعل و انفعال رویت، ریشه در باطنی دارد به نام نفس ناطقه که موجود مجردی است. فعل و انفعالات طبیعت نیز به همین صورت است و با مدیریت عالم باطنی به نام عالم ملکوت انجام می گیرد و همان طور که چشم مظهر رؤیتی است که مربوط به نفس مجرد انسان است طبیعت نیز مظهر قوای ملکوتی است. حتی در قرآن ریشه تغییر جهت طبیعت و ظهور خشکسالی‌ها را در کفر انسان ها تبیین می کند. بدین معنی که تمام عکس العمل طبیعت را در سنتی معنوی می یابد و ظاهر پدیده‌ها را به باطن آنها وصل می کند، چیزی که در تمدن غربی به کلی مورد غفلت قرار گرفته و موضوعی به نام باطن فعال عالم در منظر آن تمدن قرار ندارد و به همین جهت گفته می شود از نظر قرآن تمدن غربی گرفتار کورچشمی است و عوامل پایدار عالم را نمی‌شناسد تا با اتصال با آن عوامل از بحران و اضمحلال رهایی یابد. تحليل تمدن غربی به این معنی نیست که جزء جزء آن تمدن را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دهیم و بحث کنیم کدام قسمت آن خوب است و کدام قسمت آن بد، بلکه باید توجه کرد که نگاه این تمدن به طرف کدام جنبه هستی است، به طرف جنبه ثابت و ملکوتی عالم یا به طرف جنبه ناپایدار و مادی عالم، تمدن غربی در تهیه ابزارهای پدیده های مادی بسیار موفق بوده اما استعداد دیدن عالم معنا را به کلی از دست داده است. از آن طرف خداوند علت نابودی تمدنها را در آیه مورد بحث کور بودن دل آنها معرفی می کند به همین دلیل می‌گوییم پیشرفتهای علمی تمدن غربی در نهایت برای آنها فایده‌ای به همراه ندارد، به تعبیر قرآن: «فما أغنى عنهم ما كَانُوا يَكْسِبُون» آنچه را به دست آوردند آنها را بی نیاز نکرد عرض بنده به این معنی نیست که علم تجربی و یا بهداشت بد است بلکه میخواهم بگویم تمدن غربی نمی‌تواند بهره لازم را از آنها ببرد چون کوردل است و زندگی انسانها را به اصلی پایدار متصل نمی کند. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی "تفاوت منظر تمدن مادی و تمدن معنوی" وقتی بر اس
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ″آیا گزینش تکنولوژی ممکن است؟″ ممکن است سؤال شود؛ با توجه به این که کل تمدن غربی جهتی به سوی حقیقت ندارد و به همین دلیل تمدن بیهوده ای است، آیا ما باید به کلی به آن پشت کنیم و هیچ بهره ای از دست آوردهای آن نخواهیم یا با آن تمدن به صورت گزینشی برخورد کنیم و آنچه را بر اساس زندگی معنوی خود می‌توانیم بپذیریم گزینش کنیم؟ پاسخ به این سؤال بستگی به درجه بینش سؤال کننده دارد و نمی‌توان جواب واحدی به سؤال داد. زیرا یک وقت در فضایی که بینش توحیدی حاکم است این سؤال مطرح است در آن صورت با توجه به جهت توحیدی جامعه می‌توان برای مدتی تکنولوژی غربی را در حد مورد نیاز گزینش کرد تا در شرایطی قرار گیریم که از خود شروع کنیم و آنچه مناسب فرهنگ توحیدی خودمان است بسازیم. بینش توحیدی چنین توانی را دارد که چیزهایی را از فرهنگهای دیگر گزینش کند و روح فرهنگی آنها را با تشعشعات توحیدی از آنها بزداید. ولی یک وقت انسان های معمولی با تمدن غربی روبه رو میشوند و سؤال فوق در چنین فضایی مطرح است. متأسفانه انسانهای معمولی با رویارویی با تکنولوژی غربی شدیداً تحت تأثیر فرهنگ همراه آن تکنولوژی قرار می‌گیرند. چنین افرادی باید تا آن جا که ممکن است خود را از زندگی غربی دور نگه دارند و در صورتی که ممکن نیست که عموماً هم ممکن نیست با نزدیکی به آموزه های مذهبی سعی کنند ظلمات غربی را پشت سر بگذراند و گرنه بارها دیده ایم نزدیکی به تکنولوژی غربی برای ملت ها، قصه فردی می شود که برای آب آوردن رفت ولی آب او را برد. در پاسخ به سؤالی که موضوع گزینش قسمت های مفید تمدن غربی را مطرح می‌کند نمی‌توان به راحتی گفت باید خوبهای تمدن غربی را بگیریم و بدهای آن را رها کنیم، زیرا تمدن غربی یک کل واحد و یک فرهنگ یک پارچه است. با این همه درجه بینش سؤال کننده تعیین کننده محدوده جواب است و سوال کننده باید در رابطه با جواب فکر کند. اگر جامعه نسبت به غرب بصیر است و در منظر خود متوجه حقایق عالم غیب میباشد با نزدیکی به تکنولوژی غربی فرهنگ غرب آن جامعه را با خود نمی‌برد. زیرا اگر جهت‌گیری جامعه، توحیدی شد و ابزارها برایش مقصد نبود به راحتی تشخیص عوامل انحراف را میدهد و لذا از هر چیزی که آن جامعه را به حق نزدیک می‌کند استفاده می‌کند و از هر چیزی که او را به خودش مشغول می‌کند گریزان است و بر همین مبنا بنده معتقدم حال که شرایط آنچنان نیست که بتوانیم به کلی از غرب فاصله بگیریم، پس با رشد نگاه قدسی از یک طرف و نشان دادن روح ضد قدسی غرب از طرف دیگر ملت خود را طوری تربیت کنیم که با رویارویی با تکنولوژی غربی گرفتار فرهنگ ضد قدسی غربی نشود. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ″آیا گزینش تکنولوژی ممکن است؟″ ممکن است سؤال ش
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی 🎬قسمت اول ✓ نگاه علم امروز به عالم از آن جهت که از عالم معنا بریده است نگاهی سطحی و پراکنده در میان جزئیات است، همراه با تجزیه و تحلیل های بی حاصل و پر زحمت. بدون اینکه حتی یک گام در طریق معرفت راستین پیشروی داشته باشد. علم حقیقی، علمی است که برای انسان، بصیرت به همراه دارد و حقایق را برای جان انسان روشن کند. 🔹علم آن باشد که جان زنده کند 🔹مرد را باقی و پاینده کند از آن جهت که حقیقت انسان مجرد است و در واقع انسان با آن وجه از حقیقت خود به سر می برد علمی که آن وجه پایدار را وارد حقایق عالم وجود ننماید به انسان جفا کرده و در قیامت که انسان با حقیقت خود روبرو میشود در حجاب و ظلمات قرار می گیرد. علم امروز فقط به انسانها، اطلاعاتی از عالم ماده می‌دهد. اطلاعاتی که منجر به انتقال جان انسانها به سنن پایدار عالم نمی‌گردد و هیچ بصیرت و نوری را به همراه ندارد. یکی از آثار تمدن غربی جمع‌آوری اطلاعات است که به اصطلاح به آن «دانش» گویند نه «بینش»، ولی علم پیامبران منجر به بینش و بصیرت می‌گردد و به انسان نورانیت می‌دهد. علمی که منجر به بینش و بصیرت نگردد، عامل کبر و خود بزرگ بینی و تحقیر دیگران خواهد شد. حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام می‌نویسند؛ «وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لا خير في عِلْمٍ لا تقع ولا ينتفع يعلم لا يحن تعلمه» (نهج‌البلاغه نامه ۳۱) در دانستن علمی که به تو نفع نمی‌رساند خیری نیست و علمی هم که شایستگی دانستن ندارد، سودی نمی‌رساند. بنابراین علمی که به تو نفع نمی‌رساند جهلش بهتر است. در روایت داریم که امام صادق علیه السلام در حال رفتن دیدند شخصی در میان عده ای ایستاده است، امام سؤال کردند: این شخص کیست؟ گفتند، او علامه است. پرسیدند: چه می‌داند؟ گفتند: علم انساب میداند. مثلاً می داند که این آقا فرزند چه کسی است و پنجاه نسل گذشته او را می شناسد و نَسَب همه مردم مکه یا مدینه را می داند. امام فرمودند: «علمی که دانستنش نفعی به شما نمی رساند جهلش بهتر است، چرا که حقیقت علم باید کاشفیت و نورانیت باشد، این نوع اطلاعات چه نتیجه ای برای تعالی انسانها دارد؟» با طرح این مقدمات امید دارم روشن شده باشد که تمدن غربی آنچه را به نام علم مطرح می‌کنند، معرفت راستین نیست. علاوه بر این که علم و صنعت را نیز با هم مشتبه و مخلوط کرده، در حالی که علم و صنعت دو مفهوم متفاوت هستند. علم، دانائی برین است؛ مانند خودشناسی و خداشناسی و علم به اسمای الهی اینها موجب بیداری قلب است و علم حقیقی همین ها است چون عامل کاشفیت حقایق عالیه است. ولی صنعت تغییر دادن طبیعت است. صنعت یعنی آن توانایی که بتوان مجموعه ای از اعضای طبیعت را جابجا کرد و آنها را تراشید و قالب‌گیری کرد. مثل ساختن انواع وسائلی که شما امروزه با آن روبرو هستید. در این کارها به صرف خود آنها هیچ نورانیت و کاشفیتی در میان نیست. با تجربه می آموزیم چه رابطه ای بین اجزاء طبیعت هست و از این طریق طبیعت را در اختیار خود در می‌آوریم ولی با تسلط بر طبیعت به عوالم برتر از طبیعت دست پیدا نکرده‌ایم مگر این که در راستای ارتباط با عوالم معنوی هم قدمی برداریم. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی 🎬قسمت اول ✓ نگ
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی 🎬قسمت دوم ✓ فرهنگ غربی علاوه بر این که مفهوم «علم» و «صنعت» را مشتبه نمود مفهوم «عقل» و «سواد» را نیز مشتبه کرده. عقل و سواد دو مفهوم متفاوت می‌باشند، به طوری که نه سواد داشتن دلیل بر عاقل بودن است و نه بی سواد بودن دلیل بر بی عقل بودن. چه بسیار افراد با سوادی که بی عقلند و چه بسیار عاقلانی که بی سوادند. ابوذر آن صحابه بزرگ پیامبر(ص) عقل دارد ولی سواد ندارد. خود پیامبر اسلام(ص) نیز عقل دارند ولی سواد ندارند. غفلت در صورتی پیش می‌آید که سواد داشتن را به خودی خود یک کمال تصور کنیم و همین امر موجب شده بود که بعضاً دانشجویان می پرسیدند: چرا پیامبر اسلام(ص) سواد ندارند آیا این یک نقص نیست؟ اینها فکر می کردند اگر شخصی (اَ اِ اُ آ) را بتواند بشناسد و بنویسد، به خودی خود کمال است و حال آن که پیامبر(ص) باید هیچ نقصی نداشته باشد، چرا از این کمال بی بهره اند در حالی که حروف نوشتاری یکی از انواع ارتباط است. به روش کتبی که به خودی خود کمال به حساب نمی آید ممکن است انسانهایی که از حقایق معنوی محروم اند اینها را کمال بدانند به امید آن که از طریق کتاب و نوشتار کمالی به دست آورند، بروند و سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، ولی این قصه ما است نه قصه آنهایی که با علم لدنی با حقایق نورانی مرتبط اند، ما که با حقیقت قرآن مرتبط نیستیم از طریق خواندن الفاظ قرآن و تدبر در آن إن‌شاءالله راهی به سوی حقیقت قرآن پیدا می کنیم، ولی کسی که جانش با حقیقت قرآن مرتبط است چه نیاز دارد که با الفاظ قرآن به آن حقایق برسد؟ حکیمان گذشته به این (اَ اِ اُ آ) نوشتن‌ها، علم نمی گفتند به آنها «سواد» می‌گفتند. سواد یعنی سیاه کردن کاغذ. می‌گفتند: به مکتب بروید تا سواد یاد بگیرید. یعنی کاغذها را سیاه کنید. به هر حال سواد داشتن و اصطلاحات الفبا را دانستن ابزار مربوط به آدمهای ناقص است که نسبت به حقایق بصیرت کامل ندارند. حال، پیامبری که عقل کل است نیازی به سواد ندارد تا از کتاب و الفبا چیزی بیاموزد. فراموش نفرمائید که سواد داشتن یعنی دانستن این که اگر زیر این خط قائم کره بگذاریم میشود اه. مثل این که بدانیم این خیابان یک طرفه است. در حالی که دانستن و ندانستن آن در اصل شخصیت شما نقشی ندارد. اینها اعتباراتی است که بشر برای گذران امور اجتماعی اش قرار داده است. امر اعتباری به خودی خود حقیقتی نیست و به راحتی می‌توان آن را تغییر داد. مثلاً اگر شما بدانید که قیمت پرتغال کیلویی ۵۰۰ تومان است آیا فردا که قیمت آن ۴۰۰ تومان می شود و همه آن دانایی بی فایده می شود از حقیقت شما چیزی کاسته شده است؟ البته باید با اعتبارات اجتماع خود آشنا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم ولی: 🔹این همه علم بنای آخور است 🔹که عمادِ بودِ گاو و اُشتر است با این علوم می خواهیم زندگی دنیایی را سامان دهیم. از طرفی دیگر در جامعه یک کسی بَنّایی و دیگری نجّاری می‌کند تا طبیعت را در اختیار انسانها قرار دهد، این کارها صنعت است، صاحبان آن مهارت دارند چگونه مصنوعات را کنار هم قرار دهند ولی علم به معنی کاشفیت و دست یافتن به حقایق چیز دیگری است. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی 🎬قسمت دوم ✓ فره
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️صنعت به جای علم یکی از غفلت های تمدن غربی این است که سواد و عقل را از یک طرف و علم و صنعت را از طرف دیگر با هم مشتبه کرده است. آنچنان صنعت و تکنولوژی داشتن عمده شد که همه فکر کردند علم همین تکنولوژی است و تکنولوژی داشتن سرپوشی شد که بی علمی دنیای مدرن دیده نشود. همچنان که سواد حجاب بی عقلی شد. گویا هر کس سواد دارد عقل دارد و هر کس سواد ندارد عقل ندارد. طوری فضا تغییر کرد که کسی متوجه بی علمی و بی عقلی پیش آمده در تمدن غربی نشد. آری؛ گرفتاری بشر امروز از آنجا به وجود آمد که تمدن غربی با داشتن صنعت و سواد همچون عالمان و غافلان به خود می‌بالد. در حالی که اگر این تمدن به علم دست یافته بود باید روشنائی بیشتر به زندگی و روح و روان انسانها ارزانی می داشت نه این که سردرگمی و افسردگی به همراه آورد. در نزد یک انسان حکیم این سر درگمی جایی برای بالیدن ندارد. تمدن غربی و انسان غربی عمل زده است و کارهای انجام شده در این تمدن جدی است که انسانها در به دست آوردن حوائج مادی سرعت گیرند. حال با این همه سرعت به کجا میروند و چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟ پیدا است که چون چشم دل ندارند ولی ابزار سریع دارند مصیبت شان بیشتر خواهد بود و فرصت تفکر و بازخوانی خود را نیز از دست داده اند. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند که شیخ‌الرئیس گفته است: «من از گاو می‌ترسم چون شاخ دارد ولی عقل ندارد» امام رضوان الله تعالى عليه مصداق این سخن را غرب و صدام می‌دانستند و می‌فرمودند: «اینها مثل گاوی هستند که زور دارند ولی عقل ندارند» با غفلت از ابعاد معنوی عالم و آدم دیگر هدف علم نجات انسان و عامل کشف حقیقت نیست، بلکه وسیله تسلط بر جهان است و بر این اساس فن تسلط بر طبیعت به اسم علم به صحنه آمد. http://eitaa.com/yaranhamdel